واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فرهنگ را چگونه تعريف مي كنيم؟
خبرگزاري فارس: لغت "فرهنگ" از جمله كلماتي است كه در گفتار و نوشتار بسيار به كار گرفته مي شود. حتي شايد بتوان گفت كاربرد هاي متنوعي هم دارد. اما واقعا اين كلمه به چه معناست؟
لغت "فرهنگ" از جمله كلماتي است كه در گفتار و نوشتار بسيار به كار گرفته مي شود. حتي شايد بتوان گفت كاربرد هاي متنوعي هم دارد. اما واقعا اين كلمه به چه معناست؟ افراد زيادي سعي در شرح و توضيح آن داشته اند و هر كدام به حسب ديدگاه خود تعريفي از آن ارائه داده اند. در اينجا به نقل و بررسي تعدادي از اين تعاريف پرداخته خواهد شد. لازم به ذكر است فرهنگ به خودي خود با پيدايش انسان ها شكل گرفته است ولي از قرن بيستم به بعد نظريه پردازان توجه ويژه اي به آن داشته اند.
فرهنگ در زبان انگليسي معادل لغتCult مي باشد. اين عبارت به معناي كيش، آيين ديني و مكتب فكري است. علاوه بر ادبيات انگليسي، در ادبيات فرانسوي و آلماني نيز فرهنگ در ابتدا به معناي كشت كردن، حراست كردن و پرستيدن به كار مي رفته است و سپس با يك تغيير معنايي در قرن شانزدهم، به مفهوم نهفته در كشت كردن وارد حوزه انساني مي شود.
در زبان فارسي واژه فرهنگ به معني كشيدن بوده است و سپس به معناي دانش، ادب و عقل است. يكي از معاني اين عبارت كتاب لغت است كه هم اكنون هم به كار گرفته مي شود. يكي ديگر از معاني آن شاخه درختي است كه در زمين كاشته مي شود تا جوانه بزند.
در زبان عربي نيز اين لغت وجود دارد و با كلمه "ثقافه" معادل است. اين لغت در واقع به معناي تيزهوشي، پيروزي و مهارت بوده و در مرحله بعد با مفهوم استعداد و توان فراگيري علوم، صنايع و ادبيات به كار رفته است. به هر حال فرهنگ در دسته مفاهيم انتزاعي جاي داده ميشود و مانند ديگر هم گروه هايش داراي معاني متعددي است.
علامه جعفري با مطالعه جامع در معاني فرهنگ در لغتنامه هاي مختلف، در كتاب فرهنگ پيرو و فرهنگ پيشرو آن را اينگونه تعريف مي كند: "فرهنگ عبارت است از شيوه بايسته و يا شايسته براي آن دسته از فعاليتهاي حيات مادي و معنوي انسان ها كه به طرز تعقل سليم و احساسات تصعيد شده آنان در حيات معقول تكاملي مستند مي باشد. " از اين تعريف پيداست كه علامه جعفري فرهنگ را شامل هر امري مي داند كه بتواند در رشد فرد به سوي كمال خويش تاثيرگذار واقع شود.
تايلور فرهنگ را كليتي مي داند كه از "دانش، دين، هنر، قانون، اخلاقيات، آداب و رسوم و هرگونه توانايي و عادتي كه آدمي به عنوان عضو جامعه به دست مي آورد، تشكيل مي شود." از جمله تعاريفي كه به اين ديدگاه نزديك است نظر ويلسر درباره فرهنگ است. او معتقد است كه"تمام فعاليت هاي اجتماعي به گسترده ترين معناي آن مانند زناشويي، زبان، نظام مالكيت، ادب، مصنوعات، هنر و مانند آن جزء فرهنگ به شمار مي رود."
در كتاب ايدئولوژي و فرهنگ مدرن از تامپسون تعريف ديگري ذكر شده است. او فرهنگ را فرايندي مي داند كه سبب بسط و افزايش استعدادهاي انسان ها مي شود. ورود آثار پژوهشي و هنري به اين فرايند به عنوان عامل رشد و سرعت بخشي به آن كمك مي كند.در نظر افرادي مانند مايرس فرهنگ آن چيزي است كه از گذشته آدميان باقي مانده و در حال آنها اجرا ميشود و موجب سامان بخشي آينده ايشان مي شود.
در كنار اين تعريف مي توان نظر بوس را قرار داد كه معتقد است رفتارهاي مشترك در بين افراد كه از نسلي به نسل بعد مي رسد و به اقوام مختلف و كشورهاي ديگر منتقل مي شود. برخي همچون اسمال ديد كاربردي به فرهنگ دارند. اين دسته فرهنگ را وسيله اي ميدانند كه مردم در هر زماني از آن بهره مي برند تا به مقاصد فردي و اجتماعي خود دست يابند.
البته گيرتز كاربردهاي فرهنگ را به عملكردها، گفته ها و هر موضوع معنا داري سرايت مي دهد كه افراد براي برقراري ارتباط از آن استفاده مي كنند و حتي شامل اموري همچون تجارت، تصورات و عقايد نيز مي شود.با نگاهي اجمالي به تعاريف مختلف از فرهنگ در نهايت مي توان به اين مطلب پي برد كه فرهنگ يك مفهوم بسيط نبوده و براي شرح آن بايد ابعاد چند لايه آن را بررسي كرد. دانشمنداني كه در حوزه علوم انساني فعاليت مي كند سعي دارند مطابق با افكار و ذهنيت هاي قبلي خود به آن بپردازند و تعاريف ذكر شده نيز شاهد همين نكته است. اما آنچه اهميت دارد يافتن معياري براي ايجاد فرهنگ اصيل و معتبر است.
علي نيك بخت برگرفته از كتاب جريان شناسي ضد فرهنگ ها، عبدالحسين خسروپناه
انتهاي پيام /
دوشنبه|ا|12|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]