واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: نگاهي به فيلم سينمايي گلوگاه شيطان پرداختن به مقوله دفاع مقدس به مثابه يك ارزش
احمد عراقي
گلوگاه شيطان اكنون بر پرده سينماست. گونه سينمايي اين اثر متعلق به سينماي دفاع مقدس و به قولي سينماي جنگ است. اصولا هر اثري كه پيرامون جنگ تحميلي ساخته شود كم است و فقط ميتواند بخشي از رشادتهاي اين دوران را به نمايش بگذارد. از جنگ جهاني چندين دهه ميگذرد اما همچنان غرب آثاري با اين مضمون ميسازد.
اين فيلم محصول فارابي به كارگرداني حميد بهمني است و برنده سه جايزه از جشنواره بيست و نهم است. برخي از بازيگران اين اثر عبارتند از: پوريا پورسرخ، جمشيد هاشمپور، امين زندگاني و جعفر دهقان. فيلم با آژير شروع ميشود و دقيقا يادآور روزهاي جنگ است. قصه فيلم شناسايي و عمليات است و در فنون نظامي شناسايي و شناخت، نيمي از پيروزي بلكه تمام پيروزي است. اين عمليات شناسايي از دو طريق دريايي و هوايي صورت ميگيرد يعني ابتدا دريايي بود اما به دليل شناخت دشمن از طريق هوا يك عمليات فرضي انجام ميشود تا شناسايي به خوبي صورت گيرد.
از شخصيتپردازي بگوييم؛ جعفر دهقان همان تيپ و شخصيت را دارد كه در سريال "تا رهايي" داشت و حركات بازيگر كاملا تكراري بود. جعفر دهقان در سينماي جنگ تبديل به تيپ شده و همين موضوع باعث شده است هر كارگردان براي جبران ضعف فيلم از اين بازيگر استفاده كند و اين ضعف بازيگر نيست بلكه انتخاب اشتباه اوست كه فيلم را تضعيف ميكند. از همه بدتر انتخاب پوريا پورسرخ است. او همچنان در قامت ژوبين سريال "وفا" مانده و از همان ادبيات استفاده ميكند. پورسرخ در برخي سكانسها تبديل به سوپرمن ميشود و البته جلوههاي ويژه نقش اساسي در شكلگيري اين تصوير در ذهن تماشاگر دارد. اصولا وقتي نقش يك بازيگر متفاوت از نقشهايي است كه تاكنون ايفا كرده ميبايست گريم او نيز متفاوت باشد تا اين نقش باورپذير شود نه اينكه گونهاي كارتوني باشد. برخي عقيده دارند كه يك اثر هنري ميبايست تركيبي از رئاليسم و در عين حال باورپذيري را به صورت توامان داشته باشد. اين فيلم هيچ كدام را نداشت چون اساسا انتخابها درست نبود. البته نبايد از نظر دور داشت كه فيلمسازي آن هم به اين سبك يعني فيلمبرداري در آب يا آسمان، فضاي كار را براي كارگردان محدود ميكند . چون او عملا چند كار را با هم انجام ميدهد و قياس آن نوع كار با آثار تجاري كافي شاپي اشتباه است. برخي ايرادات به اين فيلم از اين قرار است كه خلبان ماسك ندارد و اين با توجه به شرايط جوي عجيب است. فيلم گاهي شعار زده ميشود. اين فيلم قصد دارد بگويد كه عبادت در جاي خود و جنگ و مبارزه هم در جاي خود و هيچ چيز جاي چيز ديگر را نميگيرد. اين فيلم به خوبي نشان داده كه جنگ بين ايران و عراق نبود بلكه بين ايران و دنيا بود و غرب اسلحه عراق را تامين ميكرد و عرب پول اين اسلحه را داد. نكته ديگر در مورد حمله كوسه به انسان است كه در فيلم نمايش داده ميشود و بايد دوستان تحقيق بيشتري در حوزه آبزيان ميكردند تا به اين رويكرد ميرسيدند كه كوسه آنقدر هم شامه قوي و به قولي دوربرد ندارد كه از فاصله چند فرسخي انسان را شناسايي كند.
اين فيلم قرار بود كه عمليات والفجر هشت را به نمايش بگذارد اما فقط به بخش شناسايي آن پرداخت اما بهتر بود رويكرد اين فيلم روشن ميشد كه گونه سينمايي و نوع نگاه و بهتر است سينماييتر بگوييم فرم فيلم با محتواي آن هماهنگ ميشد چون نميشود كه محتواي فيلم تجاري را با فرم سينمايي جنگ عنوان كرد. وقتي اين توازن برقرار نباشد فيلم
علي رغم تلاش عوامل به آنچه ميخواهد نميرسد.موضوع ديگري كه بارها به آن پرداخته شده است اينكه تصوير سينماي ايران از سربازان عراقي بيشتر يك مشت آدم احمق، لمپن و نادان است كه اگر كاري هم انجام ميدهند يا با حمايت آمريكايي هاست يا اينكه به صورت تصادفي آن كار را انجام دادهاند. پر واضح است كه اين تصوير به كلي نادرست است و اصولا قرار نيست وقتي ميخواهيد ايرانيها را با هوش نشان دهيم دشمن را كودن فرض كنيم و اتفاقا با اين كار ذكاوت ايراني به زير سئوال ميرود. در ميان فيلمها اندك آثاري بودند كه يك تصوير درست از دشمن ارائه كردند كه نمونههاي آن بسيار محدود است. اين تصوير و انگاره در مورد عراقيها كاملا غلط شكل گرفته و كمتر كارگرداني توانسته اين جريان فكري را تعيير دهد و مطابق آن حركت نكند. دقيقا از اين انگاره است كه فيلم ضربه ميخورد چون تصور تماشاگر از تمام مختصات فيلم بر پايه همين تصويرها و انگارههاست و وقتي اين تصويرها يكسان نباشد آن فيلم هر قدر هم كه خوشساخت باشد نميتواند مورد قبول تماشاگر قرار گيرد و آن ارتباط حسي تماشاگر با فيلم برقرار نميشود.
يکشنبه|ا|11|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]