واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: دانش - برای مدتی طولانی توانایی ما برای اندیشیدن، هسته اصلی چیزی بود که ما را انسان میساخت. اما اکنون محققان میگویند که جسم ما و ارتباط آن با محیط اطراف، حتی انتزاعیترین تفکرات ما را کنترل میکند. محمود حاجزمان: همه ما این جمله دکارت را شنیدهایم که میگوید: «میاندیشم، پس هستم.» اما شاید دکارت باید به جمله خود این عبارت را نیز اضافه میکرد: «عمل میکنم، پس میاندیشم!» به گزارش نیوساینتیست، برای مدتی طولانی توانایی ما برای اندیشیدن، هسته اصلی چیزی بود که ما را انسان میساخت. اما اکنون محققان میگویند که جسم ما و ارتباط آن با محیط اطراف، حتی انتزاعیترین تفکرات ما را کنترل میکند. توبیاس لوتشر از دانشگاه ملبورن استرالیا میگوید: «چنین چیزی مطمئنا طرفداران معرفتشناسی سنتی را شگفتزده خواهد کرد. آنان عموما استدلال انسانی را به صورت فرایندهای شناختی انتزاعی در نظر میگیرند، که عاری از هرگونه ارتباطی با جسم یا فضا است.» تا همین اواخر، تصور عمومی این بود که جسم ما تنها در تعاملات پایهای ما با محیط اطراف، مانند فرایندهای حسی شرکت میکند. اما نتایج مطالعات جدید نشان میدهد که جسم ما در تولید تفکرات انتزاعی ما نیز نقش دارد. از قرار معلوم، جسم ما حتی بر فعالیتهای مستقل تاثیرگذار بر تفکرات ما نیز نقش دارد. شواهد لازم برای اینکه جسم ما نقشی در تفکرات ما ایفا میکند، در کنایههایی که ما برای توصیف موقعیتهای مختلف استفاده میکنیم، پیدا میشود. کنایههایی مانند اینکه «من خیلی خونسرد رفتار کردم» یا «او خیلی خوب مطلب را گرفت.» نظریه استعارهسی سال پیش، جرج لاکوف، فیلسوف و زبانشناس دانشگاه برکلی کالیفرنیا، به همراه مارک جانسون، فیلسوف دانشگاه اورگان، بر اساس چنین مشاهداتی نظریه استعاره را ارائه کردند. مفهوم این نظریه این است که ما برحسب اینکه جسممان چطور عمل میکند به مفاهیم انتزاعی میاندیشیم. اکنون شواهدی برای این نظریه در حال جمعآوری است. برای مثال در سال 2008 / 1387، محققان دریافتند افرادی که مجبوریم آنها را جدا از اجتماع نگاه داریم، ادراکات فیزیکی ضعیفتری نسبت به دیگران دارند. اکنون لوتشر و همکارانش توانستهاند ارتباطی بین توانایی ما در فکر کردن به اعداد تصادفی، که نمونهای از تفکر انتزاعی است، و حرکات جسم پیدا کنند. لوتشر و گروه تحقیقاتی وی از 12 مرد راست دست خواست تا یک دنباله کاملا تصادفی از 40 عدد را که تمام آنها بین 1 تا 30 باشند، بیان کنند. همزمان، محققین اقدام به ثبت حرکات افقی و عمودی چشم افراد کردند. یافتههای گروه نشان داد که حرکات چشم میتواند برای پیشبینی اندازه عدد بعدی، پیش از آنکه فرد آن را بیان کند، استفاده شود. اگر یک داوطلب به سمت چپ و پایین نگاه میکرد، وی عموما یک عدد کوچکتر را نسبت به عدد قبلی انتخاب میکرد. اما اگر وی به سمت راست و بالا نگاه میکرد، عدد انتخابی بزرگتر از عدد قبلی بود. علاوه بر این، میزانی نگاه فرد به یک جهت خاص، متناسب با میزان بزرگی و کوچکی عدد جدید نسبت به قبلی بود. به گفته لوتشر، نتایج به دست آمده قویا نشان میدهد که تفکر انتزاعی با حرکات فیزیکی جسم ما مرتبط است. اما چرا دو موضوع ظاهرا مجزا، اینطور به هم مربوط هستند؟ لاکوف که آزمایشات لوتشر را آزمایشی زیبا و منحصر به فرد از معرفت تجسمی مینامد، میگوید: «دلیل این امر مربوط به نحوه شکل گیری توانایی اندیشیدن ما در دوره کودکی است.» تصورات کودکیلاکوف عقیده دارد که داوطلبان دو دسته تشبیه را برای تصور اعداد به کار میبرند: بالا کنایه از بیشتر و پایین کنایه از کمتر است. همچنین راست کنایه از بیشتر و چپ کنایه از کمتر است. چنین تشبیهی در سنین کودکی در ذهن ما نقش میبندد. یک کودک با نگاه کردن به یک لیوان پر از آب یا یک توده آجر اسباببازی، یاد میگیرد که افزایش ارتفاع به معنای مقدار بیشتر است. نواحی جداگانه مغز که مقدار و ارتفاع را پردازش میکنند، با افزایش سن و رشد مغز به یکدیگر متصل میشوند. به گفته لاکوف، چنین چیزی این درک را در افراد شکل میدهد که بالا کنایه از بیشتر است. به طور مشابه، افراد راست دست احتمالا یاد میگیرند تا بین راست و بیشتر ارتباط برقرار کنند، زیرا دست راست برای آنها نقش برجستهتری دارد. با این وجود، یک نکته مبهم در آزمایشهای لوتشر وجود دارد؛ آیا حرکات چشم انتخاب اعداد را هدایت میکنند یا انتخاب اعداد است که منجر به حرکات خاص چشمی میشود؟ برای بررسی اینکه آیا حرکات میتواند تفکر را کنترل کنند، دانیل کاساسانتو از انستیتو روانشناسی زبان ماکس پلانک در هلند، آزمایش جالبی را ترتیب داد. وی و گروه تحقیقاتیش از 24 دانشآموز خواستند درباره اتفاقاتی که جنبه احساسی مثبت یا منفی برجستهای داشت، مانند زمانی که از خودشان شرمنده بودند یا احساس سربلندی میکردند، صحبت کنند. همزمان نیز از آنها خواسته شد تا تیلههایی را از یک جعبه در یک قفسه مرتفعتر به جعبهای در قفسه پایینی یا بالعکس انتقال دهند. نحوه به یاد آوردن اتفاقات به طرز معناداری تحت تاثیر حرکات آنان قرار داشت. هنگامیکه آنها تیلهها را به جعبه بالایی انتقال میدادند، داستانهایی که دارای بار احساسی مثبت بود، در مقایسه با حوادث ناخوشایند سریعتر به خاطر میآوردند. در حالیکه وقتی آنها مشغول جابهجایی تیلهها از جعبه بالایی به جعبه پایینی بودند، قضیه کاملا برعکس بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 457]