واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: زكوي يار ميآيد نسيم باد نوروزي/ تأثير قرآن بر بهاريههاي شعر فارسي
گروه ادب: نوزوز در ايران تبديل به يك عيد مذهبي شده است و شاعران معاصر ايراني همواره با تكيه بر باورها و اعتقادات ديني شعر سرودهاند؛ از اين رو شعرهاي آنان و به ويژه بهاريهها از قرآن و احاديث متأثر شده است.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا) نوروزيهها و بهاريههاي ادب فارسي مانند ديگر قالبها و موضوعات اين ادبيات، لبريز از اشارات و تلميحات قرآني است و شاعران همواره سعي داشتند تا با الگو گرفتن از آيات قرآن و احاديث ائمه(ع) به خلق آثار دست بزنند؛ به همين جهت بهاريههاي شعر فارسي از آيات قرآن تأثير بسيار گرفتهاست، براي مثال مولانا در مثنوي درباره بهار و نوروز ميگويد: گفت پيغمبر به اصحاب كبار/ تن مپوشانيد از باد بهار/ كانچه با برگ درختان ميكند/ با تن و جان شما آن ميكند» و هاتف كه تركيببند معروفي دارد، در يكي بهاريههاي خود با اشاره به حديثي از امام صادق* سروده است: «همايون روز نوروز است امروز و به فيروزي/ به اورنگ خلافت كرده شاه لافتي مأوي».
قرآن و احاديث نيز اشارات فراواني به بهار و نو شدن طبيعت كردهاند؛ در احاديث، به قرآن كريم، كتاب آسماني مسلمانان لقب «بهار دلها» داده شده است؛ به پيامبر اكرم (ص) نيز «بهار جهان» و «بهارِ يتيمان» لقب دادهاند؛ در نهجالبلاغه نيز پرهاي طاووس به دسته گلي كه از شكوفههاي گوناگون گلهاي بهاري چيده شده، مانند گشته است.
شاعران معاصر نيز از آيات قرآني بيبهره نبودهاند براي مثال در اشعار «سهراب سپهري» و «فريدون مشيري» ميتوان شواهدي يافت كه به نوعي تحول طبيعت را با تحول روح بشر، در ارتباط با مفاهيمي كه در حوزهي الهيات و آيات قرآني مطرح است به خوبي نشان ميدهد؛ حال كه تأثير قرآن بر بهاريهها تا حدودي مشخص شد؛ لازم است قدري بيشتر درباره بهاريههاي شعر فارسي بدانيم.
مفهوم توحيدي بهار در شعر فارسي
*ازجمله موضوعاتي كه در تاريخ شعر فارسي تجليهاي پرشمار و البته متفاوتي داشته است، «بهار» است كه به توليد تقريباً انبوهي از شعر، تحت عنوان «بهاريه» انجاميده؛ برخلاف باور عموم بهار هميشه مضون اصلي «بهاريهها» را تشكيل نميدهد؛ تنها در بهاريههايي كه گفتمان توصيفي بر آنها حاكم هستند، بهار مضمون اصلي شعر را تشكيل ميدهد؛ انسان پيشامدرن رابطهاي بيواسطه و نزديكتر با طبيعت داشته است؛ بهار به عنوان احياگر طبيعت در حقيقت زندگي تازه انسان را به دنبال خود مي آورد، نگاه اين انسان به اين بهار برونگرا، آفاقي و ابژكتيو ، و شعر برآمده از اين نگاه توصيفي است.
هر چه از شعر كلاسيك به سمت شعر امروز پيش ميرويم؛ بيان حالات و آنات شاعر از طريق وصف بهار و ارائه مضمون غيراصلي بهار، به گفتمان غالبتري تبديل ميشود؛ اين امر به نوعي تبعيت از تغيير گفتمانهاي شعر كلاسيك به نو محسوب ميشود.
هرچه از قرن چهارم، با شكلگيري قصيده و رواج آن، تغزل و تشبيب بسياري از قصايد، در وصف بهار بود؛ از اينرو برخي بهاريه را صرفاً چنين قصيدهاي ميدانند؛ با وسعت يافتن تشبيب قصيده و تولد غزل، بهاريه منحصر به قصيده نماند و بهتدريج به قالبهاي ديگر شعر، مانند غزل و مثنوي نيز سرايت كرد.
نخستين بهاريه مشهور از رودكي است كه سراسر آن وصف بهار است با اين مطلع : آمد بهار خرم با رنگ و بوي طيب / با صد هزار نزهت و آرايش عجيب
سير تكامل بهاريهها در شعر فارسي
با رواج سبك خراساني، طبيعتگرايي اوج مييابد؛ درنتيجه اشعار نيمه دوم قرن چهارم و اوايل قرن پنجم سرشار است از رنگ و بوي گلها و آواز پرندگان است؛ بهترين نماينده اين دوره منوچهري است و مسمطهاي منوچهري از باشكوهترين بهاريههاي شعر فارسي است و همواره مورد تقليد شاعران بعد از او بوده است، از جمله:
نوروز بزرگم بزن اي مطرب امروز/ زيرا كه بود نوبت نوروز به نوروز
كبكان دري غاليه در چشم كشيدند/ سروان سهي عبقري سبز خريدند
بادام بنان مقنعه بر سر بدريدند/ شاه اسپرمان چيني در زلف كشيدند
در سبك خراساني بسياري از بهاريهها با گراميداشت آيين باستاني نوروز همراه بود؛ كه نشانه رواج اين جشنهاي ايراني در آن عصر است؛ چون پيوند بهار و نوروز در شعرهاي دورههاي بعد به اين حد انعكاس ندارد.
از نيمه دوم قرن پنجم به بعد، بهاريه در منظومههاي عاشقانه از جمله ليلي و مجنون و اشعار عارفانه ، كه سرآغاز آنها قصيدههاي سنايي است تجلي مييابد؛ پيش از سنايي هرگز بهار، با چشمانداز عرفاني و عناصري از زندگي و ديد اهل عرفان، بدينگونه وصف نشده بود؛ در بهاريه سنايي تمام كائنات در جنب و جوشاند مانند:
باز متواري روانِ عشق ، صحرائي شدند/ باز سرپوشيدگانِ عقل ، سودائي شدند
باز مستوران جان و دل پديدار آمدند/ باز مهجوران آب و گِل تماشائي شدند
از قرن هفتم، مفاهيم عرفاني چون رستاخيز طبيعت و تولد از درون مرگ، با مفهوم بهار توأم ميشود؛مانند بيت زير
يقين آنجاست آن جانان، امير چشمة حيوان / كه باغ مرده شد زنده ، و جان بخشيدن اوتاند
بيشك، اين مضامين برگرفته از آيات قرآن كريم است كه به زنده كردن زمين بعد از مرگ آن اشاره مي كند؛ در اشعار مولوي، بهار پاسخي به نداي حق در برپا كردن شادماني و تعالياست.
در همان عصر، سعدي با آميختن مفاهيم عقلاني با وصف طبيعت، بهگونهاي بهار را ميستايد و زواياي دروني ذهن و همچنين چشماندازهاي بيروني جهان را مينماياند؛ مانند: درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند/ جهان جوان شد و ياران به عيش بنشستند.
بسياري از غزلهاي سعدي بهاريه است بيآنكه با نام بهار آغاز شده باشد؛ از جمله غزل مشهور:
باد آمد و بوي عنبر آورد/ بادام ، شكوفه بر سر آورد
شاخ گل از اضطراب بلبل / با آن همه خار سر درآورد
گاه سعدي ويژگيهاي بهار را به محبوب نسبت داده و او را برتر از بهار دانسته است؛همچنين ستايش سعدي از سخاوت بيكران دايه ابر بهار در گلستان نيز از ماندگارترين توصيفات بهار است.
يك قرن بعد، حافظ با نگرشي به شيوه عرفا و بارقههايي از تفكر خيام، با اشاره به موجود شدن گل از عدم ميگويد: كنون كه در چمن آمد گل از عدم به وجود/ بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
همانطور كه در بالا گفتيم بهاريههاي شعر فارسي همواره از قرآن و آموزههاي قرآني الهام گرفتهاند و شاعران در آثار خود بر باورها و اعتقادات ديني تأكيد فراوان دارند و به قول دكتر «ميرجلالالدين كزازي» عضو هيئت علمي دانشگاه علامهطباطبايي «از هنگاميكه نامهي گرامي اسلام، نُبي (قرآن)، به پاس خجستگي بر خوان آييني نوروز قرارگرفت، شاعران براي بيان زيباييهاي طبيعت و بهار به آيات اين كتاب آسماني و ادعيهاي چون «يا مقلبالقلوب» متوسل شدند».
*معلي بن خنيس يكي از مورخان دوره امام صادق روايت مي كند:« حضرت امام صادق روز نوروز مرا فرا خواند و گفت مي داني امروز چه روزي است. اين روز علتي در زمان هاي دور دارد.اين روز اولين روزي است كه خدا از بندگانش پيمان گرفت كه تنها او را بپرستند. اين اولين روزي است كه جبرئيل بر پيامبر نازل شد و پيامبر ، علي (ع) را بر دوش گرفت. در اين روز قائم ما صاحب امر ظهور مي كند. هيچ نوروزي نمي رسد مگر آنكه ما منتظر فرج باشيم زيرا نوروز از روز هاي ماست كه عجم آن را حفظ كرده و ما آن را ضايع كرده ايم.»
نويسنده: حميدرضا شكاسري
منبع: سايت تبيان
دوشنبه|ا|19|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3089]