واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: هولدرلين؛ شاعر يا فيلسوف
كد خبر:4055
زمان انتشار:چهارشنبه 30 بهمن 1387 - 19:00:23
Print نسخه چاپي
انديشه - گزارشي از نشست هفتگي شهر كتاب با موضوع «هولدرلين شاعري در ميان فلاسفه» با حضور كريم مجتهدي
حميدرضا نعمتاللهي: نشست «هولدرلين شاعري در ميان فلاسفه» در روز سهشنبه بيستونهم بهمنماه در شهركتاب مركزي با حضور كريم مجتهدي برگزار شد. هولدرلين يكي از شاعران به نام آلمان در قرن هيجدهم است كه به دليل ويژگيهاي شعرياش و نبوغي كه در آنها به كاربرده است بسيار شناخته شده است. كريم مجتهدي در ابتداي سخنراني خود به اين نكته اشاره كرد كه پرداختن به هولدرلين توام با ادعاست و بيشك در هيچ زباني نميتوان به ارزش شعرهاي او پي برد مگر به زبان آلماني. به همين دليل هم ايشان بيشتر در حاشيه نبوغ اين شاعر آلماني صحبت كرد.
هولدرلين در سال 1770 در آلمان متولد شد. اين دوران اوج روشنفكري و منورالفكري اروپا است. قرني كه غرب تصور ميكند به نهايت قدرت خود رسيده است و علوم به تمامه ثابت شدهاند. در اوخر اين قرن عكسالعمل شديدي در مقابل همين منورالفكري ايجاد شد كه در برابر نواقص و اغلاط علم در اين دوره مطرح شده بود. عكسالعملي كه در آلمان آن هم توسط شاعران انجام شد شديدتر از آنچيزي بود كه در فرانسه و انگلستان جريان داشت. البته اولين كسي كه چنين عكسالعملي نشان داد ژان ژاك روسوي فرانسوي است. او اولين منتقد اروپاي صنعتي است. اما از انديشههاي روسو در آن زمان استقبال نشد.
بهطور كلي در قرن هيجدهم سه رخداد مهم اتفاق افتاده است. اولين رخداد انقلاب صنعتي است، دومي انقلاب سياسي و اجتماعي فرانسه و سوم نهضت فرهنگي در آلمان است. سومين رخداد كه همان نهضت فرهنگي در آلمان است را با بزرگاني چون بتهوون، هايدگر، شلينگ و هولدرلين ميتوان برجسته كرد. جالب اينكه بتهوون هم در سال 1770 به دنيا آمد.
هولدرلين خانوادهاي مذهبي داشت تا جايي كه كشيش بودن، سنت خانوادگي آنها به شمار ميرفت. بنابر اين او هم به حوزه ديني توبينگن رفت تا تحصيل علوم ديني كند. در اينجا بود كه با هگل و شلينگ آشنا شد و پنج سال شبانهروزي را با آنها سپري كرد. زماني كه خبر انقلاب فرانسه به اين سه جوان رسيد، در حيات مدرسه توبينگن درختي كاشتند و آن را درخت آزادي ناميدند. او پس از اتمام اين دوره پنجساله ديگر درس را ادامه نداد و وارد وادي شعر شد. البته اين بدان معنا نيست كه او به اعتقادات مذهبي خود پشت كرده است بلكه اشاره به اين نكته ضروري است كه هولدرلين تا پايان عمر به امر قدسي ايمان داشت تا جايي كه بسياري از شعرهاي او دعا و نيايشهاي مذهبي است كه به زبان بسيار زيبا بيان شده است. هولدرلين عاشق فرهنگ يوناني بود تا جايي كه در بعضي از شعرهاي خود از تلفظهاي يوناني در شعرش استفاده ميكرد. او دربطن آثارش شامل شعرها، نمايشنامهها و ترجمههايش از زبان يوناني به دنبال مثال اعلايي ميگردد كه زماني در يونان وجود داشت. به طور كلي علاقه و شناخت او نسبت به يونان يكي از مشخصههاي بارز اوست.
به طور كلي ميتوان زندگي او را به دو بخش تقسيم كرد. از ابتدا تا سال 1806 كه اوج نبوغ خود را به نمايش ميگذارد و از 1806 تا پايان عمر يعني 1843 كه در نوعي بيماري و جنون سپري ميشود. در اين مدت او از شعرهاي ناب خود فاصله ميگيرد به طوري كه ديگر شعرهايش ارزش گذشته را ندارد. عظيمترين دوره شعري او درست پيش از جنون او است يعني از سال 1800 تا 1806 كه اشعاه معروفش هم در همين دوره است. به همين دليل هم ميگوييم كه جنون با نبوغ رابطهاي ندارد. شايد جنون پيش از آمدن سازنده باشد اما پس از آمدن ديگر اين اثر را ندارد.
همانطور كه اشاره شد او به اساطير يونان علاقه زيادي داشت و شايد به همين دليل است كه شعر او با تعريف شعر در يونان مطابقت زيادي دارد. در يونان شعر دلالت بر صنعت دارد. صنعتي كه در آن چيزي ساخته ميشود. به همين خاطر قافيه داشتن و منظوم بودن در شعر آلماني و خصوصاً هولدرلين مطرح نيست بلكه چيزي كه اهميت دارد وجودي است كه شاعر خلق ميكند. تلفيق اين سنت با پيچيدگيهاي زباني در زبان آلماني و بار معنايي وسيعي كه كلمات در آن دارند ترجمه كامل شعر آلماني را غير ممكن ساخته است.
درباره رابطه هولدرلين با فلسفه كه موضوع اين نشست هم بود، كريم مجتهدي به اين نكته اشاره ميكند كه شخصاً فكر نميكنم كه شاعرها فيلسوفاند يا فيلسوفها شاعراند. فراموش نكنيم كه او پنج سال با هگل و شلينگ زندگي كرده است و در كلاسهاي فيخته شركت كرده است. البته در نهايت با او مخالف بود زيرا معتقد بود كه فيخته رابطه انسان و طبيعت را قطع ميكند. هولدرلين فلسفه را ميشناخت، افلاطون تا كانت را خوب ميشناخت و با تمام مظاهر فرهنگي يونان هم آشنا بود. با تمام اين احوال هولدرلين فيلسوف به معناي متداول كلمه نيست. او واقعاً شاعر است و شاعري در ميان فلاسفه. او حتي بارها به اين نكته اشاره ميكند كه شعر براي او ماقبل فلسفه و مابعد فلسفه است. حيرت، اشتياق يا شادي و هيجان را در پس و پيش فلسفه قرار ميدهد و شعر ميگويد. در يك كلام ميتوان گفت كه او شاعري است كه با شعرش شعف را به ديگران هديه ميدهد. شعر او سرود زندگي است. آن چيزي كه در اشعار اصلي هولدرلين وجود دارد اين است كه شعفي كه در شعرهاي او وجود دارد برخاسته از كلمات است و اين همان چيزي است كه هايدگر از آن با عنوان روح زبان ياد كرده است.
براي مثال ميتوان به شعر او در باره رود راين اشاره كرد كه يكي از شاهكارهاي او است. او در اين شعر بهطور شگفتانگيزي، حركت رودخانه را تا رسيدن به دريا با سير حركت بشري تطبيق ميدهد. درست مانند آنچه عطار در تذكرهالاولياء به نظم در آورده است.
هايدگر به هولدرلين توجه زيادي دارد و تلاش زيادي كرده است تا شعر او را به سبك خود تفسير كند. از نظر هايدگر، هولدرلين به ذات شعر پي برده است و به آن تبلور داده است. از نظر هايدگر زبان محل عبور وجود است و انسان در اينجا يگانه پاسدار وجود است. شعر خانه وجود است و شاعر حافظ خانه وجود است. هولدرلين فيلسوف نيست ولي آنطور كه هايدگر شعرش را تفسير ميكند نحوهاي از بيان هستيشناسي است. به اين معنا كه او سعي دارد وجود و هستي را متجلي كند در حالي كه وجود تجلي ندارد و موجود است كه متجلي ميشود. ولي هايدگر ميخواهد بگويد كه با شعر آن انكشاف ظهور پيدا ميكند و نشان ميدهد كه اگر شاعر فيلسوف نيست به اين معنا نيست كه متفكر نيست، بلكه شاعر آشيانه تفكر است و اين چيزي است كه هولدرلين را در ميان فلاسفه قرار داده و جاودانهاش كرده است.
كد خبر:4055
تاريخ درج خبر:چهارشنبه 30 بهمن 1387 - 19:00:23
Print نسخه چاپي
چهارشنبه|ا|30|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]