واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: سارويان سفير شرق در ادبيات آمريكاست
كد خبر:4572
زمان انتشار:يكشنبه 11 اسفند 1387 - 14:30:32
Print نسخه چاپي
فرهنگ > ادبيات - گزارشي از مراسم گراميداشت صدمين سالگرد تولد ويليان سارويان، نويسنده ارمنيتبار
سناء شايان: مراسم گراميداشت صدمين سال تولد ويليام سارويان، نويسنده امريكايي ارمنيتبار، در سالن بتهون خانه هنرمندان برگزار شد.
مديريت و هماهنگي اين مراسم كه در عصر شنبه دهم اسفندماه برگزار شد، به عهده خاچيك خاچر از ديگر نويسندگان ارمني بود. خاچر مراسم بزرگداشت را با سخني از خود سارويان شروع كرد كه در آن خود سارويان بزرگداشت مردم بزرگ را براي آيندگان مفيد دانسته بود.
او با اشاره به اينكه يونسكو سال 2008 را به مناسبت صدمين سال تولد اين نويسنده بزرگ به نام او نامگذاري كرده، به ذكر اين نكته پرداخت كه گروههاي بزرگ اروپايي و آمريكايي براي بزرگداشت او كنسرتها و نمايشهاي بسياري در اين سال اجرا كردند و در ارمنستان، سمينارهاي بينالمللي متعددي براي بررسي آثار او تشكيل شد و ارامنه از مجسمههاي اين نويسنده بزرگ در شهرهاي ايروان و فرزنو (زادگاه نويسنده) رونمايي كردند. خاچر همچنين بزرگداشت سارويان را متعلق به همه مردم و نه تنها ارمنيان دانست و در ادامه متذكر شد كه نويسندگاني همچون سارويان متعلق به همه مردم هستند. او در ادامه از آشنايي مردم ايران با سارويان گفت و اين كه بيان ساده و لحن دوستانهاش خواننده را جذب ميكند. خاچر به سفر اين نويسنده به ايران در سال 1351 اشاره كرد و از بازديد او از شيراز و تخت جمشيد و... گفت. او نكته تأكيد كرد كه با گذشت بيش از 28 سال از مرگ اين نويسنده، هنوز داستانهاي او در كتابهاي درسي ميآيند و خواننده دارند. پس او فراموش نشده و متعلق به همه زمانهاست.
در ادامه اين بزرگداشت، لون آنانيان رئيس انجمن نويسندگان ارمنستان به زبان ارمني از سارويان گفت و خاچر سخنانش را به فارسي برميگرداند. در اين سخنان آنانيان، يكصدمين سال تولد سارويان را يك فرصت براي متحد شدن ملل ايراني و ارمني دانست؛ زيرا كه شناسايي و احترام بزرگان دو ملت فرصت خوبي است براي نزديك شدن و اتحاد آنها به يكديگر. او به زمان تولد و زندگي سارويان اشاره كرد كه ما بين دو جنگ جهاني بوده و در آن زمان جنگ بين خوبي و بدي شكل گرفته بود و اين نويسنده براي يافتن خوبي و نيكي آمده بود تا بگويد: «در يك جايي چيزي جاي خود نيست!». او با زيستن و بالغ شدن در دو فرهنگ مختلف (ارمني و آمريكايي) به زندگي خود به صورت معما ادامه داد و اين مسئله در تمام آثار او به چشم ميخورد. حتي وصيتش مبني بر تقسيم خاكستر او ميان آمريكا و ارمنستان نيز گوياي اين حقيقت است. او در سال 1939 اعتراف كرد كه: «زبان نوشتارم انگليسي است، محيطي كه در آن زندگي ميكنم آمريكايي ست و چيزي كه مرا بر آن ميدارد كه بنويسم، ارمني ست. پس من نويسندهاي ارمني هستم.» او با تأكيد بر سرنوشت قوم خود در سال 1919 كه باعث مهاجرت آنها به آمريكا شدهاست، شخصيتهاي داستانهاي خود را ميآفريد و روحيات آنها را بينالمللي ميكرد. او از تجربههاي ارمني در مقابله با آمريكايي بسيار سود ميجست. قهرمانهاي او سادهاند و مملوء از عشق به همديگر، و حقايق عشق آنها را مخدوش ميكند. او ادعا ميكند كه ميخواهد همه انسانها را به ارزشهاي اوليه خودشان برگرداند. آخرين كتاب او - «استخوانها به كجا ميروند؟» - مانند وصيتنامه اوست.
با گذشت 28 سال از مرگ او، هر روز بيشتر از قبل به خلاقيت سارويان پي برده ميشود.
بعد از آنانيان، جنتي، مدير نشر يوشج از درد مشترك همه شاعران و نويسندگان سخن گفت و به اين نكته اشاره كرد كه آنها با زبانها و شخصيتهاي متفاوت آن را بيان ميكنند. او از حافظ، مولانا، احمد شاملو، نيما يوشيج، دانيال واروژان و فدريكو گارسيا دوركا نمونههايي آورد و قسمتي از «كمدي انساني» سارويان كه سيمين دانشور آن را ترجمه كرده، براي حضار خواند. او ابتدا داستان «آوازي براي آقاي گروگن» را خواند و سپس داستان «باز تو را به خانه خواهم برد» را.
بعد از او نوبت به سورن دانليان، استاد ادبيات دانشگاه ايروان رسيد تا به ارمني سخن بگويد و مترجم براي مخاطبان فارسي زبان آنها را ترجمه كند.
دانليان با ذكر اين نكته كه دنيا با خواندن نوشتههاي سارويان به خودشناسي روي آورد، آثار سارويان را نامههاي ساده و بيواسطهاي دانست كه خطاب به ما و نسل آينده است. او در ادامه به سه چيز كه سارويان به آنها علاقهمند بود، اشاره كرد كه اولي خودش بود!، دومي شخصيتهايي كه خلق ميكرد و سومي دنياي امروز و فردا. پس او به ما خوانندگان هم علاقهمند بود. در آثار او نوعي پاكي كودكانه و آميخته با ايمان و سادهانديشي ميتوان يافت. او معتقد است با خلق آثار ادبي زيبا ميتوان روح انسان را صيقل بخشد.
دانليان در ادامه به دريچههاي شناخت سارويان در ارمنستان اشاره كرد و آنها را هويت ارمني، غرور ملي و گرايش او به دنياي بزرگتر انسان معرفي كرد. او در پايان سارويان را به كارديوگراف قلب انسان در قرن 20 تشبيه كرد و سخنان خود را در يك جمله اين طور خلاصه كرد كه: سارويان سفير شرق در ادبيات آمريكاست.
در ادامه، آندره مراديان پشت پيانوي كنار سن نشست و قطعهاي براي حاضرين نواخت.
بعد هم سيروس ابراهيمزاده همراه با ناهيد كبيري نمايشنامه«آهاي! كسي آنجا هست؟» را براي حاضرين خواندند و آندره مراديان قطعهاي ديگر نواخت.
صفدر تقيزاده به نمايندگي از پونه پاكنشان (مترجم كتاب «مردجوان بيباك بر روي طناب بندبازي»(از آثار سارويان)) به روي سن آمد و درباره چگونگي نويسنده شدن سارويان و تاريخچه ترجمه آثار او در ايران سخن گفت. سارويان كارش را با فرستادن داستان به نشريه «story» آغاز كرد و كمكم معروف شد. تقيزاده دليل نويسنده شدن سارويان را اين طور بيان كرد: «او دوست نداشت همه چيزهاي خوب نابود شوند و هنر و آموختنش مانع اين ميشد كه اين نابودي صورت گيرد». تقيزاده همچنين به شباهت شخصيتهاي داستان به ارامنه اطرافش اشاره كرد و سارويان را صاحب 300 داستان كوتاه و 10 رمان و 55 نمايشنامه و 50 كتاب خاطرات دانست.
بعد از تقيزاده، ژانت لازوريان (خبرنگار سالهاي دور) از خاطرات سفر سارويان به ايران گفت. لازوريان همراه و راهنماي سارويان در ايران بوده. سخنان لازوريان كه به پايان رسيد، فيلمي از سارويان پخش شد كه سارويان در آن از حفظ ريشههاي فرهنگياش ميگفت.
دكتر رضا به آفرين، سخنران بعدي بود. او سارويان را فرزند ادبيات مهاجرت دانست و به آزادگي و شفقت و مهرباني در نوشتار سارويان اشاره كرد. در ادامه بهآفرين به توضيح اين مسئله پرداخت كه نويسنده كاملا جذب فرهنگ آمريكايي نشده است و با خردهفرهنگهاي آن مشكل دارد. سارويان در مورد نياكان خود و فرهنگ ارمني بسيار خوانده بوده و از اين اطلاعات در نوشتههايش بسيار بهره ميبرد.
در پايان، پرويز كلانتري به عنوان تصويرگر داستانهاي سارويان از او گفت و شوق نوشتنش را مديون خواندن و تصويرگري كارهاي او دانست.
كد خبر:4572
تاريخ درج خبر:يكشنبه 11 اسفند 1387 - 14:30:32
Print نسخه چاپي
يکشنبه|ا|11|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]