تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834895566
نقش روحانيت در كاهش نگرشهاي منفي به هويت نوجوانان و جوانان
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نقش روحانيت در كاهش نگرشهاي منفي به هويت نوجوانان و جوانان
خبرگزاري فارس: با نگاهي به گذشته در مي يابيم كه روحانيت شيعه در طول تاريخ ، همواره نقش تحول آفرين و فرهنگ سازي داشته است. حضور پر رنگ و معنوي روحانيت در ميان عامه مردم به ويژه نسل جوان ، عامل بسيار مهمي در حركتهاي انقلابي بوده است.
تعريف هويت :
هويت در فرهنگ لغت چنين تعريف شده است . هويت يعني حقيقت شئي يا شخص كه مشتمل برصفات جوهري او باشد. شخصيت. ذات ، هستي و وجود منسوب به او .
اريكسون كه نام او با هويت يايي تداعي مي شود. معتقد است كه عمده ترين تكليف يك نوجوان حل بحران هويت در برابر سردرگمي نقش است و براي رسيدن به هويتي كم و بيش باثبات. نوجوان بايد نيازها و آرزوها و توانايي هاي خود را به شكل تازه اي سازماندهي كند تا از طريق آن بتواند خود را با انتظارات موجود در جامعه وفق دهد.
اريكسون بر اين مسئله تاكيد مي كند كه طرد شدن از طرف ديگران يا اجتماع. ممكن است باعث شود كه نوجوان نتواند در خود احساس هويت پيدا كند.
به اعتقاد جيمز مارسيا. هويت يك نوع سازمان دروني خودجوش و پوياست كه از توانايي ها ، باورها و تجارب گذشته فرد نشأت مي گيرد. وي چهار نوع هويت را به شرح ذيل از هم متمايز كرده است.
1- هويت كسب شده : اين گروه از جوانان. بحران هويت را با موفقيت پشت سر گذاشته و نسبت به اهداف معيني ،تعهدات لازم را در خود ايجاد نموده اند. اين گروه معمولا انعطاف پذيرند و با فكر و درايت عمل كرده و از اعتماد به نفس بالايي برخوردارند.
2- هويت پيش رس : اين گروه بدون داشتن تجربه به بحران نوجواني ، نسبت به اهداف خاصي كه ديگران و به ويژه والدين از قبل تدارك ديده اند. احساس تعهد پيدا كرده اند. مثل انتخاب رشته. نوع شغل و همسر و حتي سب زندگي آنان توسط ديگران تعيين شده است. آنان معمولاً انعطاف ناپذير و معتقد به اعتقادات خانوادگي و مرسومات و قوانين اجتماعي بوده و از مراجع قدرت پيروي مي كنند.
3- هويت خويشتن ياب : اين گروه هنوز در جهت كسب هويت تلاش كرده و همواره در حالتي دوگانه و متعارض به سر مي برند. معمولا مضطرب ، پرحرف و رقابت طلب هستند و با والدين غير همجس رابطه نزديكي دارند.
4- ابهام هويت : اين گروه هيچ نوع بحران را تجربه و يا سپري نكرده و در عين حال به اهداف خاصي هم احساس تعهد نمي كنند و روي هم رفته افرادي بي خيال ، سطحي و ناخرسند و تنها هستند.
سي فوت صاحب نظر ديگري است كه همچون اريكسون هويت را در نقابل با فقدان نقش تبيين مي كند. و كراچر از صاحب نظران اين رشته در تعريف هويت مي نويسد : هويت يعني توازن ميان خود و ديگران برقرار كردن و در جاي ديگري آن را همچون يك مرحله در چرخه زندگي مي پندارد. و در برخي فرهنگ ها . هويت را مترادف با « شخصيت » و « اصليت » آورده اند در حالي كه اين دو كاملا مترادف با يكديگر نيستند. هويت ، معنا و مفهومي گسترده تر از شخصيت دارد. زيرا شخصيت فقط در مورد انسان به كار مي رود و مورد استعمال براي غير انسان ندارد در حالي كه هويت ، مفهومي عامي است كه انسان و غير انسان و از جمله اشيا را نيز شامل مي شود.
« كيستي شناسي » يا « شناسايي هويت خويشتن » هسته مركزي نظريه رشد شخصيت را در مكتب اريكسون تشكيل مي دهد . او همانند « مارگرت ميد » . مهمترين وظيفه و هدف نوجوانان را جستجو در راه يافتن هويتي پرمعني مي داند.
من كيستم ؟ اين سئوالي است كه ذهن هر فردي به ويژه جوانان و نوجوانان را به خود مشغول مي دارد و به دنبال همين سئوال است كه در جستجوي خويشتن و كسب هويت تلاش مي كند. البته اين سئوال به يكباره در نوجوان بروز نمي كند. بلكه ريشه آن در دوران طفوليت وجود داشته و در جريان رشد. به تدريج وجود خود را از ديگران متمايز مي سازد.
هويت يابي در دوران نوجواني به موازات رشد فيزيكي ، شناختي عاطفي و اجتماعي اهميت خاص مي يابد. بسياري از نوجوانان با شور زيادي از خود سئوال مي كنند كه جايگاه اجتماعي من كجاست ؟ شغل آينده من چيست ؟ رشته تحصيلي من چه خواهد بود ؟ سرانجام با چه كسي ازدواج خواهم كرد و نهايتاً ارزشهاي اخلاقي و فلسفي من چه خواهند بود ؟
بايد موضوع هويت را از اين منظر نيز بنگريم كه آيا اهميت آن در حدي هست كه بتوان به عنوان يك نياز اساسي بدان پرداخت؟
اريك فروم ، جامعه شناس و روانكاو آلماني معتقد است : فرق انسان با حيوان ابتدا در نيازهاي اختصاصي اوست. از اين رو شناخت او بدون آشنايي با اين نيازها ميسر نخواهد بود. اين نيازها بدين قرار است : نياز به تعالي. نياز به وابستگي . نياز به هويت ( همانندي) نياز رجوع به اصل. و نياز به وسايل راه يابي. از اين مقوله ها ، نياز به هويت ، و...كه با اين بحث ارتباط مي يابد. را توضيح خواهيم داد :
نياز به هويت. او مي گويد : « هر فرد آدمي مايل است به اينكه هويت خاصي داشته باشد. از اينروي مي كوشد كه خويشتن را دريابد و بشناسد . در عين حال مي خواهد فردي باشد ممتاز ، و براي رسيدن به اين مقام خود را به شخص يا گروهي از اشخاص نسبتاً مبرز و ممتاز . مرتبط مي كند يا به اصطلاح ، خويشتن را با آنها همانند مي سازد يابه واسطه امتياز و تشخصي كه آن فرد يا آن گروهها دارند تا حدي صاحب سخنان و اميتاز گردد . »
زندگي مشحون از اسرار ، لطائف و حكمتهايي است كه غالب انسانها به اصل آن نمي رسند. پاسكال مي گويد : « متولد شدم ، ندانستم براي چه ؟ زندگي كردم ، ندانستم چگونه زندگي كنم ؟ اكنون مي ميرم و نمي دانم چرا ؟ و هم او مي گويد : » انسان از عجيب ترين موجودات طبيعت است. از جسم اطلاعات كافي ندارد ، روح را نمي شناسد و از ارتباط جسم و روح چيزي نمي داند اجتماع جسم و روح او را متحير مي كند. در صورتي كه خود او مولود آن است.
اظهارات بالا ، اهميت طرح موضوع هويت را بيش از پيش متقن و مبرهن مي سازد. از جهت تعريف عملياتي هويت مي توان چنين گفت كه اگر آدمي براي پرسشهاي زير پاسخهاي مطمئن و متقاعد كننده اي بيابد در حقيقت هويت خويش را باز يافته است:
- بداند جايگاه ، منزلت و مرتبت او دقيقاً چيست ؟ و چه تعريف دارد ؟
- آگاه باشد كه چه پيوندها ، رشته ها و ارتباط هايي او را به خود و جهان خارج از خود متصل مي سازد ؟
- درك كند كه چه نقشها ، وظايف و مسئوليتهايي در قبال خود و ديگران بر عهده دارد ؟
- شناخت واقع بينانه اي از توقعاتش نسبت به خود و ديگران به دست آورد .
- و در نهايت نسبت خود را به گذشته ، حال و آينده به درستي بداند.
و در كلام حضرت علي (ع) آمده است : ( رحم الله من علم من اين . وفي اين والي اين ) آن كسي كه بداند از كجا آمده ، در كجاست و به كجا رهسپار خواهد شد مشمول رحمت الهي خواهد بود.
مولانا در اين ارتباط مي فرمايند : روزها فكر من اين است و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به كجا مي روم آخر ننمايي وطنم.
از واژگاني كه به هويت نزديك است و غالباً مترادف با آن به كار مي رود. «خود» مي باشد. ضرورت دارد ضمن تعريف آن ، انواع خود را نيز مورد ملاحظه قرار دهيم : مورفي در تعريف مفهوم خود مي گويد : خود ، عبارت است از احساسات و ادراكاتي كه هر كسي از كل وجود خويشتن دارد. اين مفهوم سبب مي شود كه آدمي با وجود تغييرات و تحولاتي كه در طول زمان روي مي دهد ، پيوسته احساس دوام و استمرار نمايد.
آلفرد آدلر ، معتقد است كه خود چيزي جز سبك مخصوص زندگي هر فرد نيست.
امروزه به دليل پيچيدگي مناسبات اجتماعي ، گسترش سيستم هاي ارتباطي ، ظهور تبليغات متنوع ، نظام تعليم و تربيت متفاوت و گسترده ، پيشرفت قابل ملاحظه علوم در زمينه هاي مختلف ، نفوذ و تداخل فرهنگ هاي يك جامعه و يا جوامع ديگر نسبت به هم ، آموزش هاي متفاوت و در عين حال گاه متضاد در نظام خانواده و مدارس. تغييرات شديد زيست محيطي در كره خاكي و ... دگرگوني بسيار عظيمي را بر رفتار آدميان و در نتيجه بر شخصيت افراد داشته است در كلان شهرها اين تغييرات رفتاري و شخصيتي به وضوح نمايان است.
محيط حاكم بر جهان امروز با اينكه پيشرفت هاي قابل ملاحظه و در عين حال غرور آفرين و تحسين برانگيزي را در زمينه هاي متفاوت در پي داشته است. اما به علت ايجاد نيازهاي جبري كه افراد در چنين
محيطي احساس مي كنند ، داراي شخصيت هاي چندگانه شده اند. منظور از اين حالت اين است كه عموم افراد ، احساس هاي واضح ومشخصي از خود ندارند.عدم وجود يك احساس شخصيت مشخص در يك فرد،مطمئناً تغييرات نا متناسب رفتاري را به دنبال خواهد داشت كه اثر آن به خود فرد ، خانواده واجتماع بر مي گردد.
استاد شهيد مطهري در تعبيرات مربوط به واژه خود دو مفهوم خود زياني و خود فراموشي را چنين توضيح مي دهند:قرآن كريم گاهي تعبيرات خاصي در باره برخي از آدميان به كار مي برد.به عنوان مثال ميفرمايد:«همانا خود را باخته ومعبودهاي دروغين از دستشان رفته است » ويا ميفرمايد:« بگو زيان كرده وسرمايه باخته آن است كه خويشتن را زيان كرده وخود را باخته است » ومعتقدندكه انسان هر غايا انحرافي را كه انتخاب كند در حقيقت او را به جاي خود واقعي گذاشته است يعني ناخود را خود پنداشته است ودر نتيجه خود واقعي را فراموش مي كند واز دست مي دهد ومي بازد.هدف وغايت انحرافي داشتن تنها موجب اين نيست كه انسان به بيماري خود گم كردن مبتلا شود، كار به جايي مي رسد كه ماهيت و واقعيت انسان مسخ مي گردد ومبدل به آن چيز مي شود.
شهيد مطهري در ادامه بحث،دومفهوم ديگر يعني خوديابي وخدايابي را چنين توضيح ميدهند:« از يافتن خود علاوه بر اين دو جهت يك شرط ديگر هم دارد و آن شناختن و بازيافتن علت و خالق و موجد خود است. يعني محال است كه انسان بتواند خود را جدا از علت و آفريننده خود به درستي درك كند و بشناسد. علت واقعي هر موجود مقدم بر وجود او است. از خودش به خودش نزديكتر است.
