تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برترین اعمال دوست داشتن در راه خدا و دشمنی در راه اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830137158




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرمقاله كيهان؛ احضار روح در انتخابات


واضح آرشیو وب فارسی:الف: سرمقاله كيهان؛ احضار روح در انتخابات
4، 5سال پيش وقتي جك استراو وزير خارجه وقت انگليس به همراه دو همتاي اروپايي ديگر موفق مي شد رضايت ايران براي تعليق فعاليت هاي اتمي را جلب كند و يك به يك بر دامنه تعليق ها- حتي مراحل قبل از غني سازي- بيفزايد، هرگز خيال نمي كرد بعدها كار به آنجا بكشد كه مجبور شود دولتمردان انگليسي را به خاطر 200سال باج خواهي از ملت ايران سرزنش كند. وزراي خارجه اروپايي و كاندوليزا رايس وزير خارجه آمريكا كه به تدريج مستقيما در چالش هسته اي ايران درگير شدند، در آن روزگار تعليق ها را بي هيچ امتياز دادني يك به يك بر دولت وقت ايران مي قبولاندند و احتمالا در مذاكره پشت پرده، آخر اين خط را چنين برآورد كرده بودند كه تاسيسات اتمي ايران را بار مي زنند و با كشتي مي برند، كاري كه با ليبي كردند!
ميز بازي و مذاكره چيده شده حرف نداشت! قدرت ها در اين ميز شطرنجي كه «تهديد»، طول و «نشان دادن در باغ سبز» (تطميع) عرض آن بود با حركاتي پيوسته و پيچيده به طرف ايراني «كيش» مي دادند و چون روند بازي يك طرفه چيده شده بود، حركت هاي انفعالي، با دادن امتيازهاي جديد و در عين حال تنگ تر شدن عرصه (و نه گشايش) همراه مي شد. اين ميز مذاكره اگرچه بهانه اش چالش هسته اي بود، اما وسعتي به بزرگي مشكلات غرب در خاورميانه بزرگ داشت. گويا آمريكا و غرب براي اولين بار توانسته بودند «خم» ايران را به دست بگيرند و با حركت ها و تاكتيك هاي مداوم امتياز بستانند و سوداي ضربه فني را نيز در سر بپرورانند. امثال آقاي استراو آن روزها ضرورتي نمي ديدند به ملامت خويش بپردازند چرا كه نه فقط دولت ايران را منفعل و متحير مي يافتند بلكه مجلسي را پشت سر اين دولت مشاهده مي كردند كه شاكله اصلي آن «ساز اجنبي» مي زد. بنابراين وقتي طرف ايراني به عنوان مثال مي گفت ما نمي توانيم تن به پروتكل الحاقي بدهيم، مذاكره كننده اروپايي پوزخند مي زد و به طعنه مي گفت «بلوف نزنيد! ما خبر داريم كه در پارلمان شما طرح 3فوريتي لزوم اجراي پروتكل الحاقي در حال پيگيري است.» پارلمان در اين وانفسا، خود قوز بالاقوز شده و محكم پشت دولت ايستاده بود. كه چه؟ مقاومت كند؟ نه، محكم ايستاده بود كه دست مردّد و لرزان دولت را بگيرد و پاي باج خواهي هاي دشمن را امضا كند. ديپلماسي كشور كاملا قفل شده و در منگنه مانده بود. اگر هم ورق برگشت و روياي بيگانگان تبديل به كابوس شد، راز آن را صرفا بايد در درايت و صلابت رهبر فرزانه انقلاب و عزم و اهتمام ملت براي تغيير بنيادين در رويكرد دولت و مجلس جست وجو كرد. دولت و مجلس دگرگون شدند و اراده «عزت و اقتدار ملي» با هدايت رهبر فرزانه انقلاب كارساز شد. ملت همان ملت و مقتدا همان مقتدا بودند، شجاع و مصمم. راننده و سرنشين و مقصد تفاوتي نكرده بودند آنچه تغيير كرده بود جايگزيني خودرويي بود كه حتي با هل دادن نيز استارت نمي خورد. با ژيان و فولكس قراضه اي كه حتي استارت هم نمي خورد- ولو سرنشينان مصمم و شجاع باشند- نمي توان به مقصدهاي دور دست يافت.
اكنون آقاي استراو در مراسم افتتاح نمايشگاه تاريخ ايران در دوره شاه عباس صفوي مي گويد «هرچند ما نسبت به تاريخ فراموشكار هستيم اما ايراني ها فراموشكار نيستند و نمي توانند 200سال اخاذي و مداخله جويي ما از قرارداد تنباكو و نفت دارسي گرفته تا روي كار آوردن پهلوي ها و سرنگوني مصدق را فراموش كنند. ما در درك مردم ايران دچار مشكل هستيم و درك آنها مشكلي ندارد.» اما گويا اين بالماسكه بدون همراهي برخي دولتمردان سابق ايراني كامل نمي شود. همزمان با سخنان استراو، معاون وزير خارجه در دولت سابق كه اكنون قائم مقام ستاد انتخاباتي نامزد دو حزب افراطي (مشاركت و مجاهدين) است در همايش «بازيابي آرا و تبليغات سياسي» از انتخاب معنادار مردم در سال 84 ابراز ناخرسندي مي كند و سپس به روحيه ضداجنبي- و در واقع ضد دشمن- مردم مي تازد و آن را محصول توتاليتر(خودكامه و تماميت خواه) بودن دولت و حاكميت مي خواند. وي آنگاه به تلخي مي گويد «ايران به دلايل تاريخي روحيه اي دارد كه بخواهد از بيگانه ناراحت باشد و ميزان فرافكني بالاست. بعد از انقلاب در اين گمان ترديد ايجاد شد اما جامعه هنوز ظرفيت بيگانه ستيزي و حساسيت نسبت به آن را دارد و دفاع بيگانه از شخصي در انتخابات به معناي فرصت براي او نيست و مردم نمي پسندند.»
چرا هوشياري و حساسيت مردم نسبت به دشمنان بايد برخي احزاب داخلي را نگران كند؟ آيا اين ربطي به رفت و آمدهاي مكرر با برخي محافل اروپايي- در بروكسل و برلين و لندن و پاريس- ندارد؟ آيا مربوط به سفر عضو موثر كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ششم- از اعضاي حزب دولت ساخته- به بلژيك نيست كه طي آن سفر، طرف اروپايي اعلام كرد گزينه و انتخاب نهايي ما در ايران شما هستيد اما بايد متقابلا در چالش با نظام از خود تحرك نشان دهيد تا دفاع ما از شما در كشور خودمان توجيه داشته باشد؟ ملاقات هاي مكرر دبيركل وقت حزب مشاركت و نيز رئيس ستاد انتخابات با برخي سفراي اروپايي چطور؟
آمريكايي ها و انگليسي ها و برخي دولت هاي مشابه مي گويند انتخابات رياست جمهوري آينده ايران بسيار مهم است. اين سخن تازه اي نيست، مختص دولت جديد آمريكا هم نيست. از يك سال و نيم پيش، مقامات دولتي و ديپلمات هاي آمريكايي و انگليسي بر لزوم تغيير دولت و مجلس شناخته شده به «اصولگرايي» تاكيد مي كنند، هرچند كه عمر نومحافظه كاران آمريكايي براي چنين رويايي كفاف نكرد. اما چرا؟ پاسخ اگرچه روشن است اما اجازه دهيد جواب فني تري به اين پرسش بدهيم.
قدرت هاي غربي مي گويند به دلايل متعدد- از قدرتمندي ايران گرفته تا گرفتاري هاي آمريكا و ناتو در افغانستان و عراق- نمي توان با جنگ ايران را وادار به تسليم كرد. تحريم اقتصادي هم چاره ساز نبوده است، چه آن هنگام كه با شدت تمام به اجرا گذاشته شد و چه اكنون كه زهوار آن در رفته و مدام نقض مي شود، به ويژه آن كه بحران بزرگ اقتصادي گريبانگير غرب شده است. قدرت هايي نظير آمريكا و انگليس اگرچه خون از پيكر حكومتشان مي چكد و تشنه جنگ افروزي و جهانگشايي اند اما آموخته اند كه بيش از اين حيثيت خود را در درگيري هاي آشكار و شكست آميز به حراج نگذارند. آنها جنگيدن پاي ميز مذاكره را بر همه چيز ترجيح مي دهند. اكنون آنها اجماع بي نظيري براي مذاكره دارند اما مذاكره نه آن گونه كه ما و همه انسان هاي نرمال و متعادل از كلمه مذاكره-گفت وگو براي تفاهم در فضايي عادلانه- مي فهميم، بلكه مذاكره به مفهوم كشاندن طرف مقابل به گوشه رينگ، گذاشتن چاقو زير گلوي وي و باج گرفتن. آنها مي گويند بايد با دست پر پاي ميز مذاكره رفت يا به قول ابلهانه خود، با چماق و هويج. مشكل همين جاست. طرف ايراني نه مي ترسد و نه فريب مي خورد. به اصطلاح خود غربي ها، هيچ برگ برنده اي براي گذاشتن روي ميز ندارند و به قول استفان هادلي مشاور امنيت ملي در دولت بوش- كه عصاره استدلال همه محافل اطلاعاتي، سياسي و ديپلماتيك در غرب است-«مذاكره با ايران وقتي هيچ برگ برنده اي در دست نداريد، بي فايده و احمقانه است.»
خب! چه بايد كرد؟ آنها راهي بهتر از مذاكره نمي شناسند كه چنان كم هزينه و پرسود بوده باشد. بنابراين همه اميد و همت خود در ايجاد فرصت تازه- يافتن برگ برنده- براي مذاكره را معطوف به «جايگزيني» طرف مذاكره كننده ايراني كرده اند. آنها دنبال شاه سلطان حسين هايي هستند كه اهل معامله از موضع ضعف باشند و بتوانند كشوري را با «تاج بي تخت» تاخت بزنند. حاضر باشند بيگانه صرفا تاجي بر سرشان بگذارد، اگر تخت و رخت و كلاه و جامه شان را نيز ايلغار كرد عيبي ندارد. بتوانند گورباچف باشند و به همين دل خوش كنند كه تصاويرشان روي آنتن ها و صفحات اول رسانه ها و روزنامه هاي اروپايي برود. بتوانند ننگ و عار را به جان بخرند و به ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه اقتدا كنند، امتياز نفت و غير نفت بدهند و مابه ازايش چند سفر فرنگ بروند و با ورژن امروزي تر، چند سخنراني هم در يكي از پستوهاي آكادميك داشته باشند و نظريه اي دركنند! اما اگر ترقه اي تركيد يا اولتيماتومي رسيد، درجا قافيه را ببازند و آماده نشستن پاي ميز مذاكره باشند. اصلا يك پا عرفات باشند براي خودشان، كه عاشق مذاكره بود و مدام در اين دهه ها امتياز و زمين و قدرت داد تا توانست صهيونيست هاي وحشي را پاي ميز مذاكره نگه دارد! كه چه شود؟ از اينجا به بعدش را بخوانيد از مقاله وزير ارشاد دولت اصلاحات در روزنامه اعتماد ملي:
«شيمون پرز به عنوان يكي از شخصيت هاي كليدي اسرائيل در كتاب آينده اسرائيل كه مصاحبه وي با رابرت لينل روزنامه نگار يهودي است مي گويد عرفات دو ويژگي مهم داشت. عرفات برايش مهم بود كه او را چه و چگونه خطاب كنند! ترجيحش اين بود كه به او پرزيدنت بگويند. او به «رئيس» خرسند بود. پرز مي گويد متناسب با شرايط به او عنواني مي دادم. عرفات دوست داشت شيوه آرايش صندلي ها مثل صحنه ملاقات هاي رئيس جمهور آمريكا باشد. من ]مهاجراني[ گمان كردم لابد پرز اغراق كرده اما در مصاحبه مفصل ياسر عبدربه نيز ديدم به همين ويژگي ها اشاره كرده و مي گويد عرفات خودش را بهترين مذاكره كننده مي دانست در حالي كه نبود. ما حتي در مذاكرات كمپ ديويد در زمان كلينتون هيچ طرحي به همراه نداشتيم و ابتكار عمل دست اسرائيلي ها بود.»
انتخابات را مي توان و بايد از زواياي گوناگون ديد و سنجيد. اما آن وجه از اين موضوع كه به نسبت ملت ايران با بيگانگان و طراحي دشمنان برمي گردد، حائز اهميت استراتژيك است. تنوع و رقابت نامزدها در فضايي شاداب يك بحث است و بستن راه طمع و نفوذ دشمن، بحثي متفاوت. در كنار جاذبه ها، بايد داراي دافعه هاي روشن در اين زمينه بود وگرنه همان مي شود كه رئيس دولت سابق به درستي- در سال هفتم رياست خود-هشدار داد؛ «از اردوگاه اصلاح طلبان صداي دشمن به گوش مي رسد.» امروز هم صداي دشمن از اين اردوگاه به گوش مي رسد كه باعث مي شود امثال كروبي و موسوي و خيلي هاي ديگر حساب خود را از آن جماعت جدا كنند و البته توقع از آقاي خاتمي كه اقرار به واقعيتي تلخ كرده، بيشتر و پيشتر است. دافعه با دشمن و احياي مرزبندي با نفوذي ها، آغاز تجديد اخوت با جمهوري اسلامي و ملت ايران است. اينجا ديگر نه عرصه رقابت حزبي و انتخاباتي بلكه مرز دوست و دشمن است و البته كه دوست در جبهه دشمن نمي ايستد.مگر نه اينكه به قول رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا، ايراني معتدل، ايراني اي است كه با گلوله كشته شده باشد؟!
فارغ از آمد و شد نامزدها و گرم شدن فضاي مسابقه و رقابت انتخاباتي، بايد اميدوار بود كه شاه سلطان حسين ها و ناصرالدين شاه ها و تقي زاده ها و هويداها و عرفات ها به تاريخ پيوسته باشند و سر از گور بلند نكنند. اگر ما نخواهيم، انگليسي ها و آمريكايي ها كه علم و هنر احضار روح ندارند، دارند؟!
محمد ايماني

سه|ا|شنبه|ا|20|ا|اسفند|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن