تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813111443




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در اربعين چه گذشت؟


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: در اربعين چه گذشت؟
مشهورترين واقعه اي كه به مناسبت چهلمين روز شهادت شهداي كربلا بازگو مي شود جريان رسيدن كاروان اهل بيت عليهم السلام به كربلا و هم زماني اين ماجرا با حضور جابر بن عبدالله انصاري در كربلا و زيارت قبر شريف امام حسين عليه السلام توسط او.

هر چند برخي از صاحب نظران اين وقايع را بعيد دانسته و منكر آن شده اند اما تحقيقات انجام شده نشان مي دهد كه اين بعيد دانستن ها و انكار ها صحيح نيست و دليل قابل قبولي براي رد اين دو واقعه وجود ندارد.(1)

آنچه در ادامه مي آيد گزارش هايي از اين دو واقعه در منابع موجود است:

مصباح الزائر به نقل از عطا مي نويسد: روز بيستم صفر با جابر بن عبد اللّه بودم هنگامى كه به غاضريّه رسيديم در جوى آن جا غسل كرد و پيراهن پاكيزه اى را كه همراه داشت پوشيد. سپس به من گفت: اى عطا ! آيا عطرى به همراه دارى؟

گفتم: سُعد (مادّه اى خوش بو كننده) دارم.

او از آن به سر و بقيّه بدنش ماليد. سپس با پاي برهنه رفت تا نزد سرِ امام حسين عليه السلام ايستاد و سه تكبير گفت و بيهوش، بر زمين افتاد و هنگامى كه به هوش آمد، شنيدم كه مى گويد: سلام بر شما، اى خاندان خدا .. (2)

بشارة المصطفى به نقل از عطيّه عوفى(3) مي نويسد: همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زيارت قبر حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام حركت كرديم. هنگامى كه به كربلا رسيديم، جابر به كرانه فرات، نزديك شد و غسل كرد و پيراهن و ردايى به تن كرد و كيسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشيد و هيچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا اين كه به قبر، نزديك شد و [به من ]گفت: دست مرا بر قبر بگذار.

چون دست او را بر قبر گذاشتم، بيهوش، بر روى قبر افتاد. كمي آب بر او پاشيدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: اى حسين!

آن گاه گفت : دوست ، پاسخ دوست را نمى دهد؟!

سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگ هايت را بر ميان شانه ها و پشتت ريختند و ميان سر و پيكرت ، جدايى انداختند؟! گواهى مى دهم كه تو، فرزند خاتم پيامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم پيمان تقوا و چكيده هدايت و پنجمين فرد از اصحاب كسايى و فرزند سالار نقيبان و فرزند فاطمه ، سَرور زنانى ؟! و چگونه چنين نباشى ، در حالى كه از دست سَرور پيامبران، غذا خورده اى و در دامان تقواپيشگان ، پرورش يافته اى و از سينه ايمان، شير نوشيده اى و با اسلام، تو را از شير گرفته اند.

پاك زيستى و پاك رفتى؛ امّا دل هاى مؤمنان، در فراق تو خوش نيست، بى آن كه در اين، ترديدى رود كه همه اينها به خيرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مى دهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت يحيى بن زكريّا رفت.

آن گاه جابر، ديده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: سلام بر شما، اى روح هايى كه گرداگردِ حسين ، فرود آمده ، همراهش شُديد! گواهى مى دهم كه نماز را به پا داشتيد و زكات داديد و به نيكى فرمان داديد و از زشتى ، باز داشتيد و با مُلحدان جنگيديد و خدا را پرستيديد تا به شهادت رسيديد. سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگيخت، در آنچه به آن در آمديد با شما شريك هستيم.

به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شريك باشيم]، با آن كه ما نه به درّه اى فرود آمديم و نه از كوهى بالا رفتيم و نه شمشيرى زديم، در حالى كه اينان، سرهايشان از پيكر، جدا شد و فرزندانشان يتيم و زنانشان بيوه شدند؟!

جابر گفت: اى عطيّه! شنيدم كه حبيبم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد : «هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى شود، و هر كس كارِ كسانى را دوست داشته باشد ، در كارشان شريك مى شود»، و سوگند به آن كه محمّد را به حق به پيامبرى بر انگيخت، نيّت من و همراهانم، همان است كه حسين عليه السلام و يارانش بر آن رفته اند. مرا به سوى خانه هاى كوفه ببر .

هنگامى كه بخشى از راه را رفتيم ، گفت: اى عطيّه ! آيا سفارشى به تو بكنم ، كه ديگر گمان ندارم پس از اين سفر، تو را ببينم دوستدار خاندان محمّد را، تا زمانى كه آنان را دوست مى دارد، دوست بدار و دشمن خاندان محمّد را، تا زمانى كه با آنان دشمن است، دشمن بدار، هر چند روزه گير و شب زنده دار باشد، و با دوستدار محمّد و خاندان محمّد، رفاقت كن، كه اگر يك گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد، گام ديگرش به محبّت آنان استوار مى مانَد؛ چرا كه دوستدار آنان، به بهشت باز مى گردد و دشمن آنان، به سوى آتش [دوزخ ]مى رود.(4)

مسارّ الشيعة مي نويسد: در روز بيستم ماه صفر، بازگشت اهل حرمِ سَرور و مولايمان ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام از شام به شهر پيامبر صلى الله عليه و آله است و آن، همان روزى است كه جابر بن عبد اللّه بن حِزام انصارى، صحابى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ كه خداى متعال از او خشنود باد ـ براى زيارت قبر ابا عبد اللّه عليه السلام از مدينه به كربلا آمد. او نخستين زائر امام حسين عليه السلام از ميان مردم (يعنى از غير خانواده ايشان) است .(5)

كفعمى در كتاب المصباح مي نويسد: زيارت اربعين (چهلم) را به اين خاطر چنين ناميدند كه زمان آن، روز بيستم ماه صفر است كه چهل روز از كشته شدن امام حسين عليه السلام مى گذرد و همان، روز ورود جابر بن عبد اللّه انصارى، صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله ، از مدينه به كربلا براى زيارت قبر امام حسين عليه السلام است . او نخستين زائر امام حسين عليه السلام از ميان مردم است. . . و در اين روز، بازگشت اهل بيتِ امام حسين عليه السلام از شام به مدينه نيز اتفاق افتاده است .(6)

پي نوشت ها:
1. علاقه مندان مي توانند به مقالاتي از اين قلم و نيز دانش نامه امام حسين عليه السلام ج هشتم مراجعه كنند. در صفحه 401 آن كتاب پس از بررسي نظرات موافقان و مخالفان آمده است: بعيد شمردن يا انكار بازگشت اهل بيتِ سيّد الشهدا به كربلا، به گونه اى كه محدّث نورى ، شيخ عبّاس قمى و استاد مطهّرى گفته اند ، صحيح به نظر نمى رسد.
2. مصباح الزائر: ص 286
3. ابو الحسن عطيّة بن سعد بن جُناده عوفى جدلى قيسى كوفى. امير مؤمنان عليه السلام ، نام او را انتخاب كرد و در باره اش فرمود: «اين ، عطيّه (هديه) خداست». وى از تابعيان مشهور است و شيخ طوسى ، او را در زمره اصحاب امام على عليه السلام و امام باقر عليه السلام بر شمرده است و بَرقى، او را از اصحاب امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام دانسته است.
او مورد اعتماد و كثير الحديث است. وى همراه ابن اشعث ، عليه حَجّاج، قيام كرد و حَجّاج، به دليل خوددارى وى از دشنامگويى به امام على عليه السلام، دستور داد چهارصد ضربه شلّاق به وى زدند و سر و ريشش را تراشيدند. او سپس به فارس پناه بُرد و در باقى مانده دوران حكومت حَجّاج، در خراسان، سُكنا گزيد و زمانى كه عمر بن هُبَيره، حاكم عراق شد، به كوفه باز گشت.
او به سال 111 ق (بنا بر قول مشهور) و يا 127 ق (بنا بر قولى ديگر، كه ظاهرا به قرينه روايت كردنش از امام صادق عليه السلام، همين تاريخ، درست است)، در همان كوفه در گذشت. دانش نامه امام حسين عليه السلام ج8 ص358 (پاورقي)
4. بشارة المصطفى: ص 74، الحدائق الورديّة: ج 1 ص 129
5. مسارّ الشيعة: ص 46، مصباح المتهجّد: ص 787
6. المصباح للكفعمي: ص 648/منبع:تبيان

يکشنبه|ا|25|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن