محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845973319
يادداشت/ مصائب عظيم ماه صفر
واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: يادداشت/ مصائب عظيم ماه صفر
اين ماه براي جهان اسلام و تشيع مفهوم ديگر دارد ،صفر ويژگيهايي دارد و خاطره ساز است زيرا يادآور خاطره هاي مختلف و مصيبت بار براي جهان اسلام وبشريت مي باشد، درنوشته زيربه گوشه اي از رخداد عظيم اين ماه بزرگ اشاره مي شود.
در 28 اين ماه درسال 10 هجري درماه صفررويدادعظيم رحلت پيامبربزرگ اسلام(ص) رخ داد.
آن حضرت كه در طي 23 سال مبارزه پيگير با دشمنان دين و چهره هاي طاغوتي زمانش، لحظه اي از پاي ننشست، و با همه مشكلات طاقت فرسا، و در شرايط دشوار، با انبوه دشمنان، ستيزومبارزه كرد و سرانجام توانست ملتي پراكنده را كه در غرقاب جهل، خرافات و فساد و آلودگي غوطه ور بودند از رذالت و جنگ و كشتار و غارت و ستم نجات دهد. او چنين قسمت اعظم جهان آباد و متمدن آن روزگاررا ساخت و به آنان آقايي وسروري بخشيد و يك حكومت عدل و تقوي و يك جامعه توحيدي در سايه فرمان خدا پديد آورد.
دررويدادديگر در28 صفر رخداد
باز هم مدينه دوباره بر خاك سياه اندوه نشسته و سكوتي ژرف، همه جايش را فرا گرفته است. دوباره گرد و غبار بر ديوارهاي گلين خانه ها نشسته است. باد غربت در كوچه باغ هاي خزان زده شهر، خود را به در و ديوار مي زند و آواره مصيبت روح جاوداني صبر، امام مجتبي عليه السلام است.
حسن اين سيد جوانان اهل بهشت، اين خلق نيكوي محمدي، اين اسطوره صبر و بندگي، در آستانه رواق خون رنگ شهادت ايستاده و با جگري تفتيده از نامهرباني دشمن خانگي اش، عزم پر كشيدن تا بي كران عرش خدا را دارد.
امام حسن (ع) فرزند امير مؤمنان علي بن ابيطالب و مادرش مهتر زنان، فاطمه زهرا (س)، دختر پيامبر خدا (ص) است. امام حسن (ع) در شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدينه تولد يافت. وي نخستين پسري بود كه خداوند متعال به خانواده علي و فاطمه عنايت كرد.
امام حسن (ع) در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشيد، در نهايت شدت و اختناق زندگي كرد و هيچگونه امنيتي نداشت، حتي در خانه نيز در آرامش نبود. سر انجام در سال پنجاهم هجري به تحريك معاويه بدست همسر خود (جعده ملعونه) مسموم، شهيد و در بقيع مظلومانه بهخاك سپرده شد
او كه علم و تقوي و بزرگواري، شهامت و شجاعت را از جد و پدر به پس از شهادت علي(ع) با معاويه خائن، در كشمكش بود. سرانجام در برابر توطئه خيانت منافقان، ناگزير ازجنگ كناره گرفت پيمان صلح بست،مواد صلح به گونه اي بودو فرصتي بود تا امام حسن(ع) تجديد قوا نموده و افكار
را بر ضد معاويه وبني اميه و كارهاي ضد اسلامي آنان بسيج كند و زمينه را براي قيام امام حسين(ع) آماده سازد.
از ديگر مصيبت هاي ماه صفر اسارت خاندان امام حسين (ع)پس از حادثه عظيم عاشورا است:
يكي ديگر از رخدادهاي بزرگ اين ماه، بازگشت خاندان امام حسين(ع) از سفر پرخاطره كوفه و شام است.
كسي چه ميدانست كه: امام حسين(ع) در آن حركت حياتبخش خود به كربلا و قيام مقدسش بر ضد استكبار و ديكتاتوري يزيد، چرا اهلبيت و زن و بچه را همراه ميبرد؟
با آنكه همه جا، بوي خون و پيام مرگ از اين قيام ميآمد و امام نيز هنگام حركت فرمود: “آنكه از بذل جان دريغ ندارد و آماده شهادت و ملاقات با خداست با ما حركت كند”.
پس از آنكه كربلا گلگون شد و پيكر مصحراي جاهدان و شهيدان راستين به زمين افتاد كاروان اسيران به سوي كوفه و شام حركت داده شد.
هرچند آنان در لباس اسارت بودند ولي همين اسارت نقش پاسداري و رسالت سنگين و هشدار دهنده آنان را آشكار ساخت. اولين خطابه پرشور زينب كبري دختر علي(ع) و زينالعابدين(ع) فرزند حسين(ع) در بازار كوفه و در مجلس پسر زياد، كوفه را لرزاند و بذر انقلاب و شورش ضد اموي را پاشيد و آنگاه سخنان آتشين و شورانگيز آنان در شام، حتي درون كاخ خلافت و در اجتماع عظيم مسجد جامع دمشق، توفاني به پا كرد و كاخ ستم و تزوير و نفاق بنياميه را لرزاند ... با اين سخنرانيها از اين حركت و نقش اين اسارت آشكار شد و بازگشت پيروزمندانه اسيران به كربلا و مدينه، عظمت اين رسالت و نقش روشنگرانه و بيدارسازش، روشنتر گرديد و همه فهميدند كه چرا امام، هنگام حركت ميفرمود: “اناله قدشاء ان يراهن سبايا ...”: خداوند خواسته آنها را اسير ببيند.
شهادت امام رضا(ع):
در آخرين روز از اين ماه، شهادت جانگداز پيشواي هشتم شيعه امام رضا(ع) رخ داده است. آن حضرت كه پس از شهادت امام موسي بن جعفر(ع) در زندان هارون، همواره در فشار و خفقان و در محاصره دژخيمان حكومت وقت بود.
باروي كارآمدن مامون و سياست صلح و آشتي او با خاندان رسالت! ناگزير از هجرت به خراسان شد، و پس از يك دوره كشمكش هاي باطني و مبارزه علمي و ايدئولوژيكي و شناساندن تشيع راستين و مذهب اهلبيت درجهان اسلام، رسمي كردن مذهب تشيع در سطح جهاني و ... مورد حسد مامون قرار گرفت و در سال 203 هجري در سن 55 سالگي به وسيله سم شهيد گرديد.
حركت و هجرت امام هشتم در مسير و ادامه همان حركت و هجرت پيامبر(ص) و امام حسين(ع) و ... بود و در واقع كاري كه امام حسين با قيام خونين خويش انجام داد امام رضا(ع!) نيز در لباس هجرت و حركت به خراسان پياده كرد.
ولادت و دوران كودكىپيامبر بزرگ اسلام:
ولادت پيغمبر اكرم به اتفاق شيعه و سنى در ماه ربيع الاول است , گو اينكه تسنن بيشتر روز دوازدهم را گفته اند و شيعه بيشتر روز هفدهم را روزتولر رسول بزرگ اسلام مي دانند.
مسافرتها:
رسول اكرم , به خارج عربستان فقط دو مسافرت كرده است كه هر دو قبل از دوره رسالت و به سوريه بوده است. يكسفر در دوازده سالگى همراه عمويش و سفر ديگر در بيست و پنج سالگى به عنوان تجارت به سمت طائف براى زني بنام خديجه كه از خودش پانزده سال بزرگتر بود و بعدها با او ازدواج كردصورت گرفت . البته بيشتر مسافرت هاي حضرت داخل عربستان بوده است.
شغلها:
پيغمبر اكرم چه شغلهايى داشته است مانند، شبانى و بازرگانى , شغل و كار ديگرى را ما از ايشان سراغ نداريم .
پيغمبر اكرم در عصر جاهليت:
سوابق قبل از رسالت پيغمبر اكرم چه بوده است ؟ در ميان همه پيغمبران جهان , پيغمبر اكرم يگانه پيغمبرى استكه تاريخ كاملا مشخصى دارد .
الف-در همه آن اهل سال قبل از بعثت , در آن محيط كه فقط و فقط محيط بت پرستى بود , او هرگز بتى را سجده نكرد . البته عده قليلى بوده اند معروف به[ ( حنفا]( كه آنها هم از سجده كردن بتها احتراز داشته اند ولى نه اينكه از اول تا آخر عمرشان , بلكه بعدا اين فكر برايشان پيدا شد كه اين كار , كار غلطى است و از سجده كردن بتها اعراض كردند و بعضى از آنها مسيحى شدند . اما پيغمبر اكرم در همه عمرش , از اول كودكى تا آخر , هرگز اعتنائى به بت و سجده بت نكرد . اين , يكى از مشخصاتايشان است.
ب -پيش از بعثت براى خديجه كه بعد به همسرى اش در آمد , يك سفر تجارتى به شام انجام داد در آن سفر بيش از پيش لياقت و استعداد و امانت و درستكارى اش روشن شد او در ميان مردم آنچنان به درستى شهره شده بود كه لقب[ ( محمد امين]( يافته بود امانتها را به او مى سپردند . پس از كه با او پيدا كردند , باز هم امانتهاى خود را به او مى سپردند , از همين بعثت نيز قريش با همه دشمنى اى رو پس از هجرت به مدينه , على ( عليه السلام ) را چند روزى بعد از خود باقى گذاشت كه امانتها را به صاحبان اصلى برساند .
ا در بسيارى از كارها به عقل او اتكا مى كردند . عقل و صداقت و امانت از صفاتى بود كه پيغمبر اكرم سختبه آنها مشهور بود به طورى كه در زمان رسالت وقتى كه فرمود آيا شما تاكنون از من سخن خلافى شنيده ايد , همه گفتند : ابدا , ما تو را به صدق و امانت مى شناسيم .
يكى از جريانهايى كه نشان دهنده عقل و فطانت ايشان است , اين است كه وقتى خانه خدا را خراب كردند ( ديوارهاى آن را برداشتند ) تا دو مرتبه بسازند , حجر الاسود را نيز برداشتند . هنگامى كه مى خواستند دو مرتبه آنرا نصب كنند , اين قبيله مى گفت من بايد نصب كنم , آن قبيله مى گفتمن بايد نصب كنم , و عنقريب بود كه زد و خورد شديدى روى دهد . پيغمبر اكرم آمد قضيه را به شكل خيلى ساده اى حل كرد . قضيه , معروف است ,
مسئله ديگرى كه باز در دوران قبل از رسالت ايشان هست , مسئله احساس تأييدات الهى است . پيغمبر اكرم بعدها در دوره رسالت , از كودكى خودش فرمود . از جمله فرمود من در كارهاى اينها شركت نمى كردم . . . گاهى هم احساس مى كردم كه گويى يك نيروى غيبى مرا تأييد مى كند . مى گويد من هفت سالم بيشتر نبود , عبدالله بن جدعان كه يكى از اشراف مكه بود , عمارتى مى ساخت . بچه هاى مكه به عنوان كار ذوقى و كمكدادن به او مى رفتند از نقطه اى به نقطه ديگر سنگ حمل مى كردند . من هم مى رفتم همين كار را مى كردم . آنها سنگها را در دامنشان مى ريختند , دامنشان را بالا مى زدند و چون شلوار نداشتند كشف عورت مى شد . من يك دفعه تا رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم , مثل اينكه احساس كردم كه دستى آمد و زد دامن را از دستم انداخت, حس كردم كه من نبايد اين كار را بكنم , با اينكه كودكى هفت ساله بودم .
دعوت ازخويشاوندان:
در اوائل بعثت پيغمبر اكرم آيه آمد خويشاوندان نزديكت را انذار و اعلام خطر كن . هنوز پيغمبر اكرم اعلام دعوت عمومى به آن معنا نكرده بودند . مى دانيم در آن هنگام على ( ع ) كودكي بوده در خانه پيغمبر . ( على ( ع ) از كودكى در خانه پيغمبر بودند كه آن هم داستانى دارد ) رسول اكرم به غذايى ترتيب بده و بنى هاشم و بنى عبدالمطلب را دعوت كن . على ( ع ) هم غذايى از گوشت درست كرد و مقدارى شير نيز تهيه كرد كه آنها بعد از غذا خوردند . پيغمبر اكرم اعلام دعوت كرد و فرمود من پيغمبر خدا هستم و از جانب خدا مبعوثم . من مأمورم كه ابتدا شما را دعوت كنم و اگر سخن مرا بپذيريد سعادت دنيا و آخرت نصيبشما خواهد شد . ابولهب كه عمومى پيغمبر بود تا اين جمله را شنيد , عصبانى و ناراحت شد و گفت تو ما را دعوت كردى براى اينكه چنين! جارو جنجال راه انداخت و جلسه را بهم زد . پيغمبر اكرم براى بار دوم به على ( ع ) دستور تشكيل جلسه را داد . خود اميرالمؤمنين كه راوى هم هست مى فرمايد كه اينها حدود چهل نفر بودند يا يكى كم يا يكى زياد . در دفعه دوم پيغمبر اكرم به آنها فرمود هر كسى از شما كه اول دعوت مرا بپذيرد , وصى , وزير و جانشين من خواهد بود . غير از على ( ع ) احدى جواب مثبت نداد و هر چند بار كه پيغمبر اعلام كرد , على ( ع ) از جا بلند شد . در آخر پيغمبر فرمود بعد از من تو وصى و وزير و خليفه من خواهى بود .
هجرت پيامبر اكرم (ص):
همان شبى كه اينها تصميم گرفتند اين تصميم محرمانه(كشتن پيامبر) را اجرا بكنند وحى الهى بر پيغمبر اكرم نازل شد ( همان حرفى كه به موسى گفته شد ).
يكى از آنها مانع شد . گفت شب ريختن به خانه كسى صحيح نيست . در آنجا زن هست , بچه هست , يك وقت اينها مى ترسند يا كشته مى شوند . بايد صبر كنيم تا صبح شود . ( باز همين مقدار وجدان و شرف داشت ) . گفتند بسيار خوب . آمدند دور خانه پيغمبر حلقه زدند و كشيك مى دادند , منتظر كه صبح بشود و در روشنايى بريزند خانه پيغمبر . اين مطلب مورد اتفاق جميع محدثين و مورخين استو در اين جهت حتى يك نفر تشكيك نكرده است كه پيغمبر اكرم , على عليه السلام را خواست و فرمود على جان ! تو امشب بايد براى من فداكارى بكنى . عرض كرد يا رسول الله ! هر چه شما امر بفرماييد . فرمود امشب , تو در بستر من مى خوابى و همان برد و جامه اى را كه من موقع خواب به سر مى كشم به سر ميكشى . عرض كرد : بسيار خوب . قبلا على عليه السلام و[ ( هند بن ابى هاله]( آن نقطه اى كه رسول اكرم بايد بروند در آنجا مخفى بشوند يعنى غار ثور را در نظر گرفتند , چون قرار بود در مدتى كه حضرت در غار هستند رابطه مخفيانه اى در كار باشد و اين دو , مركب فراهم كنند و آذوقه برايشان بفرستند . شب , على ( ع ) آمد خوابيد و پيغمبر اكرم ( ص ) بيرون رفت . در بين راه كه حضرت مى رفتند به ابوبكر برخورد كردند . حضرت, ابوبكر را با خودشان بردند . در نزديكى مكه غارى است به نام غار ثور , در غربمكه و در يكراهى است كه اگر كسى بخواهد به مدينه برود از آنجا نمى رود . مخصوصا راه را منحرف كردند . پيغمبر اكرم ( ص ) با ابوبكر رفتند و در آن محل مخفى شدند . قريش هم منتظر كه صبح دسته جمعى بريزند و اينقدر كارد و چاقو به حضرت بزنند نه با شمشير كه بگويند يك نفر كشته كه حضرت كشته بشود و بعد هم اگر بگويند كى كشت , بگويند هر كسى يك وسيله اى داشت و ضربه اى زد . اول صبح كه شد اينها مراقب بودند كه يك وقت پيغمبر اكرم از آنجا بيرون نرود . ناگاه كسى از جا بلند شد . نگاه كردند ديدند على است . گفتندرفيقت كجاست ؟ فرمود مگر شما او را به من سپرده بوديد كه از من مى خواهيد ؟ گفتند پس چه شد ؟ فرمود : شما تصميم گرفته بوديد كه او را از شهرتان تبعيد كنيد , او هم خودش تبعيد شد . خيلى ناراحت شدند . گفتند بريزيم همين را به جاى او بكشيم , حالا خودش نيست جانشينش را بكشيم . يكى از آنها گفت او را رها كنيم , جوان است و محمد فريبش داده است. فرمود : به خدا قسم اگر عقل مرا در ميان همه مردم دنيا تقسيم كنند , اگر همه ديوانه باشند عاقل مى شوند . از همه تان عاقل تر و فهميده ترم .
1- توصيف اوضاع اجتماعي و انساني عرب جاهلي در آستانه بعثت حضرت رسول :
همواره از اعراب پيش از بعثت رسول مكرم اسلام(ص) با صفت جاهليت ياد مي شود. زنده به گور كردن دختران، به راه انداختن جنگ هاي بزرگ به بهانه هاي كوچك و واهي، پرستش بت ها و اصنام باطل، زندگي آميخته با خشونت و وحشي گري را نمي توان صفتي جز جاهليت داد. گمراهي و سرگرداني بشر در آستانه بعثت پيامبر با گذشت بيش از 600 سال از رسالت عيسي مسيح( ع) تنها گريبانگير اعراب نبود بلكه، راه يافتن فرق گوناگون در دين مسيح كه هر يك در صدد تكفيرديگري بود، و رنگ باختن دين زرتشتي و دولتي شدن آن در ايران آن زمان خود گوياي آن است كه معنويات در آستانه ظهور حضرت رسول اكرم چگونه رو به زوال نهاده بود. " خداوند متعال محمد(ص) را در زماني به رسالت مبعوث گردانيد كه مدتها از بعثت پيغمبران مي گذشت و ديري بود كه امم مختلفه به خوابي عميق فرو رفته بودند. در سرتاسر گيتي فتنه ها برخاسته و زمام امور از هم گسيخته …"
حضرت امير در توصيف و تشريح شراي و انساني عرب جاهلي و دنياي آن زمان سخنان فراواني دارند كه خلاصه اي از آن سخنان را كه در خطبه هاي 2 و 93 و 95 و 131 و 158 و 191 و 196 ايرادشده شده است در موارد زير خلاصه مي كنيم:
بدترين دينها را داشتند؛ ط اجتماعي
بت ها را مي پرستيدند
. خدا را شبيه مخلوقاتش كرده، در نامش تصرف نموده بودند؛
مردم به بلا گرفتار آمده بودند؛
. رشته دين بريده، پايه هاي ايمان ناپايدار و ويران و شريعت بي نام و نشان؛
. پندار با حقيقت در هم آميخته؛
. كارها در هم ريخته؛
. چراغ هدايت بي نور؛
. ديده حقيقت بين كور؛
. همگي به خدا نافرمان، فرمانبر و يار شيطان؛
. از ايمان روگردان؛
. ديو را فرمان برده و به راه او رفتند و بيرق او را افراشتند؛
. سرگردان در چار موج فتنه؛
. درمانده و نادان، فريفته مكر شيطان؛
. نه نشانه ايي برپا و نه چراغي پيدا و نه راهي هويدا؛
. امتها در خواب غفلت مي غنودند؛
. رشته ها گسسته و بناي استوار دين شكسته؛
حضرت امير در خطبه 26 نهج البلاغه آشكارا با صفاتي حقيقي وضعيت عرب جاهلي را توصيف مي كند:
" شما اي مردم عرب، بدترين آيين را برگزيده، و در بدترين سراي خزيده، منزل گاهتان سنگستان هاي ناهموار، هم نشينانتان گرزه مارهاي زهردار، آبتان تيره و ناگوار، خوراكتان گلوآزار، خون يكديگر را ريزان، از خويشاوند بريده و گريزان، بتهاتان همه جا برپا، پاي تا سر آلوده خطا."
اينها نه از آن روست كه اميرمومنان درصدد تحقير اعراب برآمده بلكه بدان علت است تا نعمت هاي آنان را بر شمارد و بزرگترين افتخار عرب يعني مبعوث شدن رسول اكرم در ميان ايشان را يادآور سازد. اين زمان است كه خورشيد درخشنده رسالت در چهره محمد امي مي شكفد و دنياي تيره و رو به اضمحلال را كه بنا به گفته اميرالمومنين در آستانه فرو ريختن است، به وجود خويش منور مي سازد. دست هدايتگر خداي از آستين پسرآمنه و عبدالله به در مي آيد و عرب جاهلي گم گشته در صحراهاي حجاز را به سوي تمدن اسلامي برمي كشد.
در خطبه 160 حضرت امير نحوه زندگاني حضرت رسول اكرم را چنين توصيف مي كند: " از دنيا چندان نخورد كه دهان را پركند و بدان ننگريست چندان كه گوشه چشم بدان افكند. تهيگاه او از همه مردم لاغرتر بود و شكم او از همه خالي تر، دنيا را بدو نشان دادند، آن را نپذيرفت و چون دانست خدا چيزي را دشمن مي دارد، آن را دشمن دانست و چيزي را خوار مي شمرد آن را خوار انگاشت.…. او كه درود خدا بر وي باد روي زمين مي خورد و چون بندگان مي نشست و به دست خود پاي افزار خويش را پينه مي بست و جامه خود را وصله مي نمود و بر خر بي پالان سوار مي شد و ديگري را بر ترك خود سوار مي فرمود. "
اوصاف ديگري را كه مي توان در خلال خطبه هاي حضرت امير يافت در چند مورد زير خلاصه كرده ايم:
1. دنيا را خوار ديد و كوچكش شمرد؛
2. هيچ آفريده را در فضيلت به پايه او نتوان آورد؛
3. مايه شكيبايي براي كسي كه شكيبايي مي طلبد؛
4. نشانه ايي براي قيامت؛
5. مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت؛
6. سنگي بر سنگي ننهاد تا جهان را ترك گفت؛
7. ديده تاريك بين بدو روشن ؛
و به راستي وبنا به فرمايش حضرت امير در زندگاني نبي مكرم اسلام براي ما نشانه هايي است كه ما را به زندگي راستين رهنمون مي سازد واز زشتي ها و عيبهاي دنيا جدا مي نمايد .
توصيف منش و زندگي حضرت رسول را در كلام اميرالمومنين آورديم و چه نيكوست كه وداع با ايشان را نيز از كلام همان بزرگمرد بياوريم كه سخن از دل برآمده هر مسلمان مومني است: " پدر ومادرم فدايت باد . با مرگ تو رشته اي بريد كه در مرگ جز تو كس چنان نديد . پايان يافتن دعوت پيامبران وبريدن خبرهاي آسمان ، چنانكه مرگت ديگر مصيبت زدگان را به شكيبايي واداشت وهمگان را در سوگي يكسان گذاشت . و اگر نه اين است كه به شكيبايي امر فرمودي و از بيتابي نهي نمودي اشك ديده را با گريستن بر تو به پايان مي رسانديم ، و درد همچنان بي درمان مي ماند و رنج واندوه هم سوگند جان ، واين زاري وبي قراري در فقدان تواندك است . ليكن مرگ را باز نتوان گرداند و نه كس را از آن توان رهاند . پدر ومادرم فدايت، ما را در پيشگاه پروردگارت يادآر و در خاطر خود نگاه دار.
خاتميّت پيامبر اسلام
اسلام كاملترين و آخرين دين الهي و پيامبر آن آخرين رسول الهي است و بعد از پيامبر اسلام پيامبر ديگري نخواهد آمد. همه مسلمانان بر اين عقيده اجماع و اتفاق نظر دارند و تا به حال هيچ مسلماني منكر اين عقيده نبوده است. علاوه بر اتفاق نظر مسلمانان، قرآن و احاديث قطعي اصل خاتميّت پيامبر اسلام را اثبات ميكند.
قرآن ميفرمايد: ما كان محمد ابااحد من رجالكم ولكن رسول اللّه و خاتم النبييّن و كان اللّه بكل شيء عليماً (1)محمد (ص) پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولي فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خدا همواره بر همه چيزي داناست.
خاتم (به فتح تا، يا به كسر تا) دلالت بر اين ميكند كه با نبوت مهر خورده و اين مهر شكسته نخواهد شد و پيامبر ديگري با شريعتي جديد نخواهد آمد. چنان كه موارد استعمال واژههاي هم خانواده خاتم همچون «تختم، مختوم، ختام» نيز به همين معناست يعني مهر كردن و به آخر رسيدن يا پايان يافتن است و به عبارت ديگر: خاتم به معناي چيزي است كه به وسيله آن پايان داده ميشود و چون خاتم به معناي پايان دادن است پيامبر اسلام، پايان بخش نبوت است و خاتم الانبياء بودن پيامبر به معناي خاتم المرسلين بودن هست زيرا مرحله رسالت مرحلهاي فراتر از نبوت است كه با ختم نبوت رسالت نيز خاتمه مييابد. روايات فراواني نيز از پيامبر و ائمه وارد شده كه بر همين معنا پافشاري ميكنند و اين كه برخي خاتم را به معناي انگشتر و چيزي كه مايه زينت به حساب آوردهاند به خاطر همين است كه نقش مهره را بر روي انگشتر هايشان ميكندند و بوسيله آن نامهها را مهر ميكردند كه اين مهر كردن حكايت از پايان نامه داشت. از اين رو با دقت در روايات ذيل ميتوان پرده از ابهام اين واژه برداشت.
1ـ انس ميگويد: از رسول خدا(ص) شنيدم، ميفرمود:انا خاتم الانبياء و انت يا علي خاتم الاولياء. و قال امير المؤمنين(ع) : ختم محمد(ص) الف نبي و اني ختمت الف وصي...»(2) من پايان دهنده پيامبران و تو يا علي پايان بخش اولياء هستي و اميرالمؤمنين (ع) فرمود: محمد پايان بخش هزار پيامبر و من هزار وصي را پايان بخشيدم.
پيامبر گرامى در بستر بيمارى :
پيامبر گرامى در بستر بيمارى بود و دختر گراميش زهرا(س) در كنار بستر وى نشسته بود و چهره نورانى او را نظاره مى كرد و اشعار معروفى كه ابوطالب در حق پيامبر سروده بود، زمزمه مى كرد. حضرت فرمود: به جاى ان اشعار اين آيه را تلاوت كن: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قل الرسل افان مات او قتل انقلبتم على عقبيه...»
محمد پيامبر خداست و پيش از او پيامبرانى آمده اند و رفته اند آيا هر گاه او فوت كند يا كشته شود به ايين گذشتگان خود باز مى گرديد، هر كس عقب گرد كند ضررى به خدا نمى رساند. پيامبر در آخرين لحظات حيات ديدگان خود را باز كرد و فرمود برادرم را صدا كنيدتا در كنار بسترم حاضر شود همگان فهميدند كه مقصودش على است على در كنار بستر پيامبر نشست و او را بلند كرد و به سينه خود چسبانيد علايم مرگ در چهره مبارك رسول الله نمايان شد و در آغوش على جان سپرد و روحش به ملكوت اعلى پيوست در اين باره على(ع) مى فرمايد:
رسول خدا در حاليكه سرش بر سينه ام بود، رحلت فرمود و در حاليكه فرشتگان مرا يارى مى كردند، او را غسل دادم.
على (ع) و بعضى ازبزرگان صحابه مشغول تجهيز بدن مطهر رسول خدا شدند و او را در همان خانه اى كه از دنيا رفه بود دفن كردند در همان حال منافقان و رياست طلبان در سقيفه بنى ساعده مشغول زير پا نهادن وصاياى رسول خدا بودند.
بياحترامي به پيامبر:
گاهي جاهطلبي كار را به جايي ميرساند كه، حرمت بزرگترين انسان هم شكسته ميشود. موضوع از اين قرار است كه پيامبر اسلام(ص) در بستر بيماري بود. آن بزرگوار، همواره به برقراري اسلام و هدايت امت و همچون هر بنيانگذاري، به بقاي بناي دين ميانديشيد. همچنين ماجراي سپاه اسامه و عملكرد زشتِ برخي سران و بزرگان در توقف سپاه، فرستاد? خدا را نگران ساخته بود. آن حضرت كه ميديد در زمان زندگاني او، تصميمهايش را ناديده ميگيرند، بيمناك بود كه دربار? جانشيني وي، چه روي خواهد داد؟ از اين رو، روزي كه سران صحابه، براي عيادت آن جناب، آمده بودند، به آنان رو كرد و فرمود
«كاغذ و دواتي برايم بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم كه پس از آن گمراه نشويد».
در اين لحظه، يكي از افراد سرشناس، سكوت مجلس را شكست و گفت: «بيماري بر پيامبر غلبه كرده، قرآن نزد شماست. كتاب آسماني براي ما كافي است». نظر او مورد اختلاف واقع شد. گروهي به نفع و گروهي بر ضد او سخن گفتند. پيامبر از اختلاف و سخنان جسارت آميز آنان، سخت ناراحت شد و امر نمود تا خانه ايشان را ترك كنند. ابن عباس كه از اصحاب پيامبر است، پس از نقل اين واقعه، آن را بزرگترين مصيبت براي اسلام برشمارددرحقيقت مساله امامت و جانشني مهمترين خواسته پيامبر عظيم الشان اسلام در واپسين لحظات زندگي پر بار ايشان بوده است.
1 . رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند :
هيچ فقري از ناداني بدتر نيست و هيچ مالي از عقل سودمندتر نيست و هيچ تنهائي از خودپسندي وحشتناك تر نيست و هيچ مددكاري از مشورت بهتر نيست و هيچ عقلي چون عاقبت انديشي نيست .
منابع:
مسند شافعي ص 151 ، باب ومن كتاب اليمين مع الشاهد الواحد ، و ص 234 ، باب ومن كتاب الرسالة إلا ما كان معادا ؛ سنن إبن ماجه ج1 ، ص 6 و 7 ، باب 2 : باب تعظيم حديث رسول الله صلى الله عليه وسلم والتغليظ على من عارضه ، حديث 13 ؛ سنن أبي داود ج 2 ، ص 392 ، باب 6 : باب في لزوم السنة ، حديث 4605 ؛ سنن ترمذي ج 4 ، ص 144 ، باب10 : باب ما نهى عنه أنه يقال عند حديث رسول الله صلى الله عليه وسلم ، حديث 2800 ؛ آخرين وداع يعقوبى , ج 2 / ص 69
1 - سوره شعرا آيه 214 .
2- سوره توبه , آيه 40 .
3- سوره حشر , آيه 9 .
4- نهج البلاغه , خطبه 148 .
5- سوره مائده , آيه 67 .
6- سوره احزاب , آيه 6 .
دوشنبه|ا|5|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[مشاهده در: www.snn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]
-
گوناگون
پربازدیدترینها