واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: بازخواني انديشه شهيد مطهري پيرامون مصونيت پيامبر از گناه عصمت پيامبر اعظم (ص)
جام جم آنلاين: ازجمله مباحث مهم و محوري كه در بحث نبوت مطرح ميشود، بحث پيرامون عصمت پيامبران(ص) است. سخنان آقاي محمد مجتهد شبستري در باب انتظار ما از پيامبران و بويژه بحث درخصوص عصمت پيامبر گرامي اسلام، بهانهاي شد تا در اين نوشتار به بازخواني و بازانديشي عصمت پيامبران بپردازيم؛ با تاكيد بر اين نكته كه تكيه اين نوشتار بر انديشه استاد شهيد، مرتضي مطهري است.
چنان كه در طليعه هر بحثي، مرسوم است كه به فهم مشتركي از موضوع و واژگان كليدي آن بحث، دست مييازند، ما نيز در اين نوشتار، ابتدا به مراد از عصمت؛ از لحاظ لغوي و اصطلاحي ميپردازيم.
چنان كه گفته شده است، عصمت در لغت، به معاني متعددي به كار رفته است كه ميتوان ازجمله آنها را دفعكردن، نگاه داشتن و وسيله نگاهداري عنوان كرد كه به تعبير دقيقتر ميتوان همه معاني به كار رفته در باب عصمت را در واژههاي بازداشتن، منع و جلوگيري خلاصه نمود.
اين لفظ (عصمت) با مشتقات خود، 13 مرتبه در قرآن استعمال شده و از لحاظ ريشه و منشا لغوي، در قرآن نيز به همان معاني پيش گفته به كار گرفته شده است كه براي نمونه ميتوان به آيات 67 سوره مائده، 32 سوره يوسف(ع) و 43 سوره هود(ع) اشاره كرد، اما در رابطه با معناي اصطلاحي واژه عصمت نيز ميتوان گفت كه عصمت، عبارت است از: مصونيت گروهي از بندگان صالح خدا از گناه و اشتباه.
منشا اين مصونيت - چنان كه متكلمين به آن اشاره كردهاند لطف، توفيق و تفضلي از طرف خداوند نسبت به معصوم(ع) است كه باعث ميشود تا او از روي اختيار و در عين قدرت بر انجام گناه، مرتكب معصيت و خطا نگردد.
در حقيقت، علت عصمت پيامبران، ملكهاي نفساني است كه از جنس تقوا، عدالت يا علم راسخي است كه در روح و جان آنها موجود است بنابراين، ميتوان گفت كه عصمت، ويژگياي است كه انسان را از انجام گناه و ارتكاب خطا و اشتباه باز ميدارد، اما درخصوص عصمت انبيا، متكلمان اسلامي بر برخورداري پيامبران از عصمت، اتفاق نظر دارند؛ هرچند در تعيين حدود و ثغور آن اختلافاتي وجود دارد، اما چنان كه خواهد آمد، متكلمان شيعه به عصمت مطلق براي پيامبران معتقد هستند.
حال پيش از آغاز بحث، طرح اين مقدمه، لازم مينمايد كه مساله عصمت انبيا ازجمله مسائل مهم كلامي به شمار ميرود كه در اغلب كتابهاي كلامي به آن اشاره شده است؛ چنان كه متكلمان، در ارتباط با عصمت انبيا، دلايل عقلي و نقلي متعددي ذكر كردهاند كه ما در اينجا با توجه به منابع كلامي موجود به برخي از اين دلايل و همچنين نظرات استاد شهيد مرتضي مطهري ميپردازيم.
متكلمان شيعه به عصمت مطلق پيامبران اعتقاد دارند. آنها صدور گناه، خواه كبيره و خواه صغيره، در تمام عمر پيامبران (قبل از بعثت و پس از آن) را ممتنع ميدانند و بر اين مدعاي خودشان، ادله عقلي و نقلي اقامه كردهاند.
