تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشانه توبه كننده چهار است: عمل خالصانه براى خدا، رها كردن باطل، پايبندى به حق ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826733520




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ برخي از روزنامه‌هاي صبح امروز كشور


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده سرمقاله‌ برخي از روزنامه‌هاي صبح امروز كشور
خبرگزاري فارس: برخي روزنامه‌هاي صبح امروز سرمقاله‌هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند.


* كيهان
روزنامه كيهان دريادداشت روز خود با عنوان "3 گام تا 9 دي" به قلم مهدي محمدي آورده است :فتنه 88 در ايران مدت هاست پايان يافته اما فرايند درس آموزي از آن همچنان ادامه خواهد داشت. نهم دي ماه روزي است براي مرور مجدد همه آنچه گمان مي كنيم به خوبي آموخته ايم اما در واقع در هيچ لحظه اي از به فراموشي سپردن آن در امان نيستيم.
از يك نگاه كاملا كلان، فتنه 88 در وهله اول، محصول غفلت از وجود دشمن خارجي كارآزموده، كينه توز، فرصت طلب و به شدت برنامه ريز بود. در فاصله 88-1384 افرادي كه پيشاپيش خود را به دشمن بيروني فروخته بودند و كساني از دوستان انقلاب در اثر عواملي كه اينجا جاي بحث از آن نيست، به تدريج در منازعه با دوستان و خودي ها - ولو اينكه همگان مي دانند درجه خلوص افراد يكسان نيست- حرفه اي تر شدند و پاي كار تر بودند، تا در هماوردي با دشمنان. كار به جايي رسيد كه برخي اساسا فراموش كردند دشمني در كار است، اين دشمن نمايندگاني در داخل كشور دارد و سال هاست در انتظار نشسته تا فرصتي بيابد و كينه ديرين خود را بيرون بريزد. در همان ايام گاه مي شنيديم كه گفته مي شد- «اينها مرده اند»- و منظور از اينها هم همه دشمنان انقلاب بود كه در فاصله سال هاي 76-84 طعم خيانت آنها را مكرر چشيده بوديم- ولي اين جمله در واقع نه يك باور عميق بلكه توجيهي بود براي هر چه بيشتر فرو رفتن در گرداب منازعات داخلي اصولگرايان و زنده نگهداشتن اختلاف هاي سابق و تبديل رقابت ها به كينه توزي.
در سال 88 اما به عيان ترين شكل ممكن روشن شد كه «دشمن وجود دارد» و در تمام آن مدتي كه كساني خطر آن را انكار مي كردند تا توجيهي براي عميق تر كردن اختلاف ها در داخل اصولگرايان داشته باشند، در حال برنامه ريزي و توطئه بوده است. اصولگرايي در سال 88 از سوراخي گزيده شد كه برخي اصل وجود آن را انكار مي كردند. جرياني كه بعدها فتنه 88 را بوجود آورد از سال 84 به اين سو نه تنها وجود داشت بلكه به كمك طرف خارجي به شدت در حال فعاليت بود و سعي مي كرد با درس آموزي از شكست هاي راهبردي اش در پروژه دوم خرداد مجددا سازمان و گفتمان خود را به نحوي بازسازي كند كه از ميدان به در كردن آن ديگر به سادگي گذشته نباشد. بويژه جريان اصلاح طلب در اين مدت تلاش كرد پروژه هاي زير را هر چه سريع تر به يك نقطه مطمئن برساند:
1- در پيش گرفتن نوعي فرايند نقد دروني و بازشناسي آسيب هاي پروژه دوم خرداد
2- تمركز بر تخريب دولت به عنوان پوشش براي فتنه اي كه در پيش داشتند.
3- رسيدن به يك ائتلاف استراتژيك با هاشمي رفسنجاني براي رويارو ايستادن با تجربه اصولگرايي
4- تكميل فرايند شبكه سازي در داخل روي محيط هاي داخلي و مجازي با هدايت مستقيم طرف خارجي
5- مسافرت هاي مكرر به خارج از ايران -وحتي امريكا- در چارچوب پروژه (hange) تبادل براي دريافت آخرين نسخه هاي عمليات نرم و نيمه سخت عليه نظام جمهوري اسلامي و گذراندن دوره هاي آموزشي مرتبط با آن
6- ميزباني تعداد زيادي از عوامل سرويس هاي اطلاعاتي غربي در داخل ايران در پوشش پژوهشگر، استاد دانشگاه و ... كه ماموريت همه آنها بومي سازي روش هاي جديد براندازي در ايران و برآورد ميزان توانايي جريان اصلاح طلب براي عملي ساختن آن روش ها بود.
سال 88 زماني بود كه همه اين پروژه ها با هم تركيب شد و آنچه را كه فتنه مي خوانيم بوجود آورد.
بدون ترديد علاوه بر پروژه بيروني دشمن براي فتنه انگيزي كه از سال ها قبل تدارك ديده شده بود، رشد اختلاف هاي دروني اصولگرايان و از دست رفتن انسجام نيروهاي انقلاب نيز در پيدايش فتنه 88 بي تاثير نبود. دنباله هاي داخلي دشمن خارجي كه دانسته يا ندانسته به پيمانكاران اجراي پروژه هاي طراحي شده در بيرون از مرزهاي ايران تبديل شده بودند از جمله زماني جان گرفتند و فرصت را مناسب يافتند كه ديدند اختلاف هاي داخلي پيروان انقلاب از حد نقد دروني، گله داخلي و امر به معروف و نهي از منكر فراتر رفته و بوي حذف و تكفير مي دهد. درون اصولگرايان از دو سو اشتباهاتي شكل گرفت. از يك طرف عده اي از همان روز نخست بناي خود را بر گذاشتن چوب لاي چرخ دولت قرار دادند و با دولتي كه انصاف بايد داد در مقطعي -متاسفانه كوتاه- به الگوي خدمتگزاري تبديل شده بود چنان رفتار كردند كه پيش از آن با دشمن نكرده بودند. هم زبان شدن با دشمن خارجي عليه پيشرفت ها و موفقيت هاي كشور و آسان شدن هم نشيني با كساني كه در بدخواهي آنها شكي نبود -و نيست- به شكل گيري پديده اي انجاميد كه از زمان فتنه به اين سو آن را بي بصيرتي خواص مي خوانيم. چرا عده اي در سال 88 سكوت كردند؟ راز شكل گيري فرقه ساكتين چه بود؟ چرا نداي هل من ناصر رهبر را نشنيدند؟ جواب ساده است: در فاصله 84-88 آنچنان فضايي از بددلي متقابل شكل گرفته بود كه عده اي حتي وقتي گريبان چاك و شمشير آخته ضد انقلاب وسط خيابان هاي شهر را هم ديدند باز بر اين گمان بودند كه اين في المثل دعوايي ميان احمدي نژاد و موسوي است نه نزاع انقلاب و ضد انقلاب. راز سكوت، در اشتباه در تحليل و تشخيص بود و اين اشتباه از دل يك تجربه تاريخي بي نهايت اسف بار بيرون آمد كه همچنان بايد براي شناخت ابعاد آن وقت گذاشت.
اما از آن سو هم سنگ بناي تفكر و رفتاري گذاشته شد كه اكنون آن را به خوبي با عنوان انحراف مي شناسيم و تمييز مي دهيم. اين انحراف اساسا بر دو ركن استوار بود: يكي فراموش كردن -عمدي يا غير عمدي- دشمن اصلي و دميدن پي در پي در اين نغمه كه «دشمن همين اصولگرايانند» و دوم، گرفتار شدن به اين توهم كه سرمايه اجتماعي جمع شده در سبد دولت همواره مستدام خواهد بود حتي هنگامي كه در مقابل رهبري ايستاده باشند. اين نوع تفكر، زيرساخت انحراف از اصولگرايي است، انحرافي كه بدون شك به مرور زمان وتحت تاثير عواملي كه باز هم در اينجا مجال صحبت از آن نيست ايجاد شد و رشد كرد و اكنون به مرحله اي بازگشت ناپذير رسيده است.
اكنون هم بدون كمترين ترديد اگر بنا باشد كساني از دوستان انقلاب وقت و همت خود را صرف درگيري با دوستان كنند (دوستاني كه ولو دير حالا ديگر فهميده اند حقيقت فتنه 88 چه بود) و از ياد ببرند كه بعيد نيست دشمني كه تصور مي شود به خود مشغول شده دوباره سر برآورد و اگر توانست در انتخابات مجلس و اگر نشد در انتخابات رياست جمهوري سال 92 مجددا با آرايشي نو روياروي جبهه انقلاب بايستد، گرفتار همان اشتباه تحليلي شده اند كه كساني در سال 88 در ميانه آن افتادند و «بي بصيرت» نام گرفتند. اگر معناي بصيرت در سال 88 مرزبندي فوري و صريح با فتنه بود، اكنون معناي بصيرت آن است كه جاي دوست و دشمن را اشتباه نگيريم و آرمان وحدت را كه مستلزم كوتاه آمدن از هيچ اصلي نيست، پيش پاي اختلاف هاي ديگر قرباني نكنيم.
و اما سومين عامل ايجاد كننده فتنه 88 كم توجهي به هشدار و زنهارهاي مكرر رهبر معظم انقلاب و فاصله گرفتن از استانداردهايي بود كه ايشان به كرات سعي كردند آن را به جامعه سياسي كشور بياموزند.
توصيه هاي رهبري را به ياد بياوريد. نخست تاكيد كردند كه 3 اصل كاري، مردمي و انقلابي بودن شاخص هايي جايگزين ناپذير براي تشخيص نيروهاي انقلاب از غير آنهاست. سپس مكررا هشدار دادند كه دشمن طرح هايي خطرناك در سر دارد و از ياران انقلاب خواستند هرگز از حفظ مرزبندي و فاصله خود با دشمن غفلت نكنند. پس از آن، تاكيد كردند كه هيچ عاملي جايگزين تصميمي كه مردم خود براي خود مي گيرند نخواهد شد. در مرحله بعد، با تشريح پروژه دشمن هشدار دادند كه ممكن است كساني نادانسته بخشي از آن پازل را تكميل كنند و از حيث نتيجه ميان همراهي دانسته يا نادانسته با دشمن تفاوتي نيست. پس از آن تاكيد كردند بزرگترين جنايت اهل فتنه نه وارد كردن خسارت هايي به جان و مال مردم بلكه اميدوار كردن دشمن و انرژي دادن به آن براي كليد زدن دور جديدي از توطئه عليه ملت مسلمان ايران بوده است.
همبن توصيه را اگر اكنون از سر دقت مرور كنيم معلوم خواهد شد كه تشخيص حق از باطل آنقدرها هم دشوار نيست. شايد مهم ترين حاصل اين حقيقت كه سايه ولي فقيه بر سر ماست، اين است كه همواره حجت بر ما تمام است و كسي مضطر و محجور نيست.

* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "ايران پس از فتنه 88
"به قلم محمد كاظم انبارلويي آورده است:استكبار جهاني در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري وحدت و اقتدار ملي را هدف قرار داد و با بهره‌گيري از پياده‌ نظام خود و نيز غفلت برخي خوديها، براندازي نظام مقدس جمهوري اسلامي را در دستور كار قرار داد.
رهبري هوشمند انقلاب اسلامي با بهره‌گيري از بصيرت ديني امت همين «تهديد» را به شكل «فرصت» درآورد و از آن مقتدرانه عبور كرد.
راهبرد دفع حداقلي و جذب حداكثري در برابر راهبرد فعال كردن شكاف‌هاي دولت با ملت، نخبگان با مردم و شكاف‌هاي اجتماعي قومي و مذهبي قرار گرفت. اين دو راهبرد به صورت هماورد دو اراده در برابر هم منجر به پيروزي اراده ملت در برابر دسيسه‌هاي دشمن شد.
صبر و استقامت توأم با بصيرت مردم، قدرت فوق العاده تحليل رويدادها و شفاف‌سازي فضاي غبارآلود مانده از لجن پراكني‌هاي رسانه‌هاي دشمن توسط مردم و نخبگان باعث شد اصل و فرع آفرينندگان «بحران» به اردوگاه دشمن منتقل شوند.
امروز جهانيان در كمال بهت و حيرت نظاره‌گر آن هستند كه ايران پس از فرو نشستن گرد و غبار تبهكاريهاي سياسي دشمن در سال 88 متحدتر، منسجم‌تر و مقتدرتر سر برآورده است.
آنها كه در ذهن خود آشوبهاي خياباني را طراحي كرده بودند و دلخوش به سروصدا در چند خيابان شمال شهر تهران بودند، امروز شاهد فروپاشي نظامهايي هستند كه رهبران آنها بيش از 30 سال در اردوگاه قدرتهاي جهاني سربازي كرده‌اند.
آنها به يكباره ديدند كه شعارهاي 30 ساله ملت ما و انقلاب ما از زبان ملتهاي منطقه شنيده مي‌شود. جهانيان اين شعارهاي يكصدايي را كه‌در خليج فارس، خاورميانه و شمال آفريقا مي‌شنوند، صداي انقلاب اسلامي ايران است.
ارتعاشات زلزله‌اي كه در منطقه روي گسل دولت ـ ملت‌هاي خاورميانه رخ داده و جغرافياي سياسي و نظامي منطقه را به طور عجيبي
به هم زده است، در اروپا و آمريكا قابل رويت است.
مي‌خواهند ريشه جنبش ضد سرمايه‌داري در اروپا و آمريكا را اقتصادي جلوه دهند حال آنكه ريشه‌هاي سياسي و اجتماعي آن به مراتب قويتر از ريشه‌هاي اقتصادي آن است.
جنبش وال‌استريت جنبشي است كه حيات اجتماعي، سياسي و اقتصادي در غرب را نشانه گرفته است. مؤسسات آينده‌پژوهي آمريكا چون روي ضخامت بازوي دولتمردان غربي و كلفتي صداي رسانه‌هاي صهيونيستي حساب باز كرده‌اند، هنوز آن را جدي نگرفته‌اند. امروز جرج سوروس و شركايش بيش از آنكه به فكر راه‌اندازي انقلاب مخملي در ايران باشند بايد به فكر مهار و مديريت بيداري اسلامي در منطقه و سركوب جنبش ضد سرمايه‌داري در كشورهاي اروپايي و آمريكايي باشند.
امروز ايران اسلامي در اوج اقتدار و امنيت است. تهديدهاي دشمن دفع شده و به صورت فرصت درآمده است. امروز روز بهار فعاليت هاي ديپلماسي ايران در منطقه و جهان است. امروز پيشرفت‌هاي غرورانگيز علمي در زمينه‌هاي هسته‌اي، نانو تكنولوژي، هوا ـ فضا، پزشكي و ... در ايران نشان مي‌دهد ملت قله‌هاي پيشرفت و ترقي را بي‌دغدغه و فارغ از آشوبهاي منطقه‌اي و جهاني فتح مي‌كند.
آرامش سياسي و اجتماعي در ايران علي‌رغم توطئه‌هاي دشمنان اسلام با هيچ كشوري قابل مقايسه نيست.
ارتش، سپاه، نيروهاي مسلح، نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي هيچ‌گاه در هيچ دوره‌اي از ادوار انقلاب اسلامي به اندازه امروز مقتدر و دست به ماشه نبوده‌اند.
آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي ـ مثلث توطئه، دسيسه و نيرنگ عليه ملت ايران ـ هيچ‌گاه به اندازه امروز ضعيف، درمانده و بيچاره نبوده‌اند.
سفيران جمهوري اسلامي در كشورهاي اروپايي و آمريكايي و ديگر كشورهاي جهان بايد تصور درستي از تحولات ايران، منطقه و جهان داشته باشند تا بتوانند پيام ملت ايران را به ملتهاي تشنه اسلام و انقلاب اسلامي ايران برسانند.
اگر دستگاه ديپلماسي كشور نتواند حرف نو ملت ايران را كشف كند نمي‌تواند به نقش‌آفريني در عرصه ديپلماسي جهان بپردازد.
سفرا و مسئولان وزارت خارجه بايد رهنمودها و روشنگري‌هاي مقام معظم رهبري در تبيين اوضاع ايران و جهان را جدي بگيرند و مرعوب آمريكا و دولت‌هاي اروپايي نشوند اوضاع آنها
به هم ريخته‌تر از آن است كه ديده مي‌شود.
امروز آرايش سياسي دنيا به سرعت در حال تغيير است. ملت ايران و رهبري هوشمند و مدبر انقلاب اسلامي نبض اين تغييرات و تحولات را در دست دارند.
امروز وقت آن است كه به اين تحليل بنشينيم كه ما چگونه به اين مرتبت از عزت و عظمت رسيده‌ايم. پاسخ روشن است؛ ملت ما از روز 9 دي 88 تاكنون از يك پيچ تند تاريخي به سلامت عبور كرده است. به همين دليل 9 دي يك نقطه عطف تاريخي در روزشمار طلايي تاريخ ملت ايران است.
9 دي روز پايان دادن به توطئه ها و دسيسه‌ها و ماجراجوييهاي دشمن بود.
9 دي روز ميثاق مجدد با ولايت فقيه و نظام و تحكيم مناسبات معنوي بين امت و امام بود.
9 دي روز زدن حرف روشن ملت به دشمنان نظام بود.
9 دي روز دفن سران مردود فتنه بود.
9 دي روز بازگشت نادمين و غافلين به خيمه انقلاب و روز احياي رأي چهل ميليوني ملت در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري به مشروعيت مردمي نظام بود.
9 دي روز رويشهاي جديد و شگفت‌انگيز انقلاب و ريزش‌هاي اجتناب‌ناپذير آن بود.
9 دي روز پاسخ به اين نداي رهبري بود كه فرمود «اَيْنَ عمارها»
9 دي روز فرياد بر سر ساكتين عليه ستمكاري و تبهكاري سياسي فتنه‌گران بود.
9 دي روز رونمايي از نفاق نو و پيوند آنها با نفاق كهنه بود.
9 دي روز نااميدي دشمن و اميدواري ملت به آينده‌اي روشن و نويدآفرين بود.
و بالاخره روز 9 دي روز روشنگري و هدايت به سوي صراط مستقيم الهي انقلاب اسلامي بود.
اگر كسي در صراط مستقيم الهي انقلاب اسلامي حركت نكند سرعت تحولات سياسي در ايران، منطقه و جهان او را به جهنم توهمات شيطاني مي‌اندازد.
امروز در آستانه انتخابات مجلس شوراي اسلامي هستيم.
انتخابات آينده يك فرصت ديگر براي رصد كردن مشروعيت مردمي انقلاب است. مشاركت وسيع مردمي در پاي صندوق‌هاي رأي پاسخي دندان‌شكن به تداوم توطئه‌هاي دشمن است.
اگر كساني در سر سوداي احياي فتنه سال 88 را داشته باشند و بخواهند حضور حماسي مردم را با طراحيهاي شرورانه دشمن به نفع شيطان بزرگ مصادره كنند، از ملت سيلي خواهند خورد. آنها بايد منتظر اين تنبيه باشند

*آفرينش
روزنامه آفرينش درسرمقاله خود با عنوان "اشتغال زايي و انتظار جوانان"به قلم حميدرضا عسگري آورده است :سال 90 هم در حال اتمام است و همه چشم به راه تحقق وعده دولت مبني بر ايجاد 5/2 ميليون شغل در كشورهستند. سفرهاي استاني هيات دولت و بسياري از برنامه هاي اقتصادي كه در طول اين سفرها پيش بيني مي شود اكثرا با محوريت ايجاد اشتغال در استان ها صورت مي گيرد. اما متاسفانه منبع و مرجعي براي ارائه آمار مشاغل ايجاد شده وجود ندارد ، همچنين از تعداد احتمالي افرادي كه در سال جاري بيكار شده اند هم اطلاع رسمي در دست نيست و نمود آن در جامعه حجتي برافزايش تعداد بيكاران مي باشد.
يكي از اقدامات دولت در جهت تسريع ايجاد اشتغال، طرح بنگاه هاي اقتصادي زود بازده بود كه مي بايست ظرف چهار سال (از سال85 تا 89) سه ميليون و 100 هزار شغل ايجاد مي كرد كه امروز طبق آمار وزارت كار تنها 900 هزار شغل ايجاد كرده ، يعني در حدود 30 درصد اهداف درنظر گرفته شده محقق گرديده است.
كاهش و پايين آمدن نرخ رشد سرمايه گذاري و پايين آمدن نرخ رشد توليد و درآمد سرانه كشور به دلايل مختلفي از جمله برخورد سليقه اي و غيرعلمي و سياست زدگي است و از علل مهمي كه اين طرح نتوانسته به اهداف مورد نظر برسد، كاهش جذب سرمايه براي ايجاد بنگاه هاي توليدي بوده است. از طرفي ديگر واحدهاي توليدي موجود نيز به علت عدم توانايي در فراهم كردن امكانات توليد رو به تعطيلي گذاشته و يا به تعديل شديد نيرو پرداخته اند.
طبق برنامه چهارم توسعه بايد ميزان بيكاري در پايان اين برنامه به 7 در صد مي رسيد در حاليكه در پايان برنامه چهارم توسعه ميزان بيكاري در كشور دوازده و نيم درصد بود. درعين حال بسياري از كارشناسان معتقدند با ادامه روند كنوني توليد و اشتغال زايي در كشور بايد منتظر نرخ بيكاري 20 درصدي باشيم.
ايجاد 5/2 ميليون شغل مي تواند نياز جوانان بيكار كشور را برطرف و نرخ بيكاري را تك رقمي نمايد. اما با وجود داشته هاي موجود اين امكان وجود ندارد و يا حداقل بعيد به نظر مي رسد. اصرار بر اثبات و تحقق آمار اعلامي از سوي دولت آرزوي هر ايراني است اما دستاوردهاي اقتصادي ما در اين زمينه پاسخگوي اين ادعا نيست و عدم تحقق آن مي تواند آثار منفي در باور مردم كشور بگذارد. هرچند كه منبعي رسمي براي رسيدگي و اعلام آمار اشتغال زايي وجود ندارد اما مردمي كه هرروز در بطن جامعه حضورمي يابند از واقعيات باخبر مي شوند.
موج جمعيتي دهه 60 كه هم اكنون در سنين24 تا 29 سال هستند به تدريج با فراغت از تحصيل و خدمت سربازي در حال ورود به بازار كار هستند. با اقدامات موضعي و موقت نمي توان انتظار ايجاد اشتغال پايدار براي اين جوانان را در نظر داشت. با تغيير در تعاريف اشتغال در جامعه و ارائه آمار تسهيلات بانكي و دادن وام هاي سه تا هشت ميليوني نمي توان انتظار داشت كه اشتغال پايدار در كشور ايجاد شود ومعضل بيكاري برطرف گردد. اميدواريم دولت با پيگيري ايجاد 5/2 ميليون شغل برنامه اي جامع و هدف دار براي تحقق اين امر در نظر داشته باشد.

* مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري درسرمقاله خود با عنوان "به ياد آيت الله جمي كه با عشق تكليف عقل را هم روشن ساخت "به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد آورده است:چه خوب مي شد، اگر هر فردي خودش را با نظام در نظر مي گرفت و به تنهائي و جداي از نظام خود ش را ارزيابي نمي كرد. به ويژه اگر آن فرد مسووليتي هم داشت، مدير جايي بود، يا نمايندگي مردم منطقه اي را در مجلس شوراي اسلا مي عهده دار شده بود، يا در كسوت امامت جمعه اموري از مردم را رتق وفتق مي كرد.چه خوب مي شد، اگر فردي مي پذيرفت كه استعداد «شخصيتي» بالا تر از استعداد كاري است به ويژه اگر آن فرد شخصيت ثابت و استوار داشت و قابليت الگو و نمونه شدن را داشته باشد، البته اگر اين شخصيت ها با شاخص هاي مكتبي و ارزشي مسير ثابتي را پيموده باشند.چه خوب مي شد، اگر افراد با تشخص حركت مي كردند و در تشخص خود كارآمد بودند و براي هر رفتار و كردار و انديشه خود تحليل داشتند، در آن صورت نياز نبود از كار او دفاع كني كه از تشخص دفاع مي كردي وچه خوب بود اگر هر فردي توان تبيين هدف و كار خودش را به نفع جامعه داشت كه در آن صورت به سادگي مي توانست از عوامل فعال و امكانات وسيع جامعه استفاده كند و نيازي نمي شد با فرافكني هاي متحجرانه و مسخره و نخ نما خود را اثبات كند و... اشتباه نكنيد، نمي خواهم بگويم چنين افرادي وجود ندارند، خير! فراوانند و محورند و هدايتگر و مفيد كه نه با قدرت رسانه هاي در اختيار كه با قوت قلب و دل هاي تسخير شده به واسطه شخصيت شان، زنده اند و راهنما.يكي از اين ستاره هاي درخشان آسمان معرفت و انسانيت، نور چشم آبادان و عزيز دل ها، شادروان حاج شيخ غلا محسين جمي بود كه واجد تمام آرزوها و آرمان هاي فوق الذكر بود و در اوايل دي ماه سه سال پيش به آسمان پركشيد. خبر، بزرگتر از آن بود و بزرگتر از آن است كه در يك هفته و يك سال و چند سال هضم و جذب شود. در دي ماه 1387، سمبل و نماد مقاومت و مردم داري و مردم دوستي و صداقت و پارسائي، آيت الله جمي 83 ساله در بيمارستاني در آبادان از خاك به افلا ك رفت.آيت الله جمي نه در هنگام عروج كه سالها بود از قيد نسبت ها رهيده بود و به حقايقي فراتر از واقعيت هاي ملموس رسيده بود.«جمي» نيك در يافته بودكه براي ماندن و نيك ماندن ورضاي خداوند متعال را كسب كردن بايد با مردم بود و از آنها جدا نشد. در وقايع قبل از پيروزي انقلا ب اسلا مي، در حادثه سهمگين سينما ركس آبادان، در جنگ، در مقاومت، در سازندگي، در محروميت با مردم ماند و ماند و سرانجام در ميان همان مردم جان به جان آفرين تسليم كرد.
دل پر درد من امشب، دوا از درد مي خواهد
پيام گرم عشقي، از نگاه سرد مي خواهد
به صحراي جنون روي عقل پامگذار بي پروا
كه ميدان بلا خيز محبت، مرد مي خواهد
25 سال امامت جمعه آبادان دومين پايتخت دفاع مقدس و حماسه و ايثار بعد از خرمشهر حكايتي است كه بر سينه تاريخ تا ابد خواهد ماند. در طول 8 سال دفاع مقدس نه تنها يك نماز جمعه آبادان تعطيل نشد كه خود او نيز حتي يك روز به بهانه استراحت يا معالجه از رزمندگان فاصله نگرفت. مي گويند هنگام صدور فرمان تاريخي امام براي شكستن حصر آبادان تفنگ بر دوش گرفت و به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. دشمن براي شكستن مقاومت مردم و رزمندگان، خانه مسكوني او را به توپ مي بست، نه براي آنكه توپ و تانك و انبار تجهيزات و سلا ح را از بين ببرد، كه براي شكستن نماد مقاومت و ايستادگي به اين اقدام دست مي زد. درخشش مردم باوري كه در وجود امام راحل(ره) متجلي بود، بربام باور آيت الله جمي اذان عشق سر مي داد و در حل مشكلا ت رجوع به مردم راه حل اول او بود.چه نيك به جهان آموخت كه عشق، توسعه عقل است؟ با كمي عشق، تكليف عقل را هم مي شود روشن ساخت. آن كه باور مشتاقانه اش را از سر يقيني ناگزير، دريافته است، هيچ كس و هيچ چيز را با راي آن نيست كه اشتياق و عشق او را به آتش كشد. چه توپ و خمپاره دشمن در ميانه جنگ و چه زرق و برق دنيا در عصر عافيت طلبي و چه غوغا سالا ري هاي برآمده از جهالت و كج انديشي. «نياز» هركس به قدر غيرت اوست، اگر كه خويشتن را «باور» آورده باشي، و از اين راه، همه «او» را- اونيز- همه هستي را خواهد فرمود كه همه، همان را بخواهند كه تو مي خواهي، همه همان را بگويند كه تو مي گويي. يادش گرامي و خاطره مقاومت و اخلا ص اش ماندگار.‏

* خراسان
روزنامه خراسان دريادداشت خود با عنوان "همايش ها و سخنراني هاي «9 دي » و غفلت از مخاطبان اصلي" به قلم محمد سعيد احديان آورده است:دومين سالگرد حماسه ۹ دي نيز گذشت و برنامه هاي متعدد و مختلفي در بزرگداشت اين روز برگزارشد و مستندهاي تلويزيوني و سخنراني هاي زيادي نيز در تبيين حوادث سال 88 و اهميت حماسه ۹ دي به افكارعمومي عرضه شد اما دريغ و صدافسوس از خلاء يكي از مهمترين كارهايي كه بايد در دستور كارقرار مي گرفت.
سال گذشته به مناسبت اين روز اهميت حماسه 9دي را با توان اندكم تبيين كردم و برهمين اساس نيز براين باورم كه اصل بزرگداشت اين روز ضرورتي انكارناپذير براي ثبت در تاريخ بعنوان يكي از يوم الله هاي مهم تاريخ انقلاب است اما اگر قرار شد پا را از بزرگداشت اين روز فراتر بگذاريم و به بهانه اين روز وارد عرصه روشنگري و تبيين شويم بايد به صراحت تاكيد كنم آنچه اين روزها از برنامه هاي تدارك شده ديديم به هيچ عنوان راضي كننده نبود.
اگر تعارف ها را كنار بگذاريم و كمي صريح تر به بيان مسئله بپردازيم اثبات اين ادعا خيلي سخت و دشوار نيست كافي است به اين اصل بديهي توجه كنيم كه هربرنامه اي(اعم از فيلم،سخنراني يا...) بايد براي مخاطبي مشخص تعريف شود و برنامه اي موفق محسوب مي شود كه شكل و محتوايش را متناسب با مخاطبش تنظيم مي كند. با پذيرفتن اين اصل بديهي اين سوال ساده مطرح مي شود كه مگر مخاطب برنامه هاي "تبييني" درباره حوادث بعد از انتخابات 88 آيا جز كساني كه به دليل ابهامات ناشي از فضاي غبارآلود آن دوران دچارابهامات و سوالاتي جدي شده اند، مي توان مخاطبي ديگردر نظر گرفت؟ فردي كه خود ترديد و ابهامي درمورد حوادث بعد از انتخابات ندارد چه نيازي به حجم زيادي از برنامه هاي تبييني دارد؟ حال كه مشخص شد مخاطب اين برنامه ها بايد گروهي باشند كه هنوز سوالات و ابهاماتي از آن دوران در گوشه ذهن شان باقي مانده است مي توان اين نكته را ذكر كرد كه اگر برنامه سازان و برگزاركنندگان همايش ها و خطيبان و فعالان سياسي كمي با بدنه اجتماعي منتقدين باقي مانده از آن دوره ( نمي گويم بدنه ضدانقلاب جريان سبز) مرتبط بودند به روشني مي يافتند كه اگر هدف اقناع و رفع ابهام هاي باقي مانده از اين عده است، هم محتواي مباحث مطرح شده و هم ادبيات آن ها نه تنها كوچكترين نسبتي با اين هدف نداشت بلكه كينه هاي خاموش يا فراموش شده برخي از آنان را نيز دوباره زنده مي كند.
اجازه دهيد وارد مصاديق نشويم چرا كه اگر در خانه كس هست يك جمله بس است فقط همه آنچه مي خواهيم بگوييم را در دو جمله خلاصه كنيم: اول اين كه عده اي هستند كه حتي به رغم "اعتقادي" كه به نظام و انقلاب دارند سوالات پاسخ داده نشده اي ذهن شان را به خود مشغول كرده است كه پاسخ عملي و نظري به اين ابهامات براساس تجربيات به جامانده از مقايسه 18 تير78 و فتنه 88 ضرورتي بسيار مهم است و دوم آنكه محتوا و ادبيات برنامه هايي كه اين روزها از رسانه ملي پخش مي شود و سخنراني هايي كه ارائه مي شود نسبتي با ذهنيات و دلمشغولي هاي مخاطبين اصلي آن ندارد اگر براساس رهنمودهاي رهبر انقلاب "اقناع" هدف است محتوا و ادبيات برنامه ها بايد متناسب با "مخاطبين اصلي" طراحي و اجرا شود و براي توفيق در چنين امري نيز اول بايد "حرف" آن ها را شنيد و اهميت داد.
پي نوشت: در راستاي همين يادداشت پذيراي سخنان،ابهامات، انتقادات و نظرات شما هستيم تا درحدامكان بتوانيم آن ها را به بحث و بررسي بگذاريم.

* شرق
روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "هان‌اي دلِ عبرت‌بين، هان!"به قلم احسان شريعتي آورده است:دندانه هر قصري، پندي دهدت نو نو،/ پندِ سرِ دندانه، بشنو ز بُنِ دندان!
‌مرگِ همزمانِ رهبر كره‌شمالي، كيم‌ جونگ ايل و رييس سابق جمهوري چك، واتسلاو هاول، در واپسين روزهاي سال‌ جاري ميلادي، دو سنخ از دخالت روشنفكر در قدرت را در معرض قضاوت عموم قرار داد: ميراث يكي كشوري است گرسنه، بسته و اسير اوهامِ خودساخته، اما تا بُنِ دندان مسلح به قدرتي هسته‌شكاف. ديگري، كشوري تقسيم‌شده و تغيير اردو داده، اما رو به توسعه فزاينده، آزاد و مفتخر به سياستمداراني فرهيخته كه خواه سوسياليسم و خواه سرمايه‌داري را «با سيماي انساني» مي‌خواستند (از هاول پرسيدند: الكساندر دوبچك، رهبر «بهار پراگ» ۱۹۶۸، خواستار سوسياليسم با سيماي انساني بود، شما چه مي‌خواهيد؟ پاسخ داد: اين بار، سرمايه‌داري با سيماي انساني! ). موضوعِ دخالت روشنفكر در قدرت از زمان افلاطون و طرحِ «فيلسوف- شاه» او، تاكنون يكي از مسايل مناقشه‌انگيز فلسفة سياسي بوده ‌است. امرِ تناقض‌نما در اينجاست كه انديشه، بنابه تعريف جهاني، بايد حتي در برابر خود بينديشد و اگر متفكر، به ذات، ناقد قدرت است، چگونه مي‌تواند بر تختِ سُلطه بنشيند؟ تجربه‌هاي تاريخي نيز نشان داده‌اند كه روشنفكران هر بار در برابر دو راهي تسليم يا تعقيب قرار گرفته‌اند. اما اين بار، بحث بر سرِ حكومتِ خودِ روشنفكر است در مقام جبار يا مبارزِ آزادي‌خواه. روشنفكري انقلابي مانند كيم ايل سونگ از مرده ريگِ منسوب به ماركس، نوعي ماركسيسم-لنينيسمِ سلطنتي و موروثي مي‌سازد كه چشمِ عالميان را خيره مي‌كند. يك ايدئولوژي من‌عندي به‌ نام «جوجه»juche، كه مدعي انسان- مداري و ضرورتِ نبردِ عالم‌گير است و تخم دوز رده‌اش، علاوه بر بمبِ هسته‌اي، «كيش شخصيتي» تا بدانجا بر‌كشيده كه در گزارشات مراسم سوگواري ناباورانه مي‌بينيم: به شهادتِ همه كارمندان مجذوب روزي «آقازاده» از پله‌برقي اين سوپرماركت پايين آمده بود و درباره اين قابلمه‌ها چنان نظري داده بود كه همه را به ياد لائوتسه حكيم مي‌انداخت! بررسي اين نمونه از ورود و استحاله‌ يك ايدئولوژي مدرن در ورطه‌ سنت‌هاي سرزميني دور و توسعه‌نيافته، موضوع بحثي مستقل و نيازمندِ پژوهش است. در آن‌سوي عالم، اما روشنفكري ديگر با پيشينه‌ خانوادگي مرفه و محافظه‌كار، به جنبش دموكراتيك مي‌پيوندد و در راه دفاع از آزادي‌ها و حقوق اساسي بشري و شهروندي انواع محروميت‌ها و پيگردهايي را چنان تحمل مي‌كند كه به تعبير نويسنده‌ كتاب «سبكي تحمل‌ناپذير (بار) بودن»، از زندگي خود يك «اثرِ هنري» مي‌سازد. نقل اين حرف به اين معنا نيست كه همين چهره از روشنفكر را هم در قدرت انتقادناپذير بپنداريم. سيماي «زياده انساني» سرمايه و قدرت نيز مي‌تواند آدمي را گهگاه به پس گرفتن املاك مصادره‌شده‌ پدري، يا به ارسال پيغام و پسغام به نومحافظه‌كارانِ جنگ‌طلب، يا.... به «تجديدِ فراش» وادارد! چه به گفته شاعر ملي: «پيشگامان خطر گاه خطا نيز كنند!»اما آنچه از هاول همچون درس و اسباب بزرگي به‌جاي خواهد ‌ماند، تجربه در مجموع موفقِ دخالتِ حزم و حكمت در عرصة سياست و قدرت است.
و در اينجا، بديلِ افلاطوني «يا شاهِ فيلسوف، يا فيلسوف-شاه» را اين‌گونه مي‌توان مشروط كرد و فهميد كه: منظورِ روشنفكر از دخالتِ در قدرت تنها مي‌تواند براي ارايه عملي يك معيار باشد: إصلاح «مُلك» از طريقِ إسقاط «سلطان» و بر كرسي نشاندن «تدبير»! هم‌آنچه فارابي در برابر سياست «تغلب» آرزو مي‌كرد، يعني ارايه نوعي سياست مدني يا نظام سياسي آرمانشهري (هرچند در «ناكجاآباد»)، تا معياري شود براي سنجش انواعِ رژيم‌هاي جاهلي «واقعا موجود.»
در اين ايام تحويل سال ميلادي، تحولات جهان چنان خيره‌كننده رُخ مي‌نمايند و تخت قدرقدرت‌هاي خرد و كلان جهاني و منطقه‌اي چنان به لرزه مي‌افتد و ديكتاتورها چونان برگِ خزان پياپي فرومي‌ريزند و دل آدميان را نسبت به سرنوشت‌شان ريش مي‌سازند كه گويي خبرِ خوشِ تولدِ مسيحايي ديگر فرارسيده و پايانِ شبِ يلداي عالم را نويد مي‌دهد.‌گر چنين است، پس بـاش تا صـبـح بهارت بـدمـد... و بـو كـه بـر‌آيد!

*تهران امروز
روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "الزامات بازي برد – برد براي اصولگرايان "به قلم حسن وزيني آورده است:ديروز اولين فصل از پرونده انتخابات مجلس نهم به پايان رسيد. بر اساس اعلام گزارش هاي رسمي براي اين دوره از انتخابات مجلس بيش از 5 هزار نفر در سراسر كشور اعلام كانديداتوري كرده اند. اين استقبال در مقام قياس با شرايطي كه كشور پس از انتخابات پيش يافته ، اهميت بيشتري مي يابد و نشانگر آن است كه جامعه از التهابات پيشين عبور كرده و روزهاي پرشور ديگري در راستاي مشاركت گسترده مردم در لحظات حساس و سرنوشت‌ساز كشور از راه خواهد رسيد. تركيب چهره‌ها ، گروه‌ها و جريانات سياسي كه خود را به آدرس فرمانداري‌هاي سراسر كشور رساندند نيز مويد آن است كه سلايق مختلف و گفتمان هاي متعدد به ميدان رقابت پاي گذاشته اند. اكنون برنامه زماني انتخابات مطابق قانون ، ايستگاه به ايستگاه پيش خواهد رفت تا به سرمنزل مقصود برسد. بديهي است كه تا زمان رسيدن لحظه حضور مردم پاي صندوق هاي راي و انجام يك ماموريت تاريخي ديگر از سوي ملت ، نقش كانديداها وبازيگران سياسي و انتخاباتي اهميت فوق‌العاده‌اي دارد. در اين بازه زماني ، بازيگران سياسي مي‌توانند به گونه اي عمل كنند كه مردم كار آنها را تكميل كنند يا بر روش و منش آنها مهر ابطال بزنند. به نظر مي رسد مانند هر دوره‌اي سه نتيجه را براي رقابت هاي اين دوره مي توان از هم اكنون متصور بود.1 - برد – برد 2 - باخت - باخت 3 - باخت – برد. اين سه فرض بر اساس نتايجي است كه ممكن است از رقابت هاي مثبت و منفي شكل بگيرد. بنابراين بايد هوشيار و مراقب بود كه در اين روند علاوه بر نتيجه برد - برد كه در آن هم نظام ، هم مردم و كانديداها و جريانهاي سياسي مي توانند برنده اين ميدان باشند، بدخواهان نظام چشم به نتايج ديگري دوخته اند. اما كسب نتيجه برد – برد نيازمند الزامات و شرايطي است كه برخي از آنها در پي مي آيد. ‏ ‌
انتخابات در جغرافياي سياسي هر كشوري ترازي دارد كه بر اساس ميزان اثرگذاري آن در معادلات كلان محاسبه مي شود. انتخابات در ايران متناسب با تراز آرمانهاي انقلاب كه بر پيوند وثيق حاكميت ديني و مردم انقلابي استوار است، تعريف مي شود. بنابراين هر گونه تحركي منجر به كاهش مشاركت مردم، بدبيني عمومي به جريانهاي سياسي انقلابي ، ارائه تصويري ناكارآمد از نظام و ايجاد ياس و نااميدي و در نهايت فروغلتيدن به حوزه رقابت هاي غير اخلاقي و غير شفاف شود، از ناحيه هر جناحي كه باشد خطايي استراتژيك خواهد بود و زمينه را براي حصول نتايج ديگري مثل باخت – باخت فراهم مي كند. البته علاوه براين موارد كلان، اصولگرا ها به دليل آنكه در اين بازي نقش برتر و بيشتري به دليل اقبال مردمي دارند ، هوشياري بيشتري بايد از خود نشان دهند . زيرا از ميان سه نتيجه فوق بدترين گزينه – باخت / باخت - زماني رخ خواهد داد كه مجموعه اصولگرايان از برنامه و سناريوهاي دشمن غفلت كنند و در دامن رقابت هاي مخرب وتبديل دوستان به رقبا بيفتند. بنابراين براي تضمين يك رقابت سالم ، با نتيجه اي مفيد براي انقلاب ، نظام ، مردم ، كشور و در نهايت جريان اصولگرايي ، چاره اي جز به كار بست يك هوشمندي تاريخي ، تمسك به جريان وحدت ، فراهم كردن زمينه رقابت گفتمان هاي كارآمد و اخلاق محور نيست. شايد امروز بهترين فرصت براي طيف هاي مختلف اصولگرايي باشد تا تصوير خود را در آيينه نتيجه اي كه در پايان اين رقابت ها رقم مي خورد ، بسازند. بادا كه آن روز همه خوشحال باشند ومبادا كه هواي نفس ، افراط گري ها و عدم تشخيص،منافع و مصالح كلان كشور اين فرصت تاريخي را بسوزاند.

* حمايت
روزنامه حمايت دريادداشت خود با عنوان "بازي ميان عربستان و قطر " ‏آورده است:قيا‌م هاي مردمي در كشورهاي يمن، عربستان و بحرين، حركت‌هاي آمريكا براي مداخله در سوريه و لبنان، ادامه جنايات صهيونيست‌ها عليه فلسطيني‌ها، تحركات‌ آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران، فضاي بحراني در عراق و خروج نظاميان آمريكايي در اين كشور، تحركات سوال برانگيز تركيه در منطقه در حالي اساس تحولات خاورميانه را تشكيل مي‌دهد كه بازيگري برخي كشورها در اين روند نكته‌اي قابل توجه است. در روند تحولات منطقه بويژه در حوزه عربي قطر و عربستان بازيگراني هستند كه به شدت فعال شده‌اند. اين روند چنان است كه برخي محافل سياسي از رقابت و دشمني آنها نيز سخن گفته‌اند كه مواضع خليفه آل ثاني امير قطر مبني بر فروپاشيآل سعود نمودي از اين روند است.
هر كه دو كشور رقابتي ديرينه دارند اما در رفتارهاي آنها يك اصل قابل توجه است و آن همگرايي شديد آنها به آمريكا مي‌باشد. برآورد رفتاري اين كشورها نشان مي‌دهد كه واشنگتن در حالي سياست دو ستوني تركيه وصهيونيست ها به عنوان بازوهاي اجرايي در منطقه را اجرا مي‌كند كه تلاش دارد از ماهيت عربستاني و قطري نيز براي رسيدن به مقصود بهره‌برداري نمايد. در اين چارچوب نوعي تقسيم كار ميان طرفين مشاهده مي‌شود.اولا عربستان به دليل توان نظامي و نيز روابطي كه با جريان‌هاي سلفي و القاعده‌ دارد محور بازيگري نظامي آمريكا را تشكيل مي‌دهد بگونه‌اي كه اسناد و گزارش هاي منتشره نشانگر نقش نظامي در تحولات منطقه است. اين روند را در ناآرامي‌هاي عراق، لبنان و سوريه مي‌توان مشاهده كرد. اين امر زماني بيشتر نمود پيدا مي‌كند كه كشورهاي غربي به شدت طرح فروش سلاح به اين كشور را اجرا مي‌كنند و برآنند تا عربستان را به قدرت نظامي مبدل سازند. ورود نظامي عربستان به بحرين و يمن نيز بخشي از طرح بازي نظامي عربستان در منطقه براي منافع آمريكا است.ثانيا قطر بازيگري است كه در حوزه نظامي به دليل ضعف جمعيتي توان بازيگري ندارد لذا ابعاد اقتصادي و سياسي خواسته‌هاي آمريكا به اين كشور واگذار شده است. عملكردهاي قطر مبني بر رويكرد به توسعه روابط با صهيونيست‌ها، هدايت مالي ناآرامي‌ها در سوريه و عراق، بازيگري در ايجاد دفتر سياسي با طالبان و.... نشانگر قطر در فضاي ديپلماتيك است. آمريكا براي جلب رضايت قطر فضاي بازيگري آن را به تونس، مصر و ليبي نيز گسترش داده در حالي كه ارتباطهايي نيز با ناتو برقرار كرده است. با توجه به اين روند مي توان گفت كه آمريكا بازي دو ستوني يا همان استفاده از دو مهره نظامي و سياسي براي رسيدن به اهدافش، حوزه عربي خاورميانه را به عربستان و قطر واگذار كرده است هر چند كه ضعف‌هاي شديد اين كشورها و نيز بيداري اسلامي ملت‌ها اموري هستند كه ابهامات بسياري را در تحقق اين سياست آمريكا ايجاد كرده اند هر چند كه واشنگتن با طرح‌هاي گوناگون به دنبال اجراي سياست‌هاي خود است.

* دنياي اقتصاد
روزنامه دنياي اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "پرنده‌ها را آزاد كنيم"به قلم علي دادپي ‏آورده است:وزير محترم راه در حاشيه همايش سراسري مديران ستادي و فرودگاهي شركت فرودگاه‌هاي كشور اعلام كرده‌اند ... «پيشنهاد افزايش قيمت بليت هواپيما در ازاي ميزان افزايش قيمت سوخت تهيه مي‌شود و به محض آغاز گام دوم هدفمندسازي يارانه‌ها به دستور رييس‌جمهور و ابلاغ ستاد هدفمندسازي يارانه‌ها، افزايش قيمت بليت هواپيما به دنبال افزايش قيمت بنزين صورت مي‌گيرد.» اما در شرايط فعلي چنين افزايشي شايد خيلي دير و خيلي اندك باشد و نتواند به بهبود وضع شركت‌هاي هواپيمايي كمك كند. بهترين سياست در شرايط فعلي افزايش قيمت بليت نيست، بلكه آزادسازي بازار مي‌باشد. دولت مدت‌هاست كه قيمت بليت هواپيما را تعيين مي‌كند. اين نظام سياست‌گذاري شايد زماني موثر بوده كه صنعت هواپيمايي كشور كاملا دولتي بود، اما در حال حاضر بيش از ده شركت هواپيمايي به ارائه خدمات هوايي در داخل كشور مشغول هستند. دولت بيشتر نقش ناظر در هواپيمايي را دارد، نه صاحب سرمايه است و نه كارفرما. گرچه سياستمداران بسياري به بهانه حمايت از مصرف‌كننده دولت را محق و موظف به دخالت در بازار و تعيين قيمت محصولات مي‌دانند، اما حداقل در هواپيمايي قيمت‌گذاري نه تنها راه حمايت از مصرف‌كننده است و نه حتي مهم‌ترين نگراني. در اين صنعت ايمني حرف اول را مي‌زند، دولتي كه ناظر و مجري مقررات است، به جاي قيمت‌گذاري، مقررات ايمني و استانداردهاي پروازي را اعمال خواهد كرد و دست شركت‌ها را در قيمت‌گذاري محصولشان باز خواهد گذاشت. طي سي سال گذشته صنعت هواپيمايي و ساختار هوانوردي در كشور متحول شده‌اند. اين تحولات را مي‌توان به‌درستي همه جانبه دانست. هواپيمايي بازرگاني كشور، هم از نظر ساختار بازار و هم از نظر نهادهاي دولتي و هم از نظر حجم مسافر تغيير كرده است. فراموش نكنيم اين تغييرات در حضور انحصارات دولتي و تحريم‌هاي بين‌المللي روي داده‌اند. صنعتي كه زماني در انحصار دولت بود، اكنون شاهد حضور بخش خصوصي است و در ظاهر رقابتي و پويا است. گرچه طرف دولتي آن همچنان تمركزگرا مانده است؛ اما اولين گام‌ها در تفكيك نقش نظارتي دولت از نقش اجرايي آن برداشته شده است.
تاسيس شركت فرودگاه‌هاي كشور و تبيين نقش نظارتي سازمان هواپيمايي كشوري يكي از اين گام‌ها بوده است. با اين حال نقش دوگانه وزارت راه در اين صنعت تغييري نكرده است. اين نهاد از يك طرف در قالب سازمان هواپيمايي كشوري مسوول نظارتي هواپيمايي‌هاست و از طرف ديگر در قالب شركت فرودگاه‌هاي كشور فروشنده خدمات فرودگاهي و قيمت‌گذار نهاده‌هاي مورد نياز اين هواپيمايي‌ها. و البته كه قيمت‌گذار محصول اين شركت‌ها و خدماتشان نيز مي‌باشد. اين چندگانگي در شرايط فعلي كمكي به نقش نظارتي اين نهاد نمي‌كند. بعد از بهينه‌سازي يارانه‌ها كه تغيير قيمت بنزين و خدمات فرودگاهي را به‌دنبال داشته است، وقت آن فرارسيده كه شركت‌هاي هواپيمايي اجازه تعيين قيمت محصولشان را داشته باشند.
نكته جالبي كه شايد از ديد سياستگذاران اين صنعت پنهان مانده است اين است كه افزايش قيمت اسمي ‌بليت هواپيما معمولا به معناي افزايش قيمت واقعي بليت هواپيما نيست. مطالعه روند قيمت‌گذاري بليت هواپيما نشان مي‌دهد كه افزايش تعرفه اسمي ‌بليت در سال‌هاي 1380، 1382 و 1385 حتي به‌طور موقت قيمت واقعي بليت را افزايش نداده‌اند. جالب است بدانيم در سال 1387 قيمت واقعي بليت هواپيما از نرخ واقعي آن در سال 1381 كمتر بوده است. اين روند در واقع بيانگر اين واقعيت تلخ است كه افزايش تعرفه اسمي ‌تنها در پاسخ به كاهش قيمت واقعي بليت صورت گرفته است، آن هم بعد از آنكه شركت‌هاي هواپيمايي با تحمل افزايش هزينه‌هايشان براي ماه‌هاي متمادي زيان‌هاي هنگفتي را متحمل شده‌اند. افزايش قيمت بليت براي شركت‌هاي هواپيمايي معمولا نوشداروي بعد از مرگ سهراب بوده است.
در كنار اين تحولات ساختاري و قيمت‌گذاري دولتي تقاضا براي سفرهاي هوايي هميشه در حال افزايش بوده است. نكته‌اي كه با توجه به تعداد سوانح هوايي در كشورمان در خور توجه است؛ در سال 1386 تعداد مسافران هوايي داخلي به 6/12 ميليون نفر رسيد كه سه برابر تعداد مسافران داخلي در پايان دهه شصت بوده است. در كنار افزايش سفرهاي هوايي داخلي، تعداد سفرهاي خارجي هم از نظر تعداد مسافران و هم از نظر سهم از كل مسافران هوايي افزايش داشته‌اند. در سال 1386 مسافران پروازهاي خارجي سي و شش درصد مسافران پروازهاي هوايي بوده‌اند و تعدادشان به 3/7 ميليون نفر رسيدند. جاي تعجبي ندارد اگر بازار هواپيمايي ايران را بزرگ‌ترين بازار منطقه خاورميانه بدانيم و عجيب نيست كه شركت‌هاي هوايي منطقه اميدوار به ورود به اين بازار هستند. جالب اينجاست كه قيمت واقعي بليت هواپيما بر مبناي شاخص قيمت مصرف‌كننده در دهه هشتاد كاهش داشته است در حالي‌كه در همين دهه تقاضاي سفرهاي داخلي پنجاه درصد افزايش يافته است. در برابر اين واقعيت‌ها، در حالي‌كه شركت‌هاي هواپيمايي هر روز با افزايش هزينه‌هايشان مواجه هستند و در شرايطي كه تقاضا در بازار در حال افزايش بوده و هست، آزادسازي قيمت‌ها تنها راهكار مناسب براي تضمين كيفيت و ايمني پرواز و تنها راه حمايت واقعي از مصرف‌كننده است.
پي‌نوشت: در تهيه آمار اين يادداشت از سالنامه‌هاي آماري سازمان هواپيمايي كشوري استفاده شده است اين تحليل براساس مقاله «صنعت هواپيمايي بازرگاني ايران و چالش‌هاي پيش‌رو» نوشته علي دادپي انجام شده است كه در نهمين كنفرانس بين‌المللي مديريت تهران ارائه شد.

* ابتكار
روزنامه ابتكار درسرمقاله خود با عنوان "ديپلماسي تهديد؟ "به قلم محمدعلي وكيلي آورده است:اين روزها، غرب، ايران را به تحريم نفت تهديد مي‌كند و ايران نيز غرب را به بستن تنگه هرمز! فضاي رسانه‌اي دنيا هم، تحت تاثير تهديدهاي لفظي دوطرف، به گمانه‌زني و تحليل امكان‌سنجي تهديدات مي‌پردازد.
موقعيت بسيارحساس و مهم استراتژيك ايران از يك‌سو و وجود نفت و منابع غني ديگر در اين سرزمين از سوي ديگر، همواره باعث شده‌است تا در رويدادهاي عمده، ايران به اشكال مختلف درگير باشد.
در جنگ جهاني دوم، نفتِ ايران، مهمترين منبع انرژي براي گردونه ماشين جنگي متفقين به‌شمارمي‌رفت؛ به‌عبارت ديگر ثروت ملت ايران عامل مؤثر پيروزي متفقين در جنگ شد. مرحوم مصدق با تكيه بر نقش راهبردي نفت، سياست موازنه منفي را به اجرا گذاشت تا شايد بتواند اين گوشت قرباني را از چنگال گرگان بين‌المللي نجات دهد.
در گذشته نفت، عامل طمع و تعرض قدرت‌هاي بين‌المللي به ايران بود و در نقطه مقابل، معدود شخصيت‌هاي ايراني به صرافت دريافتند كه مي‌توان از اين طلاي سياه، كه اين‌چنين بلاي جان ملت و علت تهديد حريم سرزمينشان شده است، «قدرت بازدارندگي» ايجاد كرد.
پس از انقلاب اسلامي تاكنون، نفت كاركرد دوگانه خود را ايفا كرده است: همزمان كه باعث طمع دشمنان بوده، ابزار بازدارندگي آنان نيز بوده است.
در طول سه دهه گذشته، همواره نفت محور بحران روابط ايران و غرب بوده است. غرب در حسرت روزهاي طلايي خود كه مي‌توانست با تكيه بر ارزش افزوده نفت خليج فارس، به‌خصوص ايران، مشكلات خود را





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن