واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - تولید شایعات فعلاً خیلی مهم نیست، مهم این است که جامعه ما هیچ موقع، اینقدری که الان مستعد پذیرش و پرورش شایعه بوده، نبوده. دقت کردهاید که این روزها چقدر بازار شایعه داغ است؟ اصلاً شکل عجیب و غریبی پیدا کرده و چیزهایی به گوش آدم میرسد که تنها یک ذهن متوهم و خیالپرداز میتواند آنها را تولید کند... تولید شایعات فعلاً خیلی مهم نیست، مهم این است که جامعه ما هیچ موقع، اینقدری که الان مستعد پذیرش و پرورش شایعه بوده، نبوده. اشتباه میکنم؟ واقعبین باشید و همه چیز را در نظر بگیرید. این همه روزنامه، این همه کانال تلویزیونی مجاز و غیر مجاز، این همه خبرگزاری که مثل قارچ پایین پای هر سازمان و اتحادیه و ادارهای سبز میشوند، این همه اینترنت پرسرعت و کمسرعت، این همه مردم تحصیلکرده، این همه زباندان و مترجم و انگلیسی آموخته، این همه بیست و سی که خبرها را به زبان محاوره میگویند و توی هر دم و دستگاهی سرک میکشند، این همه... خیلی چیزهای دیگر هم هست که اگر بخواهم سیاههشان را بنویسم، تمام ستون و صفحه و روزنامه پر میشود، اما علیرغم همه اینها، شایعات از همه آن چیزی که برشمردم و برنشمردم، سبقت گرفته و از مسیرهای عجیب و غریب و تازه تأسیس، خودشان را به ما رساندهاند. به همدیگر که میرسیم، اخبار پنهانی را برای هم بازگو میکنیم و با ذوق و شوق از اسراری پرده برمیداریم که در طبقهبندی جزو فوقسریها هستند و حتی جاسوسهای حرفهای هم از شنیدن آنها چهارستون بدنشان میلرزد. ما این شایعات را مثل نقل و نبات برای هم تعریف میکنیم، اما در دنیای واقعی، برای یک صدم اینها کلی قصه مینویسند و فیلم میسازند. جیمزباند، مأمور دو صفر هفت، اگر در خیال پردازی سازندگانش به ایران بیاید، همان یکی، دو روز اول آچمز میشوند از شدت اخبار محرمانهای که توی تاکسی و مترو و کلاس درس و بنگاه اتومبیل و غیره میشنوند، در میمانند از این همه شایعهای که هیچ معیاری برای محک زدن راست و دروغش وجود ندارد. تنها دلیل عقل پسندی که مردم در پذیرش و نقل شایعات ارائه میدهند و کارشان را توجیه میکنند، استناد به این ضرب المثل است که «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها». متأسفانه تاریخ دویست ساله اخیر کشور هم تأیید میکند که عمدتاً شایعات، بیمبنای بیمبنا هم نیستند. بالاخره چیزی پشت سر این حرفها، به عمد یا به سهو، وجود دارد و به قول قدیمیها بیهیچی هیچی هم نیستند. بیتعارف اگر بخواهم حرف بزنم باید بگویم که وقتی جریان سالم انتقال اخبار و اطلاعات وجود نداشته باشد، یا اگر هست، دچار خدشه و اشکال شده باشد، خود به خود متاع شایعه رونق میگیرد. اقتضائات خاص تاریخی و سیاسی و جغرافیایی سرزمین ما هم این نسبت عکس را پررنگتر میکند و کاری میکند که از صبح تا شب کسی جز بر طبل شایعه نکوبد. بدی ماجرا اینجاست که اتفاقاً کسی هم که میخواهد شایعهای را تکذیب کند، او هم دانسته و ندانسته بر همین طبل میکوبد... شاید هم ما داریم زیادی داغش میکنیم و طبق معمول مسئله را بزرگ میکنیم. هیچ بعید نیست که بعضی از مدیران مثل ما حساس به موضوع نباشند و شایعه را اینطور که ما برای ملت و حاکمیت و نسبت این دو با هم خطرناک میبینیم، نبینند. حقیقتاً نمیدانم چه جوابی باید بدهم، اما میدانم که باید هر چه زودتر، فکری به حال جریان سالم تبادل اطلاعت کرد. اگر بنا بود که به پیشگوییها جایزه بدهند، خوب یادم هست که توی همین روزنامه به وضعیت ناهنجار رسانهها اشاره کردم و گفتم عنقریب، مردم بیخیال روزنامهها و رسانهها میشوند و به شایعات پناه میبرند. پیشگویی من، هنر نبود و هر دانشجوی سال اول ارتباطات هم میفهمد که هر چه در مسیر اطلاعرسانی بیشتر سختگیری کنیم و مانع و رادع بیشتری سر راه ارتباطات بگذاریم، خیلی زود روزنامهها تبدیل به ورق پارههای محتاطی میشوند که با دلنگرانی و اضطراب و رعایت همه جوانب، خبری را منتشر میکنند که ده برابرش را مردم از طریق بیگانه و افواه و یک کلاغ و چهل کلاغ شنیدهاند. روزنامهها و مردم هم با هم نسبت عکس دارند. خیلی راحت بخش عظیمی از التهاب جامعه را روزنامهها میتوانستند به دوش بکشند و نگذارند که خیلی از مناقشات از سطح کاغذ به خیابان بکشد. نمیدانم چقدر اجازه دارم که اصل ماجرا را برایتان شرح دهم. هر چه هست به تلقی ما از رسانه و روزنامه برمیگردد که چون خیلی مهم است، فردا هم در این باره مینویسم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 229]