واضح آرشیو وب فارسی:جهان نیوز: حاجي بخشي در زمان جنگ ممنوع التصوير بود
به گزارش جهان، رضا برجي (مستند ساز) در هفته نامه پنجره نوشت:
در جبهه گروهي از آدمها بودند كه تأثيرات مضاعفي روي ديگران ميگذاشتند. و اين مسأله هيچ ربطي به اين ندارد كه طرف درس خوانده باشد، روانشناسي بلد بوده باشد و خيلي چيزهاي ديگري كه امروزيها براي اينكه شخصي بتواند تأثير مثبتي روي ديگران بگذارد عنوان ميكنند.
در لشگر ۲۷ محمد رسولالله چند نفر بودند كه ميتوانستند چنين نقشي را بازي كنند يكي حاجي بخشي بود، يكي عمو حسن بود كه در دوكوهه ميدويد و شعار ميداد. كاري كه اينها ميكردند فراتر از جنگيدن بود و خودشان را وقف كساني كرده بودند كه كار آنها جنگيدن بود، با كمترين تجهيزات كه بلندگو و چند كيلو شكلات بود به رزمندگان در منطقه روحيه ميدادند و اين روحيه دادن پشت خاكريز خيلي مهم بود. نميدانم دشمن ما از اينخصوصيت بهرهمند بود يا نه كه فكر نميكنم چنين چيزي بود، چون عموما در جنگهاي مردمي چنين چيزي اتفاقي ميافتد.
شايد عراقيها كسي را كه سرودهاي انقلابي بخواند داشتند، ولي حاجي بخشي و عموحسن نداشتند. عموما اين افراد در جبههاي ميتوانند نقشآفريني كنند كه جبههاي مردمي باشد. حاجي بخشي از متن جامعه بلند شده بود و خيلي سواد بالايي هم نداشت، اما خداوند يك چيزي به اين آدم داده بود كه او ميتوانست از اين چيزي كه خداوند به او داده بود، براي ديگران استفاده كند. چيزي كه خداوند به حاجي بخشي داده بود، همان سيم رابط بين حاجي بخشي و رزمندهها بود. حاجي وقتي وارد منطقه ميشد با خودش شوخي و مزاح و خنده و چيزهايي را كه براي رزمندگان روحيه بخش بود؛ بههمراه ميآورد و خودش هم سيم رابطي بود بين يكسري از آدمها يعني قلبها را به هم نزديك ميكرد، كدورتها را از بين ميبرد. چطوري كدورت را از بين ميبرد، از وقتي ميآمد ميگفت كسانيكه دو روز است كه با هم قهر هستيد، خدا لعنت كند شيطان را كه فلان ميكند، كسي كه پيش قدم شود در سلام دادن خدا فلان ميكند و تمام چيزهايي را كه باعث روحيه دادن ميشد داشت و يكبار معنوي هم افزون بر آن.
شخصيتي بود كه بعد از جنگ هم بسيجيوار زندگي ميكرد. البته يك عده ميخواستند حاجي بخشي را بهنفع خودشان مصادره كنند. بهنظر من حاجي بخشي زرنگتر از اينها بود كه بخواهد دم به تله اين جور آدمها بدهد و خودش را سياسي كند. اينطور نبود كه در جمع نسبت به اشخاصي انتقاداتي بكند و در جمع ديگري همان را تزوير كند. حاج بخشي همان چيزي بود كه ميديديم و آدم پيچيدهاي نبود كه نشود او را شناخت؛ بسيار ساده زندگي ميكرد.
بعد از جنگ هم در جبهه فرهنگي در صف اول بود و در جبهه امر به معروف و نهي از منكر كه در مقابل تهاجم و شبيخون فرهنگي دشمن ايجاد شده بود؛ حضور فعال داشت و به اندازه خودش در اين جبهه فعاليت ميكرد و جز چهرههاي طلايي دفاع از ارزشها و انقلاب و رهبري بود. بدبختانه با كج نظريها و بعضا كجسليقگيها، چند سال پخش تصوير حاج بخشي از تلويزيون ممنوع بود، در زمان جنگ اين اتفاق افتاد.
بهخاطر دارم زماني كه من در روايت فتح بودم ميگفتند تصوير حاج بخشي را كار نكنيد. اگر تصوير و عكس حاج بخشي در بين مستند كار ميشد، صدا و سيما اجازه پخش نميداد و مجبور ميكردند كه تصاوير رو حذف كنيم!
حاج بخشي ميگفت من به ظاهر پدر دو شهيد هستم؛ ولي در واقع پدر تمام شهدا هستم و كولهبار غم و درد پدر و مادر همه شهدا روي دوش من هم هست و خدا را شاكرم كه خداوند اين افتخار را به من داد كه بتوانم پدر شهيد باشم و درد پدر شهدا را درك كنم، بتوانم پدر جانباز باشم تا درد پدر جانبازان را درك كنم، بتوانم جانباز هم باشم تا درد جانبازان را هم بكشم و خدا چون حاج بخشي را دوست داشت، اينها را به او داد و الحمدالله خوب زندگي كرد و با ولايت بود و با ولايت هم از دنيا رفت و همانطور كه حضرت امام فرمود خداوند مرا با بسيجيها محشور كند؛ انشاءالله خداوند او را با شهداي بسيجي، حاج بخشي را هم با بسيجيهايش محشور كند، با همان كسانيكه به آنها شكلات و آبنبات ميداد، كسانيكه شب عمليات دستشان حنا ميگذاشت و آنها را ميخنداند، بچهها شب عمليات كاسه دستشان بود و منتظر حاجي بخشي بودند كه برود آنجا و شب حنابندان را برگزار كند. يقينا در اولين شب ورود حاجي بخشي، امام شهدا و شهدا منتظر او هستند كه جشن حنابندان را با حضور حاجي بخشي شروع كنند. خوشا به حال كسانيكه مثل حاجي بخشي فكر كردند و مثل حاجي بخشي خواهند رفت
يکشنبه|ا|18|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جهان نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 302]