واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: ناگفته هايى از زندگى سردار شهيد «عماد مغنيه» در گفت وگو با «انيس نقاش» حاج رضوان، روح معنوى جنگ ۳۳ روزه
عماد مغنيه اسطوره معنوى جنگ ۳۳ روزه حزب الله لبنان است. او با تربيت اسلامى با دشمن سرسخت و با دوستان مهربان بود. او به قدرى در راه مبارزه با دشمن صهيونيستى كوشا بود كه گاهى از فرط ضعف و خستگى طاقت فرسا بى رمق مى شد و لحظاتى با تكيه بر ديوار و اندكى تأمل و سكوت جان تازه اى مى گرفت، و همين سختكوشى خواب و امان را از چشم دشمن گرفته بود.
عماد، مردى از جنس جهاد و تقوى بود و سكون و سكوتش درس آموز جوانان پا نهاده در راه مبارزه با دشمن بود.
او مى گفت: بايد تلاش كرد حق را از ظالم ستاند اما نبايد در اين كار ظلمى ولو به دشمن روا داشت. آرى او نماد عشق به بندگان خدا و بندگى خداوند بود. همه رزمندگان جنگ ۳۳ روزه خاطرات خوشى از ايام مقاومت با او دارند. كسى باور نمى كرد سردار سلحشور روزهاى سخت جنگ همچون شبحى از كنارشان به پرواز درآيد. هرچند او روحيه خودباورى را در ميان جوانان مقاومت از خود به يادگار گذاشت و در روزهاى پس از پيروزى با دميدن اين روحيه با تكرار اين جمله كه اگر من هم نبودم شما پيروز مى شديد چون انگيزه معنوى و مقاومت داشتيد، آنان را براى روزهاى آينده آماده ساخت. گفت وگوى زير حاصل نشستى است با انيس نقاش يكى از نيروهاى جبهه مقاومت عليه دشمن صهيونيستى است كه فرازهايى از آن از نظر خوانندگان محترم مى گذرد.
شما از كى «حاج رضوان» يا همان «عماد مغنيه» را مى شناختيد
انيس نقاش: حدوداً سال ،۱۳۵۵ كه من عضو «سازمان الفتح» بودم و مسئوليت آموزش نيروهايى را در اردوگاهى در جنوب لبنان برعهده داشتم، او آمد پيش من؛ سنش تقريباً پانزده سال بود. آن زمان اكثر گروه هاى مبارز، چپى ها و كمونيست ها بودند و بچه هاى مؤمن (مسلمان) در بيروت خيلى كم بودند.
عماد آمد و گفت: «ما يك گروه از بچه هاى مؤمن هستيم، به من آموزش نظامى بدهيد، من مى خواهم با صهيونيست ها بجنگم.»
من قبول كردم بعد پرسيد: «آيا براى ديدن آموزش نظامى حتماً بايد عضو الفتح باشم »
من گفتم: «لازم نيست شما رسماً عضو الفتح بشويد.»
آيا شهيد مغنيه گروهى براى خودش تشكيل داده بود
انيس نقاش: او اول رفته بود پيش «علامه فضل الله» و دروس مذهبى مى آموخت. اما مسائل نظامى و انقلابى را از طرف ما ياد مى گرفت.
من سال ۱۳۵۸ رفتم فرانسه و ديگر خبرى از او نداشتم. البته وقتى كه انقلاب اسلامى پيروز شد، او خيلى دلش مى خواست به ايران بيايد و با امام خمينى بيشتر آشنا شود. او از من درباره انقلاب اسلامى ايران مى پرسيد. عكس و پوسترهاى امام را پخش مى كرد. حاج عماد از جمله افرادى بود كه خيلى مراقبت از مشى مبارزاتى مى كرد و كارى جدى را در پيش گرفته بود و به امام و انقلاب اسلامى عشق مى ورزيد.
بعد از ۱۰ سال من اخبارش را در روزنامه ها مطالعه مى كردم كه مبارز بزرگى شده و در تشكيلات حزب الله است. سال ۱۳۶۹ وقتى كه من از زندان فرانسه آزاد شدم مرتب با هم ملاقات هايى راجع به فلسطين، اسرائيل و مبارزه داشتيم و من مى ديدم كه الحمدلله او پيشرفت زيادى كرده است. هم از لحاظ تاكتيك و هم از لحاظ استراتژيكى. با وجود اعتقادات بسيار محكم مذهبى كه داشت، تفكرات نظامى و مبارزه هم داشت و آدم خلاقى بود. اين را خودش هم مى دانست.
هميشه مى گفت: «بايد يك شيوه و اسلوبى پيدا كنم كه اسرائيلى ها توقع و انتظار آن را نداشته باشند.»
