تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816701240




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كنكاشي در مباني و مفاهيم ليبراليسم ليبراليسم، انسان را به كجا رهنمون مي كند؟


واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: كنكاشي در مباني و مفاهيم ليبراليسم ليبراليسم، انسان را به كجا رهنمون مي كند؟
ميرعماد اشراقي

اشاره: ليبراليسم، جهان بيني اجتماعي، سياسي و اقتصادي و يكي از شايع ترين و معروف ترين
آموزه هاي فلسفي - سياسي عصر حاضر است كه در قرون هفده و هجده ميلادي در غرب پديد آمد. در قاموس سياسي، ليبراليسم فلسفه اي است مبني بر اعتقاد به اصل آزادي كه در رنسانس و همچنين اصلاح ديني نهفته است. ولي در لغت مشتق از واژه ‏‎ liber‎‏(به معناي آزادي) است.‏

تعاريف و تاريخچه:

ليبراليسم، صورتي از انديشه دموكراسي است كه به لحاظ حقوقي و اجتماعي به نوعي فردگرايي (انديويدواليسم) معتقد است. در ايدئولوژي ليبراليسم، آدميان به صورت اتم هايي مستقل و منزوي و جدا از هم تصور
مي شوند كه صرفاً نوعي روابط كالايي بده و بستان مبتني بر سود و زيان بين آنها حاكم است.

ليبراليسم در قرون هجده و نوزده ابعاد مختلفي يافت و در نيمه اول قرن بيستم با رقبا و دشمنان سرسختي همچون ناسيونال سوسياليسم در آلمان، فاشيسم در ايتاليا و استالينيسم در روسيه شوروي به منزله
نظام هاي برتر و مرتبط با توتاليتاريسم مواجه شد. برتراند راسل درباره پيدايش ليبراليسم مي نويسد: "ليبراليسم قديم محصول انگلستان و هلند بود و وجوه بارزي داشت... صفت مشخصه مجموعه اين نهضت ليبراليسم به يك معني خاص فرديت است... از دكارت به بعد قسمت اعظم فلسفه به درجات، كم و بيش داراي اين جنبه فرديت فكري بوده‌اند."‏

به لحاظ تاريخي ليبراليسم محصول رنساس و يكي از ايدئولوژي هاي تمدن جديد است و در نظريات فيلسوفان يونان و مكاتب باستان مشاهده نمي شود و بسياري از نظريات ليبراليسم، چون آزادي خواهي با فلسفه باستان متفاوت است. تمامي مشكل در تمييز ميان ليبراليسم با سنت آزادي خواهي در يونان باستان در چهارچوب انديشه هاي سياسي غرب نيست. ليبراليسم بدين علت كه چون ماركسيسم بنيانگذار خاصي ندارد و متكي بر مجموعه اي از آراء و عقايد صاحب‌نظران است، به راحتي، استعداد قرائت هاي مختلف را پيدا مي كند؛ البته ديگر آموزه ها و مكاتب نيز با شدت و حدت، متحمل قرائت هاي مختلفند. حتي افكار مدعيان ليبراليست هايي چون جان لاك، آدام اسميت، جفرسن، ميل، روالز، اكتون و منتسكيو در اصول يا فروع با يكديگر تفاوت هايي دارند.

مباني فلسفي ليبراليسم:‏

در باب شناخت مباني فلسفي ليبراليسم مي بايد به ديدگاه نظريه پردازان اصلي آن پرداخت. ليبراليسم به لحاظ فلسفي محصول آراء ماكياولي، تامس هابز، جان لاك و منتسكيو و ولتر است و به لحاظ فلسفي و معرفت شناختي، عناصر زير را مي توان اركان ايدئولوژي ليبراليستي دانست:

اعتقاد به فردگرايي هستي شناختي و اخلاقي؛ اعتقاد به تجربه گرايي روش شناختي؛ اعتقاد به جدايي بايدها از هست ها؛ اعتقاد به يوتيليتاريانيسم اخلاقي؛ اعتقاد به نسبيت انگاري اخلاقي، ارزشي و معرفت شناختي.

