واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خائنان عرب و يهود
خبرگزاري فارس: بي شك رفتار خائنان منافق در دنياي عرب و سبوعيت آشكار يهود و نتايج به دست آمده پس از 22 روز مقاومت افتخار آميز مردم در غزه معادلات منطقه و ادراكات مردم مسلمان از رهبران جوامع اسلامي را به هم ريخته است. از همين روي برخي اقدامات از سوي حكام خائن و منافق عرب قابل پيش بيني هستند
يكي از نكات قابل توجه در بررسي تاريخ اسلام و حتي مسيحيت، حضور قوم يهود در كنار مراكز اصلي ديني و همسايگي ايشان با جوامع ديني ديگر بوده است. يهوديان چندين دهه قبل از ظهور پيامبر اعظم، بر اساس ظواهر و شواهد تاريخي و با بهانهي ياري رساني به حضرت رسول در اطراف شهر مدينه كه قرار بود در آينده مقر حكومتي مسلمين شود مستقر شدند. با مردم مدينه داد و ستد مي كردند و حتي به اقدامات فرهنگي و آموزشي دست زدند.
آنها نشانههايي از ظاهر و ويژگيهاي پيامبر اكرم داشتند كه همواره در جستجوي ايشان بودند. جالب اينكه به استناد گزارههاي قطعي قراني، آنها با نشانههايي كه از پيامبر خاتم داشتند او را حتي از فرزندان خود بهتر ميشناختند. با بعثت پيامبر و اعلام رسمي و آشكار دعوت، پيش بيني يهوديت و مسيحيت به واقعيت پيوست و پس از طي دوران پر مشقت مكه، پيامبر با جلال و جبروت وارد شهر مدينه شد. در اين برههي مهم تاريخي، يهوديان اطراف مدينه دو گروه شدند. برخي به حقانيت رسول خاتم، آشكارا اعتراف نموده و به دين مبين اسلام وارد شدند. اما گروه دوم عليرغم گزارههاي ديني در دست، پيشينهي تاريخي اجداد خود و مهاجرت ديني صورت گرفته با هدف زيارت و خدمت به پيامبر خاتم، از در انكار برون آمدند و با علم به حقانيت پيامبر به مقابلهي آشكار و نهان با پيامبر پرداختند. آنها از هر دري براي مقابله با اسلام و پيامبر برخاستند كه اجمالاً برخي از آنها عبارتند از:
1- تبليغات عمومي در نفي رسالت و حقانيت پيامبر عليرغم راهبرد اوليه.
2- ترديد و شبهه افكني درخصوص آموزههاي اسلام در دل افراد جوياي حقيقت.
3- تكفل تربيت فرزندان اهل مدينه و كاشتن بذر بغض پيامبر در دل نوجوانان مستعد مدينه.
4- هتك حرمت نواميس مسلمان در محلههاي يهودينشين مدينه.
5- جاسوسي و خبرچيني براي مشركان مكه.
6- سازماندهي مسلمانان ضعيف الايمان ذيل پرچم منافقان مدينه.
7- حمايت فكري و مادي از جريان نفاق درون جامعه اسلامي.
8- شكستن پيمان صلح در موارد متعدد و هنگام محاصره مسلمين توسط كفار و مشركين.
10- مقابله مستقيم با اسلام پس از نا اميدي از مقابله غيرمستقيم.
نكته قابل توجه درخصوص رفتارشناسي يهوديان اطراف مدينه در صدر اسلام اينكه، ايشان به دليل درك حقانيت اسلام و عظمت پيامبر در دلهاي خود از يك طرف و دلبستگي شديد به متاع دنيا از طرف ديگر، حتي المقدور از مقابلهي مستقيم خودداري ميكردند. از همين روي، ايشان با تقويت دو جريان عمده مشركان مكه و منفاقان مدينه تلاش ميكردند شجرهي نوپاي اسلامي را قطع كنند.
اوج خيانت يهود در غزوه احزاب:
طوايف يهودي بني قينقاع در سال دوم، بني نضير در سال چهارم و بني قريظه در سال پنجم هجري پيمان شكني خود را به اوج رسانده و با پيامبر وارد جنگ شدند. بني قريظه ضمن تحريك مشركان جزيره العرب براي از بين بردن اسلام و همكاري تنگاتنگ با مشركان مكه براي تشكيل سپاهي متشكل از اقوام عرب، خيانتهاي گستردهاي را در جنگ احزاب نمود.
در همين جنگ احزاب (خندق) مسلمانان مدينه به مدت بيش از ششماه محاصره اقتصادي شدند و در اوج سختي حفر خندق و كمبود امكانات ناشي از محاصره، پيامبر نويد فتح يمن، شام و دنياي شرق وغرب را به مسلمين دادند و در همين زمان منافقان مدينه ايشان را به سبب پيشگويي در خصوص فتوحات عظيم آينده استهزا كردند. جنگ به سبب مقاومت و صبر مسلمانان و اقدام تاريخي و منحصر بهفرد عليعليه السلام در مبارزه با عمروبن عبدود به نفع مسلمين تمام شد.
پس از پايان غزوه احزاب و عقبنشينى خفتبار قريش و ساير قبائل عرب از مدينه، طبق روايات اسلامى پيامبر به منزل بازگشت و لباس جنگ از تن در آورد و به شستشوى خويشتن مشغول شد، در اين هنگام جبرئيل به فرمان خدا بر او وارد شد، و گفت: چرا سلاح بر زمين گذاردى؟ فرشتگان آماده پيكارند، هم اكنون بايد به سوى" بنى قريظه" حركت كنى، و كار آنها يكسره شود.
پيامبر ص پيش از خواندن نماز عصر به سوى بنى قريظه حركت كرد، مسلمانان به سرعت آماده جنگ شدند و تازه آفتاب غروب كرده بود كه قلعههاى محكم بنى قريظه را در حلقه محاصره خود در آوردند.
اين محاصره بيست و پنج روز به طول انجاميد، نهايتا اينكه همگى تسليم شدند، گروهى به قتل رسيدند و پيروزى بزرگ ديگرى بر پيروزى مسلمانان افزوده شده و سرزمين مدينه از لوث وجود اين اقوام خائن و دشمنان سرسخت و لجوج پاك گرديد. همين واقعه است كه منجر به نزول آيه26 سوره احزاب شد."و اَنزَلَ الَّذين ظَاهَرُوهُم مِن اَهلِ الكِتَاب وَ مِن صَيَاصِيِهم ..."
خيانت جريان نفاق
سرگذشت منافقان نيز قابل توجه است. واژه منافق و جريان نفاق به تعبير شهيد مطهري اولين بار در اسلام و در ادبيات قراني آمده است و در اديان گذشته مسبوق به سابقه نبوده است. جريان نفاق به دليل پيچيده شدن جوامع و تلاش جريان الحاد در مخفي ماندن و حركتهاي زير زميني، به تدريج شكل گرفت. به نحوي كه با ورود پيامبر به مدينه ، اين جريان عليرغم ميل باطني، در ظاهر خود را مسلمان معرفي نموده و در جريانات اجتماعي در كنار بقيه مسلمانان خودنمايي نمود. البته هرگاه با جريانات مخالف اسلام مواجه ميشد خود را همراه جريان كفر و مسخره كننده مسلمانان معرفي نمود. واذا لقوا الذين امنوا قالوا امنا و اذا خلوا الي شياطينهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزءون (بقره 13)
منافقان به سبب برخورداري از ظاهري اسلامي، براحتي قابل شناخت نبوده و شناسايي آنها نيازمند بصيرت عميق و راهنماييهاي پيامبر بود. راهكار پيامبر براي معرفي ايشان بسيار قابل توجه بود. پيامبر براي افزايش بينش مسلمانان و همچنين فرصت دادن به منافقان براي اصلاح رفتار ناشايست، حتي المقدور از معرفي مستقيم و با نام ايشان، خودداري فرموده و عمدتا به ذكر ويژگيهاي اخلاقي و شخصيتي ايشان ميپرداختند تا مسلمانان از جهالت خارج شده و خود بصيرتي درونزا پيدا كنند. نهايتا اينكه جريان نفاق اگرچه در زمان پيامبر و خصوصا بعد از غزوه تبوك به ضعف گراييد اما هيچگاه از بين نرفت و هر روز پيچيده تر عمل نمود.
اتحاد شوم جريان نفاق و يهود
جريان نفاق به سركردگي عبدالله بن ابي از ابتداي ورود پيامبر به مدينه با پذيرش ظاهري اسلام تلاش نمود در فرصتي مناسب به پيامبر ضربه وارد كند. در اين مسير اقدام به همكاري نهاني با مشركان مكه و همچنين سران يهود مستقر در اطراف مدينه نمود. اما از آنجا كه سنت الهي بر تقويت جريان حق ميباشد با گذشت زمان گستردگي و عمق اسلام افزايش يافت.
در سال نهم هجري به پيامبر اطلاع داده شد كه در منطقه تبوك، سپاه روم دست به تحركات نظامي زده است. از همين روي پيامبر سپاه عظيمي از مسلمانان تشكيل داده و به سمت منطقه تبوك رهسپار شدند. در اين غزوه پيامبر حضرت علي ابن ابي طالب را به عنوان جانشين خود در مدينه قرار داده و از مسلمين خواست تا وصيت نامه هاي خودرا بنويسند چون وقايع پيش رو غير قابل پيش بيني مي نمود. اين رفتار پيامبر باعث شد كه از همان ابتداي حركت عناصر سست ايمان و منافقان دست به اقدامات تبليغي تخريبي بزنند. تا جايي كه در يكي از منازل عبدالله ابن ابي و همراهانش به همراه يهوديان همراه سپاه اسلام به بهانه عظمت و قدرت سپاه روم و سختي و گرمي و دوري راه از همراهي سپاه اسلام محروم شدند و به مدينه بازگشتند. عدهاي نيز در سپاه اسلام باقي ماندند امابه شيطنت و شايعه پراكني ادامه دادند، وديعه بن ثابت،جلاس بن سويد و...از اين گروه بودند. نهايتا اينكه در راه بازگشت از غزوه تبوك، قصد ترور پيامبر را داشتند كه در اين كار هم موفق نشدند اما ننگ ابدي بر دامان ايشان نشست و برخي از آنها به سزاي عمل خود رسيدند.
واقعيت اين است كه بر خلاف نظر برخي از انديشمندان مسلمان، جريان نفاق هيچگاه ريشه كن نشد، چه در زمان پيامبر و چه پس از رحلت ايشان. و نكته مهم اينكه اين جريان به همراه يهوديان تركيب خطرناكي را درست كردند كه همواره كيان اسلامي را تهديد ميكنند.
پيدايش مذاهب انحرافي طي دويست سال اخير و حمايتهاي شديد لژهاي ماسوني، اختلاف افكني بين جريانهاي فعال اسلامي، نفوذ در دستگاههاي حاكمه در كشورهاي اسلامي و بوجود آوردن غدهي سرطاني رژيم صهيونيستي ثمره خيانت يهود از بيرون و جريان نفاق از درون جوامع اسلامي بوده است.
اين اتحاد شوم كه به تعبير رهبر معظم انقلاب همدستي كُفار حربي با منافقان امّت، براي محو فلسطين عزيز و مقاوم در جريانات اخير غزه به نحو كاملا مشهودي خودنمايي نمود آخرين نمونه بر اين مدعا بود. اين بار هم جريان يهود و نفاق در ارزيابي هاي خود همانند غزوه احزاب در صدر اسلام، دچار خطاي استراتژيك شد و با تصور اينكه ظرف حداكثر چهار روز طومار مقاومت اصيل اسلامي در غزه را خواهد پيچيد وارد فاز همكاري آشكار شده و شبكههاي پنهاني خود را آشكار نمود، برخي حكام عرب و حتي بخشهايي از الازهر مصر سرسپردگي خود به جريان يهود را نمايش دادند. و اين بار پردهي جديدي از نفوذ جريان خطرناك يهود و نفاق در پيكره امت اسلامي را نشان دادند.
بي شك رفتار خائنان منافق در دنياي عرب و سبوعيت آشكار يهود و نتايج به دست آمده پس از 22 روز مقاومت افتخار آميز مردم در غزه معادلات منطقه و ادراكات مردم مسلمان از رهبران جوامع اسلامي را به هم ريخته است. از همين روي برخي اقدامات از سوي حكام خائن و منافق عرب قابل پيش بيني هستند:
1-نفي جريان مقاومت در فلسطين و متهم كردن ايشان به تندروي.
2-تلاش براي متهم كردن و تبليغ عليه حكومت هاي اسلامي و غير اسلامي حامي مقاومت.
3-نفوذ دادن برخي كشورهاي به ظاهر طرفدار مقاومت، براي وارد كردن ضربه به صف كشورهاي حامي مظلوم در وقت مقتضي.
4-اتخاذ ژشتي دلسوزانه براي مردم غزه و اعلام ارسال كمك هاي مالي با رقم هاي درشت، بدون اقدامي عملي و يا در مسيري خلاف خواست نياز واقعي مظلومين غزه.
5-آغاز همكاري با مجامع بين المللي براي صدور قطعنامههاي ضعيف كه نهايتا به نفع اسرائيل بوده و به خود ايشان وجههاي آبرو مندانه خواهد داد.
براي روشن ماندن صفوف مسلمين و متمايز بودن ايشان از جريان نفاق در امت اسلامي و جريان خطرناك يهود در جهان، كه به بهاي خون هزاران شهيد و مجروح درغزه به دست آمده است اقدامات مهمي توصيه ميشوند:
1-بررسي سابقه تاريخ خيانت مشترك جريان نفاق و يهود در دوره معاصر
2-لزوم تفكيك مردم حق طلب و دولت هاي خائن در امت اسلام و برنامه ريزي متناسب براي هر گروه.
3-بازخواني پيامهاي مقام معظم رهبري درخصوص غزه دو روز پس از آغاز حمله و دو روز پيش از پيروزي مقاومت. و ارايه تحليل براي انسان هاي حق طلب سراسر عالم.
4-بازخواني پيامهاي امام خميني درباره آل سعود و شاه اردن و ريس جمهور مصر، اسلام ناب محمدي و اسلام آمريكايي، پيام مربوطبه كشتار حجاجدر سال 1366و...
5-برنامه ريزي براي آگاهي بخشي به مردم درخصوص روزشمار وقايع غزه وعكس العملهاي تاخيري و ترديد آميز برخي كشورها كه امروز خود را دلسوزترين جلوه ميدهند.
منابع:
محمد ابراهيم آيتي انتشارات دارالفكر 1386. تاريخ پيامبراسلام صفحه 546-549.
محمدحسين طباطبايي ترجمه تفسير الميزان، ج16، ص:437- 439.
ناصرمكارم شيرازي وهمكاران، تفسير نمونه، ج17، ص: 269-270.
محسن قرائتي، تفسير نور، ج9، ص:351- 352.
مرتضي مطهري، پانزده گفتار، مساله نفاق 1 و 2.
......................................................................................
انتهاي پيام/
سه|ا|شنبه|ا|8|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]