واضح آرشیو وب فارسی:قدس: گزارشي از بزرگداشت استاد جمشيد مشايخي در خانه هنرمندان؛ هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
* باران نوري
مي پرسم: استاد مشايخي! اگر به مناسبت روز بزرگداشتتان بخواهيم يك جمله آموختني از شما ثبت كنيم چه مي گوييد؟ سرش
را آرام به سويم بر مي گرداند و آه كوتاهي مي كشد: «امروز خبر فوت يكي از دوستانم را شنيدم، اما وقتي بالاي سن حاضر شدم و مورد اين همه لطف و محبت قرار گرفتم، انگار تلنگري به من خورد مي بيني دوستت رفت، روزي هم نوبت تو مي شود.» مي گويم: «هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق»
صورتش شكسته تر از هميشه به نظر مي رسد، اما مثل هميشه صدايش آرام و گرم است. باوجود خستگي كه در قامتش موج مي زند، فروتنانه، ساعتي دفترچه هاي هوادارانش را امضا مي كند. البته نه فقط امضا. نامشان را مي پرسد، برايشان بيتي از حافظ يا سعدي مي نويسد و دست آخر هم مي گويد يا علي !
روز دوشنبه مراسم بزرگداشت جمشيد مشايخي، بازيگر صاحب سبك و محبوب سينما و تلويزيون ايران، در افتتاحيه جشنواره فيلم شهر برگزار شد.
از ميان هنرمندان، فاطمه گودرزي، شهاب حسيني، مرتضي احمدي و... به خانه اين هنرمندان آمده بودند كه از 51 سال حضور پر بار و پر تلاش مشايخي در عرصه تئاتر و سينما و تلويزيون تجليل كنند.
جمشيد مشايخي كه امسال به هفتاد و پنجمين بهار زندگي اش لبخند مي زند، تصوير پدرانه اي از خود در حافظه ملي ايرانيان ثبت كرده است. از سالهاي دور نه تنها ما، كه حتي پدران ما نيز او را در كسوت پدر ديده اند. چه زماني كه دايي قيصر بود و چه آن زمان كه در هزار دستان مي درخشيد و چه روزگاري كه لباس كمال الملك را به تن كرده بود.
شايد همين هميشه پدر بودنش باعث شد فاطمه گودرزي، هنرمند مسلط و خوب كشورمان، وقتي بالاي سن مي آيد تا از مشايخي بگويد، مدام در ميان كلامش نفسهاي عميق بكشد: «من شاگرد مكتب مشايخي هستم و مي دانم كه راه سختي را انتخاب كرده ام. از شجاعت، خضوع، وطن دوستي و مهرباني شما بسيار گفته اند و من اين خصايل شما را تحسين مي كنم.»
گودرزي، پر شور به گفتن خاطراتي از سفرهاي كاري اش با جمشيد مشايخي ادامه مي دهد و كلامش را با اين جمله پايان مي دهد: «آقاي مشايخي امروز همه ما جمع شديم تا در مقابل زندگي پربار شما تعظيم كنيم، عمرتان دراز باد و سايه شما بر سر ما.»
شهاب حسيني، كه تا انتهاي مراسم از ديده ها غايب مانده بود، براي اهداي لوح تقدير به جمشيد مشايخي بالاي سن حاضر شد و مورد تشويق حاضران قرار گرفت.
برنده سيمرغ بهترين بازيگر نقش اول مرد جشنواره فيلم فجر، مشايخي را خطاب قرار داد و گفت: 51 سال است ستاره وجود جمشيد مشايخي در عرصه بازيگري ايران مي درخشد و بايد از خداوند سپاسگزار بود كه مردي را با چنين خصايل پاك انساني كم نظيري به اين مملكت عرضه كرد.
حسيني ادامه داد: اگر چه از استاد مشايخي آن طور كه شايسته ايشان است، تقدير به عمل نيامده، اما نام او همواره در آسمان هنر ايران زمين مي درخشد.
جمشيد مشايخي هم اين همه لطف حسيني را بي پاسخ نگذاشت و وقتي براي دريافت لوح تقدير از دستان مرتضي احمدي، عليرضا رضاداد، نادر مشايخي، فاطمه گودرزي و شهاب حسيني، در بالاي سن حاضر شد، بعد از بوسيدن خاك صحنه، كه سنت ديرين اوست، رو به حسيني گفت: «الان اين جوان استاد من است. اين يعني تكامل. وقتي درخشش تو را ديدم گفتم خدا را شكر كه بازيگري رو به پيشرفت است.»
در انتهاي مراسم، مرتضي احمدي، يار ديرين خود را در آغوش گرفت و لوحي را به نشان يادبود به او اهدا كرد.
مشايخي هم كه هميشه ابياتي از حافظ و فردوسي را در ذهن خود مرور مي كند به رسم ديرين خود حاضران را به دو بيت شعر ميهمان كرد:
عاشقي نيست شدن باشد از هستي خود
همچو شمع از شرر عشق گدازان بودن
عشق دردي است كه هم درد بود درمانش
با چنين درد نشايد پي درمان بودن
چهارشنبه|ا|14|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]