حافظ مي گويد :
سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد و آنچه خود داشت زبيگانه تمنا مي كرد.
حضرت امير المومنين (ع) در تعبيري عميق و شگفت مي فرمايند :
«تعجب مي كنم از كسي كه در جستجوي گمشده اش بر مي آيد و حال آنكه خود را گم كرده و در جستجوي آن بر نمي آيد.»
الكسيس كارل معتقد است : «فايده عملي خودشناسي احيا و نوسازي خويشتن است.»
درك هويت خود مستلزم تقابلي رواني – اجتماعي است . به عبارت ديگر نوجوان و جوان بايد بين آن تصوري كه از خود دارد و آن تصوري كه از استنباط و انتظار ديگران از خودش دارد. هماهنگي ايجاد كند ، نوجوان زماني به احساس هويت دست مي يابد كه ارزشهاي خود را انتخاب و نسبت به اهداف يا افراد خاصي احساس وفاداري كند.
بحران هويت :
در جوامع سنتي ، هويت مسئله و معضل نبود و بحران هويت معني نداشت. چرا كه هويت افراد در جوامع سنتي به سادگي تعيين شدني و تاريخ گذشته ، روشنگر هويت موجود افراد بود. اما در جوامع مدرن امروزي . بر عكس تعريفهاي ثابت هويت منفجر شده اند و درون جوان ، هويتهاي گوناگون با يكديگر به تعارض درآمده اند.
برخي از صاحبنظران در توصيف بحران هويت چنين اظهارنظر كرده اند : جدي ترين بحراني كه يك شخص با آن مواجه مي شود ، در خلال شكل گيري هويت رخ مي دهد. اين بحران بدان جهت جدي است كه عدم موفقيت در رويارويي با آن پيامدهاي بسياري دارد. شخصي كه فاقد يك هويت متشكل است در خلال زندگي بزرگساليش با مشكلات متعددي مواجه خواهد شد اريكسون معتقد است كه براي هر فردي امكان دارد بحران هويت روي دهد و منحصر به دوره نوجواني يا جواني نيست و از نگاهي ديگر بحران هويت اينگونه تعريف شده است : « عدم موفقيت يك نوجوان در شكل دادن به هويت فردي خود ، اعم از اينكه به علت تجارب نامطلوب كودكي و يا شرايط نامساعد فعلي باشد. بحراني ايجاد مي كند كه » بحران هويت يا گم گشتگي نام دارد.
آشفتگي هويت :
فرد درخلال مرحله شكل گيري هويت احتمال دارد شديدتر از هر زمان ديگر چه در گذشته و چه در آينده از نوعي سردرگمي و آشفتگي نقشها يا همان چيزي كه اريكسون . ( آشفتگي هويت ) مي نامد ، رنج ببرد. اين حالت سبب مي شود وي احساس كند منزوي ، تهي ، مضطرب و مردد شده است. احساس مي كند كه بايد تصميمهاي مهمي بگيرد ليكن قادر به انجام دادن اين كار نيست. احساس مي كند كه جامعه به او فشار مي آورد تا تصميمهايي اتخاذ كند اما او مقاومت مي كند.
در طي آشفتگي هويت ، فرد ممكن است احساس كند به جاي آنكه در حال پيشرفت باشد دچار پسروي است.
دوگانگي و تضاد عموم افراد را – چه آناني كه محرك و اثر گذارند و چه كساني كه اثر پذيرند – تحت سيطره خود قرار داده است. تضادهاي متنوع كه به علت پيچيدگي هايشان ، آدمي را در گزينش صحيح ناتوان و عاجز ساخته است.
تضادها به علت ماهيت روانشناختي خاصي كه دارند ، اگر منجر به سنتز درست و مشخص نگردند ، اضطراب ، و يا گذشت زمان افسردگي را در پي خواهند داشت. اين حالات روحي آشفته و وضعيت هاي از هم گسيخته شخصيت انساني در شهرها و بخصوص كلان شهرها به آساني قابل درك و آشكار است.
اختلال هويت :
مشخصه اصلي اين پديده پريشاني دروني ( ذهني ) شديدي است كه مشتمل بر ناتواني فرد در تطبيق دادن وضعيت خويش با احساس شخصي قابل قبول و منطقي به طور نسبي مي باشد. درباره تنوع مسايلي كه به هويت مربوط مي شود . ترديدهايي وجود دارد ولي عمدتا شامل مواردي از قبيل :
- هدفهاي درازمدت.
- انتخاب خط مشي زندگي.
- الگوهاي دوستي.
- رفتار و هدايت جنسي.
- تعيين هويت مذهبي.
- ارزشهاي اخلاقي.
- وفاداري هاي گروهي مي باشد.
اين آشفتگي نتيجه اختلال ذهني ديگري همچون اختلال عاطفي اسكيزوفرني يا نظير آن نيست.
ترديدي كه درباره اهداف درازمدت وجود دارد ممكن است به منزله ناتواني در انتخاب يا تطبيق فرد با الگوي زندگي تلقي شود. به عنوان مثال ، ممكن است كسي خود را وقف موفقيتهاي مادي يا خدمت به اجتماع يا تريبي از هر دو نمايد.
بايد اذعان داشت كه فرايند بحران اصطلاحاً زماني به كار مي رود كه شرايط خاصي بر جامعه حاكم گردد و زمينه و ميزان تحمل پذيري جامعه از حد قابل قبول خود گذر نمايد. در واقع اگر نمودار و شاخص بردباري آحاد جامعه در موضوعي خاص مانند : اشتغال ، اقتصاد ، بيكاري و .... چنان بالا رود كه حدي بالاتر از آن متصور نباشد مي گوئيم بحران اشتغال يا بيكاري يا .... به وجود آمده است.
- اين تغيير رويه كه باعث ايجاد بحران مي گردد ، خود علل و عواملي متفاوت و گوناگوني دارد بررسي و تجزيه و تحليل بحران خاص دقيقاً وابسته به شناخت اين سلسله علل و عوامل مي باشد ريشه يابي و رفع عوامل بحرانها عموماً به رفع و دفع بحران يا كاهش آن نائل مي شود. بنابراين مهمترين وظيفه متوليان و مسئولان امور ، نخست اين است كه عامل و اسباب افزايش بحران زايي را مورد مطالعه و بررسي نمايد. تا نهايتاً با ارائه راهكارهاي هدفمند و ارائه برنامه هاي مدون و پيشگيرانه زمينه هاي كاهش و رفع اين عوامل را مشخص نمايد ، تا با اجراي آنها از سوي دست اندركاران امور ، بحران به حالت نرمال و عادي باز گردد و خطر احتمال آن مرتفع شود.
