محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1847236797
سينما، انقلاب، 30سالگي/2شمقدري: انديشه ناب انقلاب در سينما تنيده نشد
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سينما، انقلاب، 30سالگي/2شمقدري: انديشه ناب انقلاب در سينما تنيده نشد
خبرگزاري فارس: «جواد شمقدري» گفت: مسير سيساله انقلاب اسلامي، مسيري پرفرازو نشيب بوده كه ما حتي ريزشهاي وحشتناكي هم داشتيم و در حوزه سينما و كار تخصصيتر هنري ميتوانم بگويم كه آن انديشه ناب انقلاب اسلامي و آن تفكر اصيل و عميق امام در تاروپود هنرمندان تنيده نشد.
به گزارش خبرگزاري فارس، «جواد شمقدري»- مشاور هنري رئيس جمهور- در گفتوگو با خبرنگار سنيمايي فارس، در مورد وجوه مختلف «سيسال سينماي پس از انقلاب» اظهارنظر كرد.
وي در اين گفتوگوي دوساعته كه به مناسبت نزديك شدن به ايام دهه فجر و تقارن با سيسالگي پيروزي انقلاب اسلامي ايران در دفتر رياست جمهوري انجام شد، به نكات مختلفي پيرامون سينماي ايران و عرصه مديريتي آن در سه دهه پرداخت.
* وقتي به مسير سينماي ايران نگاه ميكنيم و به سال 57 و پيروزي انقلاب اسلامي رجوع ميكنيم، ميبينيم به دليل اين كه انقلاب ما، يك انقلابي فرهنگي بود، بيشترين تأثيرات را بر فرهنگ و بهخصوص سينما داشت، بنابراين سينماي انديشه محور انقلاب اسلامي در طي سي سال حيات خود چقدر موفق بودهاست؟
- به دليل اين كه انقلاب اسلامي ماهيتي فرهنگي داشت، طبيعي بود كه بيشترين تأثير خود را بر حوزه فرهنگ بگذارد و يا حداقل ما در حوزه فرهنگ اين تحولات را خيلي جدي ببينيم. حقيقتا اين اتفاق افتاد و كساني كه يك تصوير دقيق از قبل از انقلاب دارند(چه كساني كه آن دوره را تجربه كردند و چه كساني كه در اين زمينه مطالعه كردهاند) اين تفاوت فرهنگي را كاملا ميبينند. به خصوص در ميان سطح عامه مردم، اين تغيير فرهنگي كاملا مشهود بود كه ميتوان اوج آنرا در كنارههاي ساحل درياي خزر ببينيد كه در تمام دوران رژيم شاهنشاهي ساحل درياي خزر به گونهاي بود كه اصلا خانوادههاي مذهبي به آنجا سر نميزدند.پس اين تفاوت فرهنگي و رويكرد كاملا خود را در شكل عامه نشان داد. اما اين كه، اين تحول فرهنگي با همه ويژگيهايش در حوزه كار تخصصي فرهنگي يعني هنر، آموزش و پرورش و در بخشهاي تخصصيتر كاملا رخ داده است، يك مقدار ترديدهايي وجود دارد. نشانههايي از اين تحول وجود دارد و تحولاتي هم رخ داده است اما اثر، ماندگاري و استمرارش در مسير حركت انقلاب اسلامي تحقق پيدا نكرد. يعني اگر مثلا فضاي دانشگاه را در نظر بگيريد، ميبينيد كه آن تفكر و انديشه امام در دانشگاهها از سوي آن فضاي كلي دانشگاهي يك جريان ثابتي ندارد. در يك مقطعي كاملا به اين قضيه توجه ميشود و پيروي وجود دارد و حتي در يك مقطع هم مقابلش ميايستند(فضاي كلي را ميگويم، نه اينكه اين جريان اصلا وجود نداشته). به هرحال فضاي كلي اين بوده كه انگار با انديشه امام بعضا تقابل ميشود، كه به خصوص در بخشي از روشنفكران و نخبگاني كه به عنوان انديشمند مطرح هستند اين بيشتر خود را نشان ميدهد. شما اگر نگاه كنيد، ميبينيد در بين كساني به عنوان صاحب انديشه، فلسفه و بعضا حكمت و معرفت مطرح هستند، بعضيها حتي پيوند خيلي جدي با انديشههاي امام و تحول فرهنگي انجام شده ندارند ولي در عين حال، جرياناتي هم وجود دارد بخصوص در ميان نسل جوان كه به عنوان فيلسوف،انديشمند و هنرمند در بخشهاي مختلف كار خود را آغاز ميكند. اما اين طيف گسترده از جواناني كه كارشان را شروع ميكنند اينها هم در مسير حركت و تحول تكامليشان دستخوش ريزش و خيزشهايي ميشوند و بعضا اين ريزشها خيلي سخت است و به چشم ميآيد، شما در نظر بگيريد كه ما فيلمسازي داريم كه از درون انقلاب و مبارزه وارد سينما شده و دقيقا روزهاي اول با مباني تفكر و انديشه امام جلو آمد و حتي ايشان آمد سريال و يا فيلم شيخ فضالله نوري را كار كند، چرا؟ چون شيخ فيضالله نوري شخصيتي بود كه در دوره قبل رويش علامت سوال بود به عنوان كسي كه جلوي مشروطيت ايستاده و انگار يك نوعي تحجرگرايي داشته و يك نوع تعصب خشك داشته و با نوعي از روشنفكري اسلامي در تضاد بوده كه حضرت امام آمدند و اين را شكستند و گفتند نه خير شيخ فضالله اتفاقا خط سالم و اصيل بود، خب اين فرد آمد و راجع به شيخ فضالله خواست فيلم بسازد و حتي نمايشنامه هم نوشت و خيلي از فيلمهاي ديگر هم كه كار كرد بر مباني همين تفكرات و انديشههاي انقلاب اسلامي بود اما خود ايشان در مسير حركتش دچار استحاله ميشود به طوريكه ميبينيم چند سال بعد فيلمهايي ميسازد كه به طور كلي در نقد اجتماعي انقلاب اسلامي است و شايد فيلمهايي بسازد كه در نقد خود انقلاب اسلامي و در مرحله بعد فيلمهايي ميسازد كه اصلا در رد تفكر ديني و مناسبات ديني است.
ميخواهم بگويم كه اين مسير سي ساله انقلاب اسلامي ، مسيري پر فرازو نشيب بوده كه ما حتي ريزشهاي وحشتناكي هم داشتهايم و در حوزه سينما و كار تخصصيتر هنري ميتوانم بگويم كه آن انديشه ناب انقلاب اسلامي و آن تفكر اصيل و عميق امام در تاروپود هنرمندان تنيده نشد كه اين نياز به برنامه ريزي، طراحي، كار مطالعاتي و تحقيقاتي، حمايتهاي جدي و سامان دهي داشت كه اين اتفاقات رخ نداد و عدم بروز اين اتفاق باعث شد تا كساني كه خود جوش علاقه دارند اين پيوند را برقرار ميكنند، يعني انديشه و تفكر و برداشتهاي خو را با انديشه انقلاب پيوند ميزنند و بقيه آزادند و ميتوانند به هر تفكر و نگاه فلسفي كه بعضا ريشه در تمدن غربي دارد با آنها پيوند ميخورند و طبيعي است كه خروجي چندان خوشايندي نداشته باشيم.
ما امروز مثلا در حوزه سينما اگر از صد فيلم، پنج فيلم انديشمند باشد شايد به ندرت بتوانيم يك فيلم را به انديشههاي ناب و اصيل انقلاب اسلامي متصل كنيم.
* شما به اين نكته اشاره كرديد كه انديشههاي امام در سينما ظهور نكرد، اما براي آْن كه يك يادآوري در اين زمينه بشود، انديشههاي امام و انقلاب را دوباره بازگو كنيد.
- مهمترين پايه انديشه امام و انقلاب اسلامي تفكر ديني بود، يعني تفكري كه معتقد هست كه عالم و خلقت در واقع يك خالق داشته و خلقت بر اساس يك اراده الهي هست كه جريان دارد،يعني آن مباني اعتقاي كه تاريخ تمدنها مطرح ميكند يا انديشهاي كه به نوعي برخي درباره شكلگيري تمدن و اساسا علام خلقت و هستي طرح ميكنند كه در يك دورهاي بخصوص تفكر چپ و ماركسيستها و كمونيستها روي آن كار ميكردند را ما نداريم،و معتقديم كه خلقت بر اساس اراده الهي شكل گرفته است. و اين خيلي نكته مهمي است تا اينكه شما خلقت را بر اساس تصادف و تك سلولي كه ناخواسته در يك جايي ميافتد و ناخواسته تبديل به موجودي زنده ميشود و نهايتا مبنا و انديشه كل خلقت و هستي است. اما ما اداره الهي را بر اساس تفكر و انديشه اسلامي كه تعبيرش در قضا و قدر و در اختيار است و انديشههايي كه بعضا در سخنان شهيد مطهري مستتر است و امام هم به همين خاطر تاكيد كردند كه نسل جوان را به كتابهاي شهيد مطهري رجوع بدهند اينها مباني اين انديشه و تفكري است كه انقلاب اسلامي را شكل ميدهد و معتقديم رد اين مسير بايد جلو برويم و اينجا نقش رهبري و ولايت كه ريشه در فرهنگ اسلامي و شيعه دارد كه معتقديم كه اساسا باورها و در واقع فعاليتها و گفتارهاي ما اگر كه با حركت رهبري و ولايت پيوند نداشته باشد اساسا باطل است.
اين انديشه ولايتگرايي كه امام هم بر آن تاكيد كردند و در مرحله بعد بحث ولايت مطلقه فقيه را مطرح كردند و حتي مسيري بر جاري شدن اراده الهي است، اينها يك مباني بسيار جدي است و چيزهايي است كه در بسياري از انديشهها و تفكرات ديني وجود دارد و در واقع رزمنده ما هم كه به جبهه ميرفت و احساس ميكرد كه مطالبه، درخواست و پيشنهاد امام را اگر لبيك نگويد ديگر نماز او هم قابل قبول نيست. لذا من فكر مي كنم خود همين نكته كه بخواهيم انديشه انقلاب اسلامي را تبيين كنيم يك كار گستردهاي است اما محورهاي آنرا ميتوان اشاره كرد كه در درجه اول اراده الهي را در جهان حاكم ميدانيم، دوم ولايت را كه در دورهاي ائمه و معصومين بودند و امروز در دوران غيبت توسط مجتهيدن واجد شرايط كه رد راس است كه در دورهاي اما بودند و امروز مقام معظم رهبري، اين واسطه همه كارهاي ما است و بدون پيوند با ايشان اصلا معني ندارد.
و نكته بعدي اين كه در همه اين عالم ما به تعبير خيلي ساده امام كه فرمودند ما مامور به تكليفيم نه نتيجه، ما كساني نيستيم كه نتايج را تحقق ميدهيم و وظيفه داريم در حوزه فهم، درك، شناخت، علم و توانايي خودمان تلاش كنيم براي رسيدن به آن اهداف، اما وقتي به آن اهداف ميرسيم آن عوامل و عناصري كه ما را به آن هدف و به نوعي پيروزي ميرساند، متعلق به خودمان نميدانيم. و ميگوئيم اين اراده الهي بود كه جاري شد و ما به اين نقطه رسيديم. بنابراين، اين باورها خيلي تاثير دارد در يك حركت جمعي يك ملت و نكته مهم بعدي ديگر كه بازهم در شخصيت امام و مقام معظم رهبري مستتر است اين است كه ما مردم را ولي نعمت خود بدانيم. يعني ما رابطهمان با مردم وقتي در منصب حكومت قرار ميگيريم رابطه ارباب و رعيت نيست، و به تعبير حضرت امام رابطه خادم و مخدوم است يعني تا زماني كه مردم بخواهند ما خدمت ميكنيم. نكته آخر توجه به محرومين است و اينكه ما دنبال اين هستيم كه عدالت اجتماعي را در جامعه اجرا كنيم.
اينها عصاره و بخشي از تفكر و انديشه امام است كه بايد در رفتار،سكنات، نگاه و خروجي كار هنرمند هم منعكس بشود، و اين همان بحثي است كه ما معتقذيم با اين ويژگيها آن تحقق لازم را در كار تخصصي هنر نميبينيم، يعني اين عناصر را كمتر در آثار ميبينيم و اگر مشاهده ميشود در آثار اندكي وجود دارد.
* بر اساس اين محورهاي ياد شده تعريف انقلاب اسلامي چه بود و ما چقدر توانستيم به آن در سينما عمل كنيم؟
يكي از موانعي كه طراحي و ساخته شد براي رسيدن به سينماي انقلاب اسلامي اين بود كه براي رسيدن به تعريف سينماي انقلاب اسلامي توقف كنيم،چرا كه امام وقتي خواستند نهضتشان را شروع كنند نيامدند اول تعريفها را روشن كنند، بالاخره شالوده اين فرهنگ و انديشه در تاروپود وجود امام تحقق پيدا كرده بود، و در تاروپود انديشه، روش و سكنات ياران امام نيز تحقق پيدا كرده بود، لذا وقتي كه حركت ميكردند خود به خود به يك نقطه مشترك ميرسيدند و بدون اين كه بخواهند همديگر را ببينند از فاصله دور و بعيد به يك تصميم ميرسيدند. مثلا اگر فرض كنيد كه سوال ميشد ما هر روز در خيابانها شهيد ميدهيم؟ (حادثه غزه يكسال هر روز هر روز در خيابانهاي ايران رخ ميداد، دنيا 20 روز نتوانست غزه را تحمل كند ولي ما يك سال شهيد ميداديم و بيدليل 70 هزار شهيد انقلاب بهوجود نيامد) در يك مقاطعي رسيد كه اين شائبه مطرح شد كه ما چقدر جوانان را بريزيم در خيابان و خونشان بريزد، آن كسي كه متأثر از انديشه امام بود به اين نتيجه ميرسيد كه بايد ادامه بدهيم و اين خونها، خونهايي است كه در واقع ريشه درخت تنومند انقلاب اسلامي را آبياري ميكند. ابتدا به اين نتيجه ميرسيدند لذا بلافاصله فردايش ميگفتند كه تظاهرات بايد ادامه پيدا كند، و اتفاقا كساني كه با انديشه امام فاصله داشتند يادم است كساني بودند كه حتي فقها هم جزوشان بود، با گريه ميگفتند ديگر بس است و اين حركت را حركتي كه بايد متوقف بشود، ارزيابي ميكردند.
پس لازم نبود كه خيلي بخواهيم سينماي انقلاب اسلامي تعريف كنيم بلكه لازم بود هنرمند و فيلمسازي كه باورهاي ديني و انقلاب اسلامي در وجود او خانه كرده باشد را بايد پيدا و تربيت كنيم. بايد اين اتفاق ميافتاد نه اين كه بخواهيم در يك فضاي آكادميك باورهايمان را تعريف كنيم و بعد به خورد آدمهايي كه خيلي هم باور ندارند اين را تزريق كنيم، كه اين نتيجهاي ندارد. اين حركت تربيتي و تحول از درون بايد شكل ميگرفت اما اين اتفاق نيافتاد، چرا؟ چون بخشي از آن مديريتي كه آمد در جريان مديريت سينمايي و تلويزيوني قرار گرفت اين باور را نداشت و خودش به اين نقطه نرسيده بود.
يعني خود اين مديريت كه الان هم بعضيهايشان هستند هنوز هم به اين باور نرسيدهاند و اگر امروز هم به اين ها بگوئيد كه انقلاب اسلامي را تبيين كنيد قطعا خواهيد ديد كه جوري تبيين ميكنند كه با جريان تفكر و انديشه امام فاصله دارد. نمونه بارزش را ما در حداقل در تحليلها و تفسيرهاي دوره 8 ساله اصلاحات ديديم كه اينها بخشي از آن جريان هستند و ميتوانم بگويم كه دوره اصلاحات اصلا ريشه در اين تفكر و انديشه دارد كه اتفاقا يكي از خانههاي اصليشان حوزه سينما است و يكي از منابع عملياتي و اتاق فرماندهيشان سينما بوده كه خودشان حركت امام را باور نداشتند به شكل عميق، نمونه اش دفاع مقدس است.امام مگر چقدر تاكيد كرد كه توجه مردم ،مسولان و امور را به سمت جبهه و جنگ؟، اين آقايان كه مسئوليت داشتند، چقدر به جبهه و جنگ توجه كردند؟. بنده در سينما بودم و ميدانم هيچ توجهي نداشتند، اگر در سال 64- 65 اجازه دادند كه بنده و امثال بنده حمايت بشويم و يك دوربين بدست بگيريم و به جبههها برويم اين حاصل فشار فضاي معنوي و مطالبه عمومي بود در جامعه كه چارهاي جز تسليم نشدن نداشتند و سال 64 براي اولين بار ستاد حمايت از جبهه در وزارت ارشاد تاسيس ميشود، يعني قبل از اين احساس ميكردند كه ربطي به جبهه ندارند و جنگ و جبهه يك ماموريت نظامي است و متعلق به بخشي از جامعه و ما به عنوان صاجبان فرهنگ و هنر وظيفهاي ديگر داريم. واقعا اينجور فكر ميكردند و سال 64 است كه تحت فشار و مطالبه عمومي تازه چنين ستادي در وزارت ارشاد و يك حمايتهايي در رابطه با جبهه و جنگ شكل ميگيرد اما حمايتهايي محدود، البته اين حمايتها براي كساني كه ميخواستند به جبهه بروند، خوب بود و براي من كه ميخواستم جبهه بروم، عالي بود چرا كه كمترين حمايت من را راه ميانداخت. اما ميخواهم بگويم كه اين يك جريان و يك انديشه و يك باور دروني نبود كه بخواهد ادامه يابد و دورني بشود، اين فقط از اين باب بود كه خروجيشان بالاخره چيزي در مورد جبهه و جنگ داشته باشد.
* چه بايد ميكرديم كه در طي سالها اين باور را در ميان سينماگرانمان دروني ميكرديم؟
- در واقع بزرگترين مشكل ما اين بود كه مديران و برنامه ريزان سينمايي بايد كساني ميبودند كه خودشان اين باور انقلابي در وجودشان شكل گرفته بود، كساني بودند كه امام را با همان ويژگيهاي امام قبول داشتند،نه اين كه بخشي از امام را قبول داشته باشند اما بخش ديگرش را نه،بعضي از اينها بيشتر متأثر از جريان تفكر روشنفكري مذهبي بودند تا جريان ناب حضرت امام. اين نقطه اصلي بود و اين جريان در دانشگاهها، در حوزه نقد و مطبوعات و رسانهها، در صدا و سيما هم به شدت نفوذ داشت و در سينما هم كه سيطره كامل داشت و اين بزرگترين مانع بود.
مطلب بعدي اين بود كه حالا ما تحت تاثير تحولات و اتفاقات از جمله دفاع مقدس، يكسري فيلمساز نسل انقلاب تربيت شدند.اينها كساني بودند كه اتفاقا خيلي هم خودجوش معمولا رشد كردند، البته دورههاي آموزشي متعددي بود كه خود من هم در آن دورهها شركت داشتم.
* مثل دوره آموزشي باغ فردوس؟
- بله و اصلا آن را خود ما راه انداختيم. اما ميخواهم بگويم كه آنجا هم اين نبود كه همه بخواهند با انديشه و تفكر انقلاب يك پيوند عميق پيدا كنند.البته كلا اين هست كه در هر فضاي آموزشي بالاخره همه يكسان رشد نخواهند كرد و اين خيلي طبيعي بود. ولي ميخواهم بگويم كه در عين حال يك مديريت هوشمندي نبود كه بخواهد اين جريان را استمرار ببخشد. در يك مقطعي اين مديريت شايد حاكم شد اما مقطع بسيار كوتاهي و بعد قطع شد. لذا ما در حوزه تربيتي نيرو به شكل آكادميك تقريبا دستمان كوتاه بود اما به شكل خودجوش اين اتفاق رخ داد.يعني شما اتفاقا فيلمسازان معروفي كه الان هستند فارغ از اين كه جهتگيري و نگاهشان چيست و اثرشان چه سمت و سويي دارد فارغ از اين خودجوش بار آمدند.معمولا با عكاسي شروع