واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: دستگيري خواستگار كينهجو به اتهام آدمربايي جام جم آنلاين: خواستگار كينهجو با تهديد دختر مورد علاقهاش ، او را در خيابان ربود. سرهنگ محمديان ، رئيس پليس آگاهي تهران با اشاره به اين خبر گفت: دختر 24 سالهاي با مراجعه به شعبه سوم دادياري دادسراي جنايي تهران (دادسراي ناحيه 27) با ارائه شكايتي، اعلام كرد: روز 24 آذرماه در خيابان ميرداماد با نامزدم قرار ملاقات داشتم، اما در محل قرار از سوي جواني به نام مهرداد كه از مدتي قبل به من ابراز علاقه ميكرد، مورد حمله قرار گرفتيم. مهرداد پس از درگيري با نامزدم، با تهديد مرا سوار خودروي پژو 206 خود كرد و به منزل پدرش برد. او در منزل پدرش از من فيلم و عكس گرفت و در برگههاي سفيد از من امضا و اثر انگشت گرفت و سپس مرا رها كرد. به دستور داديار شعبه سوم دادسراي جنايي تهران، كارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي تهران بزرگ مامور رسيدگي به اين پرونده شدند. كارآگاهان در تحقيقات دريافتند متهم از چند سال قبل نسبت به اين دختر ابراز علاقه كرده تا اينكه با قبولي وي در دانشگاه يكي از شهرستانها تا حدودي اين موضوع فروكش كرده بود، اما پس از پايان تحصيلات و بازگشتن اين دختر به تهران، مجددا اين روند از سوي متهم آغاز ميشود، اما شاكي تماس خود را با وي قطع ميكند. مهرداد كه منزلش چند كوچه بالاتر از محل سكونت دختر در شمال تهران بود، روز حادثه وي را پس از خروج از منزل تعقيب كرده و در خيابان ميرداماد به محض مشاهده فردي كه با خودروي مدل بالاي خود قصد داشت اين دختر را سوار كند، با تهديد و درگيري با راننده خودرو، دختر را به زور سوار خودروي سواري 206 خود كرده و از محل متواري ميشود. دستگيري متهم كارآگاهان با راهنمايي شاكي پرونده و با اخذ دستور قضايي با ورود به منزل پدري مهرداد، وي را دستگير و به اداره يازدهم منتقل كردند. در بازرسي از منزل و نيز بررسي گوشي تلفن همراه و لپتاپ متهم، فيلمها و عكس هاي تهيه شده از شاكي به همراه اوراقي كه به امضاي اين دختر رسيده بود، كشف شد. مهرداد در بازجويي به ربودن دختر مورد علاقهاش اعتراف و عنوان كرد: نزديك به 10 سال قبل ما نسبت به هم علاقه پيدا كرديم و خانوادههايمان نيز اين موضوع را ميدانستند و به منزل هم رفت و آمد داشتيم و قرار بود با هم ازدواج كنيم. متهم در ادامه با اظهار اينكه اين دختر با زندگي من بازي كرده است، درباره روز حادثه گفت: چند ماه بود كه او دائما بهانه ميگرفت و ميگفت تو سربازي نرفتي و خانه نداري؛ من ميخواهم به خارج از كشور بروم و ... پس از آن مدتي بود كه هر چه با منزلشان يا با تلفن همراهش تماس ميگرفتم او خودش را از من پنهان ميكرد تا اينكه 24 آذر او را در حال سوار شدن به يك دستگاه تاكسي آژانس ديدم و تعقيبش كردم تا اينكه در بلوار ميرداماد از تاكسي پياده شد و من هم همانجا منتظر ماندم تا ببينم براي چه كاري به آنجا آمده است. پس از چند دقيقه ديدم يك مرد حدودا 40 ساله كه قيافهاش تقريبا معتاد نشان ميداد با خودروي مدل بالاي خود آمد و ميخواست او را سوار كند و چون اين موضوع به من فشار رواني شديدي وارد كرده بود، مانع سوار شدن او به ماشين شدم. من سالهاست مربي ورزشي هستم و فقط چند سال از او بزرگترم و فاصله سني چنداني با هم نداريم. از نظر مالي نيز كمتر از خانواده آنها نيستيم و... . پس از سوار كردنش به ماشين خودم، او تمام صحبتهاي مرا تاييد ميكرد و فقط به من ميگفت: «شرمندهام.» در پي اين اعترافات، دستور قضايي براي تحقيق در اين زمينه صادر شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]