تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816954033




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دل گفته‌هايي با حضرت دوست!


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: دل گفته‌هايي با حضرت دوست!
بسم‌الله الرحمن الرحيم

و اعتزلكم و ما تدعون من دون الله و ادعوا ربي عسي الا اكون بدعاء ربي شقيا. ...

پروردگار خود را مي‌خوانم، باشد كه چون پروردگارم را بخوانم محروم نشوم. (مريم؛ 48)

اللهم انا نرغب اليك في دولهًْ كريمهًْ تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فيها من الدعاهًْ الي طاعتك و القادهًْ في سبيلك و ترزقنا بها كرامهًْ الدنيا و الاخرهًْ. (الكافي،‌ ج3، ص: 421)

ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي

نروم جز به همان ره كه توام راهنمائي

بري از رنج و گدازي، بري از درد نيازي

بري از بيم و اميدي بري از چون و چرايي

همه درگاه تو جويم، همه از فضل تو پويم

همه توحيد تو گويم كه بتوحيد سزايي

تو حكيمي تو عظيمي تو كريمي تو رحيمي

تو نماينده فضلي تو سزاوار ثنايي

همه عزي و جلالي همه علمي و يقيني

همه نوري و سروري همه جودي و سخايي

لب و دندان سنايي همه توحيد تو گويد

مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي

مسلم خون شهيدان، انقلاب و اسلام را بيمه كرده است... و همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاي آزادگان خواهد بود. خوشا بحال آنان كه با شهادت رفتند! (امام خميني (ره))

او [امام خميني (ره)] به همه فهماند كه انسان كامل شدن، علي‌وار زيستن و تا نزديكي مرزهاي عصمت پيش رفتن،‌افسانه نيست. (امام خامنه‌اي مدظله‌العالي)

و ذكر فان الذكري تنفع المؤمنين.

اندرز بده كه اندرز، مؤمنان را سودمند افتد. (ذاريات، 55)

معبودا! هر كس تو را داشت، چه نداشت! و آنكس كه تو را نداشت، چه داشت!؟

و من يعمل من الصالحات و هو مؤمن فلا يخاف ظلماً و لا هضماً.

و هر كس كه كارهاي شايسته كند و مؤمن باشد، نبايد از هيچ ستمي و شكستي بهراسد. (طه، 112)

منعما!‌نمي‌دانم چه بگويم! چه بخواهم و چطور طلب كنم! كه تو خود فرموده‌اي هر آنچه را دلت طلب كرد از من بخواه! التقرب الي الله تعالي بسمألته و الي الناس بتركها.

نزديكي جستن به سوي خداي بلند مرتبه، به سؤال از اوست و بخواستن مطالب از او، و نزديكي جستن بسوي مردم به ترك سؤال است از ايشان، زيرا كه مردم را خواستن چيزي از ايشان ناخوش باشد و كسي كه از ايشان چيزي نخواهد عزيز و گرامي باشد نزد ايشان، و حق تعالي دوست دارد كه مردم به غير او متوسل نشوند و هر مطلبي را از او سؤال كنند حتي نمك طعام را چنانكه در بعضي احاديث وارد شده پس سؤال از او باعث قرب بدرگاه اوست. [شرح آقا جمال‌الدين خوانساري بر غررالحكم،‌ج2، ص:52]

اعلم الناس بالله أكثرهم له مسئلهًْ.

داناترين مردم به خدا بيشترين ايشان است مر او را از روي سؤال. يعني كسي است كه سؤال و طلب او از خدا بيشتر باشد، زيرا كه كسي كه خدا را شناسد، داند كه سؤال از او بايد كرد نه از غير او، و داند كه خدا دوست مي‌دارد سؤال از او را،‌چنانكه در احاديث وارد شده كه حق تعالي فرموده كه:

من دوست مي‌دارم كه بنده من سؤال كند از من هر مطلبي را كه داشته باشد حتي نمك طعام خود را، پس هر چند كسي داناتر باشد به خدا، سؤال او بيشتر باشد. و ايضاً هر چند كسي داناتر باشد به او و به عظمت و بزرگواري او و به احسان‌ها و انعام‌ها كه بر بندگان كرده، بهتر داند كه آنچه بنده كند از طاعات و عبادات، درخور پرستش او نيست و به شكر نعمت‌هاي او وفا نكند و چاره به غير از توسل به او و سؤال، تفضل و عفو و مغفرت از درگاه او نيست. پس يقين سؤال و طلب او اين معني را بيشتر باشد از ديگران. [شرح آقاجمال‌الدين خوانساري بر غررالحكم، ج 2، ص: 451]

در دلم آشوب و غوغايي برپاست كه هرچند منشاء دنيوي دارد، ولي در ژرفاي وجودم همچون آتش زير خاكستري رسوب كرده و هراز گاهي با وزيدن ملايم نسيمي، شعله‌ور گشته و به التهابم مي‌اندازد.

خصلتِ طبع آدمي است كه سير در طريق كمال و تعالي هماره محبوب اوست، هر چند از قسم دنيائي آن!

و من يرد ثواب الدنيا نؤته منها و من يرد ثواب الاخرة نؤته منها و سنجزي الشكرين.

هر كس خواهان ثواب اين جهاني باشد به او مي‌دهيم و هر كس خواهان ثواب آن جهاني باشد به او مي‌دهيم و شاكران را پاداش خواهيم داد. (آل عمران، 145)

خود و خود مي‌دانيم كه چه مراحم خاصه‌اي را شامل حالم نموده‌اي كه در خور شأن و همّم نبوده جز اينكه رحم و شفقتت را مشمول حال اين بنده ذليل و حقير خود ساختي؛

و كنتم علي شفا حفرة من النار فأنقذكم منها كذالك يبين الله لكم ءاياته لعلكم تهتدون.

و بر لبه پرتگاهي از آتش بوديد، خدا شما را از آن برهانيد. خدا آيات خود را براي شما اينچنين بيان مي‌كند، شايد هدايت يابيد. (آل عمران،‌103)

يريد الله أن يخفف عنكم و خلق الانسن ضعيفا.

خدا مي‌خواهد بار شما را سبك كند، زيرا آدمي ناتوان آفريده شده است. (نساء، 28)

ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج و لكن يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم لعلكم تشكرون.

خدا نمي‌خواهد شما در رنج افتيد، بلكه مي‌خواهد كه شما را پاكيزه سازد و نعمتش را بر شما تمام كند، باشد كه سپاس گزاريد. (مائده، 6)

ذالك بأن الله لم يك مغيرا نعمهًْ أنعمها علي قوم حتي يغيروا ما بأنفيسم و أن‌الله سميع عليم.

خدا نعمتي را كه به قومي ارزاني داشته است، دگرگون نسازد، تا آن قوم خود دگرگون شوند، و خدا شنوا و داناست. (انفال، 53)

معبودا! سعي و همتم بر آن بوده كه چنان باشم كه تو را سزد آنگونه كه گفته‌اي و خواسته‌اي و از بندگانت انتظار داري!

و ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون.

جن و انس را جز براي پرستش خود نيافريده‌ام. (ذاريات، 56)

هر چه خواستم تو بنا به كرمت، فضل كرده و دريغ ننمودي،

و إذا رايت ثم رأيت نعيما و ملكاً كبيراً.

چون بنگري، هر چه بنگري نعمت فراوان است و فرمانروايي بزرگ. (انسان، 20)

وا اسفاه! اسير دام دلفريب دنياي دون گشته ونتوانستم نداي فاذكروني اذكر كم‌ت را لبيك گويم!.،

و ءَاتئكم من كل ما سالتموه و إن تعدوا نعمت‌الله لا تحصوها إن الانسان لظلوم كفار.

و هر چه از او خواسته‌ايد به شما ارزاني داشته است و اگر خواهيد كه نعمت‌هايش را شمار كنيد، نتوانيد، كه آدمي ستمكار و كافر نعمت است. (ابراهيم، 34)

إن‌الله لذو فضل علي الناس و لاكن اكثر الناس لا يشكرون.

خدا به مردم نعمت مي‌دهد ولي بيشتر مردم شكر نعمت به جاي نمي‌آورند. (بقره، 243) چرا؟

كلا إن الانسان ليطغي. حقا كه آدمي نافرماني مي‌كند. (علق، 6)

آه! چقدر سخت است بازار مكافات عمل

گر به دقت بنگري، هر روز، روز محشر است!

تا كي بر معاصي و شدائدم صبوري خواهي كرد؟ بنده‌ي عاصي‌اي كه تاكنون هرچه نمك خورده، نمكدانش را شكسته! و آنقدر كه مطيع ابليس نفسش بوده، تو را نخوانده و تبعيتت نكرده!

قال فبما اغوبتني لاقعدن لهم صراطك المستقيم ثم لاتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اكثرهم شاكرين.

[شيطان به خداوند] گفت: حال كه مرا نوميد ساخته‌اي، من هم ايشان را از راه راست تو منحرف مي‌كنم. آنگاه از پيش و از پس و از چپ و راست بر آنها مي‌تازم و بيشترينشان را شكرگزار نخواهي يافت. (اعراف، 17) و تو خود گفتي:

و لقد صدق عليهم ابليس ظنه فاتبعوه الا فريقاً من المومنين. شيطان گمان خود را در باره آنها درست يافت. و جز گروهي از مؤمنان، ديگران از او پيروي كردند. (سباء، 20)

و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين. و پاي به جاي پاي شيطان مگذاريد كه دشمن آشكار شماست. (بقره، 168)

در عوض من دنياخواه عاصي، به جاي آنكه طوق بندگي را به گردنم بياويزم، چه كردم!؟

و اذا مس الانسان ضر دعا ربه منيبا اليه ثم اذا خوله نمعة منه نسي ما كان يدعوا اليه من قبل.

چون به آدمي گزندي برسد، به پروردگارش روي مي‌آورد و او را مي‌خواند. آنگاه چون به او نعمتي بخشد، همه آن دعاها را كه پيش از اين كرده بود از ياد مي‌برد. (زمر، 8) وه! كه چقدر اين بنده خار و زبون است! بل يريد الانسان ليفجر امامه. آدمي مي‌خواهد در آينده نيز به كارهاي ناشايست پردازد. (قيامت، 5)

بارالها! مقرم كه هر چه بد كردم، خود كردم و هرآنچه لطف و مرحمت نصيبم شده از جانب ذات ربوبي تو بوده چه اينكه تو اينگونه‌اي؛ و اين چيزي جز رحمت بي‌منتهاي تونيست كه عنايت كرده‌اي.

لولا أن تداركه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم.

اگر نعمت پروردگارش نبود، در عين بدحالي به صحرايي بي‌آب و گياه مي‌افتاد. (قلم، 49) و خود اذعان داشته‌اي؛

و من يبدل نعمة الله من بعد ما جاءته فان الله شديد العقاب.

هركس كه نعمتي را كه خدا به او عنايت كرده است دگرگون سازد، بداند كه عقوبت او سخت است. (بقره، 211)

و ضرب‌الله مثلاً قرية كانت ءَامنة مطمئنة يأتيها رزقها رغدا من كل مكان فكفرت بأنعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما كانوا يصنعون.

خدا قريه‌اي را مثل مي‌زند كه امن و آرام بود، روزي مردمش به فراواني از هر جاي مي‌رسيد، اما كفران نعمت خدا كردند و خدا به كيفر اعمالشان به گرسنگي و وحشت مبتلايشان ساخت. (نحل، 112)

پس طبق سنت الهي؛ ما در گرو اعمال خوديم، آنچنان كه حضرتش فرموده است؛

لكن و ما تجزون الا ما كنتم تعملون. جز در برابر اعمالتان كيفر نخواهيد ديد. (صافات، 39)

شكر نعمت، نعمتت افزون كند

كفر نعمت، از كفت بيرون كند

و لو شاء ربك لجعل الناس امة واحدة ولا يزالون مختلفين.

و اگر پروردگارت خواسته بود، همه مردم را يك امت كرده بود، ولي همواره گونه‌گون خواهند بود (هود، 118) پس خوشا به حال آنان كه نداي «يا عبادي»‌ات را شنيدند و لبيك گويان به سوي حريم رضوانت شتافتند و اسير وساوس ابليس رجيم لعين نگشتند و در دام فريبنده‌ دنيا اسير نشدند و خود را در درياي عشق به تو، مغروق ساختند! و چه نداي دلنوازي داري كه هر آئينه رهين خاصان درگاهت مي‌باشد:

يا عبادي الذين آمنوا أن ارضي و اسعة فإياي فاعبدون. اي بندگان من كه به من ايمان آورده‌ايد، زمين من فراخ است، پس تنها مرا بپرستيد. (عنكبوت، 56) و چه پاسخي از جانب بندگان مطيعت سزاوارتر از اين كه اقرار و اذعان نمايند: قال رب بما انعمت علي فلن اكون ظهيرا للمجرمين. گفت: اي پروردگار من، به پاس نعمتي كه بر من عطا كردي هرگز پشتيبان گنهكاران نخواهم شد. (قصص، 17)

محبوبا! آنقدر در اين وادي مزخرف سرگرم شده‌ام كه فراموشم شده در سنت تو ابتلايي نيز هست! لو اردنا ان نتخذ لهوا لاتخذناه من لدنا إن كنا فاعلين. اگر خواستار بازيچه‌اي مي‌بوديم خود آن را مي‌آفريديم، اگر خواسته بوديم. (انبياء، 17) و نيز فرمودي: اتتركون في ما هاهنا ءامنين. آيا پنداريد كه شما را در اين نعمتها، ايمن رها مي‌كنند؟ (شعراء، 146) قل لن يصيبنا إلا ما كتب الله لنا هو مولانا و علي‌الله فليتوكل المؤمنون. بگو: مصيبتي جز آنچه خدا براي ما مقرر كرده است به ما نخواهد رسيد. او مولاي ماست و مؤمنان بر خدا توكل كنند. (توبه، 51)

و واي از روزي كه در مسير استدراج قرار گيريم؛ و إذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا. چون بخواهيم قريه‌اي را هلاك كنيم، خداوندان نعمتش را بيفزاييم، تا در آنجا تبهكاري كنند، آن‌گاه عذاب بر آنها واجب گردد و آن را درهم فرو كوبيم. (اسراء، 16)

و نوع بشر چقدر خودخواه و قدرناشناس است آنهم نسبت به الطاف و مراحم بي‌شمار تو كه لحظه‌اي از او دريغ نكرده و نخواهي كرد! و آتاكم من كل ما سالتموه و إن تعدوا نعمت‌الله لاتحصوها إأن الإنسان لظلوم كفار. و هر چه از او خواسته‌ايد به شما ارزاني داشته است و اگر خواهيد كه نعمت‌هايش را شمار كنيد، نتوانيد، كه آدمي ستمكار و كافر نعمت است. (ابراهيم، 34)

و چه كريمانه فضل و رحمتت شامل حال بندگانت مي‌شود؛ إنا لننصر رسلنا والذين آمنوا في‌الحياة الدنيا و يوم يقوم الأشهاد. ما پيامبرانمان و مؤمنان را در زندگي دنيا و در روز قيامت كه شاهدان براي شهادت برپاي مي‌ايستند، ياري مي‌كنيم. (غافر، 51)

و چه وقيحانه است بازخورد عمل انسان با كَرَم خداوندگارش؛ فإدا مس الانسان ضر دعانا ثم إذا خولنه نعمة منا قال إنما اوتيته علي علم بل هي فتنة و لاكن اكثر هم لايعلمون.

چون آدمي را گزندي رسد ما را مي‌خواند، و چون از جانب خويش نعمتي ارزانيش داريم گويد: به سبب داناييم اين نعمت را به من داده‌اند. اين آزمايشي باشد، ولي بيشترينشان نمي‌دانند. (زمر، 49)

و واي بر حال من روسياه كه رضايت خلقت را به بهاي خشمت طلب كرده و براي ارضاي خواهش دل خود، دست نياز به سوي بندگان ضعيف و ذليلت دراز كردم و چه بسا در اين ره تركستاني، مناعت و شرافت خويش را نيز، چوب حراج زدم! در حالي كه انسان متوكل همواره بي‌نياز و عزيز است، اگرچه ثروتمند و مالدار نباشد، اما مناعت طبع و علو همتش هرگز اجازه نمي‌دهد كه در برابر مخلوق براي ثروت و مقام تملق و چاپلوسي كند يا خواهش و تقاضا نمايد، [اصول كافي ـ ترجمه مصطفوي، ج3، ص: 105]

و اتخذوا من دون‌الله ءالهه ليكونوا لهم عزا.

و به غير از الله خداياني اختيار كردند تا سبب عزتشان گردند. (مريم، 81)

و اما بار الها! تو چه مهربان و رحيمي به بندگان مخطيء خود كه در جواب ناسپاسي‌شان، فرموده‌اي؛ الم يأن للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من ‌الحق و لا يكونوا كالذين اوتوا الكتاب من قبل فطال عليهم الأمد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون.

آيا مؤمنان را وقت آن نرسيده است كه دل‌هايشان در برابر ياد خدا و آن سخن حق كه نازل شده است، خاشع شود؟ همانند آن مردمي نباشند كه پيش ازاين كتابشان داديم و چون مدتي برآمد دلهايشان سخت شد و بسياري نافرمان شدند. (حديد؛ 16)

و اينچنين نعمت را بربندگان عاصي‌ات تمام مي‌كني؛

قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لاتقنطوا مِن رحمهالله إن‌الله يغفر الذنوب جميعا إنه هوالغفور الرحيم. بگو: اي بندگان من كه بر زيان خويش اسراف كرده‌ايد، از رحمت خدا مأيوس مشويد. زيرا خدا همه گناهان را مي‌آمرزد. اوست آمرزنده و مهربان.(زمر، 53)

خدايا چنان كن سرانجام كار

تو خشنود باشي و ما رستگار





يکشنبه|ا|25|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن