واضح آرشیو وب فارسی:فارس: براي نصرالله قادري
خبرگزاري فارس: علت نشستن مردم را مي شود در دو دليل جستجو كرد. اول اينكه تا پايان اميد دارند تا در پرده بعدي اتفاق خوبي بيفتد و نمايش از حالت رخوت و يكنواختي خارج شود و علت دوم هم اين است كه اساسا مثل سالن سينما نمي توانند تالار نمايش را ترك كنند...
به گزارش گروه فضاي مجازي خبرگزاري فارس، نويسنده يك وبلاگ كه روز گذشته يادداشتي را در نقد نمايش "كشتار خاموش" نگاشته و متن آن در خبرگزاري فارس منتشر شده بود، در پي واكنش نصرالله قادري، كارگردان اين نمايش، توضيحاتي را در اين زمينه منتشر كرد:
چند روز پيش و پس از ديدن نمايش "كشتار خاموش" در تالار سايه، تصميم به نوشتن يادداشت كوتاهي درباره اين نمايش گرفتم. چند خطي را در وبلاگم منتشر كردم و پس از آن، مطلب در گروه فرهنگي خبرگزاري هم قرار گرفت. در پي اين يادداشت، خبرنگار حوزه تئاتر نيز با آقاي نصرالله قادري گفتگويي انجام داد تا جوابي باشد به نوشته من. آنچه در پي مي خوانيد، متن اين گفتگو است كه البته پاسخ هاي من هم با رنگي متمايز به آن اضافه شده است.
در گفتوگو با فارس عنوان شد
واكنش كارگردان نمايش «كشتار خاموش» به يك نقد وبلاگي
«نصرالله قادري» كارگردان نمايش «كشتار خاموش»در گفتگو با خبرنگار تئاتر باشگاه خبري فارس «توانا» در واكنش به يادداشتي با عنوان «نه راست، نه چپ، فقط ضد دين» كه در مورد نمايش او نوشته شده است، گفت: اين مطلب را خواندم كه باعث حيرت من شد، به اين دليل كه اين برادر گرانقدر كه اين مطلب را نوشته اصلا نه بنده را ميشناسد و نه هيچ كدام از نوشتههاي من را خوانده است (البته حقير به اندازه يك مخاطب با آثار شما آشنا هستم اما نوشته حاضر در ارتباط با آن چيزي بوده كه اين روزها با نام "كشتار خاموش" بر روي صحنه تالار سايه و ساعت ۱۸ هر روز غير از شنبه ها در حال اجراست) و نه احتمالا اين نمايش را ديدهاند، (از كارگرداني چون آقاي نصرالله قادري بعيد است كه با توجه به نكات ريز اشاره شدهدر يادداشت، بندهرا به نديدن نمايش متهم كند. نمي دانم انتشار تصوير لاشه بليط تئاتر شهر مي تواند به ايشان كمكي كند يا نه؟!) به دليل مباحثي كه عرض ميكنم.
* كشف روحاني شيعه در نمايش «كشتار خاموش»
وي در ادامه تصريح كرد: من نميدانم در كجاي نمايش «كشتار خاموش» روحاني شيعه وجود دارد كه نويسنده يادداشت آن را كشف كرده است. (در ادامه توضيحات جناب قادري به تاكيد ايشان بر شيعه بودن شخصيت مي رسيم اما اين نكته را بايد در همين جا اشاره كنم كه در افغانستان، روحانيان اهل تسنن با لباس افغاني و با دستاري متفاوت ظاهر مي شوند اما روحانيان شيعه اين كشور، به تبعيت از روحانيان ايراني، قبا مي پوشند.) آيا به دليل اينكه اين آدم تسبيح دستش است، روحاني شيعه بوده و مسيحي شده است؟
اين نويسنده و كارگردان تئاتر بيان داشت: در تمام نمايش به روشني و آشكارا اشاره ميشود كه آمريكا از يك عده آدم در افغانستان به نام دين استفاده ميكند و آن آدم هم به صراحت اعلام ميكند كه من به خدا باور ندارم، پس اين آدم نه ديندار است و نه خدا باور، بلكه آدمي ضددين است و بديهي كه اين فرد نميتواند مترادف با دين باشد. (در هيچ كجاي نمايش نمادي از آمريكا به چشم نمي خورد و نمي توان انتظار داشت كه تماشاگران از روي ذهن كارگردان به نيت او پي ببرند و حتما لازم است كه نمادي در اين زمينه وجود داشته باشد. گذشته از آن نوئيل در تصويري كه در صحنه قرار دارد، دستش را به شيوه اي شبيه نازي هاي آلمان بالا برده است و نمي دانم چگونه مي شود از يك نماد آلماني به مفهوم آمريكايي رسيد؟! ضمنا در هيچ جاي يادداشت حقير، شموئيل مترادف با دين و دين داري ديده نشده و تاكيد بر اين است كه شخصيتي ضددين دارد.)
به گفته قادري اگر ما بتوانيم بگوييم كه آنچه را كه يزيد به آن باور دارد «دين» است، اين شخصيت (بازيگر نمايش) هم ديندار است؛ يزيد به نام دين آقا امام حسين(ع) را شهيد كرد و ظاهرا حكمش اين است كه ايشان از دين خروج كردهاند و در واقع يزيد بخشي از حديث حضرت محمد (ص) را از بين ميبرد و بخشي از آن را نگه ميدارد. (جسارتا نمي دانم چرا جناب قادري در اين بخش از گفتگو اصطلاحا به صحراي كربلا مي زند؟؟!!)
بهانه يزيد براي رويارويي با امام حسين(ع) نيمه تمام گذاشتن حج توسط امام است در حالي كه به ادامه حديث حضرت محمد(ص) توجه ندارد كه ميفرمايند: الا خاندان من و معصومين.
* نميدانم چرا در «كشتار خاموش» همه چيز ضعيف است؟
كارگردان نمايش «كشتار خاموش» تصريح كرد: هر نمايش يك كليت دارد كه در كليت بايد به آن توجه كرد و در نمايش «كشتار خاموش» شموئيل آدمي است كه همانطور كه نويسنده يادداشت نوشته «مطلقا يهودي هم نيست» (اينكه او مطلقا يهودي باشد يا بخواهد از دين سوء استفاده كند دخلي به يادداشت حقير ندارد. مظور بنده از اين اشاره، تاكيد بر روي اين تضاد است كه شخصي يهودي و البته صهيونيست، در جايي به اسلام مي زندو در جاي ديگر به مسيحيت) ، بلكه با بهرهگيري از دين در يك حزب مطلقا سياسي قصد دارد به حاكميت برسد و بخش دوم يادداشت حكمي است كه در مورد اجرا داده و گفته است كه همه چيز ضعيف است. (در يادداشت فقط به ضعف در ديالوگها اشاره شده بود و نمي دانم چرا جناب قادري اصرار دارند اين ضعف را به همهنمايش تسري دهند؟!) به دليل اينكه گفته شده كه همه چيز ضعيف است و در آغاز مطلب خود هم گفته كه مردم به خاطر اسم من به تماشاي اين نمايش مينشينند. (بنده در يادداشتم دقيقتا نوشته بودم ميشود از چهره خسته تماشاگراني نوشت كه به هواي قادري بليط ۶۰۰۰توماني كشتار خاموش را ميخرند و در پايان اجرا، سرخورده و خسته، تالار سايه را ترك ميكنند. و البته اين در انتهاي يادداشت بود و نه در آغاز مطلب و اين نشان مي دهد كه جناب قادري اين يادداشت را در وضعيتي آرام و با حوصله مطالعه نفرموده اند.) براي اين قسمت پاسخ مشخصي ندارم و نميدانم كه چرا همه چيز ضعيف است و چرا مردم دو ساعت براي تماشاي «كشتار خاموش» مينشينند (علت نشستن مردم را مي شود در دو دليل جستجو كرد. اول اينكه تا پايان اميد دارند تا در پرده بعدي اتفاق خوبي بيفتد و نمايش از حالت رخوت و يكنواختي خارج شود و علت دوم هم اين است كه اساسا مثل سالن سينما نمي توانند تالار نمايش را ترك كنند و مي دانند كه اين كار، تمركز تماشاگران و بازيگران را برهم مي زند. البته بليط ۶۰۰۰ توماني را هم مي شود به عنوان عامل سوم نام برد.) و عصبي و خسته نميشوند.
قادري در پاسخ به اين سوال كه آيا شما در خصوص اين جمله «شموئيل با لباسي شبيه قبا، با آستينهايي كه براي وضو بالاست و با تسبيحي كه به دست دارد» كه در يادداشت آمده، توضيحي داريد، اظهار داشت: لباسي كه بر تن شموئيل است، لباس كشيشهاي مسيحي است و نويسنده يادداشت بايد به اين موضوع دقت كند. نمايش هر شب روي صحنه است و ميتوان آن را بار ديگر ديد. وقتي فرد براي وضو گرفتن آستين بالازده، پس بايد قطعا وضو بگيرد كه چنين كاري در نمايش ما مطلقا وجود ندارد ( اين كلام جناب قادري از كارگرداني با اين سابقه بعيدبه نظر مي رسد. آيا واقعا استفاده از نمادها در نمايش تا اين حد نازل و پيش پاافتادها است كه هر نشانه يا نماد بايد عمل بازيگران را هم به دنبال داشته باشد؟ يعني بالا بودن آستين يك روحاني نشانه وضوگرفتن او نيست و حتما بايد منتظر تشت و آفتابه نشست و يا انتظار داشت كه شموئيل به سراغ آكواريوم هاي زير پله در صحنه برود و با آب آن وضو بگيرد؟!) يا بايد ادعا كند كه من شيعه هستم يا نشانهاي از شيعهگري خود بدهد.
اين آدم دائما نشان از بيديني خود ميدهد. اينكه هر جايي هست به دين آن منطقه در ميآيد.
* نوئيل كشته ميشود و زنده نميماند!
وي در ادامه افزود: ما هيچ نشانه اينچنيني هم در نمايش نديديم. مگر اينكه فردي كه يادداشت را نوشته بيايد و به من بگويد به چه نشانهاي اين حرفها را ميزند اما فرض محال، محال نيست. بر فرض محال اگر فرد در لباس اين چنيني فرو رفته باشد آيا دليل بر اين است كه شيعه است يا اينكه لباس را دزديده و پوشيده؟
«ميگويند در زمان آيتالله بروجردي فردي را به جرم دزدي گرفتند و گفتند لباس روحانيون بر تن دارد.
آيتالله بروجردي گفت: نگوييد كه اين فرد لباس روحانيون بر تن دارد و دزد است؛ بگوييد لباس روحانيت را دزديده است.» (استناد استاد قادري به اين حكايت يعني اينكه خودشان هم پذيرفته اند كه شموئيل در هيئت يك روحاني شيعه و افغاني ظاهر شده است.)
قادري در مورد موضوع نمايش خود گفت: تمام اجراي من بحث بر سر خلاء و خداست، اينكه انسان در نهايت زندگي به خلاء ميرسد يا به خدا و در اين يادداشت پرسيده شده چه كسي به خدا ميرسد؟ و نويسنده يادداشت اشتباه مهلكي كرده و من ميگويم بعيد ميدانم او نمايش «كشتار خاموش» را ديده است، نويسنده يادداشت ميگويد تنها چهره فريبكار نمايش كه «نوئيل» است زنده ميماند؟ (بنده در يادداشت نوشته بودم: فقط دلقك ماجرا كه نمادي از شخصيتي لائيك و بيدين است ميتواند از تمام ماجرا، جان سالم به در ببرد... و نمي دانم جناب قادري زنده بودن نوئيل را از كجاي يادداشت من استنباط فرموده اند؟!) در حالي كه نوئيل را هم بيرون سران آمريكا ميكشند و به صراحت در نمايش گفته ميشود او هم كشته شده و همه را از بين بردند.
وي درباره برخي از نوشتههاي يك وبلاگنويس اظهار داشت: اولا كه اين فرد يهودي نيست. من با يهوديت مشكلي ندارم بلكه با صهيونيست مسئله دارم و به صراحت، او صهيونيست است. بين صهيونيست تا يهودي تفاوتي از زمين تا آسمان است.
هيچ جاي متن اشاره مستقيم يا غيرمستقيم به اين ندارد كه اين آدم مسلمان است. (انتخاب پوشش روحانيت شيعه كفايت مي كند و هيچ اشاره اي مستقيم تراز اين نيست.)
اشارهاي كه ميشود اين است: «وقتي كه در افغانستان بودي، لواي ديگري داشتي و به دنياي ديگري بودي و حالا كه بر آمريكا آمدي در لباس مسيحيت فرو رفتي و به صداقت تأكيد به لباس مسيحيت تأكيد ميكند.
* «صداقت» مقدمه كار هر منتقد است
قادري اولين مقدمه كار هر منتقد را صداقت برشمرد و گفت: من فكر ميكنم يك منتقد اولين وظيفهاش داشتن صداقت است و در اين يادداشت اگر تمام حسن نيتم را كنار بگذارم و از منظر مثبت به آن نگاه كنم تنها چيزي كه وجود ندارد، صداقت است. (جناب قادري! تمام حسن نيت را كنار گذاشتن و از منظر مثبت نگاه كردن كه با هم در تناقض است! از نقد محتواي يك نمايش كه خوشبختانه هنوز با خيال راحت بر روي صحنه است و همه مي توانند آن را ببينند و قضاوت كنند، چگونه مي شود به عدم صداقت يك بيننده كه چندخطي را درباره نمايش نوشته پي برد؟!) و زيرا مسائل را در اجرا گفته است كه در اجرا وجود ندارد. البته خيلي از كارگردانها ممكن است از اين اتفاقات خوششان بيايد اما من مطلقاً به عنوان يك مسلمان و شيعه نه از اين مباحث استقبال ميكنم و نه باور من اين است.
قادري در پايان خاطرنشان كرد: از ۳۵ نمايشنامه چاپ شده من، 25 نمايشنامه مستقيما از قرآن نوشته شده است و هنوز در ايران زندگي ميكنم و آخرين نمايشي كه قبل از «كوچه عاشقي» اجرا كردم در خصوص حسين بن علي(ع) بود و آخرين كتابي كه از من به چاپ رسيده است در مورد حضرت سلمان بوده است و بعيد است يك آدم يك شبه كاملا نگاهش تغيير كند، اگر هم چنين اتفاقي بيافتد مخاطب باورش نميكند. (اما متاسفانه مي شود به راحتي با ديدن آخرين كار شما پي برد كه تغييرات زيادي در نگاهتان ايجاد شده است. به فرض اينكه اساسا با يكي از پيامبران نسبت فاميلي هم داشته باشيد...).
انتهاي پيام/
سه|ا|شنبه|ا|13|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]