واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: زن، همسر، مادر...
زن در خانواده يك نقش همسري دارد؛ اين نقش همسري، فوق العاده است؛ ولو اصلاً مادري اي وجود نداشته باشد. فرض كنيد زني است يا مايل نيست به زايمان، يا به هر دليلي امكان زايمان برايش وجود ندارد؛ اما همسر است. نقش همسري را نبايد دست كم گرفت. ما اگر مي خواهيم اين مرد در داخل جامعه يك موجود مفيدي باشد، بايد اين زن در داخل خانه همسر خوبي باشد؛ والّا نمي شود.
¤
ما در دوران مبارزه و بعد از دوران مبارزه، دوران پيروزي انقلاب، آزمايش كرديم؛ مرداني كه همسران همراه داشتند، هم در مبارزه توانستند پايدار بمانند، هم بعد از انقلاب توانستند خط درست را ادامه بدهند. البته عكسش هم بود. من گاهي به اين دخترها و پسرهائي كه مي آمدند خطبه عقدشان را مي خواندم، مي گفتم خيلي از خانم ها هستند كه شوهرهاشان را اهل بهشت مي كنند؛ خيلي خانم ها هم هستند كه شوهرانشان را اهل جهنم مي كنند؛ دست آنهاست. البته مردها هم عيناً همين نقش را دارند. در باب خانواده، نقش مردها را هم بايستي ناديده نگرفت.
¤
اشتغال بانوان از جمله چيزهائي است كه ما با آن موافقيم. بنده با انواع مشاركت هاي اجتماعي موافقم؛ حالا چه از نوع اشتغال اقتصادي باشد، چه از نوع اشتغالات سياسي و اجتماعي و فعاليت هاي خيرخواهانه و از اين قبيل باشد؛ اينها هم خوب است. زنها نصف جامعه اند و خيلي خوب است كه اگر ما بتوانيم از اين نيم جامعه در زمينه اين گونه مسائل استفاده كنيم؛ منتها دو سه تا اصل را بايد نديده نگرفت. يك اصل اين است كه اين كار اساسي را
- كه كار خانه و خانواده و همسر و كدبانوئي و مادري است - تحت الشعاع قرار ندهد. مي شود هم. به نظرم مي رسد مواردي داشتيم كه خانم هائي اين طور عمل مي كردند. البته يك قدري به آنها سخت مي گذرد؛ هم درس خواندند، هم درس دادند، هم خانه داري كردند، بچه آوردند، بزرگ كردند، تربيت كردند. پس ما با آن اشتغال و مشاركتي كاملاً موافق هستيم كه به اين قضيه اصلي ضربه و صدمه نزند؛ چون اين جايگزين ندارد. شما اگر بچه خودتان را در خانه تربيت نكرديد، يا اگر بچه نياورديد، يا اگر تارهاي فوق العاده ظريف عواطف او را - كه از نخهاي ابريشم ظريف تر است - با سرانگشتان خودتان باز نكرديد تا دچار عقده ]عاطفي[ نشود، هيچكس ديگر نمي تواند اين كار را بكند؛ نه پدرش، و نه به طريق اولي ديگران؛ فقط كار مادر است. اين كارها، كار مادر است؛ اما آن شغلي كه شما بيرون داريد، اگر شما نكرديد، ده نفر ديگر آنجا ايستاده اند و آن كار را انجام خواهند داد. بنابراين اولويت با اين كاري است كه بديل ندارد.
¤
همين جا وظيفه اي بر دوش دولت است. بايد به آن خانم هائي كه حالا به هر دليلي، به هر جهتي، با هر ضرورتي، كار تمام وقت يا نيمه وقت را قبول كرده اند، كمك بشود تا بتوانند به مسئله مادري برسند، به مسئله خانه داري برسند. با مرخصي ها، با زمان بازنشستگي، با مدت كار روزانه، به نحوي بايستي دولت كمك كند تا اين خانمي كه حالا به هر دليلي آمده اينجا شاغل شده، بتواند به آن قضيه هم برسد.
¤
دومين مسئله، مسئله محرم و نامحرم است. مسئله محرم و نامحرم در اسلام جدي است. البته بخش عمده اي از اين قضيه محرم و نامحرم باز برمي گردد به خانواده. يعني چشم پاك و دل بي وسوسه و ريب براي هر يك از زوجين موجب مي شود كه محيط خانواده از طرف او تقويت و گرم شود؛ مثل يك كانون گرمابخشي، محيط را گرم مي كند. اگر آن طرف مقابل هم همين چشم پاك و دل خالي از وسوسه را داشت، طبعاً اين دوجانبه خواهد شد و محيط مي شود محيط كانون خانوادگي گرم و بامحبت. اگر چنانچه نه، چشم خائن، دست خائن، زبان دو وجه، دل بي محبت و بي اعتقاد به همسر و همسري وجود داشت، ولو ظاهرسازي هائي هم باشد، محيط خانواده سرد مي شود.
¤
در مقالات دوستان خواندم كه همين بيرون رفتن ها و همين اشتغالات و اينها موجب مي شود كه گاهي سوءظن هاي بيجا به وجود بيايد. ليكن فرقي نمي كند؛ بالاخره اگر سوءظن پيدا شد، چه سوءظن، مستند درستي داشته باشد، چه نداشته باشد، اثر خودش را مي بخشد؛ مثل گلوله اي است كه از اين لوله بيرون مي آيد؛ اگر توي سينه كسي خورد، مي كشد؛ چه اين شخص عامد باشد، چه اشتباهاً دستش رفته باشد روي ماشه. گلوله فرقي نمي گذارد. گلوله نخواهد گفت چون كسي كه من را شليك كرد، عامد نبود، پس من سينه اين طرف مقابل را ندرم؛ نه، گلوله مي درد. اين سوءظن كار خودش را مي كند؛ چه منشأ درستي داشته باشد، چه ناشي از وسواس و مثلاً تصورات و توهمات بيجا باشد.
¤
در خانواده هي گفته مي شود نقش زن. دليلش هم واضح است؛ چون زن در خانواده عنصر محوري است. اما اين جور نيست كه مرد در خانواده وظيفه و مسئوليت و نقشي نداشته باشد. مردهاي بي خيال، مردهاي بي عاطفه، مردهاي عياش، مردهاي قدرنشناس زحمات زن خانه، اينها به محيط خانه لطمه مي زنند. مرد بايد قدردان باشد. جامعه بايد قدردان باشد. حتماً بايستي بر روي كار زنهاي خانه دار ارزشگذاري ويژه بشود. بعضي مي توانستند بروند كار بگيرند، بعضي مي توانستند تحصيلات عاليه بكنند، بعضي تحصيلات عاليه هم داشتند - من ديدم زناني را از اين قبيل - گفتند ما مي خواهيم اين بچه را بزرگ كنيم، خوب تربيت كنيم، نرفتيم كار بگيريم. زن نرفته كار بگيرد، آن كار هم زمين نمانده؛ آن ده نفر ديگر رفتند آن كار را گرفتند. بايد از اين جور زني قدرداني شود...تأمين اقتصادي شان، بيمه شان، بقيه چيزهائي كه لازم است، بايد در نظر گرفته شود.
¤
ازدواج يك تقدسي دارد از نظر ادياني كه حالا من مي شناسم...غالباً مراسم ازدواج، يك مراسم مذهبي است؛ مسيحي ها آن را توي كليسا انجام مي دهند، يهودي ها آن را در كنائسشان انجام مي دهند؛ مسلمانها هم اگرچه در مسجد انجام نمي دهند، اما اگر بتوانند، در مشاهد مشرفه، والّا در ايام متبرك ديني و عمدتاً به وسيله رجال دين، اين را انجام مي دهند. رجل ديني هم وقتي براي ازداوج نشست، مبالغي دين بيان مي كند. بنابراين صبغه، كاملاً صبغه ديني است. اين جنبه قدسي را نبايد از ازدواج گرفت. گرفتن جنبه قدسي به همين كارهاي زشتي است كه متأسفانه در جامعه ما رائج شده. اين مهريه هاي سنگين به خيال اينكه مي تواند پشتوانه حفظ خانواده و حفظ زوجيت باشد، تعيين مي شود؛ در حالي كه اين جور نيست. حداكثر اين است كه شوهر از دادن امتناع مي كند، مي برندش زندان؛ يك سال، دو سال زندان مي ماند. در اين اقدام، به زن چيزي نمي رسد؛ او بهره اي نمي برد، جز اينكه كانون خانواده اش هم متلاشي مي شود. اينكه در اسلام از حضرت امام حسين (عليه السّلام) نقل شده كه فرمود ما دخترانمان و خواهرانمان و همسرانمان را جز با مهرالسّنه عقد نكرديم، به خاطر اين است؛ والّا مي توانستند. اگر امام حسين مي خواست مثلاً با هزار دينار هم عقد بكند، مي توانست؛ لازم نبود مثلاً با پانصد درهم - دوازده و نيم اوقيه - مقيد به اين كار بشود. آنها مي توانستند، اما كمش كردند. اين كم كردن، با يك محاسبه است...
سه|ا|شنبه|ا|20|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]