واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: حوادث > داخلی - روزنامه اطلاعات دی ماه 1340 شمسی نوشت: ازدواج مرد 48 ساله با دختر 11 ساله مصداق فیل و فنجان بود عاقل مرد متاهلی می خواست با دخترکی 11 ساله ازدواج کند. دخترک بیپناه در دادگاه آذرشهر می گفت: من نمی دانم ازدواج چیست، خوراکی است یا پوشاک. روزنامه اطلاعات چهارشنبه بیستم دی ماه سال 1340در صفحه 14 نوشت: شاید قصه فیل و فنجان را شنیده باشید. اما نمی دانم تا به حال مصداقی هم برای آن یافتهاید؟ چند روز پیش قصه فیل و فنجان در آذرشهر مصداق یافت و عاقل مردی در حدود پنجاه ساله تصمیم به ازدواج با دختری یازده ساله گرفت و داستان فیل و فنجان بر سر زبان ها افتاد. یوسف خدمتگزار 48 ساله فرهنگ آذرشهر با داشتن زن و چندین فرزند هوس کرد تجدیدفراش کند و در اجرای این هوس دختر چشم و گوش بسته و بیپناهی به نام «یقینه» را که بیش از یازده سال ندارد در نظر گرفت. او را به محضر ازدواج برد و قرار ازدواج با وی را گذاشت. مهریهاش را سی هزار ریال تعیین کرد تا به طور اقساط بپردازد و پس از این قرارمدار، روز عروسی را هم تعیین نمود. شاید در ته دل شور و شوق و نشاطی هم احساس می کرد که همین فردا پس فردا عروس دلخواه را به خانه میآورد. اما اسمعیل دایی «یقینه» از این موضوع آگاهی یافت و جریان را به دادگاه آذرشهر اطلاع داد. دخترک بیپناه را به دادگاه آوردند و موضوع را از او جویا شدند. «یقینه» می گفت: آقا، من در سن 7 سالگی پدرم را از دست دادم و یکی دو سال بعد از آن هم مادرم شوهر کرد و مرا تنها گذاشت. به هر ترتیب بود زندگی می کردم تا اینکه ده روز پیش وادارم کردند که با یوسف شریفزاده ازدواج کنم. من که خودم نمی دانستم ازدواج خوراکی است یا پوشاک. مرا به اجبار پیش یک نفر ملا بردند و گفتند هرچه او گفت تو هم در جواب بگو بله. منهم ندانسته بله گفتم . بعد از آن می خواستند مرا به خانه یوسف شریفزاه ببرند ولی عصر همان روز داییام اسمعیل از جریان مطلع شد و مرا نزد شما آورد. حال نمی دانم با من چکار دارند و از من چه می خواهند. رئیس دادگاه آذرشهر یوسف شریفزاده را احضار کرد و پس از رسیدگی های لازم با صدور قرار قانونی به زندان اعزام گردید. هم اکنون وی به اتهام ازدواج غیرقانونی در زندان شهربانی بسر میبرد و به هوس ارضا نشده خود میاندیشد.--- اعدام سگی در لندن دادگاهی در لندن برای اولین بار در تاریخ سگی را به جرم گاز گرفتن سگهای دیگر به مرگ محکوم ساخت. روزنامه اطلاعات چهارشنبه بیستم دی ماه سال 1340 به نقل از سندی تایمز نوشت: دادگاهی در لندن سگ شش سالهای به نام «بوچ» را به مرگ محکوم ساخت. اتهام این سگ واژگونبخت این بود که سگ های دیگر را گاز میگرفت. بدون شک تاکنون سابقه نداشته که برای رسیدگی به اتهام سگی دادگاه تشکیل شود و این دادگاه رای مرگ برای حیوان صادر نماید. بوچ عادت کرده بود که هر سگی را که سر راهش می دید مورد حمله قرار دهد. صاحب این سگ او را به یک بیمارستان حیوانات برد تا راهی برای درمان سگ خود پیدا کند. صاحب سگ می گفت: بوچ از روزی که مورد حمله یک سگ بزرگ واقع شد به این بیماری گاز گرفتن دچار شده است ولی چون دامپزشکان از معالجه او عاجز ماندند برحسب شکایت صاحب سگ های دیگر دادگاه مخصوصی در لندن این سگ را به مرگ محکوم ساخت و رای دادگاه به موقع اجرا شد.---- سارق شیرینی بدست و پاسبان سارق به بهانه اینکه عروسی برادرش می باشد به پاسبان شیرینی تعارف کرد و گفت: در عروسی ما اول از همه شما باید دهانتان را شیرین کنید. روزنامه اطلاعات چهارشنبه بیستم دی ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت: دیشب پاسبان شماره 44 که در کوی نو مشغول نگهبانی بود مشاهده کرد که دو جوان مشغول حمل دو بسته بزرگ هستند. یکی از آنها همین که پاسبان را از دور دید بسته را به زمین انداخت و با به فرار گذاشت. پاسبان خود را به جوان دیگر رسانید و از او پرسید در این بستهها چیست و آنها را به کجا می بری؟ جوان جواب داد: چون فردا شب عروسی برادرم میباشد این اثاثیه را به خانه او امانت می برم. بعد بستهای را که روی دوش داشت به زمین گذاشت و آن را باز کرد و از داخل آن یک قالی و مقداری اثاثیه نقره منجمله یک شیرینیخوری نقره با شیرینی بیرون آورد. به پاسبان شیرینی تعارف کرد و گفت: در عروسی ما اول از همه باید شما دهانتان را شیرین کنید! قند با قندان و سفره با نان پاسبان که حرفهای او را باور نکرده بود دوباره پرسید پس رفیق تو کجا رفت؟ جوان جواب داد: او برادر کوچکم است چون مقدار ی اثاثیه در خانه ما مانده بود با تاکسی رفت تا آنها را هم بیاورد. پاسبان این جوان را با دو بستهای که همراه داشت به کلانتری 13 برد و در آنجا ستوان عامری - افسر نگهبان کلانتری - از او بازجویی کرد و معلوم شد که این شخص احمد قانونی نام دارد و از سارقین سابقهدار است. وقتی بسته دیگر را باز کردند از داخل آن نیز یک قندان پر از قند و یک سفره نان و چند ظرف آجیلخوری و زیرسیگاری نقره به دست آمد. در نتیجه تحقیقات بعدی معلوم شد احمد به اتفاق یکی از رفقایش منزلی را مورد دستبرد قرار داده و این دو بسته را از آنجا سرقت کرده است. مامورین سارق را به دادسرا فرستادند و اینک در جستجوی همکار فراری او میباشند. --- بازداشت زوج قاتل زنجانی زن و شوهری که کودکی را در زنجان کشته بودند و در حال فرار به تهران بودند بازداشت شدند. روزنامه اطلاعات پنجشنبه بیست و یکم دی ماه سال 1340 در صفحه 18 نوشت: دیشب مردی به نام قدرتاله به ژاندارمری زنجان اطلاع داد که حسینعلی و زنش مهپاره فرزند 12 ساله برادر مرا که همتاله نام دارد کشته و فرار کردهاند. از طرف ناحیه یک ژاندارمری به کلیه مامورین ژاندارمری این ناحیه دستور داده شد تا از فرار زن و شوهر جلوگیری کنند. این مامورین چهار ساعت بعد زن و شوهر را که لباس مبدل پوشیده بودند و با اتومبیل به تهران میآمدند دستگیر کردند و به زنجان بردند و تحویل دادسرا دادند. بازپرسی از این زن و شوهر ادامه دارد.-- مرگ ناشی از ترس از قطار قطار هر لحظه نزدیک می شد که دخترک خود را در شهر شاهی از بالای پل به پایین پرتاب کرد و جان سپرد. روزنامه اطلاعات شنبه بیست و سوم دی ماه سال 1340 در صفحه 14 نوشت: ظهر چند روز قبل موقعی که شهناز خدمتکار 12 ساله آقای ارفعی یکی از اهالی شاهی برای عبور از روی پل در سیاهرود از روی ریل راهآهن حرکت می کرد و به طرف کارخانه گونیباقی شاهی می رفت ناگهان متوجه شد که یک قطار باری به او نزدیک می شود. دخترک با مشاهده قطار مضطرب گردید و از شدت اضطراب نتوانست خود را به پناهگاهی برساند. قطار هر لحظه نزدیک و نزدیکتر می شد و شهناز که کاملاً دست و پای خود را گم کرده بود از شدت ترس خود را از بالای پل راهآهن به پایین پرتاب کرد و آنجا جان سپرد. در معایناتی که از جنازه دخترک 12 ساله بعمل آمد معلوم شد که وی قبل از آنکه بر اثر سقوط مغزش متلاشی شود از شدت ترس جان سپرده است. به هر حال با اطلاع جریان به مقامات مربوطه قضیه تحت تعقیب قرار گرفت.---- راننده کامیون از شدت اضطراب مغز کارگر را متلاشی کرد پای کارگر زیرچرخ کامیون رفت ولی راننده کامیون از شدت اضطراب مغز کارگر مزبور را نیز متلاشی ساخت. روزنامه اطلاعات شنبه بیست و سوم دی ماه سال 1340 در صفحه 14 نوشت: بعدازظهر چند روز قبل هنگامی که کامیون کمپرسی شماره 14088 به رانندگی صفر خاکپور از پمپ بنزین شهرستان کاشان به طرف شهر حرکت می کرد در مقابل اداره کار با کارگر دوچرخه سواری به نام علی صلواتی تصادف کرد. با وقوع این تصادف پای کارگر مذبور زیر چرخ کامیون قرار گرفت و فریاد التماس آلودش بلند شد تا راننده کامیون را به طرف عقب براند ولی صفر خاکپور راننده کامیون که فاقد گواهینامه رانندگی نیز بود از شدت اضطراب دست و پایش را گم کرد و به جای آنکه به طرف عقب براند کامیون را به طرف جلو راند و در نتیجه سر علی صلواتی کارگر نگونبخت نیز زیر چرخ کامیون قرار گرفت و مغزش متلاش گردید. راننده پس از وقوع این تصادف متواری شد و جنازه کارگر مقتول با انجام تشریفات قانونی در میان اندوه و تاثر کارگران کارخانه شماره 2 ریسندگی کاشان دفن شد. از عل صلواتی -کارگر مقتول- یک زن و 7 کودک خردسال باقیمانده و مشارالیه 35 سال داشته است. پس از این حادثه کارگران کاشان دسته جمعی به دفتر نمایندگی اطلاعات آمدند و تقاضا داشتند از طرف شهربانی برای جلوگیری از رانندگی افراد فاقد گواهینامه اقدام شود.----- یک کشته و 20 مجروح در درگیری خونین در اهواز در یک زدوخورد خونین در قریه «حسینیه» خلفآباد اهواز یک نفر به ضرب چماق مقتول و 20 نفر مجروح شدند. روزنامه اطلاعات شنبه بیست و سوم دی ماه سال 1340 در صفحه 14 نوشت: چند روز قبل بین دو دسته از اهالی قریه «حسینیه» خلفآباد اهواز به علت نامعلومی نزاع و زدوخورد شدیدی درگرفت و منازعین با چوق و چماق به جان هم افتادند. در این زدوخورد خونین که چندین ساعت ادامه داشت یک نفر به نام عبدالعلی به ضرب چماق به قتل رسید و 20 نفر نیز به سختی مجروح گردیدند. با اطلاع جریان به ژاندارمری خلفآباد بلافاصله مأمورین ژاندارمری به اتفاق بخشدار و رئیس بهداری به قریه حسینیه رفتند و پس از جلوگیری از ادامه زدوخورد مجروحین را تحت معالجه قرار دادند و با معاینات لازم اجازه دفن جنازه قربانی این زدوخورد را صادر کردند. فعلاً مجروحین تحت معالجه قرار دارند و حال چهار نفر آنها وخیم است. تاکنون چندین نفر نیز دستگیر شدهاند و تحقیقات در این باره ادامه دارد.----- دو انبار باند دزدان اتومبیل کشف شد اعضای یک باند بزرگ سرقت اتومبیل که بیش از 15 دستگاه اتومبیل فولکسواگن از تهران و شهرستانهای شمالی سرقت کرده بودند پس از یک سلسله تحقیقات مفصل از طرف مامورین اداره آگاهی بازداشت شدند و از دو انبار این باند در شهرستان گرگان اتومبیلهای مسروقه که اوراق شده بود کشف گردید. روزنامه اطلاعات یکشنبه 24 دی ماه سال 1340 در صفحه 19 نوشت: چندی قبل در نتیجه شکایات مختلفی که به اداره آگاهی می رسید آقای سرهنگ بهزادی مامورین شعبه 9 را به تعقیب سارقین فرستاد. مامورین این شعبه پس از تحقیقات لازم یکی از سارقین اتومبیل را که جوان شیک پوشی بود و دستگیر کردند و او ضمن بازجویی اعتراف کرد که اتومبیلهای مسروقه را به دو نفر به نام رضا معروف به رضا گربه و یوسف که در خیابان شهباز مغازه دارند فروخته است. مامورین رضا گربه و یوسف را دستگیر کردند و از مغازه یوسف مقداری لوازم اتومبیل بدست آوردند. انبار در گرگان تحقیقات از دزد شیکپوش ادامه یافت و مامورین از نتیجه این تحقیقات دریافتند که وی با همدستی یکی از همکاران خود اتومبیلهای مسروقه را به شمال برده و در گنبد گاووس انباری تهیه کرده، اتومبیلها را پس از اوراق کردن در این انبار مخفی نمودهاند. به دستور رئیس آگاهی، آقایان باقری -رئیس- و داوری -مامور شعبه نهم- عازم گرگان شدند و در آنجا پس از دستگیری یکی از سارقین انبار آنها را کشف نموده و چند صندوق رینگ و رادیو اتومبیل کشف نمودند. یوسف مکانیک یکی از سارقین در نتیجه بازجویی محل انبار دوم را نیز به مامورین نشان داد و در آنجا نیز قطعات یازده دستگاه اتومبیل فولکس واگن که اوراق شده بود بدست آمد. در جستجوی مهندس قلابی مامورین آگاهی صاحب انبار را که شخصی معروف به مهندس بود و پس از اطلاع از جریان فرار کرده بود تعقیب نمودند و سرانجام او را در چالوس در حالی که اتومبیل آقای ضیاءالدین ملکپور را سرقت نموده بود، دستگیر کردند و اموال مسروقه را با یک کامیون به تهران منتقل کردند. سارقین که در ضمن بازجویی از عملیات خود اظهار ندامت می کردند با قرار قانونی بازداشت شدهاند. 56181
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 547]