واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - پریشب، از طریق نود شنیدیم که عنقای سعادت، دوباره بر شانه کاشانی نشسته و با حکم رئیس سازمان تربیتبدنی به سمت رئیس باشگاه پرسپولیس منصوب شده است. پریشب، از طریق نود شنیدیم که عنقای سعادت، دوباره بر شانه کاشانی نشسته و با حکم رئیس سازمان تربیتبدنی به سمت رئیس باشگاه پرسپولیس منصوب شده است. نه فقط ما که آن شب دیدم نودیها هم که در جریان ریزترین مسائل متن و حاشیه فوتبال هستند، از این رفتن و آمدن سر در نمیآورند و با تأکید بر ترکیب «غیرفوتبالی» سعی میکنند تا به مخاطبین خود حالی کنند که این عزل و نصبها ربط چندانی به نتیجه بازی و برد و باخت و اتفاقات مستطیل سبز ندارند و برای فهمیدنش به دانشی بیش از فوتبال و ورزش نیاز است. من در یادداشت امروزم اگر خدا بخواهد میخواهم در باره این دانشهای غیرفوتبالی حرف بزنم. با این توضیح که من فوتبال را بدل از مملکت و عزل و نصبهایش میدانم و معتقدم که اگر بتوانیم بعضی مدلهای کوچک، مثل ورزش یا هنر را خوب بررسی کنیم، چیزهایی دستمان میآید که میتوانیم با مقایسه جزء به کل، فهمی از کل کشور پیدا کنیم. ضمن اینکه حکما هم فرمودهاند که تفکر «به جز اندر بدیدن کل مطلق» است. ابتداییترین سؤالی که برای هر کس، در مواجهه با تربیت بدنی پیش میآید این است که آیا این سازمان ملک مطلق مدیر آنجاست و به صورت پادشاهی اداره میشود و فرموده و حکم ملوکانه در آنجا جریان دارد یا اینکه نه، مثل باقی جاها حساب و کتابی دارد و مدیرش باید پاسخگو باشد و حساب و کتاب پس بدهد و برای تصمیماتش، دلایل عقلپسند بیاورد؟ اگر سیستم این سازمان ملوکانه نیست، پس باید یک نهادی که از طرف مردم شأن بازرسی و بازپرسی دارد، آستین بالا بزند و سؤال و جواب کند و بابت همه عزل و نصبها دلیل و مدرک بخواهد. همین الان بهترین موقع است که برای رضای خدا و نظم و نسق مدیریتی هم که شده به حساب مهندس علیآبادی رسیدگی شود. نمونه حاضر و آمادهاش همین حبیب کاشانی است که یکباره پس از قهرمان شدن تیمش، معزول شد. این وسط، مدیریت یکی باید زیر سؤال برود: سعیدلو یا علیآبادی؟ اگر حبیب کاشانی مدیر لایقی است که میتواند تیم رو به زوالی مثل پرسپولیس را نجات دهد و مشکلات عدیده تیم را حل کند و گاوصندوقهای خالی باشگاه را پر پول کند، پس به چه دلیلی او را عزل کردند؟ شوخی که نیست. حساب و کتاب مملکت است. بحث سلیقهای و خوابنماشدن و احساسی عملکردن و این چیزها که نیست. نظام ارباب و رعیتی هم که نیست که یک باره ارباب، بداخمی کند و رعیتی را به چوب قهر براند. تشکیلات بازرسی باید برود و رئیس سابق را بیاورد و ببیند که آیا حجت موجهی داشته، یا خدای نکرده نفسانی تصمیم گرفته و سلیقهای عمل کرده است. اگر هم حبیب کاشانی مدیر لایقی نبوده و هزارتا عیب و ایراد داشته و به هیچ وجه هم قهرمان شدن پرسپولیس، دخلی به او نداشته، پس سعیدلو باید بیاید و جواب بدهد که چرا به این تصمیم رسیده. بالاخره ببینید، پول و وقت حق مردم است که به این راحتی دارد بالا و پایین میشود. فقط هم حبیب کاشانی نیست. هر مدیری که آمده و کاری کرده و کاری نکرده، موظف است که بیاید و پاسخگو باشد و گزارش جزبهجزئش را به مردم بدهد. همین جا توضیحواضحات بدهم که بحث من به اختیارات محدود مدیریتی ربطی ندارد. بحث من این است که در نظام اسلامی، مدیر مسئول است، نه مالک. یادم هست که سالها پیش رهبر معظم انقلاب، در یکی از خطبههای جمعه، موقع بیان زمینههای واقعه کربلا، از دلایل مهم انحطاط جامعه اسلامی به این نکته اشاره کردند که مفهوم خلافت و مسئولیت، در کمتر از نیمقرن به ملک و پادشاهی تبدیل شد و امرای اسلامی به ملوکی بدل شدند که رأی خود را بر هر چیزی مقدم میشمردند. یادم هست که ایشان، این قلب مفاهیم را به مدیران آن روزگار نیز گوشزد کردند و آن را از آفات جدی حکومت اسلامی برشمردند. بعضی وقتها که در میان اخبار چشمم به آرای سخت و غیرمسئولانه بعضی از مدیران ردههای میانی میافتد، نگران این مفهوم میشوم که نکند بعضی مدیران فراموش کردهاند که چهکارهاند و از کجا آمدهاند و به که باید پاسخگو باشند. بدیهی است که اینجا مفهوم این پدیده خطرناکتر از این است که مثلاً چه کسی بر چه مسندی تکیه زده است. حتی اگر فلان دهدار نیز امر برش مشتبه شود و فکر کند که قلمرو تحتفرمانی دارد و هر کار بخواهد میکند و از جوابش هم طفره میرود، جا دارد که بترسیم و نگران باشیم که مسئولیت دارد جایش را به پادشاهی میدهد، که خدا نکند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]