به نظر مي رسد استعمال كلمه بحران براي موضوع زيباي هويت در جامعه فعلي ايران چندان شايسته و متناسب نباشد ،زيرا معمولا جامعه اي كه داراي اصالت و فرهنگ غني و ممتاز در تاريخ و تمدن خويش در ادوار گذشته است . هيچگاه نمي تواند عاري از هويت و اصالت ويژه خود گردد و به اصطلاح دچار بحران هويت شود.
كشور ما داراي هويتي چندين و چند هزار ساله بوده و همواره در زمينه هاي فكري ، اقتصادي ، اجتماعي، سياسي ، فرهنگي و ... در ميان ساير ملل داراي برجستگي و امتياز خاصي بوده و هست. چنين هويتي ريشه در عمق خاك و جغرافياي سرزمين ما دارد و نمي توان براي مقطع خاصي از دوران ، عنوان بحران ، را به كار برد. زيرا استعمال چنين واژه اي كه بار منفي فرهنگي در پي دارد. ظلم و ستمي مضاعف بر فرهنگ و تمدن بارور و هميشه زنده اين مرز و بوم مي باشد.
از اين نظر براي كاستي ها و ضعفهاي موجود در زمينه هويت ديني و جمعي ما تنها مي توان به عدم توانايي در باروري و به فعل در آوردن استعدادها و پتانسيل هاي بالقوه و فطري و طبيعي موجود در فرهنگ و تمدن اين پهنه وسيع اشاره نمود.
هرگاه ملتي نتواند از تمام ظرفيتها و استعدادهاي بالقوه و موجوديت و اصالت فرهنگي خاص خود بهره برداري بهينه و استفاده صحيح به عمل آورد و ميزان ظرف و مظروف آن ناشناخته و غير مستعمل باقي مانده و مظروف هميشه در ظرف خود قرار نداشته يا كافي براي آن نباشد ، مي تواند اعتقاد داشت كه چنين جامعه اي رو به زوال و انحطاط و شكست نهاده است.
برعكس ملتي را مي توان ، سعادتمند و شكوفا و بالنده دانست كه حداكثر استفاده از فرصتهاي زماني و مكاني و تاريخي خود را در عرصه فرهنگي يا اقتصادي و يا اجتماعي و سياسي و ... بنمايد و همخواني و مطابقت لازم را در بستر نيازها و خواسته هاي نسل معاصر خود با امكانات شايسته و بايسته فراهم آورد.
بهترين گزينه يا كلمه اي كه به نظر مي رسد تناسب بيشتري با اين موضوع داشته باشد ، به كارگيري عنوان «دگرنگري هويت» بجاي بحران هويت مي باشد.
تعريف دگرنگري :
دگرنگري در واقع همان برداشت ناصحيح و ناصواب از نوع نگاه به چيستي شناسي يك ملت و به روز كردن برون دادهاي فرهنگي درخشان و تمدن ساز در ادوارگذشته و دوره هاي پرفروغ تاريخ بوده است. اصلاح نگره هاي منفي جوانان نسبت به چيستي و هويت جامعه نبايد توام با برخوردي تحكم آميز باشد ، بلكه با استدلال و منطق و گفتمان صورت گيرد و مهمترين كار در اين زمينه شناخت مشخصات و ويژگيهاي جوانان مي باشد. هر زماني كه جامعه ، بويژه قشر جوان در حوزه تفكر و انديشه دچار كاستي و ركود و رخوت گردد. كم كم ريشه هاي دگرنگري نضج پيدا كرده اگر اين نگرش اصلاح نگردد دگرانديشي شروع به رشد و نمو مي كند و در نهايت شخص از درون تهي مي گردد و به اصطلاح دچار بحران هويت مي گردد .
شناخت و برآوردن اين نياز و به روز كردن آنها و جامعه عمل پوشاندن به آرزوها و انتظارات جامعه و پاسخگويي موثر و سريع و منطقي در گفتار و فراهم آوردن بسترهاي مناسب فرهنگي در حوزه انديشه و تعقل مي تواند از مهمترين راهكارهاي ثابت و عميق ، جهت نيل به سعادت و شكوفايي و دوام و قوام بنيانهاي عقيدتي ، فرهنگي و اقتصادي و ... جامعه باشد.
قوام و پايداري هر جامعه نيز وابسته به انسجام و همبستگي و برقراري ارتباط عقلاني ميان فرهنگ و تمدن و تاريخ گذشته و جامعه نوين و معاصر مي باشد. در واقع تعامل و تبادل صحيح و ظريف بدون انحراف از باورهاي نخستين ميان سنت و مدرنيته. اهداف ما را در برقراري اين انسجام و وحدت ويك رنگي و همبستگي گروهي تسهيل مي بخشد.
به هر ميزان كه دولتها و حكومتها بتوانند ، اين انسجام و همبستگي جمعي را با برقراري ارتباط عقلاني ميان فرهنگ و تمدن گذشته و باورهاي دنياي نوين و معاصر، گسترش داده و افزايش دهند و نسل معاصر را به مطالعه سرگذشت نسل پيشين و عبرت گيري از آن ، ترغيب نمايند . به همان ميزان در شناخت عوامل و ريشه هاي بحران زايي و بسترهاي بحران خيز و آسيب شناسي دگرنگري هويت و فرهنگ ، موفق بوده و نيل به سعادت و رستگاري پايدار و ابدي را آسان خواهند ساخت.
بحران شناخت :
اما آنچه درباره بحران هويت جوانان گفته مي شود ، بايد اذعان داشت كه جوانان ما دچار بحران هويت نشده اند . بلكه اين بحران شناخت است كه گريبانگير نسل جوان گشته است. بحران شناخت به خاطر عدم شناخت صحيح از ظرفيتهاي موجود و عدم هماهنگي ميان اين ظرفيتها با ميزان در خواستها و انتظارات ايجاد شده است . مهمترين عامل در ايجاد اين بحران « گسست فرهنگي » مي باشد.
نقش روحانيت در كاهش نگره هاي منفي به هويت :
درخصوص نقش روحانيت ، در مقابله با اين گسست فرهنگي و بحران شناخت ، با نگاهي به گذشته در مي يابيم كه روحانيت شيعه در طول تاريخ ، همواره نقش تحول آفرين و فرهنگ سازي داشته است. حضور پر رنگ و معنوي روحانيت در ميان عامه مردم به ويژه نسل جوان ، عامل بسيار مهمي در حركتهاي انقلابي بوده است. به طوري كه نقش روحانيت شيعه برجسته تر از ساير اقشار ، نظير روشنفكران و دانشگاهيان به نظر مي رسد. بارزترين نماد آن حركت آفريني و هماهنگي ميان روحانيت و نسل جوان در پيدايش و پيروزي انقلاب اسلامي ايران تبلور يافته است.
حضرت امام خميني (ره) به عنوان مرجعيت شيعه و اسوه روحانيت . عامل اصلي و شكل دهنده اين انقلاب بوده است. چنانچه ايشان در سال 1342 خود به اين موضوع اشاره كرده و فرموده اند : ( سربازان من در گهواره ها هستند ) اين سخن بدرستي نقش حساس و حضور همه جانبه اقشار نوجوان و جوان را در ايجاد هماهنگي با روحانيت شيعه آشكار مي سازد.
دقيقاً پس از گذشت 15سال ، همان انديشه هاي حضرت امام خميني (ره) در به صحنه كشاندن قشر جوان عليه ظلم و تباهي رژيم ستم شاهي و تحول ديني نوين موثر افتاد و حتي پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ، نيز اين ارتباط معنوي دو سويه در جنگ تحميلي رژيم بعثي و دوران ارزشمند دفاع مقدس تجلي و استمرار يافت. در اين دوران حماسي غالب نيروهاي جبهه هاي جنگ از ميان نيروهاي جوان بودند كه در قالب گردانهاي بسيجي راهي جبهه ها گشتند.
همچنين آمار شهدا و مجروحين جنگ نشانگر آن است كه جوانان بيشترين سهم را در تحكيم و تثبيت و استمرار ارزشهاي راستين دوران دفاع مقدس داشته اند و مهمترين عامل ايجاد اين تعامل و ارتباط دو سويه ميان روحانيت و اقشار جوان بوده اند.
همه اين بركات در سايه تفكر نويني بود كه حضرت امام راحل (ره) در عمل و گفتار خويش تبيين نمودند.
عامل ديگر در اين راهبرد ، نقش خطير و روشنگر روحانيت و مبلغين بود كه با استمرار تفكر حضرت امام (ره) راه را براي دستيابي به اهداف انقلابي دفاع مقدس گشود. در واقع روحانيت با تاسي از فرمايشات امام ، در دوران نهضت بزرگ انقلاب اسلامي و ميدان جهاد و دفاع مقدس ، جوانان ايران اسلامي را به ايفاي نقش حماسي در اين ميادين دعوت نمود و با برقراري ارتباط معنوي و روحاني ميان خود و اين قشر پرتوان ، حماسه هاي پرشور تاريخي آفريد.
شناخت كامل اين دو قشر يعني روحانيت به عنوان مرجع فكري و عقيدتي و قشر جوان به عنوان نيرويي مومن ، فعال ، پويا با نشاط ، از روي ايمان و تعبد با تكيه بر آموزه هاي ديني و مذهبي زمينه ساز آفرينش اين حماسه ها گشت. جوانان ، روحانيت را به عنوان هادي و هدايتگر و نماد راستين عالم اسلامي و متكي بر علم و عمل ، كه در برابر ظلم و ستم و تجاوز تا مرز شهادت سينه سپر كرده بود. و در خط مقدم جبهه مقاومت و نبرد عليه متجاوزين دين و كيان اسلامي قرار دارد. باز شناخته و با حمايت و پشتيباني بي دريغ خود ، همقدم با آنان ، حرت و خيزش نويني را عليه دشمنان دين و مملكت خود آغاز كرده و به انتها رساندند كه مي بينيم هنوز اين حركت در عرصه ها و جبهه هاي ديگر ادامه و استمرار يافته است.
با اين همه عليرغم اتخاذ چنين شيوه موثر و كارآمدي از سوي بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره) و استمرار اين منش از سوي مقام معظم رهبري كه همواره بر حضور جوانان پرشور و اقشار و اصناف مختلف جامعه در حركتهاي انقلابي و فرهنگي تاكيد و اهتمام ورزيده اند.
رويكردي نوين در حوزه فرهنگ و تلاش جهت بازپروري مفاهيم ديني و بازگشت به هويت اسلامي ، بي شك ناشي از عوامل متعددي است كه بخش مهمي از اين مسئوليت به وظايف خطير و حساس روحانيت باز مي گردد . چرا كه هر گاه روحانيت در بستر تحول ديني ، قد برافراشته و رهبري و قيادت جوانان و ساير اقشار را در مقابله با تهاجم بيگانگان بر عهده گرفته است. نتايج و ثمرات افتخارآميزي براي اين كشور به ارمغان آورده است.
بسترهايي كه روحانيت مي تواند با بهره گيري از آن در جهت تثبيت و تقويت در بين جوانان و نوجوانان استفاده نمايد به طور اجمال شامل موارد زير است :
1- تريبونهاي عمومي و وسايل ارتباط جمعي راديو – تلويزيون – مطبوعات كثيرالانتشار.
2- مساجد،منابر و خطبه هاي نماز جمعه از طريق وعظ، خطابه و سخنراني.
3- مراكز دانشگاهي و آموزش عالي از طريق تدريس دروس معارف اسلامي و مدارس و آموزشگاهها با زمينه سازي قبلي در مناسبتهاي خاص مذهبي و مالي .
در اين راستا لازم است موارد زير مورد ملاحظه قرار گيرد :
اول : ايجاد بستري مناسب جهت پرورش انديشه و ايجاد تفكر عقلاني براي استحكام و مقاوم ساختن فكر و ذهن اقشار جوان ، در مقابله با هجمه تبليغاتي و رسانه اي بيگانگان عليه مباني ديني و اعتقادات مذهبي مردم.
با توجه به اينكه امروزه ايران اسلامي پايگاه و مظهر حكومت ديني به شمار مي آيد. بيگانگان و افراد وابسته به فرهنگ غرب با تبليغ عقايد و فرهنگ سكولاري شبهه در ناتواني دين براي اداره جامعه مي كوشند ، خاستگاه ديني و ايماني جوانان را مستقيما مورد حمله قرار داده و تضعيف نمايند. وظيفه كليه متوليان امور ديني و عالمان مذهبي و مبلغان حقيقي و معتقدان به فرهنگ اصيل اسلامي است كه با طرح ديدگاههاي فكري و عقيدتي به صورت نوين، جذاب، دقيق و كارآمد ، به چالش و مقابله با اين هجمه وسيع و گسترده بپردازند و از راه عقلاني و استدلال منطقي اين توطئه و ترفند را نيز همچون گذشته خنثي سازند.
برنامه ريزي و طراحي فكري روحانيت در حوزه انديشه و تفكر ديني بايد به گونه اي باشد كه ضمن آشنايي و آموزش جوانان درخصوص مباني ديني ، به صورتي كارآمد و تاثيرگذار به شبهات و القائات بيگانگان پاسخهاي مناسب داده شود. لازم است در كليه برنامه ها و عملكرد خود،نيازها و مقتضيات فكري روز جوانان مطمح نظر قرار گيرد. زيرا ميزان موفقيت ما در اين چالش بزرگ ، دقيقاً به نوع عملكرد و مواجهه و شيوه ارائه برنامه ها و سياستهايمان بستگي دارد.
بنابراين مهمترين رسالت روحانيت و حوزويان ، ارائه برنامه هاي راهبردي و علمي در زمينه هاي آموزش مسائل ديني و عقيدتي است كه اولاً تناقضي با آموزه هاي علمي روز جوانان در كسب علوم كلاسيك نداشتهباشد ثانياً تقويت كننده آموزه هاي علمي و نوين با حفظ مايه هاي ديني و مذهبي و سنتي و با استفاده از متون و ابزار و شيوه هاي روز باشند.
دوم : عملياتي كردن شيوه هاي نوين و كارا و موثر توسط روحانيون و علما و مدرسان حوزه هاي علميه و گزينش شيوه هاي جذاب و ثمربخش ، جهت اراه برنامه ها و طرحهاي قابل اجرا در زمينه آموزه هاي ديني و عقيدتي.
سوم : آسيب شناسي و بررسي دقيق و علمي از عوامل زمينه ساز دگرنگري هويت در بين اقشار جامعه بويژه نوجوان و جوان صورت گيرد.
چهارم : ارايه راه كارهاي عملي و سهل الوصول براي دستيابي سريع به عوامل تقويت كننده و تثبيت هويت.
پنجم : ايجاد ارتباط دو سويه و تعامل منطقي با جوانان با استفاده از شيوه هاي جذاب و منشهاي خردگرايانه.
ششم : شناسايي و تقويت زمينه هاي مشاركت فعال و حضور شاداب نوجوانان و جوانان در طراحي و برنامه ريزي فعاليتهاي ويژه اجتماعي ، سياسي و ...
در حال حاضر،عوامل خاصي كه در بروز و ظهور انقلاب و پيروزي و حفظ آن موثر بوده است ، بنا به دلايلي كمتر اين عوامل مورد توجه قرار مي گيرد. و جامعه امروز ما نيازمند آن است كه زمينه ايفاي نقش بهينه جوانان در سطوح مختلف جامعه فراهم گردد. ايفاي نقش بهينه جوانان در سطوح مختلف جامعه فراهم گردد. چنانچه پيش از اين عوامل وحدت آفرين و وفاق ميان اقشار جوان و روحانيت سنتي را مورد بازنگري ، بازشناسي و پژوهش همه جانبه قرار مي داديم و راههاي توسعه و گسترش اين پروسه را در ديگر ابعاد زندگي اجتماعي كه نقش آفرين حركتهاي انسان ساز و تعالي بخش روحيه معنوي در ميان آحاد جامعه است. بسط و گسترش مي داديم . امروز شاهد كم رنگ شدن ارزشها و ايجاد دگرنگري در هويت و فرهنگ متعالي جامعه خود نبوديم.
به نظر مي رسد جهت برون رفت از اين فضاي نامطلوب گزينه ها و ساز و كارهاي نويني را براي ايجاد ارتباط موثر معنوي ميان دو قشر جامعه يعني روحانيت و جوانان ، بايد در نظر گرفته و به عنوان راهكاري مناسب پيشنهاد نمود.
در اينجا بر چهار اصل اساسي كه در واقع به عنوان پيش زمينه طرحي گسترده در اين راستا مفروض و قابل ارائه مي باشد ، تاكيد مي كنيم :
1 – اصل بازنگري :
مدخل اين اصل بر اين فرض استوار است كه با رجوع مجدد به گذشته درخشان و تابناك فرهنگ اسلامي مي توان ، عوامل موثر در ارتباط ميان روحانيت و جوانان را باز شناخت و پس از بررسي در منابع گذشته حقايق نهان و آشكار را مورد توجه قرار داد. تا پس از اشراف بر واقعيتهاي قابل درك ، تعالي فرهنگي گذشته ، رموز موفقيت و كارايي روحانيت در عرصه تبليغ دين كشف گردد و ضمن بررسي كارشناسانه تمام جوانب، اين منابع سرشار را در زمان حاضر ، متناسب با مقتضيات و نيازهاي روز جامعه ، به كار گرفت.
خوشبختانه تاريخ گذشته ما سرشار از حضور روحانيون و عالمان ديني است كه بر پايه كتاب خدا و سنت اهل بيت عصمت و طهارت (ع) ، در عرصه علم و عمل و تخلّق به اخلاق الله سرآمد عصر خود بوده اند و مردمان عصر خود را نيز تحت تاثير قرار داده و با جاذبه فوق العاده خويش كه حاصل آگاهي و دانش ديني بوده است ، در هر دوره تحولي اساسي را در فرهنگ و آداب و سنن و هويت جامعه خود به وجود آورده اند. محافل و كلاسهاي درسي آنان همواره مملو از عاشقان و طالبان و دانشجويان علاقمند به كسب معارف و علوم قرآني و ديني بوده است و چه در عرصه علم و چه در حيطه عمل اسوه و الگوي جوانان و مردمان عصر خود بوده اند و مردم با تبعيت از آنان در همه ابعاد زندگي خود به زندگي و جامعه خود هويت و مفهومي متعالي بخشيده اند.
عالماني نظير : شيخ حسن طوسي ، خواجه نصيرالدين طوسي ، شيخ مفيد ، علم الهدي ، ابن بابويه ، وعاظ كاشفي ، شيخ عبدالرازق لاهيجي ، شيخ محمود شبستري ، شيخ بهايي ، علامه مجلسي ، مرحوم ميرداماد، ملاصدرا ع ملا هادي سبزواري ، جلال الدين اسد آبادي ، مرحوم بهاري ، شيخ جعفر شوشتري ، شيخ عبدالله انصاري ، علامه اميني و علامه تهراني و علامه شهيد مرتضي مطهري و حضرت امام (ره) و ... كه مجموعه اي از ارزشها و مكارم و فضائل اخلاقي را در خود ذخيره داشته و با انتقال اين معارف و حسنات و خصال نيكو كه همه برگرفته از منبع پر فيض كتاب و سنت نبوي و اهل بيت عصمت و طهارت (ع) مي باشد. خيل عظيمي از مشتاقان را از چشمه هاي سرشار علم و دانش و عمل خود سيراب نموده اند. چنين اوتاد و عالماني افتخار هر ايراني مسلمان هستند كه بي ترديد بازنگري زندگي و سيره علمي و عملي ايشان جوابگوي كليه نيازهاي فرهنگي امروز ما خواهد بود. به ويژه اگر اين بازنگري همراه با شاخصه ها و پارامترهاي لازم و متناسب با عرف رايج جامعه ما تعميم و ترويج داده شود.
2 – اصل بازشناسي و خوديابي :
مهمترين اصل در اين مرحله شناخت عوامل و پارامترهاي مهم در ايجاد ارتباط دو سويه و نيز بررسي عوامل موثر و تاثيرگذار در تعامل بوجود آمده مي باشد به هر ميزان كه اين شناخت دقيق باشد اثربخشي آن نيز زيادتر خواهد بود ، و زمينه ساز بازشناسي خوديابي مي باشد.
الف – آدمي بايد به ضرورت خوديابي واقف شود تا تلاشي را در اين مورد آغاز كند.
ب – براي خوديابي اولين گام خلوت شخصي داشتن و مراقبه دائمي است.
چنانچه خوديابي محقق شود ، خدا به عنوان موضوع اصلي و مورد علاقه آدمي مورد شناسايي واقع مي شود.
د – التزام منطقي خوديابي و خدايابي انديشه آدمي را متوجه اين نكته مي نمايد كه اگر چه شناخت خود ، وي را به شناخت خدا ، رهنمون مي شود ولي شناخت خدا نيز عاملي است در جهت ايجاد انگيزه براي شناخت خويشتن.
3- اصل بازآموزي :
منظور از اين اصل آن است كه پس از شناسايي عوامل موثر در ايجاد ارتباط دو سويه ميان روحانيت و جوانان ، نسبت به آموزش اين معارف با استفاده از ابزار نوين و كارساز و شيوه هاي جديد و به روز ، اقدام اساسي به عمل آيد.
آموزش پس از بازنگري مي تواند موجب غنا و ارتقا كمي و كيفي ، حضور جوانان در عرصه هاي اجتماعي و تعامل و ارتباط دو سويه با روحانيون گردد. اصل ايجاد ارتباط ميان آموزش سنتي و مدرن از آنجا كه مهمترين شرط سازگاري آموزه هاي سنت و مدرنيته است ،مي تواند گامي مفيد در ثمربخشي آموزش مباني و معارف ديني به شمار آيد. منتهي با عنايت به اين شرط كه آموزشهاي سنتي همواره نيازمند بازنگري و پالايش و بازسازي مي باشند.
4- اصل بازپروري :
هر آموزش بدون توجه به شيوه هاي پرورشي ، نمي تواند قرين موفقيت باشد. روشهاي تربيتي نوين كه بر فرضيه هاي علمي استوار است ، بيشترين موفقيت را در پيشبرد برنامه هاي تربيتي داشته و بي ترديد در زمينه هاي فرهنگي و هويت ديني نيز با اتكا بر همين پيش فرض مي توان به نتايج قابل قبول و استانداردهاي لازم دست يافت. منظور از بازپروري در اينجا پرورش افكار و ايده هاي جوانان با آموزه هاي ديني و معرفتي است.
چنانچه شيوه ها و ابزار نوين فرهنگي و تكنولوژي روز در كنار آموزه هاي سنتي قرار گيرد ؟ نتايج ارزنده اي در كاهش گسست ميان قشر جوان و روحانيت به همراه خواهد داشت. بي ترديد پرورش روح و روان جوانان با تكيه بر آموزه هاي سنتي و ديني ، جامعه جوان ، ما را در بازگشت به هويت فردي و ديني رهنمون خواهد بود.
با توجه به مطالب مطروحه بايد گفت كه جوان هم مثل هر گروه ديگري زبان خاص خودش را دارد و با آن زبان مسائل را بهتر درك مي كند.
لذا بايد دقت شود تا زبان مشترك را پيدا و با آن زبان با جوان صحبت كنيم. مسئله مهم در اين رابطه، تقويت نقاط مثبت شخصيت جوان مي باشد. زيرا جوانان تشنه محبت و شخصيت هستند . به عبارت ديگر ، براي تجلي بخشيدن به ارزشها و دروني ساختن آنها مي بايست به سه نياز عمده جوان توجه شود :
1 – محبت .
2 – احترام به شخصيت .
3 – مسئوليت پذيري در آنان توجه شود.
ضروري ترين مرحله كار با نوجوانان ، داشتن يك رابطه خوب ، مطلوب و انساني است. پذيرش و رعايت اصول زير به عنوان اصول برقراري رابطه انساني با نوجوانان و جوانان مي تواند زمينه ساز ورود به دنياي جوان و ياري رساندن به وي در تشكيل هويت مثبت و دروني ساختن ارزشهاي مطلوب اجتماعي باشد :
1 – اصل پذيرش و احترام متقابل : يعني محترم شمردن جوان ، احترام به حقوق او . پذيرش وي آن طور كه هست ( نه آن طور كه ما مي خواهيم ) و توجه به نيازهاي همه جانبه او .(به قول شهيد رجايي كار فرهنگي را از آنجايي آغاز كنيمِ جوان مي خواهد وبه آنجايي ختم كنيم كه ما مي خواهيم)
2 – اصل ايجاد امنيت رواني: يعني ايجاد فضاي سرشار از امنيت. محبت و آرامش به دور از هر گونه سرزنش و تحقير در خانواده و محيط زندگي جوان.
3 – اصل برقراري ارتباط كلامي و عاطفي : توسط اعضاي خانواده به ويژه والدين با نوجوانان و جوانان يعني صميمانه ، محرمانه و فعالانه به احساسات و حرفهاي جوان گوش دادن و واكنش مناسب نشان دادن.
4 – رعايت اصل برخورد مثبت و عدم مقايسه : يعني قبل از هر چيز توانايي هاي جوانان را تشخيص دادن و رفتارهاي مثبت او را تقويت كردن و رعايت تفاوتهاي فردي در برخورد با توانايي هاي آنان.
5 – رعايت اصل اعتدال : خودداري از افراط و تفريط در دادن آزادي و مسئوليت خانوادگي و اجتماعي به جوانان.
آثار و نتايج گسستگي هويت كه نتيجه دگرنگري به هويت مي باشد فراتر از آن است كه در اين مبحث بدان بپردازيم وليكن از باب توجه نسل جوان و اطرافيانشان ، به برخي از مهمترين پيامدهاي آن مي پردازيم :
اريكسون معتقد است :
فردي كه قادر به يافتن ارزشهاي مثبت پايدار در فرهنگ مذهب يا ايدئولوژي خود نيست ، ايده آلهايش به هم مي ريزد چنين فردي كه از درهم ريختگي هويت رنج مي برد نه مي تواند ارزشهاي گذشته خود را ارزيابي نمايد و نه صاحب ارزشهايي مي شود كه به كمك آنها بتواند آزادانه براي آينده طرح ريزي نمايد.
در بسياري از افراد ، هنگامي كه دچار بحران هويت مي شوند احساس پوچي ، از خود بيگانگي ، تنهايي و غربت مي كنند. حتي گاهي به دنبال « هويت منفي » مي گردند هويتي درست برخلاف آنچه كه اوليا و جامعه براي آنها در نظر گرفته است. بسياري از رفتارهاي ضد اجتماعي و ناسازگارانه نوجوان را مي توان از اين ديدگاه توجيه نمود.
« ناتانيل براندن » به عنوان يك روان درمانگر به اين موضوع عميقا توجه نموده و مي نويسد : يكي از پيامدهاي از خود بيگانگي ، احساس بيگانگي آدمي از ديگران است و اين احساس كه ديگر فردي از جامعه بشريت نيست و او غريب و تنهاست. انسان در جريان خيانت به مقام انساني خود ، خويشتن را به يك موجود منفور و مطرود متافيزيكي بدل مي كند و علم او به اينكه انسانهاي ديگر بسياري مرتكب همين خيانت مي شوند وضع او را دگرگون نمي كند. چنين شخصي ،احساس تنهايي و جدايي مي كند ، جدايي به واسطه غير واقعي بودن هستي خويشتن و احساس ويراني دروني ناشي از فقر رواني .
از جلوه هاي شايع و عام فقدان هويت ، مي توان به دل مشغولي هاي بي هدف اشاره نمود. فردي كه خود را گم كرده و نقشي موثر براي خويشتن نمي يابد و به همين جهت نيز احساس « درون تهي بودن » مي كند، غالبا خود را به هر موضوعي كه در دسترس بوده و نسبتاً علاقه او را برانگيزد ، مشغول نموده و بخش عظيمي از فرصتها و انرژيهايش را در آن زمينه صرف مي كند.
در افرادي كه به نحوي با مشكل « فقدان هويت » مواجهند ، معمولا عوامل تشكيل دهنده « هويت فردي » در خارج از شخصيت آدمي، متمركز مي شود و از بيرون ، چگونگي و ميزان تكوين هويت را تنظيم و تعيين مي كنند.
و در حقيقت عواملي كه بايد از درون وجود انسان ، رشد نموده و روند « هويت يابي » او را تسهيل و تسريع نمايند به بيرون از وجود او انتقال يافته و از كنترل فرد ظاهرا خارج مي شود. در نتيجه چنين فردي در انتظار بسر مي برد تا ديگران براي او تصميم گرفته و شخصيتي برايش قائل گردند.
در اينگونه موارد ابتكار عمل براي نوسازي شخصيت بو بازآفريني و تكامل هويت از دست جوان خارج مي شود و سر رشته زندگي اش را به ديگران مي سپارد.
پي نوشت :
1 – فرهنگ لغت فارسي عميد – ج 2 – 4891
2 – جوان و بحران هويت – دكتر محمدرضا شرفي
3 – جوانان و بحران هويت – جعفر اسماعيل سرخ – روزنامه همشهري – دوشنبه 61 دي 1381 – ص 21
4 – نظريه هاي شخصيت – علي اكبر سياسي – ص 51
5 – جندگانگي شخصيت – ابراهيم برزار – روزنامه همشهري روز دوشنبه 71511381
6 – سيري در نهج البلاغه – استاد مطهري – ص 792 و 992
7 – غرر الحكم و دررالكلم – ج 2 – ص 43
8 – انسان موجود ناشناخته نوشته الكيس كارل – تورجمه پرويز دبيري – ص 503
9 – مكتبها و نظريه ها در روانشناسي شخصيت – سعيد شاملو – ص 84
10 – انسان بدون خويشتن نوشته براندن ناتانيل ترجمه جمال هاشمي – ص 92
11 – تضادهاي دروني ما نوشته هورناي – كارن ( ترجمه محمدجعفر مصفا – ص 431 )
نويسنده:محمد علي موظف رستمي
...............................................................................................................................
منبع: پژوهه
انتهاي پيام/
يکشنبه|ا|27|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]
-
گوناگون
پربازدیدترینها