واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: هنر ناب اسلامي
فرامرز عظيمي كارشناس ارشد فرهنگي و هنري
هنر كه يكي از مهم ترين ويژگي هاي مشترك حيات انساني است، در زندگي انسان ها نقش و جايگاه مهمي دارد. از اين رو، با توجه به ذات آن، راهي براي شناخت بهتر انسان و جهان هستي و در نهايت، شناخت بهتر خداوند است و با نظر به كاركرد اجتماعي آن، يكي از عناصر اصلي
تمدن سازي و فرهنگ آفريني به شمار مي آيد. به همين دليل، امروزه به مقوله هنر، بيش از پيش به عنوان زبان مشترك انساني توجه مي شود. در اين ميان، فرهنگ سترگ و ميراث هنري گرانقدر ايران اسلامي در دنياي امروز مي درخشد و مشعلي فروزان براي رهروان حق است. در اين نوشتار كوتاه پس از بررسي تعريف و ماهيت هنر اسلامي، به دو نمونه از هنر اسلامي مي پردازيم؛
تعريف هنر اسلامي
مي توان گفت هنر، تجلي ابعاد و ساحت غير مادي انسان در عالم طبيعت است كه گاهي در خدمت انديشه متعالي انسانهاست و گاهي در خدمت غرايز حيواني او قرار مي گيرد. هنر اسلامي آن هنري است كه تجلي معنويت و تعهد انسان باشد و در خدمت تعالي انديشه و عمل انسان قرار گرفته و موجب سستي و انحراف در فكر و عمل او نشود. هنري كه تنها در خدمت غرايز مادي و پست بوده و خدمتگزار
جنبه هاي مادي بشر و احياناً در خدمت طواغيت و انسانهاي پست انديشه و سست عنصر باشد، هنري مبتذل و غير ديني محسوب مي شود. امام خميني (ره) در مورد هنر متعهد مي گويد: «تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده اسلام ناب محمدي (ص)، اسلام ائمه هدي (ع)، اسلام فقراي دردمند، اسلام پا برهنگان، اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميت ها باشد. هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه داري مدرن و كمونيسم خون آشام و نابود كننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط ، اسلام سازش و فرومايگي و اسلام مرفهين بي درد و در يك كلمه اسلام آمريكايي باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط كور و مبهم و معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي است، هنر در عرفان اسلامي ترسيم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخكامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.» (صحيفه نور، جلد 21، صفحه 30)
ماهيت هنر اسلامي
1- دو ديدگاه عمده در تعريف هنر اسلامي وجود دارد. ديدگاه اول متعلق به سنت گراياني همچون رنه گنون، كواراسوامي، بوركهارت و… است، آنها معتقدند هنر اسلامي، هنري نمادين، رمزآلود و مفهومي است. در مقابل اين ديدگاه، افرادي همچون گرابار، اتينگ هاوزن، آندره گدار، نجيب اوغلو و… معتقدند كه هنر اسلامي نه نمادگراست و نه مفهومي، بلكه صرفاً يك هنر تزئيني است.
2- نكته قابل تأمل در مقايسه اين دو ديدگاه آن است كه در ميان سنت گرايان كه قائل به مفهومي بودن هنر
اسلامي اند، كمتر پژوهشگر و مورخ هنر وجود دارد، در عوض همگي اهل حكمت، فلسفه، عرفان و دين شناسي هستند. اما در طرف ديگر - قائلين به تزئيني بودن هنر اسلامي - مورخان و هنرپژوهان برجسته اي قرار دارند كه البته اطلاعاتشان از حكمت، عرفان و دين نسبت به گروه اول كمتر است.
3- مؤسسات هنرپژوهي ايران ،هر چند خيلي دير اما به هر حال مدتي است به ماهيت شناسي و تعريف هنر اسلامي مشغول شده اند و آنچه در اين تحقيقات جلب توجه
مي كند اين است كه در ايران، قائلين و طرفداران نظريه رمزگرا و مفهومي بودن هنر اسلامي بسيارند و قائلين به نظر دوم، كمتر. و اين شايد در نگاه اول، فرخنده به نظر رسد، اما با دقت نظر مي بينيم كه دليل اصلي اين امر، اين است كه متوليان امر هنر در ايران، بيشتر از آنكه اهل هنر و پژوهش هنري باشند، اهل فلسفه و عرفانند و متمايل به ديدگاه سنت گرايان در تعريف و تبيين هنر اسلامي.
4- مشكل چنين جو حاكمي در تعريف و تأويل هنر اسلامي؛ دور شدن از برخي حقايق و مستور ماندن بسياري از زواياي تاريخي و اجتماعي و همچنين عوامل زيبايي شناسي هنر است. تأويل هاي ظريف عارفانه از آثاري كه در دربار شاهان بعضاً فاسق و به دست هنرمندان غير مسلمان پديد آمده و انطباق اين آثار با دقيق ترين آموزه هاي حكمي اسلام مويد اين مطلب است.
5- در مقابل نيز بي توجه بودن به مباني حكمي و عرفاني كه شكل دهنده قسمتي از ماهيت هنر اسلامي است و تكيه صرف بر بستر تاريخي و مسائل زيبايي شناسي هنر اسلامي منجر به دور شدن از حقايق معنوي هنراسلامي مي گردد. در واقع پرداخت افراطي به هر كدام از اين دوجنبه در هنر اسلامي منجر به مهجوريت جنبه ديگر مي شود و رفع اين مشكل گر چه در نظر ساده
مينمايد ولي در عمل تاكنون تحقق نيافته است.
6- شايد يكي از راه حلهاي ابتدايي فائق آمدن به اين شكاف، جمع بين مباني حكمي و عرفاني با اصول و روشهاي
زيبايي شناسي در مؤسسات آموزشي و پژوهشي هنر باشد، از اين رو پرداختن حوزه هاي علميه به امر فلسفه هنر و زيبايي شناسي، پاسخي ابتدايي به اين مسئله ميباشد كه نويد آينده اي متفاوت در اين حيطه را مي دهد.
نمادگرايي در هنر اسلامي
در طول تاريخ ايران، هميشه ميان هنر و مذهب، ارتباط بسيار نزديكي وجود داشته است. در حقيقت، دين، يكي از مهم ترين عوامل شكل دهنده هنر، و هنر، زبان ژرف ترين حكمت هاي بشر بوده است. بسياري از آثار هنري بر جاي مانده از پيش از اسلام، بر مبناي مفاهيم نمادين و به صورت انتزاعي طرح شده اند.هنرمندان مسلمان، افزون بر آفرينش نقش هاي نمادين مطابق با فرهنگ اسلامي، بسياري از نقش هاي نمادين ايران باستان همچون قرص خورشيد (شمسه)، سيمرغ، طاووس و مانند آن را تعديل و با هماهنگ ساختن آنها با جهان بيني اسلامي، اين نقش ها را دوباره احيا كردند. بعضي از نمادهاي هنر ايران پيش از اسلام، مثل نقش فرشته هم بدون تغيير به دوره اسلامي منتقل شد. نقش فرشته، تركيبي از نقش انسان است همراه با دو بال كه بر روي
شانه هايش قرار دارد. اين نقش در تاريخ هنر، يكي از نوآوري هاي هنرمندان ايراني به شمار مي رود كه با اضافه كردن دو بال بر دوش يك نقش انساني ، آن را به نماد ملكوتي و موجودي آسماني تبديل كرده است. (محمد خزايي، مقاله «نماد گرايي در هنر اسلامي». مجموعه مقالات اولين همايش هنر اسلامي، ص 131)
هنر و انقلاب اسلامي
در سال هاي اخير، قدرت هاي جهاني به نقش هنر در تحقيق منافع خود، بيش از پيش پي برده اند و يكي از نمودهاي آن، جايگزيني تهاجم فرهنگي به جاي تهاجم سياسي و نظامي است. تهاجم فرهنگي، بيش از هر چيز ديگر به عنصر هنر و مؤلفه هاي آن وابسته است. به همين دليل، انقلاب اسلامي ايران براي ابلاغ و صدور پيام خود و مقابله با شبيخون فرهنگي، نيازمند بهره گيري از هنر است؛ زيرا تنها راه مقابله با فرهنگ، خود فرهنگ است.
شنبه|ا|17|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]