واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: 6 قدم برای گذر از روزهای بهانه و تشویش 1- صبور باش! آنقدر توی این توصیههای آخرین مقاله ی مان از صبوری می گوییم که ان شاءا...خدا صبر مضاعفی به شما بدهد. ولی واقعا که بهترین توصیه برای بحرانهایی که فقط مال یک دوره ی زمانی خاص است، همین شکیبایی است. خیلی از مشکلات روزهای اول دانشگاه را زمان و تجربه به خودی خود حل میکند. اما اگر شما بزنید توی فاز دپ، فقط این تجربهها را کندتر میکنید. اضطراب داشته باشید اما معقول؛ جوری مضطرب نباشید که خود این اضطراب باعث شود نتوانید مثل همه ی تجربههای روزهای اول را از سر بگذرانید و بیفتید توی دور باطل استرس، اضطراب، استرس، اضطراب، استرس و همینجور ادامه دهید تا فارغالتحصیلی ، یا زبانم لال انصراف. 2 ـ اجتماعیتر شو ! این حرفها را که من شخصیتم اینجور است، که کاملا درونگرا هستم و آبم با جماعت توی یک جوب نمیرود، بگذار کنار. اولا تحقیقات نشان داده تعداد خیلی کمی از مردم کاملا برونگرا یا کاملا درونگرا هستند و برای گروه اکثریتی هم که مابین این طیفاند، کم و زیاد کردن فعالیتهای اجتماعی چندان کاری ندارد. پس ای گروه اکثریت! به دانشگاه به عنوان یک محمل که در آن به خوبی میتوانید اجتماعی شوید و در برقراری ارتباط با آدمهای آینده ی زندگیتان ماهر شوید، نگاه کنید. شاید بعد از دانشگاه کمتر جایی را پیدا کنید که مفتیمفتی برای شما پول خرج کنند تا شما بتوانید توی فعالیتهای گروهی شرکت کنید. 3 ـ «اصل تقدم» را فراموش نکن! روانشناسانی که موهایشان را توی تحقیقات مربوط به حافظه سفید کردهاند، دریافتهاند که ذهن ما اغلب اوقات اولین و آخرین دادههایی را که دریافت کرده است، بهتر به خاطرش میسپارد تا دادههایی که آن وسط ارائه شدهاند. به زبان آدمیزاد، این میشود که ترم اول را جدی بگیر؛ مخصوصا سعی کن نظر استادهایی را که میدانی تا ترم آخر دست از سرت برنمیدارند و باهاشان درس داری، از همین اول جلب کنی. حتی اگر ترم 3 و 4 خراب کنی، آنها به عنوان یک دانشجوی خوب که برایش مشکل پیش آمده به تو نگاه میکنند. اما اگر ترم اول خراب کنی حتی اگر ترم 3 و 4 بهتر شوی، احتمالا فکر میکنند دانشجویی هستی که در طول این چند ترم، راههای بهتر تقلب کردن را آموختهای! 4 ـ به مرکز مشاوره ی دانشگاه برو ! توهین کردم؟ میگویی «مگر من دیوانهام که بروم پیش مشاور؟». نه، باور کنید این نرخهای رایگان یا حداکثر هزار تومانی جلسههای مشاوره ی مراکز مشاوره ی دانشگاهها، هر بنیبشری را وسوسه میکند که برود برای خودشناسی هم که شده سلامی عرض کند. از اینها که گذشته، یکی از بهترین جاها – حتی برای حل مشکلات مالیتان - همین مرکز مشاوره ی دانشگاه است. به هر حال یک عده آدم متخصص نشستهاند آنجا که علاوه بر داناییشان، یکی از زیرمجموعههای دانشگاه هم هستند. 5 ـ با هماتاقیها و هم خانهایها توافقکن ! بر سر چی؟ بر سر خیلی چیزها. البته خیلی چیزهایی که هماتاقیهای آن سوی آب در موردش توافق میکنند، اینجا کمی خندهدار است؛ مثلا تعداد میهمانها در ماه! اما اینجا میشود روز اول نشست و در مورد خصوصیت اخلاقی خودت و دیگران، نحوه ی نظافت اتاق، چیزهایی که دوست داری و نداری و هزار تا چیز دیگر با هماتاقیها توافق کرد. درست است که در بیشتر موارد این چیزها مخصوصا در ترمهای اول رعایت نمیشود ، اما به هر حال گفتن آن، هم صمیمیت میآورد، هم گزک را از دست دیگران میگیرد. 6 ـ از گوش دومت استفاده کن ! برای چی؟ خب، برای بیرون کردن چیزهای متناقضی که از ترم بالاییها با گوش اول شنیدهای. تشخیص حرفهای درست و حسابیای که ترم بالاییها برای منتقل کردن تجربهشان میگویند یا حرفهایی که از سر غرور و حتی نادانی میزنند، چندان هم راحت نیست. اما به هر حال مخصوصا در مورد خوبی یا بدی رشتهتان - که احتمالا آینده شغلیتان در گروی آن است - حرفهای ترم بالاییها را چندان جدی نگیرید. شاید یک فارغالتحصیل رشته ی شما بهتر بتواند در موردش قضاوت کند؛ ضمن اینکه علاقهتان را هم دستکم نگیرید؛ حتی اگر رشتهتان جوری باشد که چندان بازار شغلی خوبی هم در انتظارش نباشد. همیشه یادتان باشد «علاقه بالاخره کار خودش را میکند». حالا حرفهای این مطلب را از گوش دومتان بیرون میکنید یا نه؟ منبع : اینترنت – با تغییر و تلخیص
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 342]