واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: مسئوليت آنچنان سنگين بود كه صداي مهرههاي پشت تو شنيده ميشد
گروه فرهنگي- جواد درويش: كتاب "سيري در سيره نبوي"مجموعه چند سخنراني و بخشي از يادداشتهاي استاد شهيد مرتضي مطهري است كه با دو ضميمه از تاريخچه زندگاني حضرت و بخشي از سخنان گهربارشان، منتشر شده است. ايشان در بخشي از اين كتاب مي فرمايند:
«چند سال پيش من فكر كردم كه در زمينه سيره پيغمبر اكرم كتابي بنويسم به همين سبكي كه عرض خواهم كرد. مقدار زيادي يادداشت تهيه كردم ولي هر چه جلوتر رفتم ديدم مثل اين است كه دارم وارد دريايي ميشوم كه به تدريج عميق تر ميشود. البته صرف نظر نكردم و ميدانم كه من نميتوانم ادعا كنم كه ميتوانم سيره پيغمبر را بنويسم ولي "ما لا يدرك كله لا يترك كله" بالاخره تصميم دارم به حول و قوه الهي روزي چيزي در اين زمينه بنويسم تا بعد ديگران بيايند بهترش را بنويسند»
آنچه در ادامه مي آيد بخشي از فصل ششم اين كتاب است كه به تبيين مسئوليت و بار تبليغي سنگيني كه بردوش پيامبر اعظم(ص) نهاده شده، مي پردازد.
استاد مطهري اين تبيين را با بهره گيري از آيات قرآن ومقايسه بار مسئوليت حضرت موسي(ع) و رسول خاتم(ص) آغاز مي كند.
درخواستهاي حضرت موسي(ع)
قرآن در سوره مباركه طه در مورد موسي بن عمران علي نبينا و آله و عليه السلام مطلب را طرح ميكند كه به حسب ظاهر جريان ديگري هست: موسي حركت كرده كه برگردد به مصر، زنش درد زايمان ميگيرد و او به دنبال آتش براي آتشگيرهاي ميرود كه همسر خودش را در اين سرما گرم بكند، در وادي مقدس مواجه با وحي الهي ميشود، براي اولين بار وحي به او ميرسد و بعد هم مأموريت براي رساندن پيام الهي به فرعون و فرعونيها.
موسي رسيده است به مقامي كه نايب نبوت است. پس يك آدم عادي نيست كه چنين سخني گفته باشد. وقتي كه به او ميگويند برو پيام خدا را به فرعون و فرعونيها ابلاغ كن، احساس ميكند بار بسيار سنگين و رسالت فوق العاده مشكلي به دوش او گذاشته شده است. با اين جملهها يك سلسله تقاضاها ميكند:
«رب اشرح لي صدري » پروردگارا به من شرح صدر بده.
"شرح صدر" خلاصه معنيش اين است: "ظرفيت روحي بسيار وسيع و تحمل فوق العاده زياد ". خدايا بر ظرفيت روحي من بيفزا.
«و يسرلي امري» كار مرا بر من آسان گردان. پس احساس ميكند كه كاري است ثقيل و سنگين
«و احلل عقدش من لساني» گروهي را (يا گره را) از زبان من باز كن.
بعضي چنين فكر ميكنند كه مقصود از اين كه " گره را از زبان من باز كن " اين است كه موسي اندكي زبانش ميگرفته و مثلا "سين" را خوب تلفظ نميكرده است. حتي گفتهاند آن وقتي كه بچه بود و فرعون ميخواست امتحانش بكند و آتش سرخ شده به دهانش گذاشت [زبانش دچار لكنت شد]. خيال نميكنم اينها اساسي داشته باشد. "گره را از زبان من باز كن" ظاهرا همان است كه قرآن مكرر روي آن تأكيد ميكند كه پيغمبر ابلاغش بايد ابلاغ مبين، و پيام رساندنش بايد روشن و آشكار و آشكار كننده و راهنمايانه باشد. چون بعدش هم ميفرمايد: «يفقهوا قولي» تا سخن مرا درك بكنند، من بتوانم پيام تو را وارد فهم مردم بكنم و مردم بفهمند. فهم كردن يعني روشن شدن، درك كردن، واضح شدن مطلب براي شخص.
«و اجعل لي وزيرا من اهلي0 هارون اخي0 اشدد به ازري0 و اشركه في امري0 كي نسبحك كثيرا0 و نذكرك كثيرا». پروردگارا اين بار خيلي سنگين است، براي من كمك بفرست. انساني را كه خودش پيشنهاد ميكند، برادرش هارون است پروردگارا برادرم هارون را وزير كه معني لغويش معاون است و كمك من قرار بده، و او را در اين كار با من شريك گردان. چرا؟ براي اينكه به اصطلاح راندمان كار ما بيشتر باشد نه اينكه من ميخواهم العياذ بالله امتناع كرده باشم.
«كي نسبحك كثيرا 0 و نذكرك كثيرا»1
خطاب قرآن به رسول اكرم(ص)
در جاي ديگر، قرآن خطاب به رسول اكرم -ولي نه به صورت سؤال رسول اكرم از خدا بلكه به صورت بيان الهي- يك كار انجام شده را ذكر ميفرمايد. در سوره مباركه الم نشرح ميفرمايد:
«الم نشرح لك صدرك » آيا ما به تو شرح صدر نداديم؟
موسي تقاضاي شرح صدر ميكند، ولي نسبت به پيغمبر اكرم به صورت يك امر داده شده قرآن ميفرمايد: آيا ما به تو شرح صدر نداديم؟ ظرفيت فراوان نداديم؟ يعني ظرفيت فراوان شرط اين كار است، و ما اين شرط را به تو دادهايم.
«و وضعنا عنك وزرك» اين بار سنگين را از دوش تو نهاديم.
آنجا موسي ميگفت: «و يسرلي امري». اين بار سنگين را براي من آسان و سبك كن. اينجا قرآن به پيغمبر اكرم ميفرمايد كه اين بار سنگين را از دوش تو برداشتيم.
«الذي انقض ظهرك». اين خيلي حرف است: اين بار سنگين كه آنچنان سنگين بود كه داشت پشت تو را ميشكست. مخاطب، خاتم الانبياء است، بار هم جز بار دعوت و تبليغ و مواجه شدن با مردم نيست، مردمي كه قصد هدايت و راهنمايي، بلكه كشاندن آنها به سوي پروردگار را دارد. آنچنان اين كار سنگين است كه تعبير قرآن اين است كه: داشت پشت تو را ميشكست. انقض ظاهرا معنايش اين است: اگر ما سقفي داشته باشيم و بار بسيار سنگيني مثلا عده زيادي انسان يا يك شيء سنگين روي آن باشد كه اين چوبها صدايش در بيايد و به اصطلاح معروف جرق و جرق بكند، ميگويند: انقض يا نقض، و يا نظير اين تعبير. وقتي ميخواهد بگويد اين بار آنچنان سنگين بود كه گويي صداي مهرههاي پشت تو داشت شنيده ميشد ميفرمايد: «انقض ظهر»
«و رفعنا لك ذكرك» ما نام تو را در همه جا بلند كرديم. باز سخن از سختي كار است:
«فان مع العسر يسرا0 ان مع العسر يسرا0 فاذا فرغت فانصب0 و الي ربك فارغب» پيغمبر! سخت است كار، اما اگر انسان سختيها را تحمل بكند با سختي سستي هست، يعني سستيها در شكم سختيهاست، هر سختي در درون خودش سستي
دارد. معنايش اين است: صبر كن، استقامت بورز.« فان مع العسر يسرا» بار ديگر تأكيد كرد: « ان مع العسر يسرا »كه پيغمبر از اين آيه چنين احساس كرد كه همراه هر سختي دو آساني خواهد بود كه چهره مباركش شكفته شد و بعد هي تكرار ميكرد، ميفرمود كه يكسختي با دو سستي چه خواهد كرد؟!
خداي من به من وعده آساني و وعده سستي همراه اين سختيها داده است
«فاذا فرغت فانصب و الي ربك فارغب»2
اگر اين آيه را يك مقايسهاي با آيه موسي كرده باشيد و بعد اين جمله متواتر ميان شيعه و سني را در نظر بگيريد كه پيغمبر راجع به علي عليه السلام فرمود:
«انت مني بمنزلة هارون من موسي» نسبت تو به من نسبت هارون به موسي است.
يعني همچنان كه هارون معاون و شريك موسي در اين كار بود تو هم يكي از آن دو پدر امت هستي، در اين صورت ميبينيد اينكه در تفاسير شيعه آمده و روايات هم ظاهرا تأييد كرده است كه «اذا فرغت فانصب» ناظر به مقام خلافت اميرالمؤمنين علي عليه السلام است.خيلي خوب به دل ميچسبد كه بايد هم چنين باشد نه چيز ديگر. ولي فعلا بحث ما روي مطلب ديگري است.
سخن سنگين
آيه ديگر در قرآن كه باز اهميت فوق العاده و سنگيني شديد امر دعوت به حق و پيامرساني الهي را بيان ميكند آيهاي است كه در سوره مباركه يا ايها المزمل آمده است كه ميدانيد يا ايها المزمل و يا ايها المدثر از سورههايي هستند كه در اول بعثت نازل شدند. ميفرمايد:
«انا سنلقي عليك قولا ثقيلا» ما عن قريب سخن سنگيني به تو القاء ميكنيم.
سخن يعني چه كه سنگين باشد؟ خود سخن از آن جهت كه سخن است كه سبكي و سنگيني ندارد. محتواي سخن و اجراء مدلول سخن است كه ممكن است سخت و دشوار باشد، و ممكن است آسان باشد. خود ما گاهي ميگوييم: فلان كس به فلان كس سخن سختي گفت، يعني سخني كه تحمل معني آن براي او شديد بود. يا ميگوييم: مأموريت سنگيني به ما داده شده است. شخصي كه از طرف يك مقامي مأمور ميشود، ميگويد مأموريت سنگيني به ما داده شد. يك ابلاغ صادر شده است، به او گفتهاند برو فلان كار را انجام بده. ميگويد مأموريت سنگيني به ما داده شد. مأموريت يعني چه كه سنگين باشد؟
مأموريت، آن ابلاغ و آن كاغذ و آن سخن و آن نامه و غيره كه سبكي و سنگيني ندارد. بحث در اينها نيست. وقتي كه محتواي آن مأموريت كاري باشد فوق العاده دشوار، ميگوييم مأموريت سنگين. آيه قرآن ميفرمايد:
«انا سنلقي عليك قولا ثقيلا» ما عنقريب سخن سنگيني به تو القاء ميكنيم، كه جز همان دعوت و هدايت مردم چيز ديگري نيست.
پاورقي:
1- سوره طه، آيات 25 تا 34.
2- سوره انشراح.
نظرات كاربران:
چهارشنبه|ا|7|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]