واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: یك عاشقانه تكراری

نگاهی به فیلم «قصه دلها» ساخته هوشنگ درویشپورحسین آریانی:هوشنگ درویشپور، فیلمساز عامهپسند سینمای ایران را با فیلمهایی مثل «سالهای جوانی» (1370)،«بیتو هرگز» (1372) و «هدف سخت» (1377) به یاد میآوریم. درویشپور در این فیلمها مانند اكثر فیلمهای اجتماعی و ملودرام عامهپسند سینمای ما به سالهای جوانی و مشكلات آن میپردازد و البته در این مسیر از فرمولهای امتحان پسداده و كلیشههایی كه مورد پسند عامه، بهخصوص جوانان است، بهره میگیرد.كلمه «كلیشه» واژهای است كه بسیار مورد سوءتفاهم قرار گرفته است. وقتی صحبت از «كلیشه» در فیلمی میكنیم، منظور عناصر داستانی و حوادثی هستند كه آنها را قبلاً به همان شكل بارها دیدهایم و در فیلم مورد نظر هم این عناصر عینا تكرار شده است. صرف استفادهكردن از كلیشهها بد نیست، به شرطی كه فیلمساز نكات خلاقانه و ظرایفی جدید به آنها بیفزاید، فیلمهایی بودهاند كه با افزودن ظرایفی خلاقانه به كلیشهها به فیلمهای خوبی ارتقا یافتند. این فیلمها كلیشهها را متحول كردند و جلوه تازهای به آنها بخشیدند.اما «قصه دلها»متاسفانه از این نوع فیلمها نیست. فیلم را اگر از نظر مضمونی بررسی كنیم، همان داستان همیشگی عشق پسر فقیر و دختر پولدار است و پارهای از صحنههایی كه احساسات رقیق تماشاگر را هدف گرفتهاند.این مضمون تكراری با خط داستانی تكراری دیگری نیز تركیب شده است و آن، ماجرای همان دختر است كه میخواهند به زور به ازدواج فامیلی مجبورش كنند و انگیزه پدرش هم از این عمل مسائل مادی است.مشخص است كه این سوژههای تكراری نیاز به خلاقیت دارد تا بشود فیلمی تروتازه و دیدنی از آن ساخت اما اینجا همه چیز بر مدار تغییرناپذیر كلیشهها میچرخد. پسر فقیر با چند جمله پای تلفن دختر را راضی به ملاقات حضوری میكند و بعد هم در مهمترین لحظات فیلم كه حرفهای این زوج عاشق را باید بشنویم، فقط صحنههای كلیپگونه قدمزدن آنها را میبینیم. این یعنی ساده برگزاركردن همه چیز؛ در یك ملودرام عاشقانه آشنایی دختر و پسر فیلم و سپس ارتباط عاطفی آنها، ركن اصلی اثر بهشمار میآید و فیلمی كه از این لحظات سربلند بیرون بیاید، نصف بیشتر راه را پیموده است اما متاسفانه «قصه دلها» برعكس عمل میكند.ضدقهرمانهای فیلم هم مانند قهرمانان فیلم بهشدت كلیشهایاند، همانطور كه شرارتشان اغراقآمیز و باورنكردنی است و تحولشان هم سردستی و بیمنطق است.عنصر «تصادف» هم مقولهای است كه در سینمای عامهپسند ما ركن اساسی را بازی میكند و از جمله تمهیدات این نوع سینماست. مهمترین موضوع در مورد یك اتفاق «تصادفی» آن است كه قابل باور باشد و محتملالوقوع بهنظر برسد اما عنصر «تصادف» در فیلم «قصه دلها» جنبه خلقالساعه و غیرمنطقی دارد. میتوان سیاههای از این اتفاقات را فهرست كرد؛ پسر تصادفا از خیابانی رد میشود كه ماشین دختر پنچر شده است، بعد تصادفا دختر شماره تلفن منزلش را پشت موبایل به دوستش میگوید و پسر میشنود، بعد تصادفا دختر، فرزند رئیس كارخانه پسر از آب درمیآید و... میتوان این سلسله از حوادث «تصادفی» را تا پایان فیلم به همین ترتیب پی بگیریم.استفاده درویشپور از كلیشهها به خودی خود عملی مذموم نیست ولی ایكاش فیلمسازان فیلمهای عامهپسند ما ذرهای خلاقیت خرج متحولكردن كلیشهها میكردند، آرزویی كه تحققش در طول این سالها برای نگارنده بدل به یك رویا شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]