محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843256489
یکی از مرموزترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: حدود سال 1900، در مدتی که با همسرش زندگی میکرد، در زیرزمین منزلش مجالس عیش و نوش برپا میکرد. بعدها که راسپوتین به شهرت رسید، زنان بسیاری را شیفته خود کرد... آیا راسپوتین برای شفای پسر تزار از هیپنوتیزم استفاده کرد؟گریگوری یفیموویچ راسپوتین یکی از مرموزترین، برجستهترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن است. به راستی این مرد که ظاهراً صاحب قدرتهای غریب و تاثیری اسرارآمیز بر دیگران بود، با دیدگانی که به ادعای بسیاری هنگام صحبت با راهب رنگ عوض میکرد، که بود؟ آیا راسپوتین به راستی نوعی ارتباط فراطبیعی داشت، آنچنان که خود ادعا میکرد؟ یا شارلاتانی خره در هیپنوتیزم، بود؟ راسپوتین به عنوان شفابخش مرموز سیبریایی معروف است که داستان زندگی او بینهایت بار در طول تاریخ بازگو شده است. مشکل عمده، هویت مرموز و اختلاف در ترسیم زندگی راسپوتین است. از آنجا که در جهانی دور از دسترس کلمات مکتوب زندگی میکرد، از 40 سال نخست زندگی او اطلاع چندانی در دسترس نیست. یافتن منابع معتبر اطلاعات در مورد شخصیت راسپوتین کار دشواری است. ماخذ اغلب حکایتهای مربوط به او دخترش، تزار بیاراده یا دهاتیهای ساده لوح بوده اند. با این همه، مورخان بر بعضی حقایق صحه گذاشته اند. بنا بر اتفاق نظری عمومی، راسپوتین بین سالهای 1864 و 1865 چشم به جهان گشود. محل تولد و زندگی او (پیش از سیر و سفر و آوارگی اش) روستای پکروفزکو یا تیومن اوبلاست کنونی در سیبری بود راسپوتین در راه قدرت و ثروتبه نوشته دایره المعارف بریتانیکا، راسپوتین در 18 سالگی دچار تحول مذهبی شد و سرانجام راهی صومعه ورکوتر شد در آنجا به فرقه کلیستی (فرقهیی که از کلیسای ارتدوکس منشعب شد) پیوست. پس از سفر به صومعه و با وجود سپری کردن مدت زمانی در آنجا، راسپوتین راهب نشد. گرچه به قصد راهب شدن در دیر نمانده بود اما این سفر راه قدرت و شهرت را به روی او گشود. در 19 سالگی، راسپوتین به پکروزکو بازگشت و با پراسکویا فئودوروونا ازدواج کرد. صاحب سه فرزند شد؛ دیمیتری، ماریا و واروارا. اما ازدواج هم او را خانه نشین نکرد و سیر و سفر را به مناطق مذهبی همچون مانت آتوس (به معنای کوه مقدس، کوهی در مقدونیه) ادامه داد. راسپوتین شفابخشیکی از مهارتهای راسپوتین که هر که در جست وجوی قدرت شفابخش او بود، به آن اشاره میکرد مهارت شگرف او در تسکین افراد غم زده و ناآرام بود. بنا به گفته مردم، آنها در حضور او خود را وادار به انجام کاری ناخواسته دیدهاند؛ اتفاقی که اغلب شکاکان آن را ناشی از هیپنوتیزم میدانند. هرچند حکایتهایی موجود است که بنابر آن دشمنان راسپوتین درصدد حمایت از او برآمده بودند، در حالی که او صدها مایل دورتر از آنها بوده است. این داستانها مورد تایید همگان نیست، چون ثابت نشده اند و تعدادشان انگشت شمار است. راسپوتین عیاشحدود سال 1900، در مدتی که با همسرش زندگی میکرد، در زیرزمین منزلش مجالس عیش و نوش برپا میکرد. بعدها که راسپوتین به شهرت رسید، زنان بسیاری را شیفته خود کرد. تصاویر زیادی از راسپوتین با زنانی در اطرافش موجود است. این عیاشیها مغایرتی با عقاید مذهبی راسپوتین نداشت. راسپوتین عضو فرقه مرتد کلیستی بود و اهمیتی به مذهب ارتدوکس نمیداد. پیروان مجموعه عقاید کلیستی بر این باور بودند که همه هوا و هوسهای آدمی باید برآورده شود و اغلب با این هدف عیاشی میکردند. به راسپوتین وحی میشودگفته میشود روزی حین شخم زدن، ناگهان شبحی راسپوتین را بهت زده کرد. ماجرا از این قرار بود که مادر مقدس بر او ظاهر شده و لمسش کرده بود. در مورد الکسی پسر تزار با او صحبت کرده و به او امر کرده بود به کنار بستر پسرک برود و خونریزی اش را- در اثر هموفیلی- بند بیاورد. اولین بار راسپوتین در سال 1902 راهی سن پترزبورگ شد، زمانی که از شهر کازان در مجاورت رود ولگا دیدن کرد. او نخستین درسهایش را در مورد فرهنگ و سنن اروپایی زمانی آموخت که برای اولین بار در خانهیی اروپایی سکونت گزید. در اولین سفرش، به سرعت مریدان و آشنایان روزافزونی از طبقات بالای جامعه به گرد خود جمع کرد. این جمع، «جامعه فرهیخته» «او را مرد خدا و پیشوای دینی میپنداشتند.» (به نقل از دی جونگ) راسپوتین در سن پترزبورگاختلاف نظر زیادی در مورد زندگی راسپوتین وجود دارد، از معشوقههایش تا قدرتهای مرموز شفابخش او، اما آنچه مسلم است تاثیر انکارناشدنی او بر خانواده رومانف و امپراتوری روسیه بود. راسپوتین زمان مناسبی وارد سن پترزبورگ شد. هنگامی که رهبران کلیسا به دنبال افرادی از جنس او بودند. آنها در پی کسانی با نفوذ مذهبی و قدرت مهار مردم بودند. راسپوتین از سویی دهقانی عامی، ساده، بانفوذ و رک بود و از سوی دیگر با قدرتهای شفابخش و پیشگویی خود مردم را افسون میکرد. رفتار و اعمال راسپوتین جنبههای متفاوتی داشت. اما همه نظر مثبتی به او نداشتند؛ «دشمنانش متهمش میکردند که او چیزی جز کلبی مسلکی که از مذهب برای پنهان کردن میلش به ثروت و قدرت استفاده میکرد، نبود.» (دی جونگ) راسپوتین در سال 1905 قدم به سن پترزبورگ گذاشت. به گزارش دایره المعارف Great Soviet او تا سال 1907 به کاخ سزار دعوت نشد. سرانجام زمانی راسپوتین تزارو تزارینا (لقب همسر تزار) را ملاقات کرد که به او به عنوان شفابخش برای درمان الکسی جوان مبتلا به هموفیلی نیاز داشتند. نیکلاس و الکساندرا وضع و حال پسرشان را از همه پنهان میکردند، میترسیدند چنانچه موضوع علنی شود تزار شدن الکسی برای همیشه منتفی شود. با وجود بی میلی به دعوت از راسپوتین، عاقبت پی به شدت مصیبت پسرشان و ناتوانی طبیبان بردند. بیماری تزارویچ (لقب پسر تزار)، هموفیلی، در خاندان سلطنتی اروپا رایج بود و او نیز این مرض را از مادرش به ارث برده بود. زمانی که راسپوتین به کنار بستر تزارویچ رفت، با تکان دستش روی پسرک او را تبرک کرد و کمی با او صحبت کرد. سپس گفت بهتر شده. به گفته بسیاری از طبیبان و شکاکان علمی که شاهد این صحنه بودند، پسرک شفا یافت. امروزه بسیاری حدس میزنند راسپوتین نوعی هیپنوتیزم قدرتمند را برای کند کردن ضربان قلب پسرک به کار برده بود. پس ازفراغت از درمان پسرک و علاج موقتی الکسی، راسپوتین به آنها هشدار داد سرنوشت تزارویچ و همین طور خاندان رومانف برای همیشه به سرنوشت او گره خورده است. زندگی راسپوتین در سن پترزبورگ گرچه براساس نیاز تزارویچ بود، اما در مجموع منحصر به خانواده رومانف نمیشد. او همچنان راهبی مقدس و شفابخشی مردمی بود. صبحها با خانواده و دوستان نزدیکش با فراغ بال صبحانه صرف میکرد و بین 10 صبح تا یک بعدازظهر وقت ملاقتش بود، در به روی همه اهالی سن پترزبورگ باز بود. غروب سری به کاخ الکساندرا محل مورد علاقه خانواده میزد. تنها زمانی به کاخ میرفت که به درمان یا حمایت روحی او نیاز بود. راسپوتین، مرد سیاستتوانایی اسرارآمیز راسپوتین در شفای الکسی، تزارینا الکساندرا را قانع کرد که راسپوتین باید از جانب خود خدا نازل شده باشد. میپنداشت این مرد پاسخ خداوند به نذر و نیازها و دعاهای او برای نجات پسرش بود. رابطه نزدیک راسپوتین و تزارینا منجر به ارتقای او تا حد تاثیر سیاسی بر حکومت شد. طی جنگ جهانی اول، با وجود تزاردر خط مقدم جبهه، حکومت امپراتوری تحت فرمان تزارینا بود. از آنجا که تزارینا، پرنسسی آلمانی تبار، هنگام جنگ روسیه و آلمان در راس حکومت روسیه بود، مردم روسیه سخت از او بیزار بودند. مورخان یقین دارند راسپوتین به راحتی در مورد مسائل حکومت، تزارینا را پند و اندرز میداد اما قدرت راسپوتین بیشتر توهم بود تا واقعیت. تک تک توصیههای حکومتی احتمالی او به تزارینا در نهایت از جانب نیکلاس، که تصمیمات تزارینا را حتی برخلاف میلش کم و بیش میپذیرفت، تائید و حمایت میشد. سرانجام مردم روسیه شکست امپراتوری را از چشم راسپوتین دیدند. دشمنان راسپوتین زمانی راسپوتین قدم به دربار گذاشت که روسیه میکوشید حکومتی مشروطه ایجاد کند. پس از مانیفست اکتبر (در واکنش به انقلاب 1905 روسیه، نیکلاس دوم روسیه این مانیفست را که بر اساس آن به مردم آزادی مذهب، آزادی سخن و آزادی تجمع و گردهمایی اعطا میشد، صادر کرد) نیکلاس نخست وزیر جدید، پیتر استولیپین، را منصوب کرد. استولیپین واپسین امید حکومت روسیه بود. در دوره تصدی او صنعت و کشاورزی پیشرفت عمدهیی کرد. روسیه با نظارت استولیپین توسعه یافت. با این همه از نظر تزارینا استولیپین مردی موذی و شیطان صفت بود. بیزاری او از این مرد که برای حفظ تاج و تخت نیکلاس تلاش زیادی کرده بود، ریشه در شجاعت او در مبارزه با راسپوتین داشت. استولیپین مرتب به تزار توصیه میکرد باید خود و خانواده اش از راسپوتین فاصله بگیرند. حتی روزی استولیپین مدرکی دال بر رفتار عجیب و خطرناک راسپوتین به تزار نشان داد. افسوس که تزار به نصیحت استولیپین اعتنا نکرد؛ نمیخواست مردی را که به اعتقاد همسرش جان پسرش را نجات داده بود از الکساندرا جدا کند. نفرت عمیق الکساندرا از استولیپین در 5 سپتامبر 1911 پایان یافت، زمانی که یک انقلابی ناخشنود از تلاشهای صنعتی استولیپین که مانع انقلاب شده بود، او را در اپراهاوس کی یف درست مقابل تزار ترور کرد. به محض حضور راسپوتین در دربار، تمام مردان عالی رتبه کلیسای ارتدوکس روسیه شیفته راسپوتین شدند. او خود را مردی مقدس مینامید و این توهمیبیش نبود، از آن رو که راسپوتین نه راهب بود، نه کشیش. در حقیقت پیر دیر ارتدوکس روسیه (نوعی مشاور و آموزگار دینی) بود، به درجه یی نرسیده بود که لباس کشیشی به تن کند، عارفی سرگردان بود. عاقبت همین حامیها به او تاختند و کوشیدند او را از سن پترزبورگ بیرون کنند. اما راسپوتین میدانست چطور با دشمنانش در کلیسا برخورد کند. اگر راهب یا حتی اسقفی از در دشمنی با او درمیآمد، بلافاصله به ماموریت دوری فرستاده میشد. شایعهیی پیچید که راسپوتین ملکه، پرنسسها (تزار و تزارینا علاوه بر الکسی، کوچکترین پسرشان، سه دختر به نامهای پرنسس الگا، پرنسس تاتیانا، پرنسس ماریا و پرنسس آناستازیا داشتند) و وایروبووا دوست نزدیک تزارینا را که پس از تصادف وحشتناک قطار، راسپوتین او را به طرز معجزه آسایی از کما به در آورده بود، اغوا کرده است. زمانی که این شایعات به گوش اشراف و طبقات بالای جامعه رسید، دشمنان الکساندرا بلافاصله فرصت را غنیمت شمرده و با تکرار آنها به شایعات قوت بخشیدند، به گونهیی که نیکلاس را به حد جنون رساند. دوری و انزوای خانواده امپراتوری در «کاخ الکساندر» سبب میشد مردم هر شایعهیی را باور کنند. مردم به تدریج به این باور رسیدند که راسپوتین نفوذی جادویی بر تزار و تزارینا دارد. سال 1911، استولیپین تنها چند ماه پیش از ترورش تلاش دیگری کرد تا به تزار بقبولاند راسپوتین دست به اعمال شرورانه میزند. پس از مطالعه گزارشش، تزار سکوت کرد. استولیپین تصمیم گرفت اقدام کند. به راسپوتین فرمان داد سن پترزبورگ را ترک کند و با این کار خشم تزارینا را برانگیخت. راسپوتین از سن پترزبورگ رفت، سفر به بیت المقدس را آغاز کرد، اما این تبعید خودخواسته به زودی به سر رسید. زیرا در اکتبر 1912، هنگامیکه تزار و خانواده اش در اقامتگاه شکارشان در اسپالا به سر میبردند، الکسی گوشه وان افتاد و از هوش رفت. الکسی در حالی که کبود شده بود و خونریزی میکرد، به شدت درد میکشید. دکترها عاجز از درمان او بودند و الکساندرا ده روز تمام کنار بستر پسرش چشم برهم نگذاشت. یادداشتی حاوی اعلام خبر مرگ وارث شاه تهیه و تنظیم شد. تزارینا، نومید از همه جا، به راسپوتین تلگرام زد. راسپوتین در پاسخ گفت؛ «خداوند اشکهای تو را دید. غم نخور. کوچولویت نمیمیرد.» چند ساعت پس از دریافت این تلگرام از شدت خونریزی کاسته و حال الکسی رفته رفته بهتر شد. این واقعه محبت راسپوتین را در دل خانواده امپراتوری ریشه دار کرد. بهار 1915، به اصرار الکساندرا (و البته راسپوتین) تزار فرماندهی کل ارتش روسیه در جنگ جهانی اول را از خویشاوندش گرند دوک نیکلاس نیکولایویچ گرفت. نیکلاس مسوولیتش را با وجود اعتراض حکومت امپراتوری واگذار کرد. واقعه یی که سرانجام به سقوط خاندان رومانف انجامید. مرگ راسپوتینسرانجام در اواخر سال 1916، ولادیمیر پوریشکویچ، عضو دوما، راسپوتین را مقابل همکارانش محکوم کرد. به زودی مشخص شد پوریشکویچ در توطئه اشراف برای قتل راسپوتین دست دارد. در ماه دسامبر، گروهی از اشراف، از جمله گرند دوک دیمیتری پاولوویچ (خویشاوند نیکلاس) به این نتیجه رسیدند که تاثیر راسپوتین بر حکومت امپراتوری بیش از پیش شده و برای نجات سلطنت و روسیه چارهیی جز قتل او نیست. به بهانه آشنایی راسپوتین با همسر زیبای پرنس فلیکس یوسوپوف (خویشاوند دیگر تزار) او را فریب داده و به کاخ یوسوپوف کشاندند. راسپوتین را به سردابه هدایت کردند و به او کیک و شراب سمی خوراندند اما اثر نکرد. بنابراین یوسوپوف از فاصله نزدیک به راسپوتین شلیک کرد و راسپوتین نقش زمین شد. وقتی یوسوپوف نزد همدستانش رفت تا خبر مرگ راسپوتین را به آنها بدهد، دوباره او را برگرداندند تا از مرگ راسپوتین مطمئن شوند. هنگامیکه برای معاینه جسد راسپوتین رفت دید او به هوش آمده. پرنس فریادکشان بیرون دوید تا کمک بطلبد. اما وقتی یوسوپوف و گرند دوک دیمیتری رسیدند راسپوتین نبود. او را در حیاط در حالی که سینه خیز به سمت دروازه میرفت، یافتند، دوباره به او شلیک کردند و با چوب و چماق به جانش افتادند. طناب به دورش بستند و او را در رودخانه انداختند. فردای آن روز، وقتی جسدش را پیدا کردند، طنابها باز شده و ریههایش پر از آب بودند که این مساله ثابت میکرد قبل از اینکه او را در آبهای یخ زده بیندازند، هنوز زنده بوده است. پس از مرگدر سال 1916، پس از قتل راسپوتین، بلشویکها پرونده یی 500 صفحه یی از مدارک مربوط به زندگی و اسرار راسپوتین گردآوری کردند که بیش از 80 سال ناپدید شد. با کشف این مدارک، اسرار زیادی فاش میشود، از جمله رابطه عشقی تزارینا الکساندرا و راسپوتین. یکی از مدارک، تلگرامی است که الکساندرا در7 دسامبر 1914 برای راسپوتین فرستاده؛ «الان هشت روزه که برگشته ام. شوهرم و قلبم فدای تو. برام دعا کن، با عشق و...- عزیزم.» در تلگرامی دیگر که دو سال بعد، تنها دو هفته پیش از قتل راسپوتین برای او فرستاده بود، میگوید؛ «چیزی برام ننوشتی، بدجوری دلتنگتم، زودتر بیا. برای نیکلاس دعا کن- عزیزم.» براساس این مدارک، ادوارد رادینسکی بیوگرافی تازه «آخرین کلام» را در مورد راسپوتین منتشر کرد که در آن فرضیههای تازهیی را در مورد مرگ باورنکردنی راسپوتین ارائه میکند. او به استناد عکسی از راسپوتین با دستهای گشوده به این نتیجه میرسد که راسپوتین سخت تلاش کرده خود را از بند رها کند. به گفته رادینسکی این عکسها و مدارک ثابت میکند داستانهایی که بلشویکها درمورد قدرت فوق طبیعی راسپوتین شایع کردند، فقط افسانه یی برای بی اعتباری او و خانواده رومانف بود. به ادعای این نویسنده، مدارک کشف شده حاوی این حقیقت است که قاتل اصلی راسپوتین، یوسوپوف دوجنس خواه بوده و شیفته راسپوتین. از این رو عمداً در قتل او سهل انگاری کرده بود. او در شراب راسپوتین به قدری سیانور ریخته که بی اثر باشد، سپس چند بار به او شلیک کرده اما راسپوتین جز زخمیجزیی آسیب چندانی ندیده. تا اینکه دوهمدست دیگرش او را حین فرار میگیرند و به رود یخ زده میاندازند. به گفته رادینسکی، قاتلان، داستان باورنکردنی مرگ راسپوتین را ساختند تا بی کفایتی خود را پنهان و افسانه راهب خطرناک فوق طبیعی را تقویت کنند. آخرین نامه راسپوتیناین نامه را مینویسم و پس از خود در سن پترزبورگ به جا میگذارم. حس میکنم پیش از اول ژانویه زندگی ام به آخر میرسد. آرزو دارم ملت روسیه را، پدر، مادر روسیه و فرزندان، سرزمین روسیه را از آنچه که باید بدانند آگاه کنم. چنانچه به دست قاتلان عامی، به خصوص به دست برادران دهقان روسیام کشته شوم، تو، تزار روسیه نباید هراسی به دل راه دهی، تو بر تخت میمانی و حکومت میکنی و تو، ای تزار روسیه نباید به خاطر فرزندانت ترسی به دل راه دهی، آنها تا صدها سال در روسیه حکومت میکنند. اما چنانچه به دست نجیب زادگان و اشراف زادهها کشته شوم و خونم را بریزند، دستان شان آلوده به خونم میشود و تا بیست و پنج سال بعد از خون پاک نخواهد شد. روسیه را ترک میکنند. برادر برادر را میکشد. اشراف زادگان یکدیگر را میکشند و از هم بیزار میشوند و تا بیست و پنج سال بعد هیچ نجیب زاده یی در کشور زنده نمیماند. تزار سرزمین روسیه، اگر صدای زنگ را شنیدی و دریافتی گرگوری کشته شده بدان که؛ اگر خویشاوندانت مرا کشته باشند همه خانواده ات، یعنی تک تک فرزندان و اقوامت تا دو سال دیگر به هلاکت میرسند. به دست ملت روسیه کشته میشوند... مرا میکشند. دیگر جزء زندگان نیستم. دعا کن. دعا کن، قوی باش، به خانواده سعادتمندت بیندیش. (7 دسامبر 1916) 23 روز بعد، راسپوتین به دست خویشاوندان تزار نیکلاس دوم کشته شد.19 ماه پس از مرگ راسپوتین، تزار و خانواده اش به قتل رسیدند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]
صفحات پیشنهادی
وحشتناکترین شهادتها در قرون اولیه مسیحیت (2)
ابزارهای شکنجه در قرون وسطی+تصاویر یکی از مرموزترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن عمارت اسرارآمیز وینچستر (کاخ اشباح). [ارسال شده از: ایرنا] ...
ابزارهای شکنجه در قرون وسطی+تصاویر یکی از مرموزترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن عمارت اسرارآمیز وینچستر (کاخ اشباح). [ارسال شده از: ایرنا] ...
تعطيلی کميسيون انجمن هاي علمي وزارت علوم
یکی از مرموزترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن · روزنامه های آینده این شکلی اند() · دولت های جمهوری اسلامی و ماجرای رابطه با مصر در گفت وگوی خبرآنلاین ...
یکی از مرموزترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن · روزنامه های آینده این شکلی اند() · دولت های جمهوری اسلامی و ماجرای رابطه با مصر در گفت وگوی خبرآنلاین ...
لایهبرداری از پوست
یکی از مرموزترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن · مردها از ازدواج خود چه میخواهند؟ رييس تبليغات اسلامي ازنا:قرآن چراغ هدايت بشريت است ...
یکی از مرموزترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن · مردها از ازدواج خود چه میخواهند؟ رييس تبليغات اسلامي ازنا:قرآن چراغ هدايت بشريت است ...
نصف پرسپولیس صبا را برد
یکی از مرموزترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن · رمان «مفيد آقا» نقد ميشود · تفكر سكولار در توجيه ارزش هاي اخلاقي و حقوق بشر ناكارآمد است ...
یکی از مرموزترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن · رمان «مفيد آقا» نقد ميشود · تفكر سكولار در توجيه ارزش هاي اخلاقي و حقوق بشر ناكارآمد است ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها