محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826635806
محمد كشاورز:باج دادن به خواننده از جمله ايراد هاي داستان هاي مستور استمصطفي مستور : جايي كه خواننده بتواند با قصه ارتباط برقرار كند به او باج مي دهم
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: محمد كشاورز:باج دادن به خواننده از جمله ايراد هاي داستان هاي مستور استمصطفي مستور : جايي كه خواننده بتواند با قصه ارتباط برقرار كند به او باج مي دهم
خبرگزاري دانشجويان ايران - فارسچهارمين جلسه از سلسله نشست هاي نقد كتاب در شيراز به بررسي آثار مصطفي مستور اختصاص يافت. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)منطقه فارس، «محمد كشاورز» ، نويسنده مجموعه داستان بلبل حلبي درباره ويژگي هاي داستان هاي مستور اضهار داشت: با خوانش اوليه داستان هاي مستور اين احساس پيش مي آيد كه مستور سعي داشته در داستان هايش صدايي متفاوت ايجاد كند. به اعتقاد وي مستور براي رسيدن به اين منظور با يك ايده از پيش تعيين شده و چند شخصيت طراحي شده به سمت ايده نهايي پيش رفته در حالي كه داستان معاصر نمي تواند اينچنين باشد بلكه يك داستان معاصر بايد خودجوش نوشته شده و قائم به ذات باشد و در لايه هاي ديگر بحث هاي ديگر را هم شكل بدهد. كشاورز از ديگر ايرادهاي وارده به چنين نگاهي را باج دادن به خواننده دانست و توضيح داد:در واقع وقتي بخواهيم با ايده پيشين شروع به كار كنيم،در ادامه سعي در ساده تر كردن اجزاء و روابط داستاني مي كنيم كه نهايت امر حركت داستان به سمت عامه پسندي است. نويسنده« مجموعه داستان پايكوبي» شخصيت هاي داستاني مستور، را اندوه زده خواند و بيان كرد: گويي اين آدم ها از بهشت اوليه رانده شده و مدام در پي مبدا خود هستند كه در واقع اين ها بن مايه هاي انديشه هاي ديني هستند. اين ها مي توانند بن مايه هاي خوبي براي نوشتن باشند و نويسندگان مطرحي هم مثل گراهام گرين از آن سود جسته اند اما در عين حال تكنيك ها و شگردهاي داستان نويسي پالايش شده و مقبول عام در كارشان رعايت شده است. كشاورز، خوش خوان بودن داستان هاي مستور را از دلايل اقبال مخاطبان به آثار او دانست و افزود: هم سويي موضوع داستان ها در نوع نگاه به جهان با طيفي از خوانندگان، باعث مي شود خوانندگان با شخصيت هاي داستان همذات پنداري كنند اما سوال من اين است كه چرا اكثر اين داستان هاي خوش خوان فاقد ساختار معمول داستان كوتاه هستند. اين نويسنده شيرازي افزود: داستان هاي مستور را به پازل تشبيه مي كنند اما بايد گفت اين ساختار نويي نيست و نويسندگان دهه چهل ما آن را امتحان كرده اند و در واقع ما از آن گذشته ايم. به اعتقاد وي: اگر قرار است يك داستان شكل كاملي به خود بگيرد بايستي شخصيت ها با هم برخورد داشته باشند اما مثلاً در داستان استخوان هاي خوك ما چند داستان موازي داريم كه شخصيت هايش هيچ ارتباطي با هم ندارند و نويسنده آنها را به هم چسبانده است. تنها چيزي كه نقطه قوت اين داستان شده در واقع دو صفحه پاياني كتاب است كه همه شخصيت ها با هم مخلوط مي شوند گويي هر شخصيت پاره اي از وجود شخصيت ديگر است و اين يكي از نقاط قوتي بود كه بايد از آن به عنوان ويژگي هاي خوب مستور ياد كرد. ويژگي كه خبر از يك نويسنده قدرتمند مي دهد. كشاورز درباره موضوع عشق در داستان هاي مستور آن ها را تكراري و سانتي مانتال خواند و ادامه داد: گفته مي شود داستان بايد نگاه تازه، حرف تازه يا موضوع تازه اي را به مخاطب عرضه كند و در ميان اين داستان هاي مستور، تنها يكي از آنها بود كه به نظر مي رسد حرف تازه اي براي گفتن داشت. داستان سوفيا از چند روايت معتبر به خوبي نشان مي داد كه مستور نويسنده اي است كه قدرت بيان مساله عشق از زباني تازه را دارد و با داستان هاي معيار در زبان فارسي پهلو مي زند. محمد كشاورز با اشاره به اين مطلب كه حضور نويسنده اي مثل مصطفي مستور كمك مي كند خوانندگان بيشتري به وادي ادبيات داستاني وارد شوند، خاطرنشان كرد: اين كار بزرگي است كه كمتر نويسنده اي از معاصران موفق به انجام آن شده اند. به گزارش ايسنا در بخش ديگري از اين نشست، «فرشيد سادات شريفي»، منتقد و دانشجوي دكتري ادبيات و زبان فارسي دانشگاه شيراز به بررسي سبك شناختي آثار مستور پرداخت. وي در ابتدا گفت: با توجه به بررسي ساختار كلي داستانهاي مستور، شايد بتوان آثار او را از «عشق روي پياده رو» تا «حكايت عشقي» و «دويدن در ميدان تاريك مين» به سه دوره تقسيم كرد.دوره نخست شامل مجموعه داستانهاي «عشق روي پياده رو»، «روي ماه خداوند را ببوس» و حتا شايد «چند روايت معتبر» است. به اعتقاد وي: در اين دوره ويژگيهاي بارز و اصلي سبك آثار در حال شكل گيري است امّا پختگي نوشتههاي دورهي دوم در آن كمتر ملاحظه ميشود. اين منتقد ادامه داد:دوره دوم شامل مجموعه داستان «من داناي كل هستم» و داستان بلند «استخوان خوك و دستهاي جذامي»است. اين داستانها شايد بهترين آثار داستاني مستور باشند چرا كه از طرفي ايدههاي او در آنها به پختگي نسبي رسيدهاند و از سوي ديگر هنوز فضاها و ايدهها ،محدود و تكراري نشدهاند. به باور سادات شريفي در دوره سوم اما به نظر ميرسد ايدههاي پيشين در آن به تكرار افتاده اند و به همين جهت نويسنده در بعضي داستانهاي حكايت عشقي به فكر راه چاره اي براي گريز از تكرار و گذر از تنگنا افتاده است. اين دوره شامل مجموعهي داستان حكايت عشقي و نمايشنامهي دويدن در ميدان تاريك مين است. سادات شريفي سپس به بررسي آثار مستور در سه سطح زباني، ادبي و انديشگي پرداخت. به گزارش ايسنا اين منتقد در ادامه وجود نوعي نگاه خداباورانه، برجستگي ترديد و نارضايتي از جهان، اميدواري به سرنوشت انسان علي رغم نگاه بدبينانه به دنيا، تشخص سه «بن مايه»ي «عشق» (عشق ناتمام)، «مرگ» و «شك» و نگاه آميخته با تقدس و تحسين نسبت به زن را از بن مايه هاي اصلي داستان هاي مستور برشمرد و افزود: نگاه خداباورانه مستور به جهان، حال و هواي داستانهاي او را ديگرگون كرده و از اين حيث در ادبيات معاصر و در ميان آثار داستان پردازان معاصر، جايگاهي متمايز دارد. اين نگاه خداباورانه در بعضي از مواقع منجر به نگاهي ايمان گرايانه ميشود؛ نظير نگاه عليرضا در «روي ماه خداوند را ببوس» چون اين نگاه خداباور و ايمان گرا دو پيامد عمده را دربردارد، اول آن كه به دنبال حضور خدا و ايمان به او شاهد طرح «تجربههاي ديني» در آثار هستيم. بعضي از اين تجارب مستقيماً در داستان رخ ميدهد، نظير پايان داستان «دوزيستان» كه اين تجربه از مصاديق «ديدن دست خداوند در طبيعت» است و بعضي از تجربهها منقول از كتب مقدس و منابع ديني است نظير گفت و گوي خداوند با موسي كه در قرآن در سورهي طه مطرح شده است.دومين نتيجه اين دريچه و باور، اعتقاد به نجات دنيا و مردم آن در سايهي پناه بردن به خداوند است. اما نگاه خداباورانه مستور در برخي آثارش به شكل مستقيم است نظير داستان روي ماه خداوند را ببوس و در برخي ديگر مثل من داناي كل هستم در لفافه بيان شده كه در مورد دوم بسيار جذاب تر به نظر مي رسد. اين مدرس ادبيات درباره بدبيني مستور و قهرمانهاي او به جهان توضيح داد: گاهي بدبيني در سطحي جزئي نسبت به رسانهها نمود مييابد اما در موارد حادتر نگاهي ترديدآلود و تاريك را به تماميجهان شاهديم. اين منتقد اميدواري به سرنوشت انسان را نتيجه جمع نگاه خداباور و ترديد در آثار مستور دانست و توضيح داد:اين اميدواري از رهگذر حضور خداوند در زندگي افراد به ثمر ميرسد. جملهاي كه «ياقوت» در نمايشنامهي «دويدن در ميدان تاريك مين» به زبان ميآورد، نشان دهنده جمع خداباوري با اين زندگي رقت بار به عنوان راه خلاص است. سادات شريفي در ادامه پر رنگترين «بن مايه»ي داستانهاي مستور را عشق دانست و گفت: تقريباً در اكثر داستانها، نشانه اي ازيك رابطه عاشقانه ديده ميشود امّا وجه بارز اين بن مايه در آثار مستور اين است كه عشاق داستانهاي او به وصال جسماني نميرسند. از ديد اين قهرمانان، مطابق با ايدهاي كهن، «عشق با وصال جسماني فروكش ميكند» از اين رو قهرمان، پيش از وصال جسماني به رابطه خاتمه ميدهد. كه از منظر بيروني ميتوانيم اين بن مايه را «عشق ناتمام»يا «عشق بي سرانجام» بناميم. وي، مرگ را از ديگر موتيف هاي داستاني مستور برشمرد و افزود: شبح مرگ در بسياري از داستانها خودنمايي ميكند. از روايتهاي مجزّايي كه «در چند روايت معتبر» به مرگ ميپردازد تا دست و پنجه نرم كردن خانوادهاي با بيماري سرطان فرزندشان، مرگ در همه جا حضور دارد.به دنبال اين حضور است كه نمودهاي متفاوت مرگ را در آثار داستاني مستور ميبينيم. آدمكشهايي كه بيرحمانه و حساب شده دست به قتل ميزنند؛ ديوانهي فرزانهاي كه دربارهي مرگ نطقهايي آتشين ميكند و حتا مسأله سقط جنين، نمودهاي رنگانگ مرگ در داستانهاي مستور هستند. اين منتقد نگاه آميخته با تقدس و تحسين نسبت به زن را از ديگر ويژگي هاي آثار مستور دانست و با اشاره به تقديم نامه ابتدايي كتاب «حكايت عشقي...» مستور گفت: از نظر اين نويسنده همچنان كه در بسياري از آثارش مي بينيم زنان سمت روشن، معصوم و معنادار زندگي هستند. سادات شريفي در پايان خاطر نشان كرد :بايد منتظر باشيم و ببينيم راه حلهاي نويسنده براي ايجاد فضاهاي گسترده و ايدههاي بديع به كجا ميرسد. به گزارش ايسنا در ادامه جلسه مصطفي مستور، در مورد باج دادن به خواننده در آثارش توضيح داد: نمي دانم باج دادن كلمه خوبي هست يا خير ولي من بارها گفته ام در يك مورد به خواننده باج يا حق مي دهم . آن هم جايي است كه خواننده بتواند با قصه ارتباط برقرار كند. و در يك مورد هم اصلاً چنين باجي به خواننده نمي دهم و آن هم جايي است كه بايد حرف خودم را بزنم .در مجموع، من دريافت خودم را از زندگي و هستي مي گويم اما به طريقي كه داستان قابل خواندن باشد يا به تعبير ديگر صداي نويسنده قابل شنيدن باشد. وي بر لزوم برقراري ارتباط بين نويسنده و خواننده تاكيد كرد و گفت: به عقيده من نوشتن داستاني كه مخاطب نتواند بفهمد و ديالوگ دو طرفه بين مخاطب و نويسنده ابتر بماند، اصولاً كار غيراخلاقي است. چون كتاب نوشته و چاپ مي شود تا مخاطب آن را بفهمد و درك كند. اگر مخاطب داستاني را يك بار بخواند و نفهمد، دوباره و سه باره آن را بخواند و حتا نقدها نيز چيزي از داستان به او نفهمانند، آن داستان فقط به درد نويسنده اش مي خورد. در عين حال همان طور كه اشاره كردم من هرگز باب دل خواننده نمي نويسم. از چيزهايي مي نويسم كه بفهمم و با آنها زندگي كنم و در اين مورد هيچگاه به او دروغ نمي گويم. مستور با اشاره به روايت هاي موازي داستان «استخوان خوك و دست هاي جذامي» و عدم تاثيرگذاري شخصيت ها بر يكديگر تصريح كرد: طرح اين كتاب شبيه طرح فيلم «ده فرمان» اثر كيسلوفسكي است و تنها تفاوتش در اين است كه در آن فيلم شخصيت ها بر هم تاثير مي گذارند اما در ماجراهاي كتاب من، اينچنين نيست و فكر مي كنم اين واقعيت زندگي است. من در كتاب به صراحتاً گفته ام كه برج خاوران 17 طبقه است. اگر در هر طبقه هم 5 واحد باشد، آن وقت مي شود تعداد بي شماري خانواده كه در كنار هم زندگي مي كنند. چطور امكان دارد ما همسايه 5 طبقه بالاتر خود را بشناسيم يا با او درباره اتفاقات زندگي اش صحبت كنيم در حالي كه من فقط درباره 7 واحد از اين ساختمان حرف زده ام؟ من به عنوان يك داناي كل مي توانم همه ساكنان برج را ببينم ولي در زندگي واقعي و طبيعي، از همديگر چيزي نمي دانيم و از نظر من واقعيت هولناك زندگي هم همين ندانستن هاست. اصولاً ما نمي دانيم فلاني چه مشكلي دارد تا بتوانيم به او كمك كنيم يا بر زندگي او تاثير بگذاريم. اگر داستان متعارف معني اش تاثيرگذاري آدم ها روي يكديگر است من از قصد نخواسته ام چنين چيزي در داستان هايم بگويم از نظر من كسي نمي تواند روي ديگري تاثير بگذارد چون نمي داند. وي درباره ايده و طرح از پيش انديشيده شده در رمان « روي ماه خداوند را ببوس » با اشاره به اين موضوع كه اصولاً هر نويسنده اي داستان هايش را با يك طرح اوليه شروع مي كند، ادامه داد: طرح از پيش انديشيده شده به خودي خود نه امتياز است و نه نقطه ضعف. بايد ديد طرح باعث تكلف و تصنع متن شده است يا خير. آيا طرح سعي كرده به شكل غيرطبيعي حرف نويسنده را بيان كند يا برعكس به شكل طبيعي و در خدمت داستان قرار گرفته است. اتفاقاً كيسلوفسكي براي فيلم ده فرمان ايده اوليه داشت اما ساختار و فرم فيلم آن قدر طبيعي است كه هيچ گاه احساس نمي شود تحميلي بر آن صورت گرفته است. گفتني است كه اين جلسه با همكاري فرهنگ سراي كتاب شيراز و با حمايت شركت پليمر پارس برگزار شد.انتهاي پيام
جمعه|ا|2|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]
-
گوناگون
پربازدیدترینها