‏ ويژگي هاي سياسي و اجتماعي ليبراليسم:‏

ليبراليسم سياسي بر اين فرض بنيادين قرار دارد كه عقل جزئي بشري بي نياز از هدايت وحي الهي، توان طراحي يك نظام اجتماعي سعادتمند را داراست. ليبرال ها مدل سياسي مطروحه خود را كه بر مبناي "نظريه حقوق طبيعي" و "نظريه قرار داد اجتماعي" و "پارالمانتاريسم" قرار دارد، به عنوان يگانه مدل مطلوب مطرح مي كنند كه اين جزم انديشي با داعيه هاي ضد جزمي ليبرال ها هيچ سازگاري ندارد.‏

ايدئولوگ هاي ليبرال بر پايه تئوري خود، حاكميت را نه از آن خداوند كه اساساً و بالاصاله از آن بشر دانستند و به مخالفت با هر نوع انديشه ديني در خصوص حاكميت سياسي پرداختند. به اعتقاد ليبراليسم، حكومت، نتيجه توافق و قرارداد اجتماعي ما بين آدميان است و بر مبناي اين قرارداد موظف است كه از حريم تفاوت ها و تبعيض هاي طبقاتي، نظام مالكيت سرمايه دارانه و آزادي هاي ليبرالي دفاع نمايد.‏

تقسيم بندي و انواع ليبراليسم:

مي توان در يك تقسيم بندي، دو گونه ليبراليسم عقلاني و ليبراليسم احساسي را از هم متمايز كنيم. تمييز اين دو گونه ليبراليسم به لحاظ توجه به عنصر عقلي در اولي (ليبراليسم عقلاني) و عاطفه واحساس در دومي (ليبراليسم احساسي) است. به اين تعبير روشن مي شود كه به رغم وام گيري بسيار ليبراليسم از عصر روشنگري نمي توان ميان اين دو مقوله ليبراليسم و روشنگري كه به طور عمده متكي بر شناخت عقلي است، رابطه اين هماني برقرار كرد. هر دو گونه ياد شده كه پايه اوليه شان آموزه ليبرالي است داراي وجه مشتركي اند و آن مسئله فرد است. پذيرش و اذعان به اهميت فرد و نه الزاماً به انسان، كه بيشتر يك مفهوم انتزاعي است، نقطه آغازين هر باور ليبرالي است.

معمولاً وقتي در فلسفه سياسي از انسان، به لحاظ انسان بودن، صحبتي به ميان مي آيد تصويري انتزاعي و كلي اوليت پيدا مي كند. همه افراد آدمي، با توجه به تفاوت هاي كمّي و كيفي، مصداق هايي از اين انسان كلي هستند، ولي آنچه ليبراليسم برآن تاكيد دارد خود فرد و غيبت نصر فرديت است كه در مقام و جايگاهي غير قابل تفويض و تعويض قرار مي گيرد. هر چند، فرد نيز يك كلي است، در عين حال به طور مستقيم به مصداق هاي خارجي و بيروني نيز اشاره مي كند. به اين اعتبار پيوند ليبراليسم با فردگرايي آشكار مي شود.‏

تفكيك ميان ليبراليسم عقلايي و احساسي، تاثيرات كم اهميتي در انديشه هاي سياسي داشته است. ليبراليسم احساسي با صبغه رمانتيكي خود، گاه مي تواند در جنبش هاي ناسيوناليستي و اصولاً در پذيرش ناسيوناليسم بيشتر موثر باشد. از نظر ليبراليسم، ملت ها همچون آدمي، داراي روح و جان تصور شده و براي هر ملتي به منزله يك فرد، حق حيات و استقلال قائل مي گردند. ناسيوناليسم متكي بر ليبراليسم احساسي، در زير مجموعه
ناسيوناليسم هاي فرهنگي جاي مي گيرد.‏

با اين حال بايد پذيرفت كه در نسبت ميان احساس و تعقل در بحث از ليبراليسم، پايگاه و هسته اصلي به تعقل اختصاص دارد و آنچه بعد از اين مي آيد، صرف نظر از تفاسير مختلف و شدت و ضعف توجه آنها به عقل به طور عمده در قالب ليبراليسم تعقلي قرار دارد. در اين مرحله و باز در تقسيم بندي هاي نسبي ديگر مي توان ليبراليسم را به چهارگونه فلسفي، سياسي، اخلاقي و اقتصادي طبقه بندي كرد؛ اين تقسيم بندي مانند ديگر تقسيم بندي هاي مرتبط با علوم اجتماعي - انساني نسبي است. در ميان انواع چهارگانه ياد شده، به طور اطمينان، رويكرد اصلي، ليبراليسم فلسفي است و سه نوع ديگر، به طور مستقيم يا غير مستقيم با ليبراليسم فلسفي پيوند دارند. منظور از ليبراليسم فلسفي، مفهومي متافيزيكي نيست، بلكه بحث از آزادي به لحاظ انسان و در ارتباط با مقولاتي مانند قدرت، عدالت و.. است.

نقد: ‏

در هيچ يك از ايدئولوژي هاي غربي به اندازه ليبراليسم، ارزش هاي اخلاقي تا اين حد دستخوش نسبي گرايي و تزلزل نگرديده است. نظريه پردازان ليبرالي چون آنتوني آربلاستر، نظريات اخلاقي ليبرال ها را در پيوند تام و تمام با نظريه اتميستي بينش تجربي
آنها مي داند. در حالي كه تاكيد مفرط بر فردگرايي ليبرالي، باعث تزلزل ارزش ها و هنجارهاي عمومي و اجتماعي مي گردد. چنانكه در تمامي نظريات فلسفي و سياسي باستان و قبل از قرن هفدهم، اولويت ابتدا به جامعه و نهاد عمومي اجتماع و سپس فرد داده مي شد و از طريق جامعه، نيازها و خواست هاي افراد از جمله آزادي، حقوق فردي و اجتماعي تامين مي گرديد، ولي ليبراليسم با دستاويز كردن عنوان فردگرايي، خواستار ترويج نوعي بي قانوني، ضديت اخلاقي و بي بند و باري در جوامع است.‏

ليبراليسم شايد اصلي ‌ترين صورت ايدئولوژيك اعراض بشر از دين بوده است. هر چند كه ليبراليسم در لغت به معناي آزادي خواهي و آزادي طلبي است ولي هدف ليبرال‌ها از آزادي، در واقع نفي قيودات ديني و محرمات مذهبي و اخلاقي و آزادي نفس اماره است تا از اين طريق به مقاصد و اهداف سرمايه داري و ضد انساني خويش دست يابند. ليبراليسم به دليل تاكيدي كه بر آزادي نفس اماره و اباحيت و ترويج روحيه سوداگري دارد، طبعاً در پيوندي تنگاتنگ با سرمايه داري و سود جويي و سرمايه سالاري قرار
مي گيرد، تا بدين طريق در طول سه قرن از رنسانس تا انقلاب فرانسه و جهاني كردن امور و گسترش
نظريه ها و آموزه هاي فردگرايي و ليبراليسم، زمينه‌هاي اقتصاد تجاري سرمايه داري فراهم مي آيد.‏

ليبراليسم به دليل جوهر نفساني خود در تضاد با تفكر ديني و الهي نيز قرار دارد. اين ايدئولوژي در فاصله قرون پس از رنسانس تا امروز به دو شكل تفكر ديني به مقابله و ستيز پرداخته است: يكي از طريق مقابله آشكار ليبرال‌هايي چون هولباخ و هلوسيوس و ديگري از طريق ايجاد برخي دخل و تصرفات و تحريفات در حقايق و تعاليم ديني و تبديل تفكر ديني به مجموعه ‌اي از امور صرفاً شخصي و فردي كه هيچ نسبتي با سياست و اجتماعيات ندارد! جوهر اين انديشه، جدا كردن دين از سياست و سكولاريزه كردن حيات اجتماعي و مدني بود تا بدين طريق، ارزش ها و فرهنگ غير انساني و غير ديني غرب در ديگر جوامع نيز گسترش يابد.‏

يكي از شاخص هاي فكري ليبراليسم در قلمرو انديشه ديني، اعتقاد به نوعي نسبيت انگاري بود كه ريشه در معرفت شناختي پوزيتيويستي اين انديشه دارد. در حالي كه ارزش هاي اخلاقي و فضايل ديني، اموري هستند كه در تمامي جوامع و اعصار مطلقيت و جاودانگي داشته اند.‏

منابع:

انديشه هاي سياسي در قرن بيستم، دكتر حاتم قادري، انتشارات سمت، تهران، 1389.

اشاراتي درباره ليبراليسم در ايران؛ شهريار زرشناس، تهران، كيهان: 1377.‏

ليبراليسم و منتقدان آن، مايكل ساندل، ترجمه احمد تدين؛ تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1374.‏

Goodin،‎ Robert . and Philip pettit (1997)‎؛‎ contemporary political philosophy؛‎ Blackwell‎‏.

‏Bocock Robert et al (eds.) (1996) social and cultural forms of modernity politu press.

دوشنبه|ا|12|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: رسالت]
[مشاهده در: www.resalat-news.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 177]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن