واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: استاد زبان و ادبیات فارسی به خاک سپرده شد
پیکر غلامرضا افراسیابی به خاک سپرده شد گفتوگوهایی دربارهی استاد زبان و ادبیات فارسیپیکر غلامرضا افراسیابی صبح امروز با حضور استادان دانشگاههای مختلف شیراز، و جمعی از اهل قلم فارس از دانشکدهی ادبیات دانشگاه شیراز به سوی آرامگاه حافظ تشییع شد. در این مراسم، یوسف نیری - استاد دانشگاه شیراز - دربارهی شخصیت و ویژگیهای اخلاقی و علمی افراسیابی سخن گفت و پس از اقامهی نماز، پیکر او به سوی قطعهی نامآوران فارس در آرامگاه حافظ تشییع و به خاک سپرده شد. خبرنگار ایسنا در حاشیهی این مراسم با چند نفر از استادان دانشگاه شیراز و اهل فرهنگ استان دربارهی ویژگیهای علمی و شخصیتی افراسیابی گفتوگو کرد. کاووس حسنلی - رییس بخش ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز - در اینباره گفت: افراسیابی از استادانی بود که تأکید بسیاری بر حفظ سطح مطلوب علمی در همهی مقاطع آموزشی داشت و در متون منثور فارسی و تصحیح متنهای قدیمی دقت نظر بسیار بالایی داشت و از این نظر کمنظیر بود. رفتاری کاملاً مهربانانه و اخلاقی همیشه خوش داشت که معمولاً با یک لبخند همراه بود. او در پایان گفت: با مرگ وی ستون محکمی در بخش زبان و ادبیات فارسی فرو افتاد، که امیدوارم شاگردان او بخشی از آن را جبران کنند. کوروش کمالی سروستانی - عضو مؤسس دانشگاه حافظ - نیز گفت: افراسیابی چهرهی شناختهشدهی آموزش زبان و ادبیات فارسی در کشور بود و آنگاه که به رغم میل بازنشسته شد، دمی از تدریس نیاسود و در دانشگاههای مختلف به تدریس و ضمن آن به تحقیق پرداخت. کمگو و گزیدهگو بود. کمنویس بود؛ اما دقیق و نکتهسنج مینوشت و برخلاف برخی که خود را در همهی عرصهها متخصص میدانند، او تنها تخصص خود را در متون نظم و نثر کلاسیک میدانست.
محمدمهدی جعفری - استاد بخش ادبیات دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز - در اینباره گفت: افراسیابی از دانشجویان قدیم بود که به اتفاق رستگار فسایی با او درس میخواندیم و هر سه شاگرد مژده و وصال بودیم. او گفت: افراسیابی در ضمن اینکه تدریس میکرد، ادامهی تحصیل داد و از سال 1349 دکتری زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران اخذ کرد و در همان سال در دانشگاه شیراز به عنوان استادیار بخش زبان و ادبیات فارسی استخدام شد. جعفری افزود: آن شادروان در تمام مدت تدریس در دانشگاه شیراز و دانشگاههای متعدد دیگر به درس و دانشجو عشق میورزید و تمام زندگی خود را وقف تدریس و تربیت دانشجویان کرده بود. هزاران دانشجو به وسیلهی او تربیت و فارغالتحصیل شدند، که بسیاری از آنها در دانشگاهها به تدریس مشغولاند. وی با اشاره به آثار منتشرشدهی افراسیابی، گفت: آثار او مورد توجه همهی دانشپژوهاناند؛ همچنان که تا روزهای آخر که در بستر بیماری افتاده بود، تدریس کرد و حتا هنگام بیماری ورقههای امتحانی دانشجویان را تصحیح کرد و تا آخرین لحظات روحیهی شاد معلمی را از دست نداد. حبیبالله فیروزآبادی - دانشمند نمونهی جهان اسلام و استاد شیمی دانشگاه شیراز - نیز گفت: افراسیابی را به این دلیل که رفاقت دانشگاهی بسیار نزدیکی با همدیگر داشتیم، خوب میشناختم. بسیار نگران مسائل اخلاقی بود که هماکنون در جامعه دارد پا میگیرد. او دایم تصور این را داشت که بر سر نسل بعد چه میآید. به عقیدهی این استاد دانشگاه، افراسیابی روحیهی مردانگی و دستگیری عجیبی داشت و در نهایت علاقه به مشکلگشایی کسانی میپرداخت که به هر دلیل نیازمند بودند و یا مشکلی داشتند. این استاد دانشگاه در پایان اظهار داشت: هیچگاه تصور نمیکردم آدمهای بزرگ مثل افراسیابی دور و بر ما کم شوند. احساس میکنم داریم کوچک میشویم. محمدابراهیم انصاری لاری - رییس هیأت مؤسس دانشگاه حافظ - هم گفت: افراسیابی یکی از مفاخر علمی و ادبی کشور بوده و حق بزرگی بر جامعهی علمی و ادبی کشور دارد. حداقلش این است که خیلی از اساتید و معلمان ادبیات کشور شاگردهای مرحوم افراسیابی بودند. وی اضافه کرد: مرحوم افراسیابی عضو هیأت مؤسس هیأت امنای دانشگاه حافظ بود و از افتخارات این دانشگاه، وجود او در آنجا بود؛ به طوریکه اعتبار و مجموعهی ما وجود او و امثال او بود. انصاری لاری با اظهار تأسف از درگذشت این استاد خاطرنشان كرد: مرگ افراسیابی بسیار زودهنگام بود. او سالهای دیگری نیز میتوانست خدمت کند؛ اما با فوت وی جامعهی ادبی کشور بخشی از وجود خود را از دست داد. او در پایان اظهار داشت: یک ساعت پیش از درگذشت این استاد گرانقدر به اتفاق کمالی سروستانی - عضو دیگر هیأت مؤسس دانشگاه حافظ و مدیر دانشنامهی فارس - نزد استاد بودیم و مشکل خاصی نداشت؛ اما یک ساعت بعد به طور ناگهانی خبر درگذشت او را شنیدیم.
ریاضی - رییس دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز - نیز به خبرنگار ایسنا گفت: وقتی در جامعه تأکید میشود که به اساتید، فرهیختگان و فرزانگان احترام بگذارند، برای این است که چون شمع میسوزند تا جوانان را تربیت کنند و اساتیدی چون افراسیابی، که پاسدار فرهنگ و ادب کشور بود، با آثار خود در مقاطع مختلف دانشجویان را به خود جذب میکرد و چون شمع میسوخت و آنها را تربیت میکرد. وی افزود: او زوایای مختلف فرهنگ و ادب کشور را تحقیق و پژوهش میکرد و همین که میراثی برای بازماندگان بعد از خود به جای گذاشت که هم بعد ملی و هم بعد بینالمللی دارند و معتقدم کسانی که در این راه خدمت میکنند، شایستهی هر نوع تقدیر و سپاسگزاری هستند. همچنین افراسیابی - معاون صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و مدیر کل پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و صدا و سیمای مرکز استان - که برادرزادهی استاد است، گفت: افراسیابی از معلمی شروع کرد. دبستان تا دبیرستان را تدریس کرد و همزمان با تدریس در دانشگاه درس میخواند و در نهایت با معلمی دانشگاه ادامه داد. او اهل تحقیق و پژوهش بود و در زمینههایی که صحبت میکرد، مسلط بود و با بزرگان علم و ادب کشور نشست و برخاست میکرد. او ادامه داد: استاد شاگرد استاد فروزانفر بود و با نورانی وصال کار مشترک داشت که کتاب آنها به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی نیز انتخاب شد. به گفته وی، افراسیابی اهل تواضع و بخشش بود و به کسانی که نیازمند بودند، کمک میکرد؛ همچنان که در تدریس هم به همینگونه بود و هر کس را که فکر میکرد، به موضوعی علاقهمند است، فروگذاری نمیکرد. خاطرم میآید زمانی به مطالعهی متون مذهبی پرداختم که استاد خواست تا تفسیر سورهی یوسف (ع) را به من بیاموزد، به نوعی که به نحوی تدریس خصوصی یکنفره با من داشت. افرسیابی در پایان گفت: استاد از نظر کاری پرتلاش و پرکار بود. منصور رستگار فسایی - استاد ادبیات دانشگاه شیراز - نیز در پیامی که از آمریکا برای ایسنا منطقهی فارس ارسال کرده، آورده است: خبر درگذشت استاد چون صاعقه در سرم فرود آمد و مرا در بعد حیرتی بیسابقه فرو برد و مات و مبهوت به او میاندیشم. مردی خودساخته، ریزاندام، چالاک، نکتهسنج، با صمیمیتی سرشار و خردمندی استوار که با اعتماد به نفسی تمام که زاییدهی علم و ادب کمالاتش بود. رستگار فسایی در ادامهی پیام خود آورده است: افراسیابی خوب میخواند، خوب میفهمید و خوب میفهماند. بنا بر این گزارش، غلامرضا کافی - رییس مرکز بسیج هنرمندان فارس - نیز با خوندن شعری، یاد استاد را گرامی داشت، که این شعر در پی میآید: خاطر ملول چیست که دم در کشیده است یا در عزای کیست که عزلت گزیده است طمع طرب ترانه چرا دم نمیزند یا از چه رو قریحه زبان بر بریده است باری نهیب واقع هول هلاک داشت این پیک شومپی ز کجا سر رسیده است نه خانه داشت صبر که یک کومهی ضعیف سختا که سوم صرصر و سرما وزیده است با نازکای طبع غزلپرورم چه سود وقتی که لحن مرثیه رسم قصیده است با نحس بخت حبس نفس کی روا بود مسعود سعدنای به آتش کشیده است تنها نه خامهی ادب افتاده در تپش «رنگ از رخ تمام قلمها پریده است» صورتگر و همایی و فرزاد و مینوی داغی نه اندک است که شیراز دیده است استاد بیبدیل ادب خرقه چاک کرد شهر ادب ببین که گریبان دریده است باور نداشتم که رثای تو سر کنم سر بشکند ز خامه عجب شوخ دیده است افراسیابی آن کی و کیخسرو ادب سیمرغگون به قاف ابد پر کشیده است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 607]