واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: دايره المعارف آموزش عالي
دانشگاه ،فرهنگ وتوسعه
(قسمت بيست و پنجم )
بدين ترتيب گرچه دارالفنون نخستين مركز آموزش عالي به سبك جديد بود كه به همت سياستمدار فرهيخته اي همچون امير كبير تاسيس شد ولي اين كار نه يك شگرد سياسي ،بلكه به عنوان فعاليتي مطرح بود كه هدف آن كمك به توسعه وآباداني ايران بود .در جامعه ما از عمر دانشگاهها به عنوان نهادي از جامعه جديد مدت زيادي نمي گذرد طبيعي است دانشگاه وقتي درد يك جامعه سنتي ويا مولفه هاي فرهنگي واجتماعي وساختارهاي سياسي ،اقتصادي ويژه اي همچون جامعه ايران شكل مي گيرد .علاوه بر نقشي كه در جهت توليد دانش وتربيت نيروي متخصص وكاردان ايفا مي كند ،رسالت ،بسيار شگرف ديگري را نيز عهده دار مي شود ،يعني بستر سازي براي توسعه علمي وفرهنگي جامعه ،ونيز باز انديشي مستمر فرايندهاي سياسي واجتماعي آن ،وارائه راهكارهاي علمي وعملي براي برون رفت از تنگناها وبحرانها ، شكل گيري دانشگاهها در كشور با تاسيس دانشگاه تهران در 1313ودانشگاه تبريز در 1326 شتاب بيشتري مي گيرد وبعد از انقلاب شكوهمند اسلامي ،پس از وقفه اي چند ساله در دهه هاي 1360و 1370 نوعي جهش در آموزش عالي ايران اتفاق مي افتد .با ورود دانشگاههاي آزاد وغير دولتي به عرصه فعاليت هاي آموزش عالي ،آمارهاي كمي با شتاب فزاينده اي رشد مي كند .به طوري كه اين امر نگراني واعتراض وزارت علوم ،تحقيقات وفناوري را نيز در بر مي گيرد وجهت گيري تقويت كيفي آموزش عالي در سر لوحه امر قرار مي گيرد .اكنون بايد شرايطي فراهم آيد كه دانشگاهها بتوانند با تقويت كمي وبالابردن سطح پژوهشهاي كاربردي به روند توسعه وشكوفايي جامعه ،سرعت وشتاب ببخشند . براي فراهم ساختن اين شرايط نيازمند يك سلسله هاي كارهاي زيربنايي هستيم كه به برخي از آنها در زير اشاره مي شود. -1 حل تعارض ميان علم ودين جامعه ما علي الاصول ،جامعه اي ديندار محسوب مي شود ودر چنين جامعه اي اگر تعارض علم و دين حل نشود ،به هيچ وجه علم پيشرفت نمي كند والبته دين نيز آسيب مي بيند . اين تعارض هنوز بر زبان كسي جاري مي شود كه اكثر تحصيل كرده هاي دانشگاهها را بي دين مي خوانند ، بايد هم در نظر وهم در عمل نشان داد كه عالم بودن مساوي با بي دين بودن نيست . -2 خود گرايي اجتماعي وپرهيز از صورت گرايي ،ضرورت ديگر جامعه امروز ماست قشري گري وتحجر دو روي يك سكه اند وهر دو براي علم وانديشه زيان بارند .
-1 پرهيز از روشهاي غيرعلمي در برخورد با انديشه ها وحمايت قانونمند از آزادي علمي ، زمينه ساز تقويت روحيه خود باوري ،در پژوهشگران وروي آوردن به ابداع و روشها وخلاقيت هاي جديد مي شود .اگر انديشه ها را به ديده نقد علمي بنگريم ،ظرفيت پذيرش عقايد ونظريه هاي گوناگون در ما بيشتر مي شود .بدين طريق هنر شنيدن در ذهن جامعه ارتقا مي يابد ،شنيدن مقدمه تفاهم فعال وپوياست . -4 تكريم وتعظيم عالمان و دانشمندان حقيقي وحفظ حريم وحرمت دانشگاه ،ددر نهايت به جلوگيري از فرار مغزها كه آفت بزرگ جامعه ماست .
-2 با اعمال روشهاي يادشده مي توانيم دانشگاههاي فعال وبا نشاط داشته باشيم وبا تكيه بر ارزشها ي علمي ومعنوي چنين دانشگاههايي فرهنگ تحقيق وپژوهش علمي را در جامعه نهادينه كنيم وگامهاي استوار وپر شتابي را در مسير توسعه وآباداني ايران برداريم .
دانشگاه وفرهنگ علمي
دانشگاهيان اعم از اعضاي هيئت علمي ،دانشجويان ودانش آموختگان تحت تاثير فرهنگ علمي جامعه خود هستند .فرهنگ علمي به مثابه يكي از خرده فرهنگهاي جامعه ،در بردارنده مجموعه اي از ارزشها وباورها وهنجارهاست كه به طور خاص بر انديشه وعمل اهل علم تاثير مي گذارد .مطالعه موضوع فرهنگ علمي از جهت نقش تعيين كننده اي كه در هدايت انگيزه ها وسو»گيري رفتار دانشگاهيان دارد حائز اهميت است .
فرهنگ علمي آميخته اي از عناصر مربوط به چهار حوزه يعني نظام ملي تعليم وتربيت ،حرفه علمي ،رشته تخصصي وسازمان دانشگاه است .در اين نوشتار به بعضي از مهم ترين عناصر هر يك از اين چهار قلمرو اشاره مي شود .از آنجا كه دانشگاه مركز اصلي آموزش عالي است ،بنابراين ،مبحث مربوط به فرهنگ سازماني دانشگاه با تفصيل بيشتري مطرح مي شود .
فرهنگ نظام ملي تعليم وتربيت
نظام ملي تعليم وتربيت كلي ترين ركن نهاد علم است .اين نظام حامل مجموعه اي از اهداف ، ارزشها واولويتها ست كه در برنامه ها ،خط مشي ها وقواعد عمل آن انعكاس مي يابد وبه اين ترتيب ،زمينه فعاليت اهل علم را تعيين مي كند .
آستين اظهار مي دارد ميزان دست يابي به منابع ،نحوه سازمان دهي امور ،تخصصي ترشدن ،ارتباط ميان آموزش واشتغال وتفكيك افقي وعمودي ساختار آموزشي از جمله عوامل دخيل در تفاوت فرهنگي نظامهاي ملي تعليم وتربيت هستند .اولين عامل ،امكان دسترسي به نظام آموزشي است اين عامل شامل منابع اقتصادي ،كمكهاي مالي ، تخصيص بودجه و انواع شيوه هاي نظارتي و حمايتي است به نظام آموزش عالي اختصاص دارد .بر اين اساس هر چه دسترسي عمومي از اولويت بيشتري برخوردار باشد ،سهم فعاليت هاي علمي در جامعه گسترش مي يابد .عامل بعدي ساختار ونحوه سازمان دهي اعضاي هيئت علمي است .در بعضي از كشورها استادي ودر بعضي ديگر ،گروههاي آموزشي محور اصلي سازمان دهي اعضاي هيئت علمي محسوب مي شوند .در مواردي كه كرسي استادي ،محور سازمان دهي است فرد صاحب كرسي در مركز قدرت ومسئوليت قرار دارد .افرادي كه اين رتبه را ندارند از قدرت اندكي بر خوردارند و براي توسعه فعاليت هاي شغلي خود به آن وابسته هستند . از آنجا كه قدرت در يك فرد متمركز شده ،بلكه نوع قطب بندي وكشاكش جدي بين مافوق بوجود مي آيد . آنها هميشه منافع خود را در تضاد مي بينند در حالي كه در نظامهايي كه امور بر محور گروه آزمايشي است يك دانشكده چند گروه آزمايشي را به يكديگر پيوند مي دهد ودر راس آن يك رئيس قرار دارد كه مسئوليت وقدرت اجرايي دارد .البته در بعضي از كشورها تركبي از دو شيوه فوق حاكم است . به اين ترتيب كه هر دانشكده مشتمل بر چند گروه آزمايشي است ودر راس هر گروه آزمايشي يك فرد صاحب كرسي قرار دارد .بديهي است هر يك از سه شيوه سازمان دهي ،الگوي خاصي را از ارتباط وهمكاري بين اعضاي هيئت علمي ايجاب ميكند .
عنصر ديگر به اولويتهاي نظام درباره پديده تخصص گرايي مربوط مي شود .اگر نظام به انتقال آموزشهاي پايه متعهد باشد در اين صورت ارتباط متقابل ميان واحدهاي درون سازماني ، بخشها واستادان افزايش مي يابد . در حالي كه اگر تاكيد بر آموزش هاي تخصصي پژوهش وكشف دانش باشد از شدت اين وابستگي كاسته مي شود زيرا افراد به صورت انفرادي به كاوش در حوزه مورد علاقه شان مي پردازند .
(ادامه دارد ...)
سه|ا|شنبه|ا|29|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 131]