واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ورزش > فوتبال ملی - فرهاد عشوندی 1- دهداری آن روزها هنوز معلم اخلاق نبود. دهداری آدم خوبی نبود؛ اما در آن بحبوحه ابتدای انقلاب هنوز ماهیتش مشخص نبود. کسی ندیده بود نماز بخواند. این اتهامی بود که سالها بعد وقتی پیرمرد را هفتهنامه پهلوان غیرمنصفانه میجوید، از همین دستاویز استفاده میکرد پس اصلاً عجیب نبود در شلوغی سالهای پایانی دهه 50 در آن شور و هیجان روزهای با شکوه نخستین انقلاب، 3 تفنگدار پرسپولیس، 3 بچه هیأتی جوان که از اعضای ثابت همه برنامههای هیأت مؤتلفه اسلامی بودند نخواهند با پیرمرد قبل از مشخص شدن مشی سیاسیاش همکاری کنند. این گونه بود که یک سال اول شروع فوتبال پس از انقلاب را محمد مایلیکهن، محمد دادکان و محمد پنجعلی به دور از پرسپولیس بودند. 2- بازیهای آسیایی دهلی در سال 1363، یکی از اولین تورنمنتهای بینالمللی بود که فوتبال ایران در آن قدم میگذاشت. تیم ملی در مسابقهای سخت مغلوب کویت شد. داوری مسابقه روزی خوب را پشت سر نگذاشت. داور به قدری بد بود که حاجمحمد، هافبک ترکهای و احساسی آن روزهای تیم ملی ایران که یکی از ستارههای آن سالهای فوتبال ایران بود از کوره دربرود. مایلیکهن به سوی داور حمله کرد تا داور مسابقه را بزند و این جنجال تا سالها در یاد همه علاقهمندان به فوتبال ملی ماند. آن مسابقه با شکست یک بر صفر تیم ملی مقابل کویت به پایان رسید. 3- هنوز پرسپولیس در امجدیه بازی میکرد. محمد مایلی هافبک همیشه ثابت سالهای ابتدایی دهه 60 پرسپولیس کلا به زودرنجی شهره بود. او کسی بود که کلا توهین را برنمیتافت. از کوره درمیرفت و تماشاگرنماها حتماً در آن سالها حضوری پررنگ در ورزشگاههای کشور داشتهاند که سرمربی تیم ملی که به عکس حالا آن روزها کمتر از 25 سال داشت از فنسهای ورزشگاه بالا برود و بخواهد دو تماشاگر هتاک را با دست خود تنبیه کند. 4- محمد مایلیکهن اگرچه شاید روزگاری با دهداری مشکلاتی داشت، مشکلاتی که به عقایدشان برمیگشت اما وقتی مربی شد سعی کرد همان روشی را سرلوحه قرار دهد که روزگاری از استاد مرحومش آموخته بود. حاجیمایلی باج نمیداد ودر مکتب او بازیکنسالاری مفهومی نداشت. همه باید همان نظمی را در پیش میگرفتند که از سوی سرمربی تعیین شده بود. موها، پوشش و رفتار بازیکن باید همانی میشد که برای تیم ملی تعیین شده بود. اصلاً فرقی نداشت کسی که بیاجازه از هتل بیرون رفته، اسمش رضا شاهرودی است؛ کسی صد هزار نفر در ورزشگاه نامش را فریاد میکردند «مالدینی شاهرودی». هافبک چپ تیم به نیمکت میخکوب شد و این گونه بود که نظمگرایی مایلی، مهرداد میناوند را تحویل فوتبال ملی ایران داد. 5- تابستان 76 بود که تیم ملی ایران باید در مرحله مقدماتی بازیهای مقدماتی جام جهانی به مصاف سوریه میرفت. علی دایی ستاره شاخص آن روزهای فوتبال ملی در ترکیب ابتدایی تیم جایی نداشت و محسن گروسی فیکس بازی میکرد. تنها 42 دقیقه کافی بود که مایلی از تصمیمش منصرف شود و دایی به زمین برود. بین دو نیمه بازی سرمربی تیم شنید که آقای ستاره با لهجه غلیظ ترکی به او بیاحترامی و تا میتواند از این برخورد به معاون وقت فنی سازمان ورزش، سعید فائقی گله میکند. این شروع یک کینه تاریخی بود که همچنان ادامه دارد. مایلی بعد از این اتفاق دایی را تا مدتها از تیم ملی کنار گذاشت و این تصمیمش را همیشه به عنوان برخورد با بازیکنسالاری معرفی کرد. او از دایی خواسته بود برای برگشت به تیم ملی عذرخواهی کند، کاری که البته دایی هیچ وقت انجامش نداد و به جای او مصطفوی از مایلی عذرخواهی کرد. 6- تیم ملی در راه صعود به جام جهانی 98 فرانسه از قطر باخت و شانس صعود مستقیم را از دست داد. مایلی را دیگر مردم نمیتوانستند تحمل کنند. او پس از نتایج ناکام در تهران برابر کویت و عربستان و این باخت دردآور برابر قطر دیگر برای مردم کوچکترین محبوبیتی نداشت. مایلی باید میرفت و مصطفوی به رغم مخالفت سازمان ورزش تردیدی در صدور حکم برکناری مایلیکهن نکرد. 7- «این بچه تقصیری ندارد. اگر زندان باشد، جای من است که معلمش بودم.» مایلیکهن وقتی به فوتبال برگشت و سرمربی سایپا شد تیمی جوان ساخت که انصافاً تیم خوبی بود. این تیم اما فارغ از نتایجش روزی اتفاقی را رقم زد که تا همیشه در یاد میماند. بازیکن جوان تیم، در بازی پخش زنده تلویزیونی پس از گلزنی رو به جمعیت رفت و به جای پیراهن، شورت ورزشیاش را از تن بیرون آورد تا همه شوکه شوند. مجازات این کار دادخواست کیفری و مجازات حبس برای جوان 18 ساله باید میشد اما معلم اخلاق به دادگاه رفت و خواست او جای شاگرد به زندان بیفتد. 8- روزهای انتخابات حاجی مایلی که پس از برکناری از پیکان در سال 83 دیگر بیتیم مانده بود دوباره فرصت پیدا کرد که مثل جوانی بتواند وارد تحولات سیاسی کشور شود. او در برابر جریان اصلاحطلبی که سالهای تلخی را برایش رقم زده بودند، کاندیدای اصولگرای آبادگرانی را برای حمایت برگزید و پای ثابت ستاد انتخاباتیاش شد. کاندیدایی که با رأی ملت، رئیس جمهور جدید ایران شد. با این اتفاق به نظر میرسید حاجی رئیس سازمان ورزش شود اما نشد و تنها عضویت در هیات مدیره پرسپولیس به او رسید. پس دیگر کمترین سهم او میتوانست مدیریت پرسپولیس باشد اما آنجا هم رقابت را به انصاریفرد باخت تا از این سمت هم کلاً استعفا دهد. او به حقش در تحولات پس از انتخابات نرسیده بود. تنها جایی که به این مربی رسیدحضور در فولاد و ناکامی بزرگ با این تیم بود. 9- «این مظهر بازیکنسالاری است. ایمان مبعلی 4 سال است چون یک تکل روی پای علی دایی رفته به تیم ملی دعوت نمیشود.» حاجی مایلی درست زمانی تیر خلاص را به پیکر دایی شلیک کرد که او در اوج غضب مردمی بود. دقایقی بعد از بازی تیم ملی در جام جهانی برابر آلمان که همه به دایی دشنام میدادند. این جمله سر اختلافی کهنه را باز کرد. دایی اگرچه از تیم ملی وداع کرد؛ اما توانست درسایپا روی پا بایستد و قهرمان لیگ شود و دوباره محبوب. او از مایلی شکایت کرد و توانست این مربی را محکوم به سکوت کند. دایی حالا فاتح بود و دوباره کنج تنهایی سهم مایلی که خودش هم ایمان داشت محبوبیتی بین مردم ندارد. 10- انتخابات مجلس دور هشتم عرصهای بود تا شاید محمد مایلیکهن یکبار دیگر محبوبیت مردمیاش را بسنجد. او کاندیدای حضور در مجلس شد از حوزه انتخابیه تهران. مایلی آمده بود که شاید بتواند باور کند هنوز فراموش نشده است. او میگفت: «من نیازی به تبلیغ ندارم. اسمم برای مردم خاطرهساز است و هر کس این نام را بشنود اگر بخواهد رأی میدهد پس چه تبلیغی نیاز است که انجام دهم؟» البته او حتی در میان 200 کاندیدای ابتدایی تهران هم جایی نداشت. 11- «تو دیوانه عاقل فریب» این کلید واژهنامه محمد مایلیکهن به افشین قطبی بود. کلید واژه نامهای که در آن به قطبی برای حرفهایش پس از بازی با ذوبآهن تاخته بود. این البته اولین بار نبود که حاجی به مربی محبوب پرسپولیس حمله میکرد. او چندی قبل هم به زندگی قطبی تاخته بود و با پیش کشیدن بحث صیغه نامه 500 هزار تومانی جنجالی شده بود. 12- «ممنوعیت از مصاحبه» حاجی به حکم دادگاه حق مصاحبه نداشت. دایی این حکم را از قاضی گرفته بود و محمد مایلیکهن که به دلیل انتقادهایش از سوی سازمان ورزش هم طرد شده بود، باید سکوت میکرد. البته او هیچ وقت این کار را نکرد. با وجود نامه محرمانه معاونت مطبوعاتی ارشاد به رسانهها، او دست از مصاحبه بر نداشت. او حتی وقتی دید فریادهایش را رسانههای داخلی منتشر نمیکنند هنجار شکست و برای سخن گفتن با مردم مهمان تلویزیونی شبکهای لس انجلسی شد. او با مانوک خدابخشیان مصاحبه کرد و از فوتبال ایران انتقاد. حاجی هیچ خط قرمزی را رعایت نمیکرد و رادیو زمانه هم چندی بعد با مربی اسبق تیم ملی گفت و گو کرد. رسانههای براندازی که دیگران اگر با آنها هم کلام شوند عواقبی سخت در انتظارشان است. 13- دیدار با رئیس جمهور در حاشیه جشنواره مطبوعات اما سرنوشت را در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دیگر برای حاجی فراموش شده طوری دیگر رقم زد. او تا از جبر زمانه گلایه کرد مربی سایپایی شد که رقیب حیثیتیاش، دایی بر مسند کارش بود. پس از این انتصاب او تا میتوانست به دایی در مقام سرمربی میتاخت بیآنکه به حکم دادگاه اهمیتی دهد. او میبرد و اوج میگرفت پس حق داشت از تیم ملی کشورش انتقاد کند. انتقادات فنی که دایی حتی حاضر به شنیدنشان از دوستانش هم نبود. 14- روزها گذشتند و دایی بازی را به عربستان باخت. حاجی همان روز گفت: «باید توهم و غرور را از تیم ملی دور کنند». و این اتفاق خیلی زود افتاد تا حاجی مایلی دوباره سرمربی تیم ملی شود. این بار خودش هم تأیید کرد که شاید برای بازگشتش به تیم ملی از سوی مقامات ارشد اجرایی کشور برایش توصیه شده باشد. او دوباره به اوج برگشته بود و این بار دیگر بازی باخته را با قاطعیت از دایی برده بود. 15- «دیشب رفتم مغازه دایی. مغازه تقریباً نیمه بسته بود. فکر میکردم علی آنجا باشد». مایلیکهن پریروز به مغازه دایی رفته بود اما علی آنجا نبود. او رفته بود که نشان دهد این حاجی جدیدی است که برای کمک به تیم ملی آمده. البته این جواب را شنیده بود که: «دیر آمدید آقای مایلیکهن.» با این وجود دیروز مایلی در برابر مردم از دایی عذر خواست و به شاگرد سابقش گفت به فوتبال کشور برگردد. او پیشقدم شده تا در این شرایط سخت، تیم ملی با وحدت ملی، جهانی شود. حاجی میخواهد تیم وحدت ملی را تشکیل دهد. حالا نوبت به دیگران است که همراهش شوند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 611]