واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - اصولاً آدمیزاد، میل عجیبی به دانستن اخبار دارد. این میل البته در دوره جدید شکلش عوض شده و در مغناطیس میان اطلاعات و آدمیزاده خلاصه شده است. «پریرو تاب مستوری ندارد/ چو دربندی سر از روزن درآرد». در ادامه عرایض دیروز باید بگویم که اصولاً آدمیزاد، میل عجیبی به دانستن اخبار دارد. این میل البته در دوره جدید شکلش عوض شده و در مغناطیس میان اطلاعات و آدمیزاده خلاصه شده است. آدمهای روزگار ما سرشان برود، باید بفهمند که چه خبر است و کی چهکاره است و کی چهکاره نیست و کی چی گفته و کی چی نگفته. شاید بگویید این نیاز کاذب است، شاید، اما آنقدر جدی و ریشهدار است که کاریش نمیشود کرد. نمونه دم دستش همین دیشهای ماهواره که علیرغم ممنوعیت قانونیاش روی پشت بامها برق میزنند و حتی توی دور افتادهترین دهات هم به چشم میخورند. قطعاً با من هم عقیدهاید که همه کاربران ماهواره، دنبال رقص و آواز و بیحیایی نیستند و قصدشان از علمکردن این بوق منتشا، مخالفت با قانون و حاکمیت و این چیزها نیست. آنها میخواهند نیازشان را به دانستن اخبار دست اول برطرف کنند. مردم روزگار ما بیخبر نمیتوانند روزشان را شب کنند و شبشان را روز. توی غار هم که باشند راهی پیدا میکنند که از بیرون خبر بگیرند. گویی عاشقی است که از معشوقش جدا افتاده و هر طور که هست مفری مییابد برای تازهتر کردن دیدار. حرف آخر را بزنم: اصلاً این مردم نیستند که دنبال اینترنت پرسرعت و دیش عریض و ریسیور کارتدار میگردند، بلکه این اخبار و اطلاعات هستند که از هر طریق ممکن خود را به مخاطبین میرسانند. چو در بندی، سر از روزن برآرند. یعنی چندین برابر شوق ما به دانستن همین اخبار دمدستی، این اخبارند که تشنه دیدار ما هستند. بر این اساس باور کنید که هیچ دیوار بلند و هیچ پارازیت قدرتمندی نمیتواند این کشش و شوق را از بین ببرد. شاهد مثالش همین ممنوعیتی که اول ویدئوها داشتند و قدرتی نتوانست جلویش را بگیرد و بعد هم ماهواره که حتی بعضی جاها توی خانهها ریختند و دیشها غر کردند و الامبیها را شکستند و همین که رفتند دوباره چیزی مثل قارچ، جایش رویید. حرف حساب من چیست؟ آیا میگویم حالا که زورمان نمیرسد، هر مانع و رادعی را از سر راه برداریم و با خیال راحت بگذاریم که هر کس هر چه میخواهد بگوید؟ آیا میگویم که باید دست روی دست بگذاریم و بگذاریم که هرکس هرچه میخواهد بکند؟ قطعاً چنین منظوری ندارم، اما میدانم که با این روشی هم که در دست گرفتهایم کاری از پیش نمیبریم. کمی بیشتر در این باره حرف بزنیم. در واقعیت جهان چیزی به اسم جریان سالم اطلاعات و اخبار وجود ندارد. در این باره شک نکنید، اما باید اقرار کنیم که بنگاههای خبر پراکنی معتبر، کارشان را خوب بلدند و به تجربه و علم آموختهاند که چه کنند تا این طور به نظر بیاید که اینها در نهایت بیطرفی، دنبال همان جریان سالم اطلاعات هستند. «مدیا» فن پیچیدهای است و امتزاجش با تکنولوژی آن را پیچیدهتر هم کرده است. هر کس که کتابی در این باره خوانده باشد و دانشگاهی رفته باشد و انگلیسی یاد گرفته باشد به این معنا نیست که بر مدیا مسلط شده و راه و چاه آن را یاد گرفته. از این بدتر کسی که اصلاً این کاره نیست و با مباحث نظری و عملی آن بیگانه است به طریق اولی حق دخالت و اظهار نظر در این باره را ندارد. حقیقتاً «هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست». همینطوری آبدوغ خیاری نیست که هر کس از راه برسد، قاعدهای وضع کند و باید و نبایدی بر روش کار بیفزاید. برای اثبات ادعایم راه دوری نیاز نیست که برویم. از همین حوادث اخیر شروع کنیم و با یک مرور سریع درس عبرت بگیریم. روشهای سلبی و سختگیری در ممیزی و محدودترشدن دایره فعالیت روزنامهها و بعد هم پارازیته کردن شبکههای ضدانقلاب و کنترل مستمر و مستقیم رسانهها موجب شد تا در عرض سه، چهار ماه مردم بیچاره در دام شایعات بیفتند. قبول کنید که داغی بازار شایعه به ما میفهماند که یک جای کار اشکال دارد. من مجاز به نوشتن شایعات اخیر نیستم، اما نیازی هم به نقل نیست. شما هم مثل من توی این شهر شلوغ با قصاب و بغال و لبویی و مهندس و شوفر و دکتر و معلم و. . . سروکار دارید. شما هم لابد مثل من میبیند که در چه وضعیت رقت باری، شایعات را نشر میدهند و به تعبیر حضرت سلیمان (ع) «گره به باد» میزنند. اصلاً همه حرفهای من غلط، یک بار بیایید برای همیشه فکر کنیم و تکلیف خودمان را روشن کنیم: آیا این اقدامات سلبی و سختگیرانه ما مفید فایده بودهاند؟ همین.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 273]