تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سپاسگزارى منافق از زبانش فراتر نمى رود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803922768




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مجله حوادث خبرآنلاین/مروری بر حوادث دهه 1340شمسی


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: حوادث > داخلی  - مروری بر اخبار حوادث دهه 1340 هجری شمسی در ایران: کشف جسد گروهبان بازنسشته در کرمان پلیس تحقیقات گسترده ای را در رابطه با کشف جسد یک گروهبان بازنشسته در کرمان آغاز کرده است.روزنامه اطلاعات یکشنبه اول بهمن‌ماه سال 1340 در صفحه 14 نوشت: از کرمان گزارش شده پریروز مأمورین ژاندارمری کرمان در جاده بین‌ قراء باقرآباد و طاهرآباد از توابع این شهرستان جنازه‌ای را کشف کردند. پس از تحقیقاتی که برای تشخیص هویت جنازه بعمل آمد معلوم شد صاحب جنازه گروهبان بازنشسته علی مظفری می باشد که از چندی پیش به طور ناگهانی مفقودالاثر شده بود. چون احتمال وقوع قتل می رفت به این جهت جریان از طرف دادسرای کرمان تحت تعقیب قرار گرفت و فعلاً برای تشخیص علت مرگ مرحوم علی مظفری فعالیت می‌شود.  --- بر اثر سقوط درخت مغز نجار متلاشی شد سقوط درخت باعث متلاشی شدن مغز یک مرد در رضوانده و مرگ او شد. روزنامه اطلاعات یکشنبه اول بهمن‌ماه سال 1340 در صفحه 14 نوشت:چند روز قبل رمضان رضائی فرزند 28 ساله نعمت خمسی زنجانی، یکی از نجارهای رضوانده که برای قطع درخت، اره‌کشی می کرد موقعی که درخت بریده سقوط می‌کرد به همکارانش توصیه نمود که فرار کنند ولی خود به جای فرار کردن و دور شدن از آن محوطه با آنکه احتیاط بیشتری می کرد به محل سقوط درخت نزدیک شد و در نتیجه درخت بر سرش سقوط کرد و مغزش متلاشی گردید. جنازه وی پس از انجام تشریفات قانونی مدفون شد.  --- مردی که زنش را حبس کرده بود بازداشت شد‌حسن همسرش پریچهر را که برای شکایت به طرف دادگستری می‌رفت در خیابان ربوده، در اتاقی زندانی کرده بود.روزنامه اطلاعات یکشنبه اول بهمن‌ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت: آخر وقت دیروز پرونده مردی که به اتهام ربودن و زندانی کردن همسر جوانش بازداشت شده بود برای رسیدگی اعتراض به قرار بازداشت به دادگاه رفت. این مرد که محسن نام دارد سه روز قبل به اتهام زندانی کردن زن جوان خود به نام پریچهر از طرف آقای میری لواسانی - بازپرس شعبه 10- بازداشت شده بود.به موجب پرونده‌ای که اکنون در شعبه بازرسی تحت رسیدگی است حسن چند ماه قبل با پریچهر که در یکی از بانک‌ها کار می‌کند ازدواج کرد ولی سه ماه قبل بین این دو زن و شوهر اختلافاتی روی داد و هر دو نفر درصدد طرح شکایت علیه یکدیگر برآمدند. در یکی از روزهای هفته قبل پریچهر و حسن هر یک جداگانه برای تعقیب شکایات خود به دادگستری آمده بودند که در جلو در شمالی دادگستری با یکدیگر روبرو شدند. در این هنگام حسن با کمک یکی از دوستانش به عنوان مذاکرات دوستانه جهت رفع اختلاف پریچهر را به داخل اتومبیل خود برد و قبل از آنکه سروصدایی بلند شود او را به خانه منتقل کرد و در اتاقی محبوس ساخت.بستگان پریچهر پس از چند ساعت درصدد جست‌وجو برآمدند و بالاخره سه روز بعد معلوم شد پریچهر در خانه شوهرش زندانی شده است. بستگان پریچهر در این‌باره اعلام جرمی به دادستان تهران کردند و بازپرس شعبه 10 ضمن رسیدگی به این اعلام جرم موفق شد در اولین مرحله تحقیق پریچهر را در اتاقی که بازداشت شده بود در حالی که از داخل اتاق گریه و التماس می کرد پیدا کنند.چون از نظر بازپرس طبق قوانین محبوس ساختن پریچهر به وسیله شوهرش قابل تعقیب شناخته شد قرار بازداشت حسن به اتهام زندانی کردن همسرش صادر گردید. بر اثر اعتراض حسن به قرار بازداشت پرونده به دادگاه رفت.  -- پرونده سارق مسلح به دادرسی ارتش فرستاده شدپرونده سارق مسلحی که چندین بار به یکی از روستاهای اطراف همدان حمله کرده و اموال مردم را غارت کرده بود پس از بررسی در دادگاه عالی جنایی به دادرسی ارتش ارسال شد. روزنامه اطلاعات یکشنبه اول بهمن ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت:امروز پرونده سارق مسلحی به نام رحمن ریشه سری از دادگاه عالی جنایی به دادرسی ارتش فرستاده شد. رحمن از سارقین مسلح قریه رمضان‌آباد از توابع همدان بود ولی بارها با رفقای سارق خود به قریه مزبور حمله کرده و اثاث مردم را به غارت برده بود.آخرین‌بار که رحمن به قریه رمضان‌آباد حمله کرد مردم خانه‌های خود را گذاشته، به اطراف پناه بردند. رحمن در این یورش مبلغ صد و هشتاد تومان پول نقد و مقداری قند و چای و دو رأس اسب و تعدادی گوسفند به سرقت برد. مأمورین ژاندارمری از سال 1324 در تعقیب این سارق مسلح خطرناک بودند تا اینکه او را دستگیر و به تهران فرستادند. پرونده رحمن چند سالی تحت رسیدگی و تحقیق بود تا اینکه امروز دادگاه عالی جنایی پس از بررسی پرونده چنین اتخاذ تصمیم نمود:نظر به این که اتهام انتسابی به رحمن ریشه سری سرقت مسلحانه و در حدود ماده 225 قانون مجازات عمومی است به استناد قانون تشدید مجازات سارقین مسلح مصوب نهم تیرماه سال 1330 قرار عدم صلاحیت دادسرای استان تهران صادر و مقرر می شود پرونده به اداره دادرسی ارتش ارسال گردد.  --- سارقین می خواستند به اروپا بروند گماشته منزل گول سارقین را که به وی وعده مسافرت به اروپا را داده بودند خورد و برای سرقت 80هزار ریال جواهر و ملبوس به آنها کمک کرد.روزنامه اطلاعات یکشنبه اول بهمن‌ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت:اندرانیک که از سارقین سابقه‌دار است مدتها بود که با بارسل که در منزل سروان سوخاری - از نیروی هوایی- گماشته بود طرح دوستی ریخته و او را تحریک به سرقت می کرد و وعده می داد که اگر بتواند اموال ذیقیمتی سرقت نماید او را از راه کویت به اروپا خواهد برد. بارسل هم که گول وعده‌های اندرانیک را خورده بود با ناشیگری اعمالی در خانه انجام داد که مورد سوء‌ظن شد و بالاخره او را از خانه بیرون کرده و به قسمت مربوطه در نیروی هوایی تحویل دادند.در ایام ژانویه بارسل سه روز از قسمت مربوطه خود مرخصی گرفت و چون قبلاً اطلاع داشت که روزهای جمعه آقای سروان سوخاری با خانواده‌اش از منزل بیرون می رود به اتفاق اندرانیک و یوسف نامی که وی نیز سوابقی در سرقت خانه‌های مردم دارد با تهیه دسته کلید وارد خانه آقای سروان سوخاری شده و 80 هزار ریال جواهرات و ملبوس را به سرقت بردند.قصد رفتن به اروپا فردای آن روز پرونده این سرقت از طریق کلانتری محل به اداره آگاهی رسید و به دستور آقای سرهنگ بهزادی رسیدگی به این پرونده به شعبه 8 اداره آگاهی محول گردید و آقای محجوبکار مأمور دستگیری سارقین و کشف اموال مسروقه گردید. مأمور مزبور ابتدا از محل وقوع سرقت بازدید کرد و از همسایگان مجاور آن خانه بازجویی نمود. یکی از همسایگان گفت که روز جمعه بارسل گماشته سابق خانه را دیده است که وارد منزل سروان سوخاری  شده و سنگ پرتاب می نموده است و دو نفر دیگر نیز با او بودند. با نشانی هایی که این فرد در اختیار مأمور گذاشت یوسف چند روز بعد دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. وی ضمن بازجویی اعتراف نمود که با همکاری بارسل و اندرانیک این سرقت را انجام داده و قصد رفتن به اروپا را داشته‌اند و اموال را نیز به اکبر نامی فروخته‌اند که با راهنمایی یوسف، اکبر دستگیر شد و جواهرات مسروقه کشف و به صاحبش مسترد گردید.اینک مامورین در تعقیب بارسل که فراری شده می باشند.  -- احشام مسروقه از افغانستان بازگردانده شدسارقین مسلح افغانی دو هزار راس از گوسفندان مرزنشینان ایرانی را به سرقت برده بودند که با اقدامات مامورین ایرانی، احشام مسروقه مسترد گردید.روزنامه اطلاعات سه‌شنبه سوم بهمن ماه سال 1340 در صفحه 14 نوشت: از مشهد گزارش شده چند شب قبل عده‌ای از سارقین افغانی که مسلح به اسلحه گرم بودند در محل مرزی «یزدان» از مرز گذشتند و وارد خاک ایران شدند. سارقین مسلح پس از عبور از مرز به چندین قریه مرزی ایران از جمله دهکده «چاه کوره» و «چهار ذغال» دستبرد زدند و چندین گله گوسفند از مرزنشینان ایران که مجموع تعداد آنها دو هزار راس می شد به سرقت بردند. صاحبان گوسفندان روز بعد جریان را به مامورین ژاندارمری بیرجند اطلاع دادند و از طرف ژاندارمری عده‌ای مامور تعقیب سارقین مسلح افغانی گردیدند.مامورین پس از جستجوی فراوان و ردبرداری در تعقیب گوسفندان مسروقه و سارقین مسلح تا مرز افغانستان رسیدند و معلوم شد که سارقین، گوسفندان را از مرز عبور داده و به افغانستان برده‌اند. از طرف ژاندارمری بیرجند عده‌ای با مامورین مرزی افغانستان وارد مذاکره شدند تا گوسفندان مسروقه را مسترد دارند. پس از مذاکرات لازم سرانجام احشام مسروقه تحویل مامورین مرزی ایران گردید و علاوه بر دو هزار راس گوسفند مسروقه، تعدادی شتر نیز که قبلاً توسط سارقین مسلح افغانی از نقاط مرزی ایران به سرقت رفته بود مسترد داشتند. --تفنگ عهد بوق جان پسر نوجوان را گرفتیک پسر نوجوان به هنگام بازی یک تفنگ قدیمی ماشه را کشید و پس از شلیک گلوله جان باخت.روزنامه اطلاعات سه‌شنبه سوم بهمن ماه سال 1340 در صفحه 14 نوشت:باقر با تفنگ بازی می کرد و هر لحظه هدف‌گیری و نشانه‌روی می کرد و ماشه می کشید و با آنکه تفنگ پر بود معهذا تیر در نمی رفت. تفنگش از آن تفنگ های سر پر عهد بوق بود که به ضرب و زور می بایستی گلوله آن را خالی کرد.همانطور که باقر با تفنگ بازی می کرد، بازی بازی لوله تفنگ را به سینه‌اش گذاشت و ماشه را کشید اما این بار دیگر تفنگ، بازی در نیاورد. بی‌معطلی چاشنی و باروت منفجر شد و با این انفجار، دود باروت فضای اطاق را پر کرد و فریادی سهمگین همراه با ناله‌ای لرزان کشیده شد و یک مشت سرب داغ قلب باقر را از کار انداخت.وقتی کسان باقر سر رسیدند جنازه خونین این پسر 16 ساله یک طرف افتاده بود و در طرف دیگر تفنگ سرپر قدیمی وی دهن‌کجی می کرد. پزشک قانونی و بازپرس دادگستری بهبهان به دهستان «موکوئی» رفتند و پس از تحقیقات اولیه اجازه دفن جنازه باقر را صادر کردند.  -- کیف قاپی برای تامین هزینه بلیط  به سینما یک پسر بچه در شعبه 12 دادگاه جنحه به اتهام ربودن کیف خانمی محاکمه شد و به شش ماه زندان محکوم گردید. روزنامه اطلاعات سه‌شنبه سوم بهمن ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت:این پسر بچه که احمد نام دارد در داگاه می گفت چون پدر و مادرم حاضر نبودند مرا به سینما ببرند و یا پول بدهند تا خودم به سینما بروم مجبور شدم از این قبیل کارها بکنم تا پول سینما را تهیه نمایم. احمد چند روز قبل هنگامی که جلوی یکی از سینماهای تهران کیف خانمی را از دستش گرفته و قصد فرار داشت دستگیر گردید. او که سوابق فراوانی در ربودن کیف خانم‌ها دارد، قبلاً نیز چند بار دستگیر شده و در دادگاه جنحه به زندان در دارالتادیب محکوم گردیده ولی با این همه دست از کیف‌زنی و سرقت‌های خود برنداشته بود.امروز دادگاه برای چندمین بار به پرونده احمد رسیدگی کرد و چون او اظهار ندامت و پیشیمانی می کرد وی را به شش ماه زندان محکوم کرد.  --- صندوقدار سابق یکی از شهرداریهای عراق دستگیر شدتوفیق علی که پس از ربودن پولهای صندوق شهرداری «طور» به ایران فرار کرده و در تهران تجارت می کرد، بنا به تقاضای محاکم عراقی توسط مامورین ایرانی دستگیر شد.روزنامه اطلاعات سه‌شنبه سوم بهمن ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت:امروز کسب اطلاع شد که مامورین اجرائیات دادسرای تهران پس از مدتها جستجو صندوقدار شهرداری ناحیه «طور» کشور عراق را که بعد از سرقت وجوه صندوق شهرداری بدون گذرنامه از طریق غیرمجاز به ایران متواری شده و در تهران با پولهای مسروقه به تجارت مشغول شده بود دستگیر کردند.سه ماه قبل از طریق اداره حقوقی وزارت دادگستری با توجه به نامه‌های رسیده از وزارت امور خارجه و سفارت کبرای عراق به دادسرای تهران اعلام شد که دادسرا با توجه به قانون سال 1339 مربوط به استرداد مجرمین نسبت به دستگیری «توفیق علی ثروت» - صندوقدار سابق شهرداری طور کشور عراق - که به ایران متواری شده است اقدام کند.سفارت کبرای عراقی به وزارت امور خارجه اطلاع داده بود که توفیق علی ثروت - صندوقدار طور - مبالغ هنگفتی از موجودی صندوق شهرداری ناحیه طور را که در اختیار وی بوده سرقت کرده و به ایران متواری شده است.تقاضای سفارت عراقدر نامه سفارت عراق اضافه شده بود که محاکم قانونی عراقی غیاباً به اتهام این شخص رسیدگی می‌کند و اینک در جستجوی وی می باشند.ضمیمه این نامه روزنامه های محلی کشور عراق را که عکس توفیق علی ثروت در آنها چاپ شده بود جهت راهنمایی و کمک در دستگیری متهم فرستاده شده بود.وزارت امور خارجه به استناد قوانین جاری مربوط به استرداد مجرمین عادی جریان را به اطلاع وزارت دادگستری رسانید و چون معمولاً در این قبیل موارد اداره حقوقی وزارت دادگستری اقدامات اولیه را بعمل می‌آورد. این سوابق نیز از طریق اداره مذکور به دادسرای تهران رسید.صندوق پستیاز طرف دادستان تهران رسیدگی به این پرونده به آقای مهدی بازپرس شعبه 17 محول گردید. بازپرس پس از تحقیقات لازم اطلاع یافت که توفیق علی ثروت در تهران اقامت دارد و به تجارت مشغول است ولی ردپایی از او در دست نیست و کلیه معاملات خود را توسط یکی از بنگاه‌های معاملات ملکی انجام می دهد.بازپرس ضمن تحقیقات متوجه شد که توفیق‌علی ثروت یک صندوق پستی در تهران دارد. با استفاده از این موضوع بازپرس دستور جلب و دستگیری متهم را به طور محرمانه به آقای مشفق - رئیس اجرائیات دادسرای تهران- داد و آخر وقت پریروز آقای مشفق به دنبال جستجوهای قبلی خود به عنوان انجام معاملات تجارتی توفیق علی ثروت را پیدا کرد و او را در یکی از کافه‌های لاله‌زار دستگیر کرد.می خواست رشوه بدهدتوفیق علی پس از آنکه فهمید که هویت وی شناخته شده حاضر شد که مبلغ پنجاه هزار ریال وجه نقد به مامورین بدهد و خود را خلاص کند ولی رئیس اجرائیات وی را به دادسرا آورد و تحویل بازپرس شعبه 7 داد. بازپرس پس از انجام تحقیقات لازم قرار بازداشت توفیق علی ثروت را صادر کرد و او را به زندان فرستاد تا پس از انجام تشریفات قانونی تحویل مقامات عراقی گردد.  --- تحقیق درباره مرگ مشکوک یک زن در خانه اش زنی در اتاقش حلق‌آویز شده بود اما پلیس معتقد است  این زن خودکشی نکرده و احتمال جنایتی می رود.روزنامه اطلاعات چهارشنبه چهارم بهمن ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت: دیشب به کلانتری 22 اطلاع داده شد که در خیابان بیست متری جوادیه کوچه قلی‌زاده کاشی 82 جنایتی اتفاق افتاده است.بلافاصله مامورین کلانتری برای تحقیقات و چگونگی جریان به محل اعزام شدند و معلوم شد بانو سیده حسینی 17 ساله با چادرش به دستگیره اتاق حلق‌آویز شده است.خودکشی یا جنایتسیده در حدود یک ماه پیش با ناصر زرین‌قلم که کارگر است در یکی از دهات به نام «ده‌بیرون» عروسی کرده و مدت 20 روز پیش به تهران آمده و در جوادیه منزل کرده بود. ظاهر امر نشان می داد که سیده دست به خودکشی زده است ولی مرگ این زن از نظر مامورین مشکوک به نظر می رسید زیرا فاصله دستگیره تا زمین بیش از یک متر نبوده و به نظر نمی‌رسید متوفی خودکشی کرده باشد. مامورین معتقد بودند که ممکن است جنایتی روی داده و سپس جنازه به در اتاق حلق‌آویز شده باشد.جریان به مقامات قضایی اطلاع داده شد و آقای وکیلی بازپرس دادسرا و پزشک قانونی در محل حاضر شدند و جنازه برای تعیین علت مرگ به اداره پزشکی قانونی حمل گردید و ناصر زرین‌قلم - شوهر متوفی - و علیرضا سوسیادره - شوهر خواهرش - که مظنون بودند به کلانتری احضار شدند.موی سر لای کتابچهعلیرضا سوسیادره در کلانتری اظهار داشت که پس از خاتمه‌کار روزانه خود به خانه آمده و به اتاق ناصر زرین قلم رفتم و مشاهده کردم که سیده خود را به در آویزان کرده است. با دیدن این منظره بلافاصله از خانه خارج شده و به قهوه‌خانه عسگرنام در چهارراه مختاری رفته و جریان را به شوهرش ناصر رزین‌قلم اطلاع دادم. در جیب علیرضا سوسیادره مقداری مو که در لای کتابچه‌ای بود بدست آمد. وقتی از علیرضا پرسیدند این موها در جیب وی چه می کند جواب داد چون کارگر حمام هستم و اکثر شبها تا صبح در حمام کار می کنم این موهای شتر را در جیب خود گذاشته‌ام تا نترسم، پرونده سیده همراه با شوهر و شوهرخواهرش جهت رسیدگی کامل به دادسرای تهران فرستاده شد.  --- کشف اشیاء عتیقه در انبار مسافرخانهگفته می شود این اشیاء که از حفاری های حوالی ابهر به دست آمده، متعلق به 2300 سال قبل است.روزنامه اطلاعات چهارشنبه چهارم بهمن ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت: چند روز پیش به آقای سرهنگ بهزادی - رئیس اداره آگاهی- اطلاع رسید که عده‌ای اشیاء قاچاق به خیابان قزوین می‌آورند. به دستور رئیس آگاهی، آقای شیروانی - رئیس آگاهی کلانتری 4 - مأمور شد که پرده از روی این کار بردارد. وی به اتفاق چند نفر از مامورین به خیابان قزوین رفته و به طور محرمانه شروع به تحقیقات نمودند. ضمن تحقیقات یکی از مامورین متوجه شد که اشیاء قاچاق، مقداری اشیاء عتیقه هستند که در محلی آنها را پنهان نموده‌اند. گفته می شود اشیاء عتیقه مربوط به 2300 سال قبل است و از حفاری‌هایی در حدود شهرستان ابهر به دست آمده ‌است.اشیاء عتیقهضمن تحقیقات بعدی مامورین متوجه شدند که عده‌ای اشیاء عتیقه را به مسافرخانه‌ای در خیابان قزوین آورده و در آنجا مخفی کرده‌اند. مامورین به مسافرخانه مزبور رفتند و پس از بازرسی از داخل یک انبار مخروبه که اثاثیه غیرقابل استفاده در آنجا انبار می شد اشیاء عتیقه‌ای از قبیل کوزه‌های سفالی، بادیه و کاسه‌ها بسیار قدیمی به دست آمد و دو نفر به نام‌های نصرت و احمد که این اشیاء را به تهران آ‌ورده بودند تحت تعقیب قرار گرفتند و اشیاء مزبور به اداره باستان‌شناسی فرستاده شد.   --- سارقی که از دادگاه فرار کرده بود بازداشت شدسارق از دادگاه فرار کرد ولی پس از آنکه اتومبیلی را دزدید و قصد مسافرت به پاکستان را داشت با همکاری جوانی دستگیر شد.روزنامه اطلاعات پنج‌شنبه پنجم بهمن ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت:چندی قبل یکی از سارقین اتومبیل به نام حسن خوشگله که مرتکب سرقت‌های زیادی شده بود به وسیله مامورین شعبه نهم اداره آگاهی دستگیر شد و به موجب قرار قانونی بازداشت گردید ولی در  بازجویی به سرقت‌های خود اعتراف نموده و مامورین با استفاده از این اعترافات اموال زیادی کشف نمودند و پرونده جهت رسیدگی به دادسرای تهران فرستاده شد و سارق زندانی گردید.فرار از دادگاه پرونده پس از طی مراحل مختلف به دادگاه رسید و مامورین زندان حسن را به دادسرا بردند ولی قبل از آنکه محاکمه شروع شود حسن با تردستی عجیبی از دادگاه فرار کرد و جستجوی مامورین برای دستگیری مجدد او شروع شد.مدتها مامورین پلیس در تعقیب حسن بودند تا اینکه دو روز پیش جوانی به نام غلام بوریائی که در یکی از کافه‌ها نشسته بود او را دید و سئوال کرد: حسن تو کی از زندان مرخص شدی؟ حسن جواب داد دیروز از زندان آزاد شده است اما چون غلام اطلاع داشت که مامورین پلیس در تعقیب حسن هستند اصرار کرد که ساعتی سرمیز او بنشیند اما حسن به عذر اینکه می خواهد به پاکستان برود دعوت او را نپذیرفت و بیرون رفت.غلام همراه حسن از کافه بیرون آمد و سوار اتومبیل سواری او شد و به هر ترتیبی بود وی را به قهوه‌خانه خود در خانی‌آباد برد و از آنجا با تلفن جریان را به شهربانی اطلاع داد.دستگیری دزد و پاداش آنچند دقیقه بعد مامورین خود را به محل رسانده و حسن را دستگیر نمودند و در نتیجه تحقیقات معلوم شد اتومبیلی که حسن سوار آن بود متعلق به آقای دکتر حسن بطحائی است که حسن از خیابان بهار آن را سرقت نموده است. اتومبیل مسروقه به صاحبش مسترد گردید و شهربانی به غلام بوریائی در نتیجه این همکاری پاداش قابل توجهی داد.   - اتومبیل قاچاقچیان با کامیون تصادف کرد و راننده آن کشته شداتومبیلی که در جاده کرج از طرف مامورین ژاندارمری تعقیب می شد با سرعت 110 کیلومتر در ساعت پیش می رفت که با کامیون تصادف کرد.روزنامه اطلاعات پنج‌شنبه پنجم بهمن‌ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت:ساعت هشت و چهل دقیقه صبح امروز یک اتومبیل فولکس واگن قاچاقچیان که تحت تعقیب مأمورین ژاندارمری بود و با سرعت یکصد و ده کیلومتر در ساعت فرار می کرد در جاده جنوبی کرج با یک کامیون تصادف کرد و در هم شکست. در این حادثه یک نفر کشته شد و از داخل اتومبیل سواری بیش از سی کیلو تریاک کشف گردید.از دو هفته پیش مأمورین تجسس ناحیه یک ژاندارمری اطلاع یافته بودند که یک اتومبیل فولکس واگن مغز پسته‌ای مدل 1961 از کرمانشاه به تهران تریاک می‌آورد و از تهران نیز همین اتومبیل تریاک ها را به کرج منتقل می کند و تریاک ها از کرج به وسیله اتومبیل دیگری به رشت فرستاده می شود و دوباره همین اتومبیل سوخته‌های تریاک را که از رشت به کرج رسیده به تهران منتقل می‌نماید.در جستجوی اتومبیل مغز پسته‌ایچهل روز پیش مأمورین ژاندارمری مردی بنام تقی را که مشغول فروش صد گرم تریاک بود دستگیر کردند و او را تحت بازجویی دقیق قرار دادند. تقی ضمن اعترافاتی گفت: شنیده‌ام اتومبیل فولکس واگن شماره 34611 مغز پسته‌ای رنگ، تریاک به تهران می آورد وقتی مامورین درست توجه کردند دیدند این همان اتومبیلی است که در تعقیبش هستند.در تحقیقات بعدی مامورین متوجه شدند که این اتومبیل صبح روزهای یکشنبه، سه‌شنبه و پنج‌شنبه از کرج به تهران می‌آید. به دستور تیمسار سرتیپ خسروانی - فرمانده ناحیه یک - سرهنگ دوم اسعدی - معاون هنگ یک- با اتومبیل جیپ و دو نفر مامور تجسس به کاروانسرا سنگی رفتند و از ساعت 5 صبح امروز منتظر این اتومبیل شدند.اتومبیل رسیداتومبیل فولکس واگن موردنظر ساعت 8 و سی دقیقه از مقابل پاسگاه کاروانسرا سنگی گذشت و اتومبیل جیپ ژاندارم که نمره شخصی داشت به سرعت به تعقیب آن پرداخت ولی سرعت فولکس واگن خیی زیاد بود و مورد توجه پلیس راه قرار گرفت.مامورین پلیس راه نیز با بی سیم به اتومبیل شماره 502 خود که در مسیر اتومبیل سواری بود دستور دادند تا اتومبیل فولکس واگن را متوقف کرده و راننده آن‌ را جریمه کند.ساعت هشت و چهل دقیقه اتومبیل فولکس واگن قاچاقچیان به 18 کیلومتری تهران نزدیک کارخانه شیر پاستوریزه رسید. در اینجا سرعت آن مطابق سرعت نمای جیب ژاندارم 110 کیلومتر بود و درست یک کیلومتر از جیپ ژاندارم جلو افتاده بود که از مقابل اتومبیل شماره 502 پلیس راه که آقای سروان شریفی در آن بود ظاهر شد.تصادف شدید و وحشتناکاتومبیل فولکس واگن با دیدن اتومبیل پلیس راه به طرف راست جاده منحرف شد ولی ترمزش کار نکرد و با کامیون دیزل شماره 3662 کرمانشاه که به علت تمام کردن گازوئیل در کنار جاده متوقف بود تصادف کرد و درست زیر آن قرار گرفت.چند لحظه از این حادثه نگذشته بود که اتومبیل ژاندارمری و اتومبیل شماره 502 پلیس سر رسیدند.سرهنگ دوم اسعدی اتوبوس بیمارستان شماره 2 بیمه‌های اجتماعی که کارمندان بیمارستان را از تهران به بیمارستان می رسانید متوقف کرد و از آنها خواست تا اگر دکتری در میان شان هست دو مجروح فولگس واگن را معاینه کنند.یکی کشته یکی مجروحپزشکانی که در اتوبوس بودند پیاده شدند و پس از معاینه اعلام کردند راننده اتومبیل کشته شده ولی سرنشین دیگر آن که در صندلی عقب سوار بوده، زخمی است. مجروح به سرعت از اتومبیل خارج شد و با اتومبیل بیمه‌های اجتماعی به بیمارستان شماره 2 بیمه‌های اجتماعی اعزام گردید.در اثر شدت تصادف فولکس واگن متلاشی شده و گونی های تریاک و مواد سفیدی که می گویند هروئین است به بیرون ریخته بود.سرنشینان اتومبیل جیب ژاندارمری از اتومبیل شماره 502 پلیس خواستند تا با بی سیم خود جریان را به فرمانده ناحیه یک اطلاع دهد و تقاضای کمک شود.هویت مقتول و مجروحنیم ساعت بعد مامورین کمکی ژاندارمری و سرهنگ بهزادی - فرمانده هنگ یک - به محل واقعه آمدند. از جیب راننده مقتول که هنوز پشت فرمان قرار داشت گواهینامه‌اش را بدست آوردند و متوجه شدند نام راننده سید لطیف میرنظامی 41 ساله اهل رشت بوده است.در بازجویی که از مجروح حادثه به عمل آمد او که به سختی صحبت می‌کرد خود را غلامحسین یقبایی فرزند حسین 34 ساله اهل مشهد معرفی کرد و گفت من مسافر فولکس واگن بودم و اطلاعی از تریاک ندارم.در جیبهای غلامحسین اسنادی به دست آمد که روی آنها صورت معاملاتی به رمز نوشته شده و مامورین ژاندارمری حدس می زنند که صورت معاملات تریاک بوده و به همین جهت دسته چکهای او را برداشتند.ژاندارمری جریان را به دادسرای تهران اطلاع داد تا پزشک قانونی و بازپرس در محل حادثه حاضر شده و در حضور آنها بازرسی از اتومبیل آغاز گردد.چهار گونی محتوی تریاکدر حال حاضر چهار گونی تریاک که وزن آنها در حدود سی کیلو گرم است و مقداری گرد سفید رنگ که می گویند هروئین یا ماده مخدر دیگری است از اتومبیل بیرون افتاده است. مامورین عقیده دارند در زیر تشک‌های ماشین نیز مقداری تریاک وجود دارد که پس از آمدن پزشک‌قانونی و بازپرس در محل بازرسی خواهد شد.استفاده از شلوغینکته جالبی که در بیابان به چشم می‌خورد این بود که جوانی به اتومبیل فولکس واگن نزدیک شده و به بهانه اینکه وضع تصادف را تماشا می کند 5 سیر تریاک در جیبش گذاشت که دستگیر و توقیف شد.   - من با این دستها دخترم را کشتمحسن که از رفتار دخترش به ستوه آمده بود قصد داشت او را نزد خاله‌اش ببرد، ولی در میان راه ناگهان چوبی از درخت کند و دخترش را با ضربات چوب از پا درآورد.روزنامه اطلاعات یکشنبه هشتم بهمن ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت:همانطور که دیروز در صفحه آخر خبر داده بودیم قاتل زنی که جنازه او روز پنجشنبه در بیابانهای حسن‌آباد در 52 کیلومتری تهران پیدا شده پدر او بود که ساعت 2 بعدازظهر دیروز به وسیله مأمورین ژاندارمری دستگیر شد.ساعت یک ‌و نیم بعدازظهر روز پنجشنبه دشتبان قریه کلین واقع در دو فرسنگی حسن‌آباد جنازه زن جوانی را که بینی، گوش و چشم راست او کنده شده و آثار ضربات زیادی روی سر و دست و پای او دیده می شد در کنار جوی «آب سیاه» پیدا کرد و جریان را به مأمورین ژاندارمری اطلاع داد.مأمورین ژاندارمری به اتفاق بازپرس و پزشک‌قانونی در محل حادثه حاضر شدند و متوجه گردیدند که زن مزبور یک هفته قبل کشته شده است.قاتل حقیقی را پیدا کنیددر این موقع شخصی به ژاندارمری حسن‌آباد اطلاع داد که اتومبیل فولکس واگنی دیروز در همین حوالی عبور می کرده و سپس شماره آن را در اختیار مأمورین گذاشت.این اتومبیل را که صندلی آن نیز خونی بود در گاراژی در بخش 13 پیدا کردند و راننده آن را جلب نمودند ولی در ساعت 2 بعدازظهر دسته دیگری از مأمورین ژاندارمری قاتل اصلی این زن را دستگیر کردند و او را به پادگان ناحیه یک ژاندارمری آوردند. با دستگیری او، راننده فولکس واگن آزاد شد.قتل در محل بودصبح امروز تیمسار سرتیپ خسروانی - فرمانده ناحیه یک ژاندارمری- در این باره گفت: صبح پریروز ضمن اطلاع این واقعه به من گفتند که این زن در شهر کشته شده و سپس جنازه او را به این محل آورده‌اند، من دچار شک شدم و خود به محل واقعه رفتم و پس از بررسی جنازه حدس زدم به احتمال قوی این زن در همان محل کشته شده است. لذا به مأمورین تجسس ناحیه گفتم باید هرچه زودتر قاتل حقیقی پیدا شود و از راننده اتومبیل فولکس واگن رفع مزاحمت شود.من مقتوله را می شناسممأمورین تجسس ناحیه یک به اتفاق ستوان یکم تازه‌بهار - فرمانده گروهان شهرری - از اغلب اهالی حسن‌آباد تحقیق کردند و بالاخره کشاورزی به نام محمد گفت من باید جنازه را ببینم تا بگویم. جنازه را به محمد نشان دادند او گفت از لباسش پیدا است که دختر حسن خاکی است مأمورین همراه محمد به شهر آمدند و حسن را در خانه‌اش گرفتند.فرمانده ناحیه یک سپس گفت: حالا خودتان با حسن خاکی فرزند علی - متهم به قتل- صحبت کنید چون او ماجرا را بهتر از هر کسی برایتان تعریف خواهد کرد.مواظب دخترتان باشیددر این موقع حسن را به اتاق آجودان ناحیه آوردند او روی صندلی نشست و ماجرا را شرح داد. او گفت: من سالهاست که درشکه‌چی هستم و در حوالی میدان شوش و پل امامزاده معصوم مسافر می‌برم و وضع مالی من خوبست و از زندگی ناراضی نیستم. 3 دختر و یک پسر دارم. بزرگترین فرزند من فاطمه (مقتول) بود او در بهمن ماه سال 1325 بدنیا آمد و تا چند ماه پیش به مدرسه می‌رفت یک روز مرا به مدرسه‌اش خواستند و به من گفتند دختر شما با جوانی رفت و آمد دارد مواظبش باشید.بالاخره من از ترس رسوایی فاطمه را به حسین - پسر دایی ام - شوهر دادم ولی او بنای ناسازکاری را با شوهرش گذاشت و از خانه شوهرش فرار کرد و با جوانی به نام اصغر که دانش‌آموز دبیرستان بود به زنجان فرار کرد. ما به ژاندارمری اطلاع دادیم او را گرفتند و به تهران آوردند و جوانک زندانی شد ولی پسردایی ام فاطمه را طلاق داد.با چوب او را کشتمپس از این جدایی فاطمه دیگر به حرف من و مادرش گوش نمی کرد با چند نفر جوان به گردش و تفریح می رفت. آبروی من در نزد دوستان و همسایگان رفته بود لذا تصمیم گرفتم او را نزد خاله‌اش به ده‌کلین حسن‌آباد ببرم.آن هفته سوار تاکسی شدیم و به حسن‌آباد رفتیم. تاکسی ما را داخل جاده خاکی برد و در حسن‌آباد پیاده کرد. من به خانه محمد رفتم تا او را ببینم، دیدم نماز می خواند مزاحمش شدم و پیاده عازم کلین شدیم. در میان راه از طرز راه رفتن فاطمه که شبیه زن های منحرف بود ناراحت شدم و از درختی چوبی کندم و آن را بر سرش کوبیدم و او را بر روی زمین انداختم آنقدر زدم تا مرد، سپس جنازه‌اش را چندمتر آن طرف‌تر به داخل گودالی انداختم و به تهران آمدم و به زنم گفتم که فاطمه فرار کرده است.دیروز محمد به خانه من آمد و گفت جنازه دخترت را پیدا کرده‌اند و باید بیایی آن را تحویل بگیری. من از در خانه بیرون آمدم که چهار نفر مأمور ژاندارم که لباس شخصی به تن داشتند مرا گرفتند. حسن ساعت ده امروز به دادسرای تهران اعزام شد و چون به گناه خود اعتراف کرده بود، بازداشت گردید.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 866]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن