واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: با جلالالدین کزازی در خانهی مادری «از بین رفتن زبان پارسی سونامی سخن برای جهان است»

میرجلالالدین کزازی گفت: از بین رفتن زبان پارسی یک فاجعهی فرهنگی و سونامی سخن برای تمام جهانیان است. این استاد زبان و ادب فارسی که در کرمانشاه در منزل مادریاش بود، تأكید كرد: هر فرهنگدوست در هر گوشهی گیتی از مرگ زبان پارسی اندوهناک میشود و باید ایرانیان جانآگاه، دلسوز و بیداردل از این زبان پاسبانی کنند. كزازی در ادامه گفت: با ستاندن وامواژهها، ذهنیتی که بر پایهی این واژهها پدید میآید، ذهنیتی گسسته و آشفته خواهد بود و همچنین نمیتوان هیچ رفتار زبانشناسی با آنها داشت و با ستاندن واژها برای نمونهی واژهی تکنیک به ناچار باید واژههای دیگری مانند تکنسین، تکنولوژی و... را به کار برد، که اینها کولونیهای زبانی را پدید میآورند که اندکاندک با گستردهتر شدن، آن سرزمین را فرومیگیرند و از بین میبرند. این نویسنده و پژوهشگر در ادامه گفت: باید دروازهها را در برابر واژههای بیگانه بست تا به فرهنگ و زبان ملیمان گزندی نرسد. او دربارهی اینكه در برابر هجوم واژههای بیگانه که با افزایش اختراعات جدید و پیشرفت تكنولوژی، تعداد آنها نیز روز به روز در حال افزایش است، چه باید کرد، گفت: بهترین شیوه این است که هنگامیکه ساخته و ابزاری را از دیگران میستانیم، نامی شایسته برای آن در زبان پارسی بستانیم و اگر به هر انگیزهای چنین نکردیم، هرگز برای جبران سستی و ناتوانی دیر نیست و این تنها پرسمان ایرانیان نیست و همهی مردمانی که فرهنگ و زبانی دیرینه دارند، با این پرسمان روبهرویند. برای نمونه اسپانیاییها در برابر واژهی فوتبال و بسکتبال، واژههای خود را دارند و آنها را در کنار همان واژههای فوتبال و بسکتبال بهکار میبرند. کزازی با بیان اینکه به آینده خوشبینم، اظهار داشت: پاسبانی از زبان پارسی، پرسمان روز شده است و امروز، ایرانیان به این خودآگاهی رسیدهاند که باید فرهنگ بومی، منش بومی و زبان بومی خود را پاس بدارند و این شالودهی کار است که اندکاندک روشها و شیوههای شایسته برای پاسداری از زبان و فرهنگ و منش ایرانی پدید خواهد آمد. او با بیان اینکه زبان ساختار اندیشه را میسازد، گفت: کارکرد زبان تنها این نیست که اندیشهای را از کسی به دیگری برساند و تنها ابزاری برای گفتوگو نیست. زبان شالودهی منش و نهاد آدمی را میریزد و اینکه ما چگونه میاندیشیم، از چه ساختار ذهنی و اندیشهیی برخورداریم، پیش و بیش از هر عاملی دیگر در گرو زبان است. وی اندیشیدن را گفتوگویی خاموش با خویشتن عنوان و تصریح کرد: ما به یاری زبان میاندیشیم؛ زیرا خرد ما، خرد فردی است پرورده در دامان حس و همان است که نهانگرایان ما آنرا پارهی خرد و عقل جزیی مینامند و از این روی نمیتوان به آسانی به خرد ناب پیراسته دست یافت. کزازی با اشاره به اینکه برای اندیشیدن به ابزار نیاز داریم و این ابزار بیشتر زبان است، به ذکر مثالی در این خصوص پرداخت و ابراز داشت: اگر بخواهید به چیزی مانند مهر یا کین که نمودی در جهان بیرون ندارد، بیاندیشید، دو شیوه هست؛ یکی اینکه کسی را که در چشم شما نمونهی برتری یا نماد مهر و کین است، پیش چشم بیاورید و به او بیاندیشید و راه آسانتر اینکه به واژهی مهر و کین و حتی ریخت نوشتاری آنها بیاندیشید. این شاهنامهپژوه در ادامه افزود: زبانی آشفته، کژ مژ و بیاندام که هر پارهای از خود را از جایی ستانده است، اندیشه و ساختاری ذهنی همساز و هماهنگ با خود در کسان پدید میآورد و هرچه زبان روشنتر، استوارتر و بسامانتر باشد، اندیشهای که بر پایهی چنین زبانی پدید میآید، به همان سان از آن ویژگیها برخوردار خواهد بود. کزازی همچنین به توضیح ویژگیها و شاخصههای برجستهی زبان پارسی نسبت به دیگر زبانهای زندهی جهان پرداخت و با بیان اینکه زبان پارسی زبانی بسیار پویا و پیشرفته در میانهی زبانهای زندهی جهان است و بیش از هر زبان دیگری شایستهی آن است که آنرا زبان ناب بنامیم، اظهار داشت: خواست من از زبان ناب، زبانی است که یکسره زبانشناختی شده باشد. بدین معنا که آن کاربردها و ساختارهایی که به کار زبان نمیآید، از آن سترده شده است و زبان پارسی چون پیشینهای بسیار کهن دارد و باز بسته به فرهنگ دیرینه و پویاست، اندکاندک در سرگذشت خود هر آنچه را که به آن نیاز نداشته، به کنار نهاده است. او در ادامه یادآور شد: اگر زبان پارسی را با دیگر زبانها بسنجید، میبینید که بسیاری از آن زبانهای دیگر هنوز در روزگاران سپریشدهی زبانی ماندهاند و به سخن دیگر، گرفتار کاربردها و هنجارهای برونزبانی هستند که نیازهای راستین زبان را برنمیآورند. او در توضیح این مسأله به ذکر مثالی پرداخت و به ایسنا گفت: در بسیاری از زبانهای جهان به واژههای نرینگی، مادینگی و امردی بازمیخورید که این هنجار برونزبانی است و کارکرد ناب زبانی ندارد. مثلا میز که در زبان پارسی با همین واژه نشان داده میشود، نه نرینه، نه مادینه و نه امرداست. در زبان فرانسوی و اسپانیایی مادینه و در زبان آلمانی نیز نرینه است، و این تنها مایهی دشواری است. کزازی با بیان این مطلب که این هنجار در پارسی اوستایی و پارسی باستان کاربرد داشته، اما در فارسی دری از میان رفته است، یادآور شد: ویژگی دیگر زبان پارسی این است که ساختار آوایی آن بسیار نغز و آهنگین است و واژههای درشتناک، ناهموار و گوشآزار اندکاندک آنچنان سوده و ساده شدهاند که به واژههایی هموار و دلپذیر از دید آوایی دگرگونی یافتهاند، که برای نمونه در زبان اوستایی واژهی "خورنه" را داریم و این واژه در پارسی باستان "فرنه" و در پهلوی "خُوره" و "خُره" شده است و با سه ریخت "فره" و " فًٌٍٍٍر" و "فر" به پاری درآمده است، که این واژه بیش از این نمیتواند که کوتاه، تراشیده، خوشآهنگ و سوده و ساده بشود و به فرجام دگرگونی رسیده است. این محقق با تأکید بر اینکه دیگر زبانها وابسته به روزگارانی هستند که زبان پارسی دیری است که از آنها گذشته است و با زبان پارسی همروزگار نیستند، به بیان آسیبهایی که واژههای بیگانه به چنین زبانی وارد میآورند، پرداخت و گفت: هنگامیکه واژههایی را از زبانهای بیگانه میستانیم، چون ساختار آن زبانها با زبان پارسی سازگار نیست، نخستین گزندی که به زبان پارسی میرسانند، این است که آوای نغز و دلاویز و آهنگین و خنیایی را در این زبان از میان میبرند. او با بیان اینکه ستاندن این وامواژه ها درست بدان میماند که پارهای پلاس را بر پرنیانی بدوزند و این ارزش را از بین میبرد، اظهار داشت: چرا هرگز یک سخنور توانمند و زیباپسند ایرانی از واژههای بیگانهای که به زبان پارسی راه جستهاند، در سرودهای خویش بهره نمیبرد و چرا واژههایی مانند کامپیوتر، تاکسی و ... را نمیتوان در غزلی بهکار برد و فقط میتوان آنها را در شعر طنز، هزل و... بهکار برد؛ زیرا این واژگان با نغزیها و نازکیهای زبان پارسی سازگاری و همخوانی ندارند. این نویسنده و مترجم پیوندی بودن زبان پارسی و کالبدینه نبودن آنرا یکی دیگر از قابلیتها و شاخصههای این زبان عنوان و تصریح کرد: زبان پارسی زبانی بسیار توانمند است که یکی از کارسازترین و نیرومندترین سامانههای واژهسازی را در زبانهای جهان دارد؛ چراکه پیوندی است و هر کسی میتواند بر پایهی توان و پسند خویش دو یا چند واژه را با هم بپیوندد و واژهی تازهای پدید آورد؛ برای نمونه میتوان از واژههایی که با واژهی دست ساخته میشوند، مانند زیردست، چربدست، دستمال، دستار و... یک فرهنگ ساخت؛ پس چنین زبانی میتواند به راحتی نیازهای واژگانی خود را برآورد. او در ادامه ناتوانی را نه از زبان پارسی، بلکه از کسانی دانست که این زبان را استفاده میکنند و خاطرنشان ساخت: کسانیکه زبان پارسی را بهکار میبرند، چون با شایستگیهای آن آشنایی ندارند، ناتوانی خویش را به زبان پارسی برمیگردانند و از این روی به ساختار آوایی، ساختار نحوی و ساختار معنیشناختی آن گزند میرسانند و آن را آشفته و پریشان میکنند و با این کار زبانی را میآلایند که یکی از مایهورترین، نغزترین و فرهنگیترین زبانهای جهان است. كزازی زبان پارسی را گرامیترین و مایهورترین گنجینهای دانست که در دست ایرانیان است و گفت: گزاف نیست اگر بگوییم بزرگترین و مایهورترین سامانهی ادبی جهان در این زبان پدید آمده است؛ پس باید ارج آنرا بشناسیم؛ چرا که کمترین درنگ و تنآسانی در بهره جستن از این زبان، با اینکه زبان پارسی، توانمند، بینیاز و سختجان است، پیامدهای فرهنگی بسیار پرزیانی دربر خواهد داشت؛ چرا که توان این زبان نیز مرزی دارد و در این روزگار که روزگار گسترش رسانههاست و رسانهها تا کنج خانههای ما راه جستهاند و زبانهای بومی را یکی پس از دیگری میدرند و از میان میبرند، میتواند در برابر زبان و فرهنگ فراگیر رسانهای تاب بیاورد. منبع : ایسنا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]