محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1847234042
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز ايران
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز ايران
خبرگزاري فارس: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآي
* كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان احضار روح در انتخابات به قلم محمد ايماني آورده است:
4، 5سال پيش وقتي جك استراو وزير خارجه وقت انگليس به همراه دو همتاي اروپايي ديگر موفق مي شد رضايت ايران براي تعليق فعاليت هاي اتمي را جلب كند و يك به يك بر دامنه تعليق ها- حتي مراحل قبل از غني سازي- بيفزايد، هرگز خيال نمي كرد بعدها كار به آنجا بكشد كه مجبور شود دولتمردان انگليسي را به خاطر 200سال باج خواهي از ملت ايران سرزنش كند. وزراي خارجه اروپايي و كاندوليزا رايس وزير خارجه آمريكا كه به تدريج مستقيما در چالش هسته اي ايران درگير شدند، در آن روزگار تعليق ها را بي هيچ امتياز دادني يك به يك بر دولت وقت ايران مي قبولاندند و احتمالا در مذاكره پشت پرده، آخر اين خط را چنين برآورد كرده بودند كه تاسيسات اتمي ايران را بار مي زنند و با كشتي مي برند، كاري كه با ليبي كردند!
ميز بازي و مذاكره چيده شده حرف نداشت! قدرت ها در اين ميز شطرنجي كه «تهديد»، طول و «نشان دادن در باغ سبز» (تطميع) عرض آن بود با حركاتي پيوسته و پيچيده به طرف ايراني «كيش» مي دادند و چون روند بازي يك طرفه چيده شده بود، حركت هاي انفعالي، با دادن امتيازهاي جديد و در عين حال تنگ تر شدن عرصه (و نه گشايش) همراه مي شد. اين ميز مذاكره اگرچه بهانه اش چالش هسته اي بود، اما وسعتي به بزرگي مشكلات غرب در خاورميانه بزرگ داشت. گويا آمريكا و غرب براي اولين بار توانسته بودند «خم» ايران را به دست بگيرند و با حركت ها و تاكتيك هاي مداوم امتياز بستانند و سوداي ضربه فني را نيز در سر بپرورانند. امثال آقاي استراو آن روزها ضرورتي نمي ديدند به ملامت خويش بپردازند چرا كه نه فقط دولت ايران را منفعل و متحير مي يافتند بلكه مجلسي را پشت سر اين دولت مشاهده مي كردند كه شاكله اصلي آن «ساز اجنبي» مي زد. بنابراين وقتي طرف ايراني به عنوان مثال مي گفت ما نمي توانيم تن به پروتكل الحاقي بدهيم، مذاكره كننده اروپايي پوزخند مي زد و به طعنه مي گفت «بلوف نزنيد! ما خبر داريم كه در پارلمان شما طرح 3فوريتي لزوم اجراي پروتكل الحاقي در حال پيگيري است.» پارلمان در اين وانفسا، خود قوز بالاقوز شده و محكم پشت دولت ايستاده بود. كه چه؟ مقاومت كند؟ نه، محكم ايستاده بود كه دست مردّد و لرزان دولت را بگيرد و پاي باج خواهي هاي دشمن را امضا كند. ديپلماسي كشور كاملا قفل شده و در منگنه مانده بود. اگر هم ورق برگشت و روياي بيگانگان تبديل به كابوس شد، راز آن را صرفا بايد در درايت و صلابت رهبر فرزانه انقلاب و عزم و اهتمام ملت براي تغيير بنيادين در رويكرد دولت و مجلس جست وجو كرد. دولت و مجلس دگرگون شدند و اراده «عزت و اقتدار ملي» با هدايت رهبر فرزانه انقلاب كارساز شد. ملت همان ملت و مقتدا همان مقتدا بودند، شجاع و مصمم. راننده و سرنشين و مقصد تفاوتي نكرده بودند آنچه تغيير كرده بود جايگزيني خودرويي بود كه حتي با هل دادن نيز استارت نمي خورد. با ژيان و فولكس قراضه اي كه حتي استارت هم نمي خورد- ولو سرنشينان مصمم و شجاع باشند- نمي توان به مقصدهاي دور دست يافت.
اكنون آقاي استراو در مراسم افتتاح نمايشگاه تاريخ ايران در دوره شاه عباس صفوي مي گويد «هرچند ما نسبت به تاريخ فراموشكار هستيم اما ايراني ها فراموشكار نيستند و نمي توانند 200سال اخاذي و مداخله جويي ما از قرارداد تنباكو و نفت دارسي گرفته تا روي كار آوردن پهلوي ها و سرنگوني مصدق را فراموش كنند. ما در درك مردم ايران دچار مشكل هستيم و درك آنها مشكلي ندارد.» اما گويا اين بالماسكه بدون همراهي برخي دولتمردان سابق ايراني كامل نمي شود. همزمان با سخنان استراو، معاون وزير خارجه در دولت سابق كه اكنون قائم مقام ستاد انتخاباتي نامزد دو حزب افراطي (مشاركت و مجاهدين) است در همايش «بازيابي آرا و تبليغات سياسي» از انتخاب معنادار مردم در سال 84 ابراز ناخرسندي مي كند و سپس به روحيه ضداجنبي- و در واقع ضد دشمن- مردم مي تازد و آن را محصول توتاليتر(خودكامه و تماميت خواه) بودن دولت و حاكميت مي خواند. وي آنگاه به تلخي مي گويد «ايران به دلايل تاريخي روحيه اي دارد كه بخواهد از بيگانه ناراحت باشد و ميزان فرافكني بالاست. بعد از انقلاب در اين گمان ترديد ايجاد شد اما جامعه هنوز ظرفيت بيگانه ستيزي و حساسيت نسبت به آن را دارد و دفاع بيگانه از شخصي در انتخابات به معناي فرصت براي او نيست و مردم نمي پسندند.»
چرا هوشياري و حساسيت مردم نسبت به دشمنان بايد برخي احزاب داخلي را نگران كند؟ آيا اين ربطي به رفت و آمدهاي مكرر با برخي محافل اروپايي- در بروكسل و برلين و لندن و پاريس- ندارد؟ آيا مربوط به سفر عضو موثر كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ششم- از اعضاي حزب دولت ساخته- به بلژيك نيست كه طي آن سفر، طرف اروپايي اعلام كرد گزينه و انتخاب نهايي ما در ايران شما هستيد اما بايد متقابلا در چالش با نظام از خود تحرك نشان دهيد تا دفاع ما از شما در كشور خودمان توجيه داشته باشد؟ ملاقات هاي مكرر دبيركل وقت حزب مشاركت و نيز رئيس ستاد انتخابات با برخي سفراي اروپايي چطور؟
آمريكايي ها و انگليسي ها و برخي دولت هاي مشابه مي گويند انتخابات رياست جمهوري آينده ايران بسيار مهم است. اين سخن تازه اي نيست، مختص دولت جديد آمريكا هم نيست. از يك سال و نيم پيش، مقامات دولتي و ديپلمات هاي آمريكايي و انگليسي بر لزوم تغيير دولت و مجلس شناخته شده به «اصولگرايي» تاكيد مي كنند، هرچند كه عمر نومحافظه كاران آمريكايي براي چنين رويايي كفاف نكرد. اما چرا؟ پاسخ اگرچه روشن است اما اجازه دهيد جواب فني تري به اين پرسش بدهيم.
قدرت هاي غربي مي گويند به دلايل متعدد- از قدرتمندي ايران گرفته تا گرفتاري هاي آمريكا و ناتو در افغانستان و عراق- نمي توان با جنگ ايران را وادار به تسليم كرد. تحريم اقتصادي هم چاره ساز نبوده است، چه آن هنگام كه با شدت تمام به اجرا گذاشته شد و چه اكنون كه زهوار آن در رفته و مدام نقض مي شود، به ويژه آن كه بحران بزرگ اقتصادي گريبانگير غرب شده است. قدرت هايي نظير آمريكا و انگليس اگرچه خون از پيكر حكومتشان مي چكد و تشنه جنگ افروزي و جهانگشايي اند اما آموخته اند كه بيش از اين حيثيت خود را در درگيري هاي آشكار و شكست آميز به حراج نگذارند. آنها جنگيدن پاي ميز مذاكره را بر همه چيز ترجيح مي دهند. اكنون آنها اجماع بي نظيري براي مذاكره دارند اما مذاكره نه آن گونه كه ما و همه انسان هاي نرمال و متعادل از كلمه مذاكره-گفت وگو براي تفاهم در فضايي عادلانه- مي فهميم، بلكه مذاكره به مفهوم كشاندن طرف مقابل به گوشه رينگ، گذاشتن چاقو زير گلوي وي و باج گرفتن. آنها مي گويند بايد با دست پر پاي ميز مذاكره رفت يا به قول ابلهانه خود، با چماق و هويج. مشكل همين جاست. طرف ايراني نه مي ترسد و نه فريب مي خورد. به اصطلاح خود غربي ها، هيچ برگ برنده اي براي گذاشتن روي ميز ندارند و به قول استفان هادلي مشاور امنيت ملي در دولت بوش- كه عصاره استدلال همه محافل اطلاعاتي، سياسي و ديپلماتيك در غرب است-«مذاكره با ايران وقتي هيچ برگ برنده اي در دست نداريد، بي فايده و احمقانه است.»
خب! چه بايد كرد؟ آنها راهي بهتر از مذاكره نمي شناسند كه چنان كم هزينه و پرسود بوده باشد. بنابراين همه اميد و همت خود در ايجاد فرصت تازه- يافتن برگ برنده- براي مذاكره را معطوف به «جايگزيني» طرف مذاكره كننده ايراني كرده اند. آنها دنبال شاه سلطان حسين هايي هستند كه اهل معامله از موضع ضعف باشند و بتوانند كشوري را با «تاج بي تخت» تاخت بزنند. حاضر باشند بيگانه صرفا تاجي بر سرشان بگذارد، اگر تخت و رخت و كلاه و جامه شان را نيز ايلغار كرد عيبي ندارد. بتوانند گورباچف باشند و به همين دل خوش كنند كه تصاويرشان روي آنتن ها و صفحات اول رسانه ها و روزنامه هاي اروپايي برود. بتوانند ننگ و عار را به جان بخرند و به ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه اقتدا كنند، امتياز نفت و غير نفت بدهند و مابه ازايش چند سفر فرنگ بروند و با ورژن امروزي تر، چند سخنراني هم در يكي از پستوهاي آكادميك داشته باشند و نظريه اي دركنند! اما اگر ترقه اي تركيد يا اولتيماتومي رسيد، درجا قافيه را ببازند و آماده نشستن پاي ميز مذاكره باشند. اصلا يك پا عرفات باشند براي خودشان، كه عاشق مذاكره بود و مدام در اين دهه ها امتياز و زمين و قدرت داد تا توانست صهيونيست هاي وحشي را پاي ميز مذاكره نگه دارد! كه چه شود؟ از اينجا به بعدش را بخوانيد از مقاله وزير ارشاد دولت اصلاحات در روزنامه اعتماد ملي:
«شيمون پرز به عنوان يكي از شخصيت هاي كليدي اسرائيل در كتاب آينده اسرائيل كه مصاحبه وي با رابرت لينل روزنامه نگار يهودي است مي گويد عرفات دو ويژگي مهم داشت. عرفات برايش مهم بود كه او را چه و چگونه خطاب كنند! ترجيحش اين بود كه به او پرزيدنت بگويند. او به «رئيس» خرسند بود. پرز مي گويد متناسب با شرايط به او عنواني مي دادم. عرفات دوست داشت شيوه آرايش صندلي ها مثل صحنه ملاقات هاي رئيس جمهور آمريكا باشد. من ]مهاجراني[ گمان كردم لابد پرز اغراق كرده اما در مصاحبه مفصل ياسر عبدربه نيز ديدم به همين ويژگي ها اشاره كرده و مي گويد عرفات خودش را بهترين مذاكره كننده مي دانست در حالي كه نبود. ما حتي در مذاكرات كمپ ديويد در زمان كلينتون هيچ طرحي به همراه نداشتيم و ابتكار عمل دست اسرائيلي ها بود.»
انتخابات را مي توان و بايد از زواياي گوناگون ديد و سنجيد. اما آن وجه از اين موضوع كه به نسبت ملت ايران با بيگانگان و طراحي دشمنان برمي گردد، حائز اهميت استراتژيك است. تنوع و رقابت نامزدها در فضايي شاداب يك بحث است و بستن راه طمع و نفوذ دشمن، بحثي متفاوت. در كنار جاذبه ها، بايد داراي دافعه هاي روشن در اين زمينه بود وگرنه همان مي شود كه رئيس دولت سابق به درستي- در سال هفتم رياست خود-هشدار داد؛ «از اردوگاه اصلاح طلبان صداي دشمن به گوش مي رسد.» امروز هم صداي دشمن از اين اردوگاه به گوش مي رسد كه باعث مي شود امثال كروبي و موسوي و خيلي هاي ديگر حساب خود را از آن جماعت جدا كنند و البته توقع از آقاي خاتمي كه اقرار به واقعيتي تلخ كرده، بيشتر و پيشتر است. دافعه با دشمن و احياي مرزبندي با نفوذي ها، آغاز تجديد اخوت با جمهوري اسلامي و ملت ايران است. اينجا ديگر نه عرصه رقابت حزبي و انتخاباتي بلكه مرز دوست و دشمن است و البته كه دوست در جبهه دشمن نمي ايستد.مگر نه اينكه به قول رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا، ايراني معتدل، ايراني اي است كه با گلوله كشته شده باشد؟!
فارغ از آمد و شد نامزدها و گرم شدن فضاي مسابقه و رقابت انتخاباتي، بايد اميدوار بود كه شاه سلطان حسين ها و ناصرالدين شاه ها و تقي زاده ها و هويداها و عرفات ها به تاريخ پيوسته باشند و سر از گور بلند نكنند. اگر ما نخواهيم، انگليسي ها و آمريكايي ها كه علم و هنر احضار روح ندارند، دارند؟!
* جمهوري
روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان سفر تاريخ ساز آورده است:
سفر 6 روزه آيت الله هاشمي رفسنجاني به عراق نقطه عطف مهمي در روابط دو كشور ايران و عراق محسوب مي شود . درباره اين سفر مطالب زيادي وجود دارد كه قطعا به تدريج در قالب مقالات عكس ها فيلم ها سخنراني ها اظهارنظرها و تحليل ها ابراز خواهند شد اما اگر بخواهيم فشرده اين مطالب را در يك جمع بندي كلي مطرح نمائيم اين چند نكته را بايد مورد نظر قرار دهيم .
1 ـ اين يك سفر معمولي از قبيل رفت و آمدهاي سياسي دولتمردان كشورها نبود . همانطور كه سردبيران تعدادي از روزنامه هاي عراقي نوشتند در اين سفر كسي كه در برابر جنگ 8 ساله تحميلي صدام و حزب بعث بر ايران جبهه ايراني جنگ را فرماندهي كردند رئيس جمهور عراق زير پاي او فرش قرمز پهن كرده و با نواختن سرود جمهوري اسلامي در كاخ رياست جمهوري بغداد از او رسما استقبال مي كند و از صدام ديكتاتور هيچ خبري نيست .
اينكه در منطقه الجادريه و منطقه الخضرا در قلب بغداد و در دو طرف دجله يعني همانجا كه صدام و سران حزب بعث عراق طرح ها و نقشه هاي حمله به ايران را طراحي و بررسي مي كردند و توطئه هائي كه عليه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي اجرا ميشد را فرماندهي مي نمودند درست در همان مناطق دولتمردان عراقي براي پذيرائي از آيت الله هاشمي رفسنجاني كه نامش با نام امام خميني انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي گره خورده باهمديگر مسابقه بدهند و در تجليل از او از بالاترين ظرفيت هاي كلمات و تعبيرات استفاده كنند واقعه اي استثنائي در تاريخ روابط ايران و عراق است . هنگامي كه آن دولتمرد بلندپايه عراقي خطاب به آيت الله هاشمي رفسنجاني گفت شما با مبارزاتي كه عليه ديكتاتوري هاي موجود در ايران دوران شاه و عراق دوران صدام كرديد و با تلاش هائي كه براي شكل گيري عراق جديد داشته ايد سهم مهمي در حضور ما دولتمردان جديد عراقي در اينجا داريد ذرات وجود همه اعضاي هيئت ايراني حاضر در جلسه با زبان حال به تسبيح و تهليل و تكبير خداي قادر متعال پرداختند و همه در برابر عظمت روح امام خميني و شهداي دفاع مقدس سرتعظيم فرود آوردند . چرا كه امام خميني هنگام پذيرش قطعنامه 598 فرموده بود خدا نصرت نهائي را نصيب ملت ايران خواهد كرد و ما اكنون در بغداد و در مركز فرماندهي دشمن اوج عزت و اقتدار نظام جمهوري اسلامي و ذلت دشمن و البته آزادي ملت عراق از يوغ استبداد را به چشم مي ديديم و با تمام وجود لمس مي كرديم .
2 ـ بوش كوچك رئيس جمهور سابق آمريكا كه در طول 6 سال گذشته صدها هزار نيروي نظامي در عراق مستقر كرده بود و از فرودگاه بغداد تا دورترين نقاط سرزمين عراق را تحت پوشش نظامي ـ امنيتي خود داشت هر وقت كه به عراق سفر ميكرد اولا پنهاني بود ثانيا چند ساعته بود و بعد از خارج شدن از عراق خبر سفر اعلام مي شد ثالثا سفر او محدود به بغداد بود و حتي گاهي فقط فرودگاه بغداد و رابعا در آخرين سفر كه قصد داشت آنرا در تاريخ افتخارات ثبت كند با لنگه كفش هاي يك عراقي در اعتراض به اشغال عراق مواجه شد. اما خبر سفر آيت الله هاشمي رفسنجاني به عراق از يك هفته قبل از شروع سفر آشكارا به همه رسانه ها در سراسر منطقه و جهان اعلام شد سفر 6 روز طول كشيد كه طولاني ترين سفر يك مقام خارجي به عراق بود اخبار سفر لحظه به لحظه مخابره ميشد يك سوم خاك عراق را آقاي هاشمي رفسنجاني و هيئت همراه به صورت زميني پيمودند از 6 شهر عراق (بغداد كاظمين سامرا كربلا نجف و كوفه ) بازديد بعمل آوردند ده ها ديدار داشتند و همه جا با استقبال گرم مردم و مسئولان عراقي مواجه شدند.
3 ـ در شهرهاي كاظمين سامرا كربلا نجف و كوفه علاوه بر مردم عراق زائران ايراني نيز با شور و شوق فراوان از آيت الله هاشمي رفسنجاني استقبال كردند و شعار « صل علي محمد ـ يار امام خوش آمد » را كه يادآور عمق نفوذ امام خميني در جان مردم ايران و پيوند اين سفر با آرمانهاي انقلاب اسلامي است فرياد مي كردند. اين لحظات براي كساني كه شاهد اين صحنه ها بودند يادآور عميق ترين باورهاي مردم ايران نسبت به تعاليم اسلام و پيوند دو ملت ايران و عراق براساس مشتركات ديني بود.
4 ـ ورود پرورش يافتگان مكتب عاشورا و نگهبانان آرمانهاي عاشورائي به حرم هاي مطهر عاشورائيان زيباترين صحنه اين سفر را شكل داد. همه آرزوها و آرمانهاي مبارزات قبل از انقلاب در برابر ديكتاتوري شاهنشاهي و مبارزات بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در برابر ديكتاتوري صدام و مبارزات ضد استعماري به ويژه ايستادگي در برابر آمريكا كه هنوز عراق را در اشغال خود دارد در همين لحظات پررمز و راز معنا پيدا مي كند. چشمان پراشك قلب هاي مالامال از حسرت آنهمه شهيد كه به عشق عاشورائيان جان دادند و اكنون در اين لحظات روحاني و تاريخي جايشان خالي بود...
اما اين زيارت مفهوم بلندي دارد و در لحظه لحظه اشهدانك قداقمت الصلواه و آتيت الزكوه و امرت بالمعروف عن المنكر همه شهدا و امام شهدا حضور داشتند حضوري پررنگ و پرمعناتر از حضور حاضران . رمز عزت جمهوري اسلامي ايران در عراق را نيز بايد در همين واقعيت جستجو كرد.
5 ـ نجف نقطه اوج بعد معنوي اين سفر بود . مراجع علما دانشگاهيان و مسئولان شهر مولاي متقيان كه شهر علم و اجتهاد و مبارزات ضداستبدادي و ضداستعماري است آيت الله هاشمي رفسنجاني را به گرمي در آغوش گرفتند. در اين نقطه اوج زيباترين جمله را سيد محمد بحرالعلوم كه در ميان جمعي از علما و دانشگاهيان برجسته نجف پذيراي آقاي هاشمي رفسنجاني بود به زبان آورد. او كه بزرگ خاندان معروف و پرشهيد بحرالعلوم است و با كوله باري از مبارزه و خدمات علمي جايگاه رفيعي در عراق دارد خطاب به مهمان عراق گفت : ما از شما نه فقط به عنوان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و نه فقط به عنوان رئيس مجلس خبرگان رهبري بلكه به عنوان بازوي تواناي امام خميني تجليل مي كنيم و به شما در عراق خوشامد مي گوئيم . فضلا و علماي نجف در چند جلسه از فرصت حضور يكي از اركان نظام جمهوري اسلامي و كسي كه صاحب تجربيات مفيدي در شكل گيري نظام حكومتي ديني و حضور روحانيت در صحنه هاي سياسي و مبارزاتي و مديريتي است در عراق استفاده كرده و با وي در مورد مسائل مختلف حوزوي دانشگاهي حكومتي مبارزاتي مديريتي و همكاري ها براي ساختن عراق تبادل نظر كردند. اظهارنظرها نشان داد نجف در عمق حوزه ها محافل دانشگاهي و سطوح مديريتي از نيروهاي ارزشمندي برخوردار است كما اينكه در ساير نقاط عراق نيز وضعيت چنين است .
6 ـ رسانه هاي عراقي در پيام رساني اين سفر سنگ تمام گذاشتند . آنها علاوه بر تجليل از آيت الله هاشمي رفسنجاني و اعلام خوشحالي مردم عراق از حضور وي در عراق مخالفان اين سفر را افرادي كوتاه فكر ناميدند. نمايندگان همه شبكه هاي تلويزيوني عراق از اكثر صحنه هاي سفر فيلمبرداري كرده و آنها را پخش كردند. در واقع رسانه هاي عراق در ايام سفر آقاي هاشمي رفسنجاني در تسخير ايران بودند. البته در روز پنجم سفر كمتر از يكصد نفر بعثي نيز در يكي از شهرهاي عراق كه در فاصله زيادي از مسير و محل هاي حضور هيات ايراني قرار دارد (رمادي ) عليه اين سفر تظاهرات كردند كه نمك سفر بود و براي اينكه نشان داده شود چه كساني از اين سفر مهم و تاريخ ساز ناراضي هستند لازم بود.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان خطر نفوذيها به قلم محمدكاظم انبارلويي آورده است:
سفر انتخاباتي حجتالاسلام والمسلمين كروبي به استان گلستان و طرح مسئله نفوذيها توجه محافل دوم خردادي و نخبگاني كه دغدغه آينده نظام را دارند، به خود مشغول داشته است. مواضع مثبت آقاي كروبي نسبت به نظام و كشور و ابراز وفاداري او به امام (ره) باعث شده برخي افراطيون دوم خردادي به او نسبت «نفوذي» بدهند. او در ديدار نمايندگان احزاب در استان گلستان با اشاره به اين نسبت (بخوانيد اهانت) در پاسخ ميگويد: «اينكه به من بگويند نفوذي داخلي هستي اشكال ندارد ولي آنها كه متهم به نفوذي خارجي هم هستند بايد فكري به حال خود بكنند»كروبي در دفاع خود خبري را فاش ميكند كه دلسوزان نظام و اصولگرايان در جريان آشوبهاي دوم خرداد قبلا آن را فاش ساخته بودند.اصولگرايان معتقد بودند طرح مسائلي چون «خروج از حاكميت» ، « رفراندوم»، «اهانت به مقدسات» و... توسط نفوذيهاي بيگانگان در جريان دوم خرداد مطرح شد و دامن «اصلاحطلبان اصولگرا» از اين سيئات پاك است اما آنها باور نميكردند و بر طبل بيمهري نسبت به دوستان خود در جبهه «اصولگرايان اصلاح طلب» ميكوبيدند . حالا آقاي كروبي در استان گلستان صريحا بحث « نفوذيهاي خارجي» در جريان دوم خرداد را فرياد ميكند.او صريحا در نشست نمايندگان احزاب در توضيح مطلب خود كه در مطلع اين مقاله به آن اشاره شده ميافزايد: «شما مشاركتيها و سازمان مجاهدين بهتر است به دوم خرداد و مجلس ششم برگرديد و ببينيد چه كساني مدعي خروج از حاكميت بودند؟ چه كساني در مجلس تحصن كردند ، چه كساني طرح رفراندوم را مطرح كردند و ...»
وي سپس تاكيد ميكند : « نفوذي بيگانه بودن ننگ ا ست »(1)
ما دغدغه آقاي كروبي را به عنوان يكي از ياران انقلاب و امام (ره) درك ميكنيم. رقابتهاي انتخاباتي نبايد متاثر از حضور و نفوذ بيگانگان توسط نفوذيها باشد.استقلال كشور در گرو هشياري نخبگان در خصوص درك خطر نفوذيهاست.يكي از بحثهاي كليدي اصولگرايان اين است كه نظام ما هميشه توسط دشمنان قسمخورده تهديد ميشود. حفظ مرز اعتقادي و فكري از يك طرف و حفظ مرزهاي عمل سياسي با دشمن از طرف ديگر فوقالعاده مهم است.اگر حريم اين مرز رعايت نشود فروپاشي و براندازي نرم اجتناب ناپذير است. يكي از رهنمودهاي اساسي امام (ره) به دلسوزان نظام همواره اين بود كه خطر نفوذيها را بخصوص در رسانهها و مطبوعات درك كنند و نسبت به آن عكسالعمل نشان دهند.توهين به مقدسات و ضديت با اسلام و قرآن و تمسخر نظام كه در آغاز انقلاب اسلامي توسط منافقين و ماركسيستها در مطبوعات و رسانهها، مورد اعتراض امام بود در دوران دوم خرداديها به شكل ديگري ادامه يافت كه مورد اعتراض مراجع عالي قدر ، رهبري نظام و دلسوزان نظام بود.
گر آقاي كروبي و آقاي خاتمي و ديگر دلسوزاني كه در جبهه دوم خرداد اكنون گفتمان ارزشها و انقلاب را مديريت ميكنند به هشدارهاي امام توجه ميكردند ما شاهد دستاوردهاي مهمي از حماسه دوم خرداد بوديم .
متاسفانه از شعار آزادي سوء استفاده كردند و شد آنچه نبايد ميشد!امروز بازخواني رهنمودهاي امام در مورد خطر نفوذيها بويژه در مطبوعات يك ضرورت است . در زير بخشهايي از آن را مرور ميكنيم.
امام خميني(ره) ميفرمايند:«اشخاصي كه قلم دست ميگيرند برضد اسلام، بر ضد روحانيت، بر ضد مسير ملت قلمفرسايي ميكنند ، بشناسيد آنها را . سوابق اينها را به دست بياورند.»(2)
«اينها عمال اجانب هستند و ميخواهند مملكت ما را باز به خرابي بكشانند. از آن طرف مقالاتي و مطالبي كه راجع به ... مسائل اسلام است يا تحريف ميشود يا نوشته نميشود ، اين طور مطبوعات را ما نميتوانيم احترام قائل بشويم.» (3)
«مطبوعات و مجلات و روزنامهها منتشر شد و هيچ كس جلوگيري نكرد؛ در عين حالي كه به همه مقدسات ما توهين گرديد ... تا آن فتنه را ديديم و فهميديم شما فتنهگر هستيد، شما منافقيني هستيد كه ميخواهيد فتنه كنيد ... توطئه كرديد بر ضد اسلام ، بر ضد كشور اسلام ... شما اشخاصي هستيد كه با سرحدات و خارج روابط داريد ... ديگر نميتوانيم اجازه بدهيم آزادانه هر كاري ميخواهيد بكنيد.» (4)امام بارها خطر ليبرالها و منافقين و نفوذ آنها در مراكز دولتي را گوشزد كردند و در مورد نهضت آزادي به طور مشخص مطالب صريحي فرمودند، آقايان گوش ندادند و متاسفانه آن زمان به نوعي با خروج از حاكميت و رفراندوم همآوايي كردند.
آقاي كروبي در همين جلسه تاكيد ميكند كه با نهضت آزادي اختلافات عميقي دارد اما كار از كار گذشته است علي رغم رهنمود امام (ره) آقايان 8 سال با ليبرالها و نهضت آزادي مشغول مغازله بودند.
اگر به رهنمود امام در اين مورد توجه ميكرديد اشتباهات دوم خرداد رخ نميداد و اگر الان هم توجه نكنيم خطر تكرار آن در آينده وجود دارد.
امام ميفرمايند:«امروز غرب و شرق به خوبي ميدانند كه تنها نيرويي كه ميتواند آنان را از صحنه خارج كند ، اسلام است .آنها در اين ده سال انقلاب اسلامي ايران ضربات سختي از اسلام خوردهاند و تصميم گرفتهاند كه به هر وسيله ممكن آن را در ايران كه مركز اسلام ناب محمدي(ص) است نابود كنند .
اگر بتوانند با نيروي نظامي ، اگر نشد ، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بيگانه كردن ملت از اسلام و فرهنگ ملي خويش و اگر هيچ كدام از اينها نشد ، ايادي خودفروخته از منافقين و ليبرالها و بيدينها را كه كشتن روحانيون و افراد بيگناه برايشان چون آب خوردن است در منازل و مراكز ادارات نفوذ ميدهند كه شايد به مقاصد شوم خود برسند و نفوذيها بارها اعلام كردهاند كه حرف خود را از دهان ساده انديشان موجه ميزنند.(5)
آيا اين هشدارها براي پرهيز از نفوذيها كافي نيست؟
* مردمسالاري
روزنامه مردمسالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان نيم نگاهي به اقلام درآمدي و هزينه اي بودجه 88 به قلم عباس محتشمي آورده است:
در روزهايي كه بحران اقتصاد جهاني وارد مرحله جديدي به نام موج دوم شده; اين هجمه اقتصادي وارد بازارهاي گوناگون گرديده; به طوري كه آسيب و صدماتش به طور تدريجي به تمامي سطوح جوامع از كشورهاي پيشرفته تا در حال توسعه و از غني تا ضعيف تسري يافته است. كاهش شديد تقاضا و عدم اشتياق مصرف كنندگان طبعا رفتار توليدكنندگان و طرف عرضه را نيز تغيير داده است. گرچه سهم بسيار ناچيز ايران در تجارت جهاني و درنتيجه گسستگي نسبي اقتصاد ايران از اقتصاد جهاني مانع از شكنندگي زياد ما شده اما نحوه تعامل مسئولين در شرايط كنوني و انتخاب نوع رويكرد در حل و فصل گره هاي پيش آمده مي تواند اوضاع را تا حدودي به نفع ما رقم زند يا حداقل از شدت مشكلات ايجاد شده بكاهد. لذا دقت در انتخاب راه مناسب در فائق آمدن بر فشارهاي اقتصادي و چالش هاي پيش رو بسيار مهم و از وظايف اصلي دولتمردان نهم و نمايندگان مجلس هشتم در اين وضعيت وخيم اقتصاد جهاني است. چراكه يكي از مصاديق انتخاب راه مناسب، بودجه 88 مي باشد. بودجه اي كه حرف و حديث هاي زيادي در زمينه واقعي بودن اقلام هزينه اي و درآمدي آن وجود دارد. اينكه تا چه اندازه دولتمردان مي توانند نمايندگان محترم مجلس، صاحبنظران، كارشناسان و در نهايت مردم را نسبت به واقعي بودن اقلام درآمدها و هزينه ها مجاب نمايند; سوالي است كه اين روزها بسيار مهم جلوه مي نمايد؟ براستي لايحه بودجه امسال در واقعيت انبساطي است يا انقباضي؟ و آيا مي توان با اين بودجه از درد بيماري هاي مزمن بيكاري جواناني كه اكثر آنها تحصيلكرده نيز هستند و تورمي كه اين روزها به راستي گريبانگير اكثر خانوارهاي عزيز ايراني را گرفته تاحدودي كاست؟ و از همه مهمتر اين كه آيا اصلا قرار است كه اين بودجه واقعا به طوركامل اجرايي شود يا اينكه بودجه 88 نيز به سرنوشت بودجه سال هاي گذشته دچار خواهد شد؟ چراكه معمولا در لوايح بودجه، دولتها بودجه هاي عمراني را بالا در نظر مي گيرند تا از فوايد تبليغاتي آن بهره مند شوند. اما در مرحله عمل در طول سال بخش هاي زيادي از بودجه هاي عمراني را به علل گوناگون و با ارائه متمم يا اصلاحيه و يا تحت هر عنوان ديگري به مجلس صرف بودجه جاري مي نمايند.
اين شيوه به هيچ عنوان پسنديده نيست و بايد تدبيري اتخاذ شود تا ارقام بودجه تا حدي كه در توان دست اندركاران است، واقعي تر شود و تغيير در انواع اقلام هزينه اي به حداقل ممكن برسد. براستي تا به كي مي خواهيم فقط به فكر زمان حال و كوتاه مدت بوده و از اجراي كامل اهداف بلندمدت شانه خالي كنيم؟ آيا تا هنگامي كه فقط نفت (كه در تعيين قيمت آن كمترين نقش را داريم) و مشتقات آن اكثر سبد صادراتي ما را تشكيل دهند; مي توان از برنامه ريزي دقيق در بودجه ريزي حرفي به ميان آورد؟ لذا كسري بودجه پيش بيني شده كه بخشي از آن ناشي از كاهش قيمت نفت و بخش ديگر علي الاصول به دليل بي انضباطي هاي مالي است بايد به درستي مديريت شود تا منشا ايجاد اختلال در كشور نشود. چراكه بايد تمهيداتي انديشيد كه در صورت اجرايي شدن بودجه 88 با افزايش نرخ رشد قيمت ها و به كار گرفتن ساز و كار پرداخت هدفمند يارانه ها حداقل تا حدودي جبران فشار وارده به اقشار كم درآمد صورت پذيرد. زيرا در صورت افزايش حامل هاي انرژي كه به ظاهر رنگ واقعيت به خود گرفته است; در بخش صنعت و كشاورزي حتما بايد نسبت به جبران فشار ناشي از افزايش قيمت حامل هاي انرژي اقدام كرد و يا از طريق مكانيسم هاي ديگر به اين بخش ها كمك كرد.
حدود نيمي از كسري بودجه مربوط به درآمدهاي پيش بيني شده اي است كه تحقق يافتنشان با اما و اگرهاي زيادي روبرو مي باشد و نيمي ديگر نيز مربوط به هزينه هايي است كه بايد صرف شوند در حالي كه در بودجه به طور كامل پيش بيني نشده اند. از سويي درآمدهاي مالياتي در بودجه سال 88 افزايش چشمگيري داشته در صورتي كه در كشوري كه با ركود تورمي روبرو است، اين افزايش به هيچ عنوان منطقي به نظر نمي رسد. يعني نه تنها نبايد اين افزايش صورت گيرد; بلكه در اين شرايط بايد به شكلي عمل كرد كه منابع مالياتي موجود نيز دچار صدمه نشوند. براستي در اين وانفساي شركت هاي توليدي، افزايش درآمد دولت از طريق افزايش وصول ماليات از آنها چقدر مي تواند در راستاي اهداف سند چشم انداز و برقراري اصل 44 باشد؟ قطعا اصرار بر تحقق اين درآمد چالش هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي به دنبال دارد. در نتيجه اگر اين لايحه بخواهد اجرا شود; به علت عدم سودآوري و بنابراين عدم صرفه اقتصادي براي سرمايه گذاران، توليدكنندگان محترم عطاي توليد را به لقايش بخشيده تا هر چه زودتر از زيان خود بكاهند. بنابراين توليد در سطح كشور كاهش و درنتيجه تقاضا براي نيروي كار يعني اشتغال به شدت روندي نزولي پيدا مي كند. يعني بيكاري كه اين روزها هم به علت سياست هاي نادرست بسيار بالاست، باروندي فزاينده تر رشد مي نمايد. درنتيجه موج تازه اي از نرخ بيكاري جامعه را فرا مي گيرد. اين در حالي است كه وقتي قرار بود فقط چند درصد به درآمدهاي مالياتي از طريق اجراي قانون ماليات بر ارزش افزوده اضافه كنيم، بازارهاي ايران دست به اعتصاب زدند و مشكلاتي را ايجاد نمودند. بنابراين چطور ممكن است بدون اينكه شبكه مالياتي اصلاح شود، دولت بتواند به درآمدهاي مالياتي خود تا اين اندازه اضافه كند. در خصوص ساير درآمدها نيز دولت برآوردهاي بسيار بالايي داشته كه در صورت عدم تصويب لايحه هدفمند كردن يارانه ها قطعا بودجه 88 با كسري بودجه بسيار مواجه خواهد بود. راهكار در اين خصوص اينكه تلاش شود تا بودجه به شكل واقعي تر بسته شود تا از بي انضباطي مالي تا حد امكان كاسته شود; به طوري كه دولتمردان دهم مجبور نشوند در اواخر سال 88 براي جبران كسري بودجه با استفاده از متمم يا اصلاحيه بودجه دوباره از هزينه هاي عمراني كاسته و صرف هزينه هاي جاري نمايند. لذا اگر مجلس مراقبت نكند بودجه سال آينده به خاطر غيرواقعي بودن ارقام آن با كسري هاي آشكار و غيرآشكار به مراتب بيشتر از امسال مواجه خواهد شد.
در پايان بايد گفت لايحه بودجه 88 مجموعه اي از ارقام است كه در تحقق آن ترديد جدي وجود دارد. لذا براي جلوگيري از ركود توليد و بيكاري چاره اي جز استقراض از بانك مركزي و پذيرش كسري بودجه باقي نخواهد ماند. استقراض براي تامين اين كسري بودجه نيز به معني بالا رفتن نقدينگي و به دنبال آن بالا رفتن نرخ تورم در پايان سال خواهد بود. از سوي ديگر انتظار مي رود با كاهش بهاي نفت در سال آينده رشد اقتصادي تحت تاثير قرار گرفته و دستيابي به درآمدهاي مالياتي غيرواقعي جلوه نمايد. يعني دولت درآمدهايي براي خود در نظر گرفته كه امكان تحقق آن بسيار كم مي باشد. از طرف ديگر دولت برخي هزينه ها مانند اختصاص يارانه هاي انرژي(بنزين، گازوئيل، گاز و برق) را تا حدود بسيار زيادي حذف كرده كه به طور حتم در كوتاه مدت و نيز در شرايطي كه تعداد افراد زير خط فقر در جامعه هر روز افزايش مي يابند، امكان حذف كامل چنين هزينه هايي به هيچ عنوان وجود ندارد و اقتصاد كشور را در آينده اي نه چندان دور با مشكلات بيشتري مواجه خواهد ساخت.
دوشنبه|ا|19|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]
-
گوناگون
پربازدیدترینها