واضح آرشیو وب فارسی:برنا نيوز: انتظار سياسي دانشجويان برآورده نشد
شعارها هميشه زيبا و فريبا هستند، هميشه. فريبنده همچون تار و پود رنگرنگ يك قالي كه رنگهاي دلفريبش تو را مجذوب ميكند. فريبنده همچون تار و پود سردرگم ذهنهايي كه به ضربههاي شانه قاليبافي رنگ ميگيرد و ضربههاي نگارگري ديگر نقش ميبازد...نسل سوميها آمده بودند ميرحسين را بشناسند. با انتظاري سياسي آمده بودند. انتظاري كه حس شنواييشان را آماده كرده بود تا سخنان جديد را بشنوند. در مردمك چشمان دانشجويان دو خرگوش بيقرار نشسته بود و انتظار ميكشيد، انتظاري كه در پردهاي از ابهام فرو رفته بود، ابهام نشناختنها، ابهام سوالهاي بيجواب، سوالهايي كه تا پايان برنامه بيجواب ماند...
سرويس دانشگاه برنا/ ستاره جاويد
شعارها هميشه زيبا و فريبا هستند، هميشه. فريبنده همچون تار و پود رنگرنگ يك قالي كه رنگهاي دلفريبش تو را مجذوب ميكند. فريبنده همچون تار و پود سردرگم ذهنهايي كه به ضربههاي شانه قاليبافي رنگ ميگيرد و ضربههاي نگارگري ديگر نقش ميبازد.
فريادهاي «هورا» هميشه بلند است، آنقدر بلند كه ديگر حنجرههايي را كه فرياد ميزنند به ما گوش فرا دهيد شنيده نميشوند و آنگاه كه هيجانت فروكش كرد، آغازي دوباره است براي اينكه مسحور شعار نشوي، شعارهاي فريبنده، همچون تاري رنگرنگ، همچون پودي رنگرنگ...
نه شعاري، نه پلاكاردي/ دانشجويان ميخواستند بدانند ميرحسين كيست؟
سالن شهيد چمران دانشكده فني دانشگاه تهران، ساعت 13:30
همان طور كه انتظار ميرفت در ورودي سالن شهيد چمران به دليل ازدحام و هجوم دانشجويان بسته شده بود چون سالن پر شده و براي جلوگيري از هجوم و آشوب درهاي سالن را بسته بودند و ديگر كسي را به داخل راه نميدادند.
ستاد استقبال از خبرنگاران و عكاسان در انتظار بودند تا مثل حضور خاتمي در دانشگاه تهران، خبرنگاران با اعمال شاقّه و هزار بدبختي وارد سالن نشوند. خبرنگاراني كه دعوت ميشوند و در عين حال براي ورود به جايي كه دعوت شدهاند ساعتها در انتظار ميمانند.
دانشجويان ميرحسين را نميشناسند
وارد سالن كه ميشدي صدها كله و دست در حال حركت و وول خوردن بود. دانشجويان هيجان داشتند اما هيجانزده نبودند. نه از پلاكارد خبري بود نه از شعارهاي دو آتيشه و نه از عكسهاي تبليغاتي.
ديروز در سالن چمران فقط دو دسته دانشجو حضور داشتند: عدهاي كه ميرحسين را ميشناختند و عدهاي كه آمده بودند تا او را بشناسند. نه از طرفداران دو آتيشه خبري بود نه از مخالفان، از هوچيان و تماشاچيان هم خبري نبود. جداي از همهمهاي كه ناشي از صحبت هر كس با بغل دستياش بود بوي آشوب نميآمد و آهنگي كه در سالن پخش ميشد حضار را سرگرم كرده بود.
از يكي از دانشجويان پرسيدم چرا اينجا هستي؟ خودش را دانشجوي رشته شيمي دانشگاه تهران معرفي كرد و با خوشرويي گفت: براي ديدار با ميرحسين آمدم، خانوادهام او را به من معرفي كرد و پدرم بيشتر ترغيبم كرده كه بيايم، آمدم ببينم برنامه وي براي آينده چيست و با مديريت او آشنا شوم.
در جوابم كه پرسيدم آيا ميرحسين را ميشناسي؟ ادامه داد: خودم نه، ولي پدرم بيشتر ترغيبم كرد كه بيايم بشناسم. از آقاي موسوي سوال هم دارم. از طرفي جوانان او را كمتر ميشناسند و دانشجوياني هم كه او را ميشناسند از طريق خانواده و اطرافيان با او آشنا شدند، من هم بيشتر از طريق خانواده با او آشنا شدم، خودم او را نميشناسم.
چه سوالهايي كه بيجواب ماند
...نسل سوميها آمده بودند ميرحسين را بشناسند. با انتظاري سياسي آمده بودند. انتظاري كه حس شنواييشان را آماده كرده بود تا سخنان جديد را بشنوند و حرفهاي جديد را نوش كنند. در مردمك چشمان دانشجويان دو خرگوش بيقرار نشسته بود و انتظار ميكشيد، انتظاري كه در پردهاي از ابهام فرو رفته بود، ابهام نشناختنها، ابهام سوالهاي بيجواب، سوالهايي كه تا پايان برنامه بيجواب ماند...
همهمه دانشجويان ادامه داشت. درهاي سالن باز شد تا آن عده كه پشت درهاي بسته مانده بودند راهي به داخل بيابند. با ورود جمعيت ديگر روي پلهها و راهروهاي ميان صندليها هم جايي براي نشستن باقي نماند. دانشجويان در سكوت نگاهشان و در همهمه زبانشان در انتظار بودند. قبل از ورود ميرحسين تعدادي پوستر در ميان دانشجويان توزيع شد كه عكس ميرحسين بر سينه آن كشيده شده بود .
ورود موسوي در حلقه تنگ اطرافيان و عكاسان
سالن چمران دانشكده فني دانشگاه تهران، ساعت 14:30
هجوم دهها عكاس از در ورودي تالار شهيد چمران خبر از ورود ميرحسين موسوي ميداد. ميرحسين كه در حلقه نزديكان و طرفدارانش وارد سالن شد با شعارهاي «درود بر موسوي، صل علي محمد يار خميني آمد» مورد استقبال دانشجويان قرار گرفت.
ميرحسين كه نگاهي به زمين داشت در همان حلقه تنگ در جايگاه قرار گرفت. حتي هيجان خفته در لنز دوربينهاي عكاسي و انتظار خفته در عدسي چشمان دانشجويان هم احساسات او را نمايان نكرد. ميميك صورت ميرحسين پيامي مخابره نميكرد. ميرحسين آرام نشست و كاملا مسلط بود همچون سكوت معنادارش در 20 سال گذشته.
پس از تلاوت قرآنمجيد و پخش سرود جمهوري اسلامي ايران، كليپي از سوي انجمن اسلامي دانشجويان پخش شد. در حين پخش كليپ كه با صداي آهنگهاي معروفي مثل «گنجشگك اشيمشي»، «اي ايران اي مرز پرگوهر»، «در روح و جان من ميماني اي وطن» همراه بود كه در سالن طنين ميانداخت و احساسات دانشجويان را تحريك ميكرد، هرجا كه تصاويري از شخصيتهايي مثل امام راحل (ره)، شهيد چمران، خاتمي، ميرحسين موسوي و شهيد آويني پخش ميشد دانشجويان با كف زدن ابراز احساسات ميكردند.
نخستوزير دوران دفاع مقدس كشور در جمع دانشجويان تاكيد كرد: ساختاري براي اتحاد ميان جريانهاي سياسي در كشور وجود ندارد
ديروز انتظاري كه دانشجويان را به سالن فراخوانده بود به سر نيامده در ازدحام گيچ دانشجويان گم شد. سوالهايي كه قرار بود پرسيده شود نپرسيده بيجواب ماند و ميرحسين بلافاصله بعد از تلاش بيرمق دانشجويي كه ميخواست بپرسد تا بداند ولي دعوت به سكوت شد،سخن كوتاه كرد و جمع دانشجويان را ترك گفت...
بعد از ايراد سخنان ميرحسين موسوي و اهداي لوح تقدير به برخي اعضاي فعال سابق انجمن اسلامي دانشجويان، نخستوزير كشورمان در دوران دفاع مقدس جمع دانشجويان را در حالي كه شعاد ميدادنند «درود بر موسوي» ترك كرد.
سوالهايمان بيجواب ماند
يكي از دانشجويان در جوابم كه پرسيدم چطور بود؟ شانههايش را بالا انداخت و گفت: سوالهايمان را نپرسيديم. قرار بود پرسش و پاسخ باشد، ما ميخواستيم آقاي موسوي را بيشتر بفهميم اما نشد و نتوانستيم سوالهايمان را بپرسيم.
...در حين ترك سالن قالي حضور دانشجويان نقش ميباخت. نه شعاري به گوش ميرسيد نه فريادي نه هجومي براي خروج. انتظار گيج آنان و كنجكاوي پاسخنيافتهشان نقش قالياي را تداعي ميكرد كه رجهايش رنگباخته و در حال شكافتن است...
چهارشنبه|ا|14|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برنا نيوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]