در عمليات هايى كه داشت، همواره موفق هم بود تا آن كه فرمانده نظامى حزب الله شد. همه مبارزينى كه مى آمدند، مى آمدند به اردوگاه آموزشى در جنوب بيروت به نام «اردوگاه دامور» كه البته حاج عماد هم آن جا بود. توى جاده خلده - بيروت.
حاج عماد با تمام گرو ه ها ارتباط عملياتى داشت. امكانات از او مى گرفتند. تاكتيك از او ياد مى گرفتند، اطلاعات مى گرفتند. روابطش با همه محكم بود.
شما با همان اسم عماد آن را مى شناختيد
انيس نقاش: خير. با اسم ديگرى بود. ولى مى دانستم كه همه آن بچه ها اهل جنوب لبنان هستند.
اين كه برخى مى گويند مغنيه عضو نيروى ۱۷ و محافظ عرفات بود صحيح است
انيس نقاش: نه درست نيست. عماد همكارى و روابطى با افرادى كه در تشكيلات نيروى ۱۷ بودند داشت، اما جزو اين تشكيلات نبود. امكان دارد كارهاى مشتركى با آن واحد انجام داده باشد. سال ۱۳۶۹ وقتى از فرانسه آزاد شدم، رفتم تونس و با عرفات ملاقات كردم.
راجع به جنوب لبنان با او بحث داشتم. آن زمان مشكلات و درگيرى هايى ميان امل، حزب الله و الفتح وجود داشت. در مورد اشتباهاتى كه كرده بودند با او بحث و جدل كردم. اصرارم هم اين بود كه الفتح با حزب الله همكارى كند و در جنوب لبنان مبارزه با هم باشند.
او مى گفت: «سخت است و امكان دارد نشود.» تا آن جا كه بعد از بحث زياد گفت: «من وظيفه ام را در مورد بازگشت به جنوب لبنان انجام داده و باز مى گردم و مبارزه مى كنم، ولى به يك شرط و آن هم اين كه حاج عماد موافقت كند. »
من خودم تعجب كردم و از دهان عرفات شنيدم كه ارتباط دارند. بعداً وقتى برگشتم لبنان از حاج عماد پرسيدم.
اين قضيه تقريباً مال چه مقطع زمانى است
انيس نقاش: دو هفته بعد از حمله صدام به كويت. تقريباً ماه اكتبر ۱۹۹۰/ حاج عماد به من گفت: «بله هنوز من با عرفات ارتباط دارم، لكن نصيحت نمى كنم به او كه به لبنان برگردد، به خاطر اين كه مهم ترين چيزى كه در مورد اسرائيل در جنوب لبنان هست، اين است كه بايد اهالى جنوب لبنان در خود لبنان مبارزه كنند و فلسطينى ها هم در داخل فلسطين. به اين خاطر كه من مى دانم اين زمين مال من است و دهات و شهرك و غيره را بهتر از ديگران بلد هستم.
شما در عمليات خاصى هم با حاج عماد شركت داشتيد
انيس نقاش: خير.
آخرين بار كى او را ديديد
انيس نقاش: بعد از جنگ ۳۳ روزه، حدود يك سال پيش.
روحيه اش چگونه بود در مورد جنگ، آيا اعتقاد به پيروزى داشت
انيس نقاش: اعتقاد به پيروزى بزرگ داشت. مهم ترين حرف هاى عماد اين بود كه اشتباهاتى را كه در جنگ پيش آمده بود جمع كرده بود و بررسى مى كرد و آنها را اصلاح كرده، تشكيلات بزرگى درست كرد و برنامه اى را براى آينده تنظيم نموده بود. يكى از چيزهايى كه آموخته بود دورانديشى در مبارزه بود.
احساس شما از شهادت عماد چيست
انيس نقاش: براى او خوشحال هستم كه شهيد شده. شهادتى ارزشمند براى ايشان بخصوص بعد از يك پيروزى. بعد از اين پيروزى، كلى از مردم كشورهاى عربى، او را قدر مى نهند. مى توانم بگويم حتى ۹۹ درصد از بچه هاى حزب الله او را درحالى كه رهبر نظامى حزب الله بود، نمى شناختند. اكنون ملت ها وقتى براى گراميداشت او به خيابان ها آمدند، اولين بار اسم او را شنيدند، يا عكسش را ديدند. و بعد از شهادتش فهميدند كه او چقدر بزرگ بود. الان مرتب صدها نفر مى آيند بر سر مزار او، گريه مى كنند و قرآن مى خوانند. از بچه بگيريد تا پيرمردها. يك فيلمى در اينترنت بود در شهر «قلطوان» الجزاير كه منطقه اى فقيرنشين است شهردارى آن جا در آغاز جلسه اش، با خواندن فاتحه اى براى حاج عماد شروع مى كند.
اين بحث عمليات تروريستى كه غربى ها آن را به عماد نسبت مى دهند، چيست
انيس نقاش: براى اين كه آنها مى خواهند چهره اى تروريست از او نشان بدهند. مبارزه عليه نيروهاى اشغالگر در بيروت چه ارتباطى به تروريسم دارد مگر اين زمين زمين من نيست پس آنان اينجا چه مى كردند. اين تلاش ها فايده اى ندارد و مردم دل شان با حاج عماد است. الان بچه اى كه به دنيا مى آيد، نام او را رضوان يا عماد مى گذارند.
ماجراى ترور ايشان به چه صورت بود
انيس نقاش: امنيت سوريه احتياطاتش مثل لبنان نبود. امنيت سوريه تا بخشى مى تواند اين كار را بكند، لكن تشكيلاتى مثل تشكيلات خودشان در لبنان بايد مى بود. لذا اين يك نقطه ضعف بود. ديگر اين كه عواملى كه در شبكه هاى مختلف كار مى كنند.
آيا شهيد مغنيه در رفت و آمدهايش محافظ هم داشت
انيس نقاش: به خاطر اين كه كسى عكسى از او نداشت و چهره او را نمى شناختند، او به راحتى مى رفت و مى آمد. با اسامى مختلف مى آمد و اصلاً شما نمى دانستى كه اين چه كسى است.
براى ما از علاقه هاى خاص او بگوييد.
انيس نقاش: فكر كنم جالب باشد كه بگويم عماد خيلى فوتبال دوست داشت. مثلاً در منطقه ضاحيه جنوبى، در قالب تيم هاى محلى بازى مى كرد. شايد يك يا دو نفر مى دانستند اين كى هست، ولى بقيه كه مرتب با او بازى مى كردند، او را نمى شناختند.
بهترين ملاقات و ديدارم با او، قبل از جنگ بود. در جلسه اى كه قبل از جنگ داشتيم؛ با توجه به مصاحبه هايى كه من در تلويزيون داشتم، فكر آن را مى كردم كه حزب الله جنگى را با اسرائيل خواهد داشت.
عماد از صحبت هاى من در تلويزيون خوشش آمده و از اين مسئله راضى بود. با هم در مورد فلسطين، آينده، احتمالات جنگ و /// صحبت كرديم.
به من گفت: «بيا ببين من چى آماده كردم.» و اين لحظه برايم مهم ترين لحظه بود كه اين حاج عماد، كه در اردوگاه من بود و نكات جنگ اسرائيل را يادداشت مى كرد، الان براى من تانك مركاوا را تشريح مى كرد كه اين قدر ضخامت دارد، به آرپى چى هفت جواب نمى دهد و بايد فلان موشك را به آن زد و دانه دانه برايم توضيح داد. اين هواپيما نوع چيست و بعد رفت سر بحث تشكيلات كه من چى آماده كرده ام و توضيح مى داد؛ تا جايى كه من گفتم الله اكبر! ديگر بس است. يعنى فهميدم كه اين يك جنگ معمولى نيست. در اين شش سال از آزادى جنوب لبنان در سال ۱۳۷۹تا سال ،۱۳۸۵ تحولات بزرگى شده بود. من مطمئنم كه بين سال ۱۳۸۵ تا الان هم تحولاتى را كه عماد در لبنان اجرا كرده، يك چيز تعجب آورى است.
نگاهتان به حزب الله بعد از عماد مغنيه چيست فكر مى كنيد حزب الله ضربه خورده است
انيس نقاش: اول من فكر كردم كه خسارتش بزرگ است، اما موقعيتى كه الان در حزب الله هست، موقعيتى فوق العاده است. يعنى هزاران نفر مى خواهند مثل حاج عماد باشند. اگر لبنان را فراموش كنيد، اگر حزب الله را فراموش كنيد! اما در فلسطين روحيه اى عجيب ايجاد شده است. فلسطينى ها و مسلمانان عرب كه در آن جا هستند، وقتى فهميدند يك نفر عرب مسلمان به اين سن و سال و در حزب الله اين قدر بزرگ شده است مى گويند چرا ما اين قدر جدى كار نكنيم! اين روحيه اى كه الان در غزه مى بينيم و اسرائيل نمى تواند به اين آسانى غزه را تصرف كند. اين اسرائيل كه در سال ۱۳۵۲ به چهار كشور عربى حمله كرد و زمين چهار تا كشور را گرفت، الان نمى داند با حزب الله بايد بجنگد يا با غزه. روحيه شهادت كه آمد در منطقه، همه فهميدند كه براى آزادى فلسطين بايد جدى كار كرد. انقلاب اسلامى در ايجاد اين روحيه خيلى تأثيرگذار است.
چهارشنبه|ا|30|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]