واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: فرهنگ اسلامي در آلمان
...با تبليغ غلط خود براي مبارزه الهي، براي آزاد شدن سرزمين مقدس بالعكس كمك كردند كه كليسا بطور اجباري درهاي ورودي را به روي حملات فكري و فرهنگي شرق اسلامي باز كند. حملات شديد مسيحيت غربي انتقام خود را از شرق اسلامي به اين صورت گرفت كه آنها با دستاوردهاي فرهنگي خود پيروز شدند و بطور وسيعي گسترش پيدا كردند و تغييرات كلي در كليه احساسات زندگي مردم ايجاد كردند.
كارل كبير در سال 778 م به عنوان متفق شاهزادگان عرب از جنوب فرانسه عبور كرد و از طريق جبال پيرنه تمام كشور را گرفت. فقط ساراگوسا از دستور فرمانده خود «العربي» سرپيچي كرد و در برابر پادشاه فرانكها مقاومت از خود نشان داد. هنگامي كه كارل كبير ساراگوسا را محاصره كرد، زاكسنها در وطنشان از نو قيام كردند به طوري كه ميدان جنگ را رها كرده و خود را به ساحل ابرو رساندند. در اين موقع حادثهاي رخ داد كه بيشتر از حوادث قبلي در ذهن آيندگان ماند. در درههاي جنگلي تنگ پيرنه رونسسوالس، كوهنشينان باسكيش كه پايتخت آنها را فرانكها ويران كرده بودند، به لشگر تحت فرماندهي گرافن روتلند حمله بردند و آنها را شكست دادند. ميگويند كه روتلند اين خبر را طوري از طريق شيپور از عاج فيل گزارش داد كه علاوه بر آنكه رگ گردنش پاره شد، به گوش پادشاه كه با اسب جلوتر رفته بود و هشت مايل با او فاصله داشت، رسيد.
اين شيپور معروف كه از عاج فيل بود، فقط يك شاخ گاو يا حيوان ديگري نبود كه از آن به عنوان وسيله بادي استفاده ميكردند، بلكه با دقت در آن ميتوان اثر كوچكي از آثار عربي را احساس كرد. اين شاخ، دندان عاج فيلي است كه اعراب از آن به عنوان وسيلهاي براي علامت دادن استفاده ميكردند و بعد به اسپانيا وارد شد. ميتوان گفت كه اين وسيله ، يادگاري يا هديهاي از متحدين اعراب ميباشد.
سيزده سال بعد، يك هيأت اعزامي از شهر آخن (آلمان) به دستور پادشاه كارل كه تازه در رم تاجگذاري كرده بود، به دربار اعراب در شمال آفريقا فرستاده شد. خليفه هارون الرشيد كه از بغداد بر همه امپراطوري اعراب از بينالنهرين تا درياي مديترانه حكومت ميكرد ، ابراهيم بن اغلب كه در سال 2800 با نيرو و هوشياري تمام در استان آفريقيه يعني الجزاير و تونس امروزي، توانست جلوي قيامي را بگيرد و نظم را دوباره حاكم كند، اين كشور را به عنوان پاداشي به او هديه كرد. او در قصر خود كه چند كيلومتر از پايتخت «كايرون» فاصله داشت، افرادي را كه از شمال آمده بودند پذيرفت. بنابر گزارش اينهارد، آنها به طور رسمي آمده بودند تا اشياء مقدس را به شهيد و اسقف كارتاژ هديه كنند. علاوه بر آن آنها ميبايست با همكاري فرمانده افريقيه امكان روابط سياسي جديدي را فراهم آورند تا بتوانند در تمام شبهجزيره ايبري و امارات قرطبه نفوذ داشته باشند.
پس اعراب بايد هميشه از آكوئينانين و سپتيمانين ـ جايي كه در سال 793م عليه فرانكها جنگيدند و فاتح شدند ـ اخراج شوند و مارك اسپانيايي هم بايد از نو فتح شود. هيلدگارد همسر سوم لودويگ در هنگامي كه در سال 778 م در ميدان جنگ اسپانيا با او همراه بود، درياي جبال پيرنه كارل را به دنيا آورد. اين لودويگ جوان با تقوي سالها از آكوئينانين جنگ براي مارك مرزي را ادامه داد تا آن كه در سال 812 م با پيمان بستن صلح با امير حاكم اول، قرطبه را نيز جزء حكومت فرانكها كرد. اين مسئله بعداً ديوار مرزي بلند ميان هر دو جهان را با رفت و آمد صلحآميز و رفتار ميان ملتهايي كه با يكديگر زندگي ميكردند نفوذپذير ساخت.
بعداً امواج جهان اعجابانگيز اعراب به مركز امپراطوري هم رسيد. فيل سفيدي بنام «ابوالعباس» توسط يك فرد يهودي به اسم ايزاك از طرف هارونالرشيد از طريق دريا و كوههاي آلپ براي هديه به آخن فرستاده شد . اين هديه باعث تعجب فرانكها شد. منابع عربي نشانهاي از سرچشمه اين هديه به دست نميدهند. اشياء جالب ديگري هم كه عبدالله در مشايعت دو روحاني آلماني از صومعه اُيلبرگ به پادشاه مغرب زمين در قصرش هديه كرد، بسيار اعجاب همه را برانگيخت. از جمله اين اشياء، يك چادر با پردههاي رنگي بزرگ و زيبا براي دربار ميباشد. مقداري نيز عطر خوش بو، پماد، مرهم گياهي ، پارچههاي ابريشمي و دو چراغ مسي خوش فرم و بزرگ ضميمه آن بوده است. اما آن چيزي كه باعث تعجب بسيار مردم شده بود، ساعت آبي بسيار زيبا و جالبي است كه مشخصات آن به صورت ذيل ميباشد: «اين ساعت مسي بسيار اعجابانگيز طراحي شده بود. طراحي اين ساعت آبي، طوري بودكه سر هر ساعت، دو گلوله پائين ميافتادند و با افتادن خود باعث صدايي سمبليك ميشدند. علاوه بر آن سر هر ساعت، به تعداد عدد ساعات، مجسمههاي اسب، ظاهر ميشدند و بعد از ظاهر شدن آنها، دربها بسته ميشد. مردم از صداي اين ساعت و حركاتش وحشتزده ميشدند، چون فكر ميكردند كه شيطان در اين حركات دست داشته است. اين ساعت داراي مشخصات ديگري نيز هست كه در اين جا نميتوانيم به آن بپردازيم.»
در اين موقع غرب مسيحي براي نخستين بار احساس كرد كه خارج از جهان او نيز جهانهاي ديگري هم وجود دارند كه صاحب گنج و هنرهاي ناشناختهاي هستند كه انسان خوابش را هم نميتوانست ببيند. بيگانگي و تفكر، مسيحيت در برابر نفوذ كامل رقيب او يعني اسلام و جذابيت خطرناك فرهنگ عالي اسلام قرنها باعث ايجاد مرز ميان آنها شد. و از طرف ديگر، كليسا نسبت به دين اسلام، نفرت و عقبگرايي نشان داد و باين ترتيب باعث جنگهاي صليبي و پيدايش تحريك مذهبي شديدي شد كه نتيجتاً باعث شكست خودش گشت. به عبارت ديگر چيزي را كه ميخواست مانع آن شود، به وجود آمد. كليسا با شعاردادن اشتباهش كه ميگفت بنام خدا مبارزه ميكنيم براي آزادي سرزمين مقدس، بلكه برعكس كليسا بدون آن كه بخواهد، خودش باعث بازشدن درهاي بستهاي شد كه به سرازيرشدن تفكر و فرهنگ قدرتمند مشرق زمين به مغرب زمين كمك كرد. حملات مرگآور مسيحيت غربي باعث انتقامگرفتن شرق عربي باين طريق شد كه او توانست با دستاوردهاي فرهنگياش بر غرب پيروز شده، آن را وسعت بخشيده و نتيجتاً كليه احساس به زندگي مغرب زمين را عميقاً تغيير دهد.
از ابتداي شروع برخوردهاي مبارزهطلبانه مكرر ميان فاتحين اسپانيا (mauren) در جنوب فرانسه و اسپانيا و سوارهنظامهاي فرانكها در اوايل قرن هشتم ميلادي كه تماسهاي نزديكي با مرزهاي امارات (Emirat) داشتند، مبارزات پيروزمندانه پاپ در جنگهاي صليبي كه از شمال اسپانيا شروع شد، فشار و آثار بسياري روي سوارنظام اروپا گذاشت.
دشمن كه با عنوان انجمن طريقتي «فتوّت» در رباط زندگي ميكرد، به خاطر وظيفه مذهبي خود به مبارزه پرداخت. در اين زمان آهسته آهسته، نظام غربگرايي الگويي براي مبارزه شد و براي مبارزه، مدرسهاي با شرايط ويژه تأسيس كرد. يواش يواش از سواره نظامهاي فرانكها، طبقهاي از مردان شواليه با وظايف اريستوكراسي قلعهاي براي دفاع به وجود آوردند. مسلماً نميتوان گفت كه يكي الگوي ديگري بود، چون منشأ انگيزه و تأثير شواليهگري غرب را ميتوان در قهرمانگرائي اعراب جستجو كرد. ولي بايد گفت كه ايدهآلهاي ژرمني و مسيحي از يك طرف و از طرف ديگر، اخلاق اسلامي و مدارا (Tolerunz) و بعضي رسوم قديم اعراب دست به دست هم دادهاند تا شواليهگري غرب به وجود آمد.
بخاطر اختلافات مشخص ويژه صفات مميزه ملي، و همچنين شباهتهاي بسيار مشخصكننده علم مبارزه شواليههاي جنگهاي صليبي در درجه اول شواليهگري طريقتي از يك طرف و از طرف ديگر مرابطيان مسلمان كه در رباط مستقر بودند، براي دفاع از امت اسلامي و دارالسلام يعني منطقه زير سلطه مسلمانان آماده شدند.
در درجه اول، رهبانيت به عنوان الگو در به وجودآمدن طريقت شواليهگري شركت نداشتند، بلكه فرقه مبارزين مرزي مسلمان با اصول مذهبي سخت و تمرينات هميشگيشان كه به تمرينات مذهبي مسيحيان در جنگهاي صليبي ارجحيت داشت، نقش بيشتري در پيدايش طريقت شواليهگري داشت. اگر هم پيدايش شواليهگري پله به پله در عصر اوتونن (Ottonen) و زالير (Salier) به وجود آمده باشد، در درجه اول جنگهاي صليبي با تماسهاي وسيع و مستقيمش با سرزمين مقدس مبارزه اشتراكي تمام غرب عليه مسلمانان فلسطين كه وضعيت مشترك شواليهها را هر چند كه اختلافات ملي داشتند به وجود آورد و ضمناً شكل زندگي شواليهگري و ايدهآلهاي مشترك شواليهگري كه خود نقش جديد قاطعانهاي داشته است نيز نقش داشت.
اين گفته چقدر نشاندهنده مبارزات اجتماعي غرب ميباشد؟ شگردهاي جنگهاي صليبي كه از طرف غرب باعث ريختن حمامهاي خون شد (در درجه اول فرانسويها و از آن زمان فرانكها) به بيتالمقدس حمله كردند كه اين اقدام آنها از نظر اعراب، ننگ بزرگي به حساب آمد. البته هنگامي كه كليسا با وسايل تبليغاتي فاناتيسم مذهبي مثل يك بيماري مسرّي، غرب اروپا را در يك وضعيت سرمستي قرار داد، امپراطوري به عنوان يك قدرت بزرگ يك قرن و حتي بيشتر شركت نداشت.
سه|ا|شنبه|ا|13|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]