واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > چهرهها - فیلمساز سرشناس سینمای ایران با نگاهی به فعالیتهای موفق خانه هنرمندان در سالهای اخیر و مدیریت حسابشده آن از تغییر مدیر این فضای فرهنگی ابراز نگرانی کرد. به گزارش خبرآنلاین، در روزهای اخیر خبرهایی در مورد استعفای مجید جوزانی از سمت مدیرعاملی خانه هنرمندان منتشر شد که البته این خبر رد شد، اما همچنان به نظر میرسد خبر منتشر شده چندان هم نادرست نبوده است. از همین منظر کیومرث پوراحمد کارگردان آثاری چون «شب یلدا» و «اتوبوس شب» با نگارش یادداشتی درباره تاثیرات تغییر مدیریت در فضای فرهنگی و عملکرد جوزانی در این سالها نکاتی را یادآور شده است. متن یادداشت که در اختیار خبرآنلاین قرار گرفته به این شرح است: خانه هنرمندان؛ بازترکردن یا بستن فضا...؟نخبهکشی یک وجهش کشتن است که از دیرباز تاریخ سراغ داریم: کشتن «سورنا» سردار بزرگ «پارتها» که برای سرافرازی ایران نبردهایهای دلیرانه بسیار کرد و پاداشش مرگ بود، زیرا از پادشاه وقت (اُرد) محبوبتر شده بود تا... تا امیرکبیر که او نیز برای سربلندی ایران رنجها کشد و سرانجام در حمام فین کاشان رگ زده شد، زیرا درباریان دست در دست سفارت دولتهای بیگانه ـ برای غارت ایران ـ او را سد راه خود میدیدند و باز نزدیکتر، دکترمحمد مصدق که به جرم واهی براندازی نظام پادشاهی (که هرگز در ذهنش نبود و همیشه به سوگندش در حفظ پادشاهی پایبند ماند) در خانهاش در احمدآباد حبس شد و جرم اصلیاش این بود که از یک سو جلوی ریخت و پاش دربار را گرفته بود و مهمتر از آن دولت فخیمه بریتانیا را در دادگاه لاهه شکست داد و دست استعمارگران را از ثروت ملی ایران کوتاه کرده بود. اما کشتن نخبگان یک روی سکه تاریخ بوده و نکشتن آنها هم سوی دیگرش. خانهنشین کردن نخبگان و مدیران لایق. مثل پرتاب کردن یک قهرمانان شنا در حوضچهای حقیر. خانه هنرمندان و مدیرش دکترمجید جوزانی ماکتی است از آن چه به مثال آوردم. دیدن یک جزء از کل و از منظری تاریخی. این گونه، میتوان باز از جزء به کل رفت و شرایطی تاریخی را ترسیم کرد. از کنار هم چیدن فضاهای فرهنگی موجود و سازمانهایی که سیاستگذار فرهنگ و هنر کشور هستند میتوان کلیت شرایطی را در این روزگار دید و رقم زد ... از خانه هنرمندان می گفتم که بهروزغریب پور چنان ساختش که ماندگار شد و مجید جوزانی توانست به شایستگی این فضا را گسترش دهد و این خانه را گرمتر کند. فضایی که در راهروهایش و هر اتاق و سالنش همیشه چیزهایی برای دیدن و سرک کشیدن به گوشههایی از هفت هنر هست. از نمایشگاه کتاب گرفته تا نقاشی و عکس و تندیس و فیلم مستند و کوتاه و برنامههای متعدد بزرگداشت و ... و برای تاتر هم فضایی شده که توانسته کمبود سالن را برای کلانشهر تهران تا حدود زیادی جبران کند. حتی کافیشاپ و رستوران ویژهاش از مناسبترین جاهاست برای گذران ساعتی با لذت یا پاتوق خوبی برای هر قرار و مداری. اما بزرگترین حسن خانه هنرمندان این است که همه امکاناتش، با گشادهدستی و به دور از بخل و تنگنظری در اختیار همه است و نه در انحصار هیچ شخصی یا باندی یا شاخهای. خانه هنرمندان امروز آن قدر حسن دارد که به قول دوستی تبدیل به یک «برند» شده است. این روزها خبر تغییر مدیرعامل خانه هنرمندان سر زبانهاست. من نمیدانم و نمیخواهم بدانم در پس این جابجایی چه سیاستی هست. گرچه کم و بیش میتوان حدس زد که مجید جوزانی به کدامین گناه(!) قرار است از مدیریت خانه هنرمندان عزل شود و البته هیچکس برای هیچ سمتی از مادرزاده نشده و در جایی مثل کشور ما هیچکس نباید برای بلند مدت به هیچ سمتی دل ببندد، اما سابقه تغییر مدیریتها نشان داده معمولاً مهرهای که گشایش ایجاد میکند عوض میشود که فضا بستهتر شود. فقط یک نمونه میگویم. علیرضا زرین مدیرعامل کانون پرورش کودکان و نوجوانان چنان گشایشی در کانون ایجاد کرد که بخل و تنگ نظریها را به شدت برانگیخت و از سمت خود عزل شد تا کانون به کلی از حیزانتفاع ساقط شود که شد. اگر فقط به امورسینمایی کانون نگاه کنیم، در دوره زرین بهترین، افتخارآمیزترین و معتبرترین فیلمهای کودکان و نوجوانان تولید شد و علیرضا زرین که از کانون برداشته شد، تولیدات آن مرکز شایسته و پرکار و آبرومند تقریباً به صفر رسید. دو سال پیش با فیلم «اتوبوس شب» به کرواسی رفته بودم. تکهای از چکسلواکی سابق که در تولید فیلمهای انیمیشن برای کودکان پا به پای ایران، در جهان مطرح بودند. انیمیشنسازان آن سرزمین هنوز سراغ نورالدین زرینکلک و علی اکبرصادقی و فرشید مثقالی و نفیسه ریاحی را میگرفتند. کسانی که سالیان سال است یک فریم فیلم انیمیشن نساختهاند. حالا هم... آیا سیاست بر این است که فضای باز و دلپذیر خانه هنرمندان بسته و بستهتر و تدریجاً به یک تعطیلی نامحسوس کشانده شود؟ همان بلایی که بر سر کانون پرورش فکری آمد؟ یا برعکس، قرار است همان اتفاقی بیفتد که از بهروز غریب پور تا مجید جوزانی افتاد؟ دلم می خواهد خوش بین باشم، اگرچه بسیار دشوار است. 58243
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 396]