محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855328879
در پرتو هدايت قرآن
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: در پرتو هدايت قرآن
اشاره: چگونه ميتوان خود را در معرض هدايت قرآن قرار داد؟ اين پرسشي است كه مرحوم آيتالله طالقاني در آغز تفسير پرتوي از قرآن با خواننده مطرح ميسازد. آنچه در پي ميآيد، بخشي از پاسخ آن پير فرزانه به همين پرسش است. همچنان كه در پايان اين نوشتار آمده، خوانند ارجمند درمييابد كه آن بزرگمرد اين كتاب شريف را در زندان و به واقع در نامناسبترين مكان براي تحقيق و تأليف نگاشته است.
***
شرط اول تابش هدايت قرآن بر عقول توجه به حجابها و سعى براى بركنار نمودن آنهاست؛ چنان كه آياتى از قرآن با تعبيرات مختلف به اين حجابها اشاره نموده:
«و اذا قرأت القرآن جعلنا بينك و بين الّذين لا يؤمنون بالآخره حجاباً مستورا، و جعلنا على قلوبهم أكنّه أن يفقهوه و في آذانهم وقرا: چون قرآن بخوانى در ميان تو و كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند، حجاب پوشيدهاى قرار ميدهيم و بر قلبهاى آنان از اينكه به خوبى درك كنند پوشش و در گوشهاى آنان سنگينى قرار ميدهيم.» ( اسراء، 46- 45)
«و منهم من يستمع اليك و جعلنا على قلوبهم أكنّه أن يفقهوه و في آذانهم وقرا و إن يروا كل آيه لا يؤمنوا بها: بعضى از اينها كسانى هستند كه به تو گوش فراميدهند و بر قلبهاى آنان پوششهايى از اينكه بفهمند قرار داديم و در گوشهاى آنان سنگينى است، و هر آيهاى را اگر بنگرند ايمان نخواهند آورد.» (انعام، 25)
«إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و في آذانهم وقرا» (انعام،57).
«و قالوا قلوبنا في أكنّه ممّا تدعونا اليه و في آذاننا وقر و من بيننا و بينك حجاب فاعمل إنّنا عاملون: گويند: دلهاى ما در پوششى است از آنچه به آن ميخوانى و در گوشهاى ما سنگينى و در ميان ما و تو حجاب است. پس تو كار خود كن و ما به كار خود مشغوليم.» (فصلت،5)
«و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفرهم فقليلا ما يؤمنون: يهود گفتند دلهاى ما را پوششى است، بلكه خداوند به سبب كفر خودشان مطرودشان ساخته و اندكى ايمان ميآورند.» (بقره،88)
«أ فلا يتدبّرون القرآن أم على قلوب أقفالها» (محمد، 24).
اين آيات و مانند آن از حجابهايى كه مانع هدايت آيات است به: حجاب، اكنه، وقر، غلف، قفل، تعبير كرده گويا هر يك از اينها اشاره به نوعى از حجاب است كه مربوط به يكى از مدارك باطنى ميباشد: حجابى كه عمق ضمير را فرا ميگيرد، يا پيرامون آن را ميپوشاند، يا گوش و چشم باطن را از شنوايى و بينايى بازمي دارد.
يا حجاب نفسانى غير اكتسابى است؛ مانند كسانى كه عقل فطرى آنها از جهت عدم تفكر بيدار نگشته و ديدشان در محيط ظواهر زندگى دنيا محدود مانده. معلومات و دانشهاى غرورانگيز اكتسابى نيز حجابهايى است كه از تدبر در آيات و فرا گرفتن هدايت باز ميدارد.
چه بسا اصطلاحات و دانشهايى كه براى فهم دين و آيات كتاب حكيم به كار رفته كه خود حجابى بر آن شده، و تفسيرهايى از قرآن كه تفسير هنر و معلومات مفسر ميباشد، تا آنجا كه مفسر خواسته همه آرا و انديشههاى خود را مستند به قرآن سازد و با آيات وحى اثبات كند، چه بسا روايات و احاديثى كه از جهت سند و دلالت مغشوش و از جهت مفهوم حيرت انگيز است كه در تفسير و پيرامون آياتى كه خود برهان حق و نور مبين و هدايت متقين است مانند تارهايى تنيده گشته!
چه بسا مردم تنگ نظر و جامدى كه در چهره تعبد به دين تفسير سراسر آيات هدايت قرآن را جز با روايات اسلامى و غير اسلامى كه بررسى نشده جايز نمىشمارند، با آنكه اين گونه رواياتى كه در تفسير و معارف آمده، مانند احاديث فقه و احكام منقّح نگرديده، و آنچه منقح شده به تفسير همه آيات نميرسد.
بنا بر اين نظر، بايد همه آيات قرآن به روايات عرضه شود، با آنكه روايات را بايد به قرآن عرضه داشت، و بايد پيش از صدور اين روايات، مدتها هدايت به قرآن متوقف شده باشد. احاديثى كه از جهت سند متقن و از جهت دلالت محكم باشد، مفسر آيات احكام و مؤوّل متشابهات و مبين بطون قرآن است و اين غير از فهم هدايتى قرآن ميباشد.
بيش از اين حجابها، حجابهاى ديگرى از بيماريهاى اكتسابى و ميراثى نفسانى و انحرافهاى ذهنى و خويهاى پست مانند غرور، كبر، حسد است كه هر يك منشأ و راه علاجى دارد.
اين گونه حجابهاست كه ذائقه فهم هر حقيقتى را فاسد و از لذت درك آن باز ميدارد و طنين آيات حق را وا ميتاباند و مانع نفوذ آن در ضمير انسانى مىشود.
چون بيشتر مسلمانان دچار همين گونه حجابها شدند، از هدايت و پيروى قرآن محروم گشتند. اگر مسلمانان پيرو هدايت اقوم قرآناند، پس چرا پراكنده، ذلت زده، حيرت گرفته و خودباخته شدهاند و به جاى قيام به «اقوم»، بيشتر آنان زمينگير شده يا به خواب رفتهاند؟ اگر هم بخواهند برخيزند و به راه افتند، كوره راههاى تقليد از ديگران را پيش مىگيرند؟! مسلمانان در پيشگاه خداوند از كتاب خدا مسئولند، نه از گفتههاى مفسران و نه از روايات نارسايى كه استناد آن به منابع وحى اثبات نشده.
با پروا گرفتن (اتقاء) از حجابهايى كه اشاره شد و مانند آن، نور هدايت قرآن بر دلها ميتابد: «هدى للمتّقين» و همواره جمال آن رخ مينمايد و سايه رحمتش بر سر مسلمانان وحشت زده، آنگاه بر دنياى حيرت زده گسترده ميگردد:
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد
كه دارالملك ايمان را منزّه بيند از غوغا
عوامل مؤثر در فهم قرآن
آنچه پس از پروا گرفتن از حجابها، در فهم هدايتى قرآن مؤثر است:
1ـ پى جويى از ريشه لغات و درك معانى و مفاهيم عمومى عصر نزول و جدا كردن آن از معانى و اصطلاحات حادثه، مانند مفاهيم: ايمان، كفر، نفاق، قلب، محكم، متشابه، تأويل و مانند اينها.
2ـ دقت در نكتههاى مقصوده و اشارات ملحوظه و مقايسه در اسلوب، و توجه به هر ايجاز و تطويل، تقديم و تأخير، حذف و ابدال، تشبيهات و كنايات، امثال و عبر، و نكتههاى بلاغتى. تنها دانستن فنون معمولى بلاغت براى درك بلاغت وسيع و متنوع قرآن كافى نيست، بلكه با تأمل و تفكر آزاد ميتوان برموز بلاغت قرآن آشنا شد و اين آشنايى اندك اندك به صورت ملكه درمىآيد؛ چنان كه عرب ساده با فطرت آزاد و ملكه درك لطائف ميتوانست رموز بلاغت و نفوذ كلام خدا را دريابد، و بسيارى از محققان در بلاغت و رموز آن از درك لطائف قرآن محرومند، و كلامشان در سطح كلام عامه است، و بسيارى از علماى ادب و شعر از سرائيدن شعر روان و مؤثر عاجزند.
3ـ دانستن خصال نفسانى و قواى درونى و تجزيه مبادى فكرى، و شهوات، غرائز، عواطف، تحولات اجتماعى، اسرار ترقى و انحطاط امم.
4ـ توجه عموم به محيط جاهليت عرب و هنگام نزول قرآن، و متمثل نمودن بلاغت سرشار، فطرت زنده، فضاى باز، آسمان درخشان آنها، محيطى كه آيات قرآن دلها را مىربود و عقلها را مقهور ميكرد و آنها را چنان تغيير داد كه گويا از نو آفريده شدهاند.
5ـ دانشمندان اهل نظر و محققان، بايد كليات عقلى و فلسفى و معلومات خود را در طريق فهم هدايتى قرآن قرار دهند، نه آنكه قرآن را محدود به دريافتههاى خود گردانند.
6ـ در تأويل متشابهات و فهم آياتالاحكام و استنباط فروع بايد به احاديثى كه از جهت دلالت صريح و از جهت سند استناد آنها به منابع وحى و ائمه طاهرين عليهمالسلام، بررسى شده باشد رجوع شود.
روش كتاب پرتوي از قرآن
روشى كه براى فارسى زبانها در اين كتاب پيش گرفته شده تا شايد بيشتر پرتو آيات قرآن در ذهنهاى دريابندگان جاى گيرد و از هدايت آن بهرهمند شوند، اين است:
نخست چند آيه به رديف و شماره آورده شده، پس از آن، ترجمه آيات به فارسى تطبيقى آمده؛ چنان كه از حدود معانى صحيح لغات خارج نباشد. با اعتراف به اين حقيقت كه هر چه در ترجمه قرآن دقت شود و به هر لغتى درآيد، نمىتواند مانند آيات قرآن معجزه باشد، نه آن اثر دلربايى را دارد و نه آن احترام شرعى و حكمى را. معانى بلند قرآن كه چون درياى مواجى است، جز در قالب تعبيراتى كه خود ساخته رخ نشان نميدهد و هيچ قالب و تركيب ديگرى چنان كه بايد آن معانى و رموز و اشارات را نمىرساند، تا آنجا كه اگر حرف و كلمهاى تغيير يا تبديل يابد، آهنگ و مقاصد و اشارات و معانى آن دگرگون مىشود؛ بنا بر اين هر ترجمهاى از قرآن نارساى به مقصود قرآنى است مگر آنكه توضيح و تفسير شود.
سپس معانى مترادف و موارد استعمال و ريشه لغات، در موارد لزوم بيان شده تا در ذهن خواننده مجال تفكر بيشترى باز شود. آنگاه آنچه از متن آيات مستقيما بر ذهن تابيده بيان مىشود، گاهى در موارد مقتضى از احاديث صحيحه و نظرهاى مفسران استفاده شده، سپس در پيرامون آيات آنچه به فكر نگارنده رسيده و بر ذهنش پرتو افكنده منعكس ميگردد، تا شايد خواننده خود هر چه بيشتر به رموز هدايتى قرآن آشنا شود و ايمان تقليدى به كمال تحقق رسد و هر چه بيشتر جويندگان، در اعماق ژرف آيات فروروند و در انوار آن غوطهور شوند.
آنچه در پيرامون يا متن آيات نگارش يافته از دل دادن به آيات در اوقات فراغت ذهن از امور دنيا و انصراف از آمال و آرزوهاى فريبنده و جزئيات مشغولكننده آن يا در بحثها و مراجعه به تفاسير به نظر آمده، در جلسههاى بحث تفسيرى (كه سالهاست براى طبقه جوان تشكيل مىشود) گاهى كه توجه كامل به آيات، و چشم به چشمان پاك و رباينده جوانان دوخته مىشد، از خلال آيات مورد بحث برقهايى ميزد، اكنون كه پس از ساليان دراز ميخواهم آن مطالب را به ذهن بازگردانم و روى صفحه كاغذ آورم، با تأسف مىنگرم كه بسيارى از آنها چون برق جهان و انعكاس لرزان، از آيينه ذهن رخ برتافته و شعاعى از آن بر كنارهاى ذهن ميدرخشد و بيشتر يادداشتهاى ناقص و پراكندهاي است كه در گوشههاى ذهن و اوراق ضبط شده كه اكنون ميخواهم به توفيق الهام دهندة حقايق به صورت كتاب درآورم.
آنچه در پيرامون آيات و از نظر هدايت قرآن نگارش مييابد، عنوان تفسير (پرده بردارى) ندارد و مقصود نهايى قرآن نيست. از اين رو عنوان و نام «پرتوى از قرآن» را براى آن مناسبتر يافتم؛ زيرا آنچه به عنوان «تفسير قرآن» نوشته شده يا ميشود، محدود به فكر و معلومات مفسران است، با آنكه قرآن براى هدايت و بهره همه مردم در هر زمان تا روز قيامت ميباشد، پس اعماق حقايق آن نميتوان در ظرف ذهن مردم يك زمان درآيد. اگر چنين باشد، تمام مىشود و پشت سر سير تكاملى مىماند و بهرهاى براى آيندگان نمىماند.
اين پيشرفت زمان و علم است كه ميتواند اندك اندك از روى بواطن و اسرار قرآن پرده بردارد؛ چنان كه محققين اسلامى از آغاز قرن دوم شروع به تفسير قرآن نمودهاند، پس از آن هم تفسيرهايى بر قرآن كريم نوشته شده كه بعضى به چاپ رسيده و قسمتى جز نامى از آنها باقى نمانده. اولين تفسيرى كه در اوائل قرن سوم نوشته شده و در دسترس است، تفسير جامعالبيان طبرى ميباشد. با اين همه تحقيقات و تفسيرها كه با رنج و كوشش و نبودن وسائل نشر، در پيرامون آيات نگاشته شده چندان مورد بهرهبردارى مردم اين قرن نيست.
كسى كه بخواهد در اين كتاب از آيات مورد بحث بيشتر بهرهمند شود، اول: آيات را با ترجمه آن مورد توجه و تدبر قرار دهد، آنگاه لغات را در نظر گيرد، پس از آن در بحث پيرامون آيات دقت نمايد.
چون شرح لغات و اصطلاحات مخصوص كه مانند فرهنگ قرآن است، در اين بخش آمده، طبعا اين بخش مفصلتر از بخشهاى ديگر خواهد بود. آنجا كه لغت يا آيهاى مكرر آمده، تنها به آيه گذشته يا شماره آن اشاره شده.
اين روش را در بيان هدايت قرآن پيش گرفتم تا شايد براى فارسى زبانان بيشتر چهره قرآن هويدا شود و به جمال هدايت و كمال قرآنى آراسته گردند و مسلمانان از خودباختگى به فلسفه حيات و صنايع فريبنده و دلبستگى به تمدن بىثبات و ساخته خردهاى كوتاه بشرى، بهوش آيند و راه خير و صلاح پيش گيرند، هر چه بيشتر از سرمايههاى عقلى و نفسانى و مادى خود
بهرهمند شوند.
اگر ما خود به تعاليم و هدايت قرآن و راه و روشى كه براى زنده شدن به حيات «طيبه» مينماياند، آشنا شويم و ديگران را در اين دنياى تحير و وحشت، به آن آشنا سازيم، مردم حقجو و هدايتطلب بيش از اين خواهند اعتراف كرد كه اين كتاب پيش از آنكه كتاب منتسبين به اسلام باشد، كتاب سعادت عمومى بشر است.
اين كتاب تنها كتابى است كه با ضمير هر انسانى سر و كار دارد، و ضمير مبدأ فعال سازمان انسانى است و ميتواند در ميان تاريكيهاى ماده درون انسانى را برافروزد و چون شب پر ماه و ستاره آن را افروزان گرداند. آنگاه بامداد روشنى از افق باطن پديد آرد، اين يگانه وظيفه علماي دين و پرده داران آئين است كه تا هر چه بيشتر جمال احكام و اسرار و هدايت قرآن را آشكار سازند، و تا ميتوانند گوشههايى از اشارات و لطائف و حقايق را بنمايانند كه فرمودند: «للقرآن عبارات و اشارات و لطائف و حقايق؛ فالعبارات للعوام، و الاشارات للخواص، و اللطائف للاولياء و الحقايق للانبياء».
احاديثي درباره تمسك به قرآن
محمد بن يعقوب كلينى در كافى و محمد بن مسعود عياشى در تفسير خود از امام صادق از پدرانش عليهمالسلام نقل ميكند كه: رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت:
«ايها الناس، انكم فى دار هدنه و انتم على ظهر سفر و السير بكم سريع و قد رأيتم الليل و النهار و الشمس و القمر يبليان كل جديد و يأتيان بكل موعود، فاعدوا الجهاز لبعد المجاز: اى مردم، شما در سراى «هدنه» و بر پشت سفريد، سيرى كه شما را پيش مىبرد بس سريع است، به خوبى مينگريد كه شب و روز و آفتاب و ماه، چگونه هر نوى را كهنه، و هر نويدى را پيش ميآورند. پس وسيله كوچ خود را براى گذشت از اين عبورگاه دور آماده سازيد.»
در اينجا مقداد بن اسود به پاى خاست و پرسيد:«اى رسول خدا، دار هدنه چيست؟» فرمود: «دار بلاغ و انقطاع: سر منزل رسيدن و دل كندن.
فعليكم بالقرآن فانه شافع مشفع و ما حل مصدق: پس بر شماست كه قرآن را محكم گيريد؛ چه، آن شافعى است پذيرش شده، و خبرگزاري است تصديق شده.
و من جعله امامه قاده، الى الجنه و من جعله خلفه، ساقه الى النار: كسى كه آن را پيش رو قرار دهد، به سوى بهشتش ميكشاند. كسى كه آن را پشت سر افكند، به سوى آتشش ميبرد.
و هو الدليل يدل على خير سبيل: رهبري است كه به گزيدهترين راه رهبرى ميكند.
و هو كتاب فيه تفصيل و بيان و تحصيل، و هو الفصل ليس بالهزل: كتابي است كه در آن تفصيل و بيان تحصيل است، فصل ميان حق و باطل است و هزل نيست.
و له ظهر و بطن، فظاهره حكم و باطنه علم. ظاهره انيق و باطنه عميق: ظاهر و باطن دارد، ظاهرش حكومت و باطنش دانش، ظاهرش دلربا و باطنش ژرف است.
له تخوم و على تخومه تخوم: ريشههاى عميق دارد و ريشههاى عميق آن را ريشههايي است.
و لا تحصى عجائبه و لا تبلى غرائبه: عجايبش به شمار نميآيد و غرايبش كهنه نگردد.
فيه مصابيح الهدى و منار الحكمه و دليل المعرفه: در آن چراغهاى هدايت و نورهاى رهنماى حكمت و دليل معرفت است.»
امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) روايت كردهاند: «القرآن هدى من الضلال و تبيان من العمى و استقاله من العثره: قرآن هدايتي است كه از گمراهى و بيان، روشنى است كه از كوره راهى، ميرهاند. موجب رهايى از لغزش است.
و نور من الظلمه و ضياء من الاحداث: نوري است كه از تاريكى، پرتوي است كه از پيشامدها نجات مىبخشد.
و عصمه من الهلكه، و رشد من الغوايه، و بيان من الفتن: دستگير از هلاكت است و رشدي است كه از حيرت زدگى، و بيانى است كه از فتنهها بيرون مىبرد.
و بلاغ من الدنيا الى الآخره و فيه كمال دينكم: رساننده از دنيا به سوى آخرت است و در آن تمام و كمال آئين شماست.
و ما عدل احد من القرآن الا الى النار: احدى از قرآن سر نپيچد مگر آنكه به سوى آتش بپيچد.»
حديث ديگر: «تعلموا القرآن فانه احسن الحديث: قرآن را نيكو فراگيريد؛ چه، نيكوترين حديث است.
و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب: در آن با فكر بررسى كنيد؛ چه، آن بهار دلهاست.
و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور: و به نور آن بهبودى جوييد؛ چه، بهبود دهنده درون سينههاست.
و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص: آن را نيكو تلاوت كنيد؛ زيرا گواراترين و شيرينترين داستانهاست...
فالقرآن آمر و زاجر، و صامت و ناطق: قرآن امركننده و بازدارنده و ساكت و گوياست.
حجه الله على خلقه: حجت خداوند بر خلق ميباشد.
اخذ عليكم ميثاقه، و ارتهن عليه انفسهم: خداوند پيمان محكم خود را از شما درباره آن گرفته و نفوس شما را در گرو آن قرار داده است.
اَتمّ به نوره، و اكمل به دينه: به آن نور خود را تمام و آيينش را تكميل كرده.
و قبض نبيه(ص) و قد فرغ الى الخلق من احكامه الهدى به: خداوند پيغمبر خود را فراگرفت، در حالى كه خلق را از احكام هدايت بخش آن سرشار كرد.»
خواننده عزيز، اگر در مطالب اين مقدمه و قسمتى از كتاب اشتباه يا لغزشى يافتيد، تذكر فرمائيد و معذورم بداريد؛ زيرا در مدتى نگارش يافته كه از همه جا منقطع بوده و به مدارك دسترسى ندارم، و مانند زندهاى در ميان قبر به سر ميبرم.
شرح اين هجران و اين خون جگر
اين زمان بگذار تا وقت دگر
فرج الله عن الاسلام و المسلمين بمنّه و فضله و رحمته ربيعالاول 1383، مرداد 1342 سيد محمود طالقانى
دوشنبه|ا|19|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]
-
گوناگون
پربازدیدترینها