واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: مجله نوروز > کتاب - «آتش به اختیار» داستان تعدادی سرباز در وضعیت سخت جنگی است که در محاصره دشمن و تشنگی گرفتارند؛ ماجراهایی که در دشتهای گرم جنوب رخ داده است... مجله نوروزی- محمدرضا بایرامی، نویسنده خوشقریحه کشورمان درباره آخرین رمانش با عنوان «آتش به اختیار» به خبرآنلاین گفت: «آتش به اختیار» یک رمان جنگی است که به زودی از سوی انتشارات نیستان منتشر میشود. این رمان به روزهای آخر جنگ میپردازد و زندگی چند سرباز را در سال 67 شرح میدهد.» بایرامی در توضیح موضوع داستان خود گفت: «این رمان با فضایی کاملا متفاوت از فرم و فضای «هفت روز آخر» روایت شده و سختیها و مصائب روزهای پایانی دفاع مقدس را از زبان دو سرباز به تصویر میکشد.» برنده کتاب سال جمهوری اسلامی در سال 88 با اشاره به اینکه «آتش به اختیار» در ۲۶۵ صفحه منتشر میشود، گفت: کتاب، داستان تعدادی سرباز در وضعیت سخت جنگی است که در محاصره دشمن و تشنگی گرفتار شدهاند و برای غلبه بر مشکلاتشان در تلاشند، داستانی که در دشتهای گرم جنوب کشور رخ داده است.» در بخشی از داستان «آتش به اختیار» می خوانیم: «هنوز هم دود بود که به هوا می رفت و گرد و غبار بود که همه جا را پوشانده بود. اما دیگر نه بوی سوختگی می آمد نه صدای شنی تانکها، نه انفجار خمپاره ها و توپ و نه جیغهای کشیده و یا فحشهای آب نکشیده یا فریادهای نیمه کاره خفه در گلو یا ...از آن بالا، صحنه دهها کیلومتری نبرد، کوچک و ابلهانه یا بچه گانه به نظر می رسید. انگار نمی توانست جدی باشد. چیزی نبود که بتوان تصورش کرد یا عظمت یا نعمت یا نکبش را دریافت کرد. با خود گفت: «براستی آنجا بودم؟!» و گویی باور نداشت که توانسته باشد خودش را تا آنجا بکشاند؛ از دشتی وسیع تا تپه های هم شکل که انگار تا بی نهایت آرام یافته بودند و امید یافتن هیچ چیزی در آنها وجود نداشت...» وی درباره نویسندگان مورد علاقهاش نیز به خبرنگار ما گفت: «از دوران نوجوانی بیش از همه نویسندگان، به داستایوفسکی علاقه داشتم و معتقدم این نویسنده نگاه قابل تحسینی به روح و روان آدمی داشته است.» بایرامی از دیگر نویسندگان مورد علاقهاش در دوران نوجوانی به محمود دولت آبادی، غلامحسین ساعدی و جلال آل احمد اشاره کرد و درباره دلیل این علاقهمندیها گفت: «محمود دولتآبادی روستایینویس است و فضای داستانهایش به اعتقاد من بسیار ملموس است. آثار ساعدی از این بابت مرا به وجد میآورد که با نثری بسیار ساده و ارائه تصاویری روشن، اما از زاویهای متفاوت با مهارت مفاهیم عظیم را انتقال میدهد و بهترین نمونه از این شیوه او را میتوان در کتاب «عزاداران بیل» دید.» این نویسنده همچنین درباره نقش جلال آلاحمد در زندگی ادبیاش تصریح کرد: «من نه تنها نثر جلال را بسیار دوست داشته و دارم، جسارت فوق العاده او را هم تحسین میکنم. جلال آل احمد جسارت عجیبی داشت و من در نوجوانی وقتی به این فکر میکردم که میخواهم نویسنده بشوم اما جسارت قابل تحسین جلال را ندارم دچار سرخوردگی شدم تا اینکه بعدها در جوانی متوجه شدم هر نویسندهای خصوصیات اخلاقی خاص خودش را دارد.» «سالینجر، مارک توآین و خوزه سلا» از دیگر نویسندگان مورد علاقه بایرامی در ابتدای دوران جوانی بودهاند. بایرامی علاوه بر این نویسندگان، گاهی کتابهایی از نویسندگان خاصی را دوست داشته که این علاقه به همین کتاب خاص محدود میشود. او در این باره گفت: «سالینجر از جمله نویسندگانی است که برخی از آثارش را دوست دارم. یا همین طور لویی فردینان سلین که من فقط «رمان سفر به انتهای شب» آن را دوست داشتهام و فکر میکنم هرگز نوشتههای دیگر او به پای این اثرش نرسیدهاند.» بایرامی درباره تولستوی هم معتقد است: «هنوز هم از عظمت تولستوی چیزی کم نشده و خیلیها از او تاثیر گرفتهاند، اما متاسفانه من آثار تولستوی را خیلی دیر خواندم.» 191/60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]