واضح آرشیو وب فارسی:ابتکار: عقد دختر و پسر جوان در دادسراي جنايي
با اعلام موافقت مرد تاجر در آمريكا، دختر پسر جوان به زودي در دادسراي امور جنايي به عقد هم در مي آيند.اواخر بهمن ماه گذشته خانواده دختر جواني با مراجعه به دادسراي امور جنايي از ناپديد شدن دختر جوان خود خبر داد. مادر نازنين در شكايت خود به امير اسماعيل رضوان فر داديار شعبه چهارم دادسرا گفت: نازنين از صبح ديروز به قصد رفتن به مدرسه خانه را ترك كرد. ظهر وقتي چند ساعتي از وقت آمدن او به خانه گذشت نگران هرجايي را كه احتمال مي داديم نازنين در آنجا باشد سر زديم ولي هيچ ردي از دخترم پيدا نكرديم. مادر دختر 18 ساله وقتي در برابر سوال داديار پرونده مبني بر مظنون بودن به فرد خاصي گفت: احتمال مي دهم وي از سوي مهرداد پسر مورد علاقه اش ربوده شده باشد. زيرا وي نازنين را از ما خواستگاري كرد ولي همسرم با اين ازدواج به شدت مخالف بود.با مشخص شدن اين موضوع اكيپي از كارآگاهان تحقيقات خود را براي شناسايي پسر 23 ساله و اطلاع از سرنوشت نازنين آغاز كردند. تحقيقات در اين زمينه ادامه داشت تا اينكه ماموران پليس موفق شدند طي يك عمليات اطلاعاتي-پليسي نيمه شب سه شنبه هفته گذشته دختر و پسر فراري را در مخفيگاهشان در خيابان نيروي هوايي شناسايي و دستگير كنند. با انتقال متهمان به دادسراي جنايي دختر و پسر جوان در حالي كه به شدت از كار خود ابراز پشيماني مي كردند مقابل داديار شعبه چهارم قرار گرفتند. نازنين دختر 18 ساله در مورد انگيزه و نحوه فرار خود به رضوان فر گفت: من و مهرداد از مدت ها پيش با هم دوست شديم و اعضاي هر دو خانواده درجريان اين دوستي قرار داشتند. پس از مدتي ما به هم علاقه مند شديم و با هماهنگي خانواده ها مهرداد به خواستگاري ام آمد. اما پدرم كه يك مرد ثروتمند و تاجر است پسر مورد علاقه ام را مناسب من نديد و با اين ازدواج مخالفت كرد. من و مهرداد همچنان هم ديگر را دوست داشتيم. پس از اين كه پدرم براي تجارت به آمريكا سفر كرد مهرداد به من پيشنهاد داد تا براي رسيدن به يك ديگر من از خانه فرار كنم.طبق نقشه به بهانه مدرسه از خانه بيرون آمدم و يك روز كامل را در خيابان و شب را در يك پارك گذراندم.صبح روز بعد مهرداد من را به خانه خودشان برد و 9 روز من در آنجا بودم آقاي قاضي من مهرداد را دوست دارم و مي خواهم با او ازدواج كنم.پس از اعترافات نازنين، مهرداد مورد بازجويي قرار گرفت و مدعي شد: وقتي با اين دختر آشنا شدم به او علاقه مند شدم و به خواستگاري اش رفتم. خانواده او اول گفتند بايد به سربازي بروم من نيز حرف آنها را گوش كردم و دو سال به سربازي رفتم. وقتي دوباره به خواستگاري رفتم پدر نازنين با ادعا اينكه من كار و پول زيادي ندارم با ازدواج مخالفت كرد. من ديگر به ستوه آمدم و تصميم به فرار گرفتيم كه نازنين نقشه ام را عملي كرد.با اعترافات دختر و پسر جوان و موافقت مادر دختر و خانواده پسر 23 ساله، قاضي رضوان فر با تلاش و پيگيري فراوان توانست رضايت پدر نازنين در آمريكا را جلب كند. پدر نازين به شرط دادن تعهد مهرداد براي داشتن كار مناسب و موافقت پدر نازنين كه در آمريكا است حاضر به ازدواج مي شود. داديار شعبه چهارم در اين باره به برنا گفت: پس از موافقت پدر و پدر بزرگ خانواده دوختر و پسر تحويل خانواده هايشان شدند و قرار شد طي روز هاي آينده با دادن تعهد از سوي مهرداد آنها به عقد يك ديگر درآيند.
شنبه|ا|3|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابتکار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]