واضح آرشیو وب فارسی:ابتکار: اقتباس، پديدهي مشترك سينما و ادبيات؛ كدام نويسنده، كدام سينماگر؟
فرهنگوهنر- اقتباس ادبي از پديدههاي مشترك دنياي سينما و ادبيات است كه دوستداران اين دو حوزه هنري را به هم پيوند ميدهد، اما گاهي زندگي يك نويسنده برجسته حتي فراتر از شاهكارهايش براي يك كارگردان جذاب ميشود تا جاييكه او تصميم ميگيرد آن را در قاب تصوير براي اهالي سينما روايت كند. در ادامه با هم نگاهي مياندازيم به فيلمهايي كه به روايت زندگي توانمندترين شخصيتهاي عرصه قلم پرداختهاند:
- جين آستين: «جين شدن» نام فيلمي است كه در سال2007 توسط «جولين جارولد» كارگرداني شد تا مخاطبان سينما هم با زندگي «جين آستين»، نويسنده رمانهاي كلاسيكي چون «غرور و تعصب»، آشنا شوند. «آن هاتوي» هنرپيشه معروفي بود كه در نقش «جين آستين» جوان ظاهر شد و داستان رابطه عاشقانه اين زن نويسنده را با «توماس لانگلويز لفروي» به تصوير كشيد. «جيمز مكاووي» بازيگر اسكاتلندي برنده بافتا نيز نقش «لفروي» را به خوبي ايفا كرد. از ديگر هنرپيشگان اين اثر زندگينامهاي ميتوان به «جولي والترز»، «جيمز كورمول» و «مگي اسميت» اشاره كرد. «بي.بي.سيفيلم» و «آيريش فيلم بورد» از كمپانيهايي بودند كه در توليد اين فيلم همكاري داشتند. «جين شدن» در گيشه به موفقيت چشمگيري دست پيدا كرد و در سطح بينالمللي فروشي 37 ميليوني دلاري داشت. اگرچه رابطه بين نويسنده «اما» و لفروي كاملا به اثبات نرسيده، اما داستان اين فيلم از روي كتابي زندگينامهاي به قلم «جان اسپنس» روايت شد. علاوه بر اين، زندگينامهنويساني چون رادوويچي و تومالين نيز چنين رابطهاي را تصديق كردهاند.
- ارنست همينگوي: داستان زندگي «ارنست همينگوي» خالق «پيرمرد و دريا» نيز از ديگر سوژههاي جذاب بود كه اهل سينما را بر آن داشت تا فيلمي را بر اين اساس به روي پرده ببرند. «ريچارد اتنبورو» كارگرداني بود كه تجربه همينگوي در جنگ جهاني اول را با عنوان «در عشق و جنگ» در دنياي تصوير روايت كرد. «مكنزي آستين»، «كريس اودانل»، «ساندرا بولاك» و «مارگوت اشتينبرگ» بازيگران نامآشنايي بودند كه در اين فيلم نقشآفريني كردند. داستان جذاب زخمي شدن همينگوي در ايتاليا طي جنگ جهاني اول و رابطه عاشقانه او با پرستارش «اگنس ون كروسكي» دستمايه خوبي براي فيلم سال1996 اتنبورو شد. «هنري اس.ويلارد» و «جيمز نيجل» كه تهيهكنندگي اين اثر زندگينامهاي را برعهده داشتند، به همراه «آلن اسكات»، «ديميتري ويلارد»، «كلنسي سيگال» و «آنا هميلتون فلم» فيلمنامه «در عشق و جنگ» را به نگارش درآوردند. خالق «زنگها براي كه به صدا درميآيند» به پرستارش شديدا علاقهمند ميشود اما اين رابطه عليرغم داستان فيلم به جايي نميرسد. اين زوج پس از اينكه همينگوي ايتاليا را ترك ميكند، موفق به ديدار دوباره نميشوند اما تاثير اين رابطه بر اين نويسنده تاحدي بود كه وي در رمانهاي متعددي از جمله «وداع با اسلحه»اش از آن ياد كرده است.
- ويرجينيا وولف: «ويرجينيا وولف»، نويسنده برجستهاي بود كه داستان زندگياش محرك خوبي براي «استفن دالدري» بود تا فيلم «ساعتها» را بسازد. علاوه بر نام وولف، نقشآفريني ستارههايي چون «نيكول كيدمن»، «مريل استريپ» و «جوليان مور» موجب شد «ساعتها» با استقبال گرم منتقدان ادبيات و سينما روبرو شود. فيلمنامهاي كه «ديويد هر» براي اين فيلم به نگارش درآورد، برگرفته از رمان برنده «پوليتزر» اثر «مايكل كانينگهام» بود. داستان فيلم درباره سه زن است كه زندگي هركدام از آنها به گونهاي به رمان «خانم دالووي» وولف ربط پيدا ميكند. «كيدمن» در اين فيلم نقش خالق «خيزابها» را در دهه1920 انگليس ايفا ميكند كه با افسردگي و بيماري رواني دست و پنجه نرم ميكند و در عين حال سعي دارد رماني را به رشته تحرير درآورد. «ساعتها» در 9 بخش جوايز آكادمي اسكار از جمله بهترين فيلم نامزد شد و «نيكول كيدمن» براي بازي در نقش اصلي اين فيلم موفق شد اسكار بهترين بازيگر زن سال 2003 را كسب كند.
- اميل زولا: «زندگي اميل زولا» نام فيلمي آمريكايي بود كه در سال1937 به كارگرداني «ويليام ديترله» براساس زندگي اين نويسنده فرانسوي ساخته شد. داستان اين فيلم كه در زمان خود دومين اثر زندگينامهاي برنده جايزه بهترين فيلم اسكار شناخته شد، در قرن نوزدهم روايت شد. «زندگي اميل زولا» دوستي اين نويسنده مدرنيست با «پل سزان»، نقاش معروف، و تبديل شدن وي به يك نويسنده حرفهاي را به تصوير ميكشد. اين فيلم كه محصولي از «برادران وارنر» بود، هم در گيشه و هم در نگاه منتقدان به موفقيت چشمگيري دست پيدا كرد، تاحدي كه در سال2000 بعنوان اثري برتر از لحاظ فرهنگي، تاريخي و زيباييشناختي در فهرست گنجينه فيلمهاي ماندگار ملي آمريكا به ثبت رسيد.
- لئو تولستوي: «كريستوفر پلامر» و «هلن ميرن» در سال2009 در فيلمي به نام «آخرين ايستگاه» نقشآفريني كردند تا زندگي رماننويس معروف روس «لئو تولستوي» را به دنياي سينما معرفي كنند. «مايكل هافمن» كارگردان اين درام سينمايي بود كه داستان درگيري سوفيا، همسر تولستوي، (بابازي ميرن) و «ولادمير چركوف»، شاگرد اين رماننويس، را بر سر ميراث و حق چاپ آثار او به تصوير كشيد. اين اثر سينماي اقتباسي بود از رمان سال1990 «جي پاريني» كه به ماههاي آخر زندگي خالق «جنگ و صلح» پرداخته بود.
- خواهران برونته: در سال1946 كمپاني «برادران وارنر» فيلمي را با عنوان «فداكاري» توليد كرد كه به زندگي دو خواهر رماننويس پرداخت. اين اثر سينمايي پرحاشيه با كارگرداني «كورتيس برنهارت» زندگي اميلي و شارلوت برونته را روايت كرد. در اين فيلم «ايدا لوپينو» در نقش اميلي برونته، خالق «بلنديهاي بادگير»، و «پائول هنريد» و «اوليويا دو هاويلند» در نقش خواهرش شارلوت، نويسنده رمان معروف «جين اير»، ظاهر شدند. «سيدني گيرنستريت» هم در «فداكاري» به جاي «ويليام ميكپيس تكري» ايفاي نقش كرد. اين فيلم با سه سال تاخير به اكران درآمد و علت آن شكايت «دو هاويلاند» از كمپاني «برادران وارنر» بود. وي در جريان اين دادخواست موفق شد و قبل از اينكه كمپاني سازنده موفق شود جايگزيني براي نقشش پيدا كند، پروژه را ترك كرد. اما فيلم «فداكاري» به غير از نمره خوبي كه به خاطر تهيهكنندگي موفق و پايان جذاب آن دريافت كرده، بازتاب خوبي در ميان منتقدان نداشت؛ بعنوان مثال «نيويورك تايمز» اين اثر زندگينامهاي را نوعي ساده كردن قضايا خواند و «برادران وارنر» را متهم كرد كه دو نويسنده بزرگ كلاسيك را همچون «زنان كوچكي» توصيف كرده كه از كمي ذوق و قريحه ادبي هم بهره بردهاند. ديگر منتقدان هم اين فيلم را نوعي توهين به نبوغ ادبي اميلي و شارلوت برونته دانستند.
- مارك تواين: ديگر نويسنده نامآوري كه فيلم زندگي او به سينما راه يافت، «مارك تواين» خالق شاهكاريي چون «تام ساير» و «هاكلبري فين» بود. «ايرونيگ رپر» فيلمسازي بود كه «ماجراهاي مارك تواين» را در سال 1944 براي كمپاني «برادران وارنر» كارگرداني كرد. «فدريك مارچ» در نقش «ساموئل كلمنتس» و «الكسيس اسميت» در نقش همسر تواين هنرنمايي كردند. «ماجراهاي مارك تواين» سه جايزه آكادمي جوايز قرن هفدهم را دريافت كرد.
ارسال نظر
پنجشنبه|ا|8|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابتکار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]