درخصوص دليل عقلي در ارتباط با لزوم عصمت انبيا (ع) از ارتكاب گناهان ميتوان گفت كه يكي از اين ادله عقلي را خواجه نصيرالدين طوسي در اين عبارت بيان كرده است: «و يجب في النبي العصمه ليحصل الوثوق فيحصل الغرض؛ پيامبر بايد معصوم باشد تا مورد وثوق و اعتماد باشد و در نتيجه، غرض نبوت حاصل شود.» راهنمايي بشر به سوي حقايق و وظايفي كه خداوند متعال براي انسانها تعيين كرده، هدف اصلي از بعثت انبياست و در واقع، آنها نمايندگان الهي در ميان انسانها هستند كه بايد ساير افراد بشر را به راه راست و مستقيم هدايت كنند. در اين صورت، اگر اين نمايندگان و سفيران الهي، پاي بند به دستورات خداوند تبارك و تعالي نباشند و خود برخلاف محتواي رسالتشان عمل نمايند، مردم، رفتار آنها را متناقض با گفتارشان تلقي كرده و ديگر به گفتارشان هم اعتماد نمي كنند و در نتيجه، هدف از بعثت انبيا؛ آن گونه كه خداوند در نظر داشته، محقق نخواهد شد بنابراين، حكمت و لطف الهي، اقتضاي اين را دارد كه پيامبران، افرادي پاك و معصوم از گناه باشند و حتي كار ناشايستي از روي سهو و نسيان هم از ايشان سر نزند.
چنان كه استاد فرزانه، شهيد مرتضي مطهري در اين خصوص ميفرمايند: ازجمله مختصات پيامبران، عصمت است. عصمت، يعني مصونيت از گناه و اشتباه، يعني پيامبران نه تحت تاثير هواهاي نفساني قرار ميگيرند و مرتكب گناه ميشوند و نه در كار خود دچار خطا و اشتباه ميشوند. بركناري آنها از گناه و از اشتباه، حد اعلاي قابليت اعتماد را به آنها ميدهد.
چنان كه شهيد مطهري در ادامه، بيان ميكنند، مصونيت از اشتباه، مولود نوع بينش پيامبران است. اشتباه، همواره از آنجا رخ ميدهد كه انسان به وسيله يك حس دروني يا بيروني، با واقعيتيارتباط پيدا ميكند و يك سلسله صورتهاي ذهني از آنها در ذهن خود فراهم ميسازدو با قوه عقل خود، آن صورتها را تجزيه و تركيب ميكند و انواع تصرفات در آنها مينمايد، آن گاه در تطبيق صورتهاي ذهني به واقعيتهاي خارجي و در ترتيب آن صورتها گاه خطا و اشتباه رخ ميدهد، اما آنجا كه انسان، مستقيما با واقعيتهاي عيني به وسيله يك حس خاص مواجه است وادراك واقعيت، عين اتصال با واقعيت است، نه صورتي ذهني از اتصال با واقعيت؛ ديگر خطا و اشتباه، معنا ندارد.
پيامبران الهي از درون خود با واقعيت هستي، ارتباط و اتصال دارند. در متن واقعيت، اشتباه فرض نميشود. براي مثال، اگر ما صد دانه تسبيح را در ظرفي بريزيم و باز صد دانه ديگر را و اين عمل را صد بار تكرار كنيم، ممكن است ذهن ما اشتباه كند و خيال كند اين عمل، 99 بار يا 101 بار تكرار شده است، اما محال است كه خود واقعيت اشتباه كند و با اين كه عمل بالا 100 مرتبه تكرار شده است، مجموع دانهها كمتر يا بيشتر بشود.
انسانهايي كه از نظر آگاهيها در متن جريان واقعيت قرار ميگيرند و با بن هستي و ريشه وجود و جريانها متصل و يكي ميشوند، ديگر از هر گونه اشتباه، مصون و معصوم خواهند بود.
دومين دليل عقلي كه ميتوان بر عصمت انبيا(ع)، اقامه كرد، اين است كه اينان علاوه بر اين كه موظفند محتواي وحي و رسالت خود را به مردم ابلاغ نمايند و راه مستقيم را به آنها نشان دهند، همچنين وظيفه دارند كه به تزكيه و تربيت مردم بپردازند و افراد مستعد را تا آخرين مرحله كمال انساني برسانند.
به عبارت ديگر، پيامبران، علاوه بر وظيفه تعليم و راهنمايي، وظيفه تربيت و راهبري را نيز بر عهده دارند كه چنين مقامي، شايسته كساني است كه خودشان به عاليترين مدارج كمال انساني رسيده باشند و داراي كاملترين ملكات نفساني؛ همچون ملكه عصمت باشند.
علاوه بر اين، اساسا نقش رفتار مربي در تربيت ديگران، مهمتر از نقش گفتار اوست و كسي كه از نظر رفتار، نقايص و كمبودهايي داشته باشد، گفتارش نيز تاثير مطلوب را بر مخاطب خود نميگذارد بنابراين، ميتوان از اين دليل عقلي بر لزوم عصمت پيامبران، اين گونه نتيجهگيري كرد كه هنگامي هدف الهي از بعثت پيامبران به عنوان مربيان جامعه، به گونه كامل تحقق مي يابد كه ايشان از هرگونه لغزشي در گفتار و كردار، مصون باشند.
شهيد مطهري در باب مصونيت از گناه در رابطه با پيامبران، تعبير لطيفي دارد. ايشان، قائل به اين است كه انسان، يك موجود مختار است و كارهاي خود را براساس منافع و مضار و مصالح و مفاسدي كه تشخيص ميدهد، انتخاب ميكند؛ از اين رو تشخيص، نقش مهمي در اختيار و انتخاب كارها دارد. محال است كه انسان، چيزي را كه بر حسب تشخيص او مفيد هيچ گونه فايدهاي نيست و از طرف ديگر، زيان و ضرر دارد، انتخاب كند، مثلا انسان عاقل علاقهمند به حيات، دانسته خود را از كوه پرت نميكند يا زهر كشنده را نمينوشد.
افراد مردم از نظر ايمان و توجه به آثار گناهان، متفاوت هستند، به هر اندازه كه ايمانشان قويتر و توجهشان به آثار گناهان، شديدتر باشد، اجتنابشان از گناه، بيشتر و ارتكاب آن كمتر ميشود. اگر درجه ايمان به حد شهود و عيان برسد؛ به حدي كه آدمي، حالت خود را در حين ارتكاب گناه، حالتشخصي ببيند كه ميخواهد خود را از كوه پرت كند يا زهر كشندهاي را بنوشد، در اينجا احتمال اختيار گناه به صفر ميرسد، يعني هرگز به طرف گناه نميرود. چنين حالتي را عصمت از گناه ميناميم. پس عصمت از گناه، ناشي از كمال ايمان و شدت تقواست.
ضرورتي ندارد براي اين كه انسان به حد معصوميت برسد يك نيروي خارجي به صورت جبري او را از گناه باز دارد
ضرورتي ندارد براي اين كه انسان به حد مصونيت و معصوميت از گناه برسد، يك نيروي خارجي، به صورت جبري، او را از گناه باز دارد يا شخص معصوم به حسب سرشت و ساختمان، مسلوبالقدرت باشد. اگر انسان، قدرت بر گناه نداشته باشد يا يك قوهاي جبري، همواره جلوگيري او از گناه باشد، گناه نكردن او برايش كمالي شمرده نميشود؛ زيرا او مانند انساني است كه در يك زندان، حبس شده و قادر به خلافكاري نيست. خلاف نكردن چنين انساني را به حساب درستي و امانت او نميتوان گذاشت.
بنابراين، در خاتمه بحث از دلايل عقلي پيرامون عصمت پيامبران ميتوان گفت اگر پيامبري در دريافت يا ابلاغ وحي، مرتكب خطا شود، وثاقت و اعتبار خويش را در ساير موارد از دست ميدهد؛ چراكه از آن پس، مردم در هر چه كه او به عنوان وحي عرضه ميكند، احتمال خطا خواهند داد و با اين احتمال، ديگر نميتوان بر سخنان و تعاليم او اعتماد ورزيد. در نتيجه، حجت بر مردم، تمام نميشود و غرض از بعثت حاصل نميگردد.
حال به دلايل نقلي كه در كتب كلامي بر لزوم بعثت انبيا اشاره شده است، ميپردازيم.
اولا بايد گفت كه قرآن كريم، گروهي از انسانها را مخلص (خالص شده براي خدا) ناميده است كه حتي ابليس هم طمعي در گمراه كردن ايشان نداشته و ندارد و در آنجا كه ابليس، سوگند ياد كرده است كه همه فرزندان آدم(ع) را گمراه كند، مخلصين را استثنا كرده است؛ چنان كه در آيات 82 و 83 سوره ص ميگويد: [«شيطان] گفت به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم كرد مگر بندگان خالص تو را» و بيشك، طمع نداشتن ابليس در گمراهي ايشان به سبب مصونيتي است كه از گمراهي و آلودگي دارند و گرنه دشمني وي شامل ايشان هم مي شود و در صورتي كه امكان ميداشت، هرگز دست از گمراه كردن اينان نيز برنميداشت بنابراين، عنوان مخلص، مساوي با معصوم خواهد بود و هرچند دليلي بر اختصاص اين صفت به انبيا نداريم، اما بدون ترديد، شامل ايشان نيز ميشود؛ چنان كه قرآن كريم، در آيات 45 و 46 سوره ص تعدادي از انبيا را از مخلصين شمرده است و نيز علت مصونيت حضرت يوسف(ع) را كه در سختترين شرايط لغزش قرار گرفته بود، در آيه 24 سوره يوسف مخلص بودن وي دانسته است.
اما دليل دوم نقلي كه بر لزوم عصمت پيامبران، از سوي متكلمين آمده است، اين كه در قرآن كريم، اطاعت پيامبران را به طور مطلق، لازم دانسته و ازجمله در آيه 63 سوره نساء مي فرمايد: «و ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر آن كه به توفيق الهي از او اطاعت كنند.»
و اطاعت مطلق از ايشان در صورتي صحيح است كه در راستاي اطاعت خدا باشد و پيروي از آنان منافاتي با اطاعت از خداوند متعال نداشته باشد وگرنه، امر به اطاعت مطلق از خداي متعال و اطاعت مطلق از كساني كه در معرض خطا و انحراف باشند، موجب تناقض خواهد بود.
و در نهايت، اين كه قرآن كريم، مناصب الهي را به كساني اختصاص داده كه آلوده به ظلم و ستم نباشند و در پاسخ حضرت ابراهيم(ع) كه منصب امامت را براي فرزندانش درخواست كرده بود، ميفرمايد: «پيمان من به بيدادگران نميرسد.» و آشكار است كه هر گناهي، حداقل، ظلم به نفس ميباشد و هر گنهكاري در عرف قرآن، ظالم ناميده ميشود؛ در نتيجه، پيامبران، يعني صاحبان منصب الهي نبوت و رسالت نيز منزه از هر گونه ظلم و گناهي خواهند بود.
همچنين از آيات و روايات متعدد ديگري نيز ميتوان عصمت انبياء(ع) را ثابت كرد كه در اين مجال، نميگنجد. نيز برخي از بزرگان همچون آيتالله مصباح يزدي نيز ادلهاي را بر عصمت پيامبران بيان كردهاند كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم.
1- اگر گناهي از پيامبران سر ميزد، استحقاق نكوهش آنان در زندگي فعلي دنيوي و مجازات اخروي آنان، بيشتر از گناهكاران امت بود و اين امر، باطل است؛ پس صدور گناه از پيامبران، غيرممكن است.
2- اگر گناهي از آنان سر زند، جزو كسانياند كه گواهي آنان پذيرفته نيست؛ زيرا خداوند در آيه 6 سوره حجرات ميفرمايد، اي كساني كه ايمان آوردهايد، اگر فاسقي نزد شما خبري آورد، تحقيق كنيد.
3- اگر گناه از پيامبر سر زند، لازم است كه شامل وعده عذاب دوزخ شود كه به اجماع امت و روايات و آيات قرآن، اين هم باطل است كه پيامبران، مستحق دوزخ باشند.
4- پيامبر، مردم را به ترك معصيت، امر ميكند و اگر خودش معصيت كار باشد، شامل آيات 2و 3 سوره صف ميشوند كه ميفرمايد اي كساني كه ايمان آورده ايد چرا سخني ميگوييد كه عمل نميكنيد.
سيدجواد ميرخليلي
پنجشنبه|ا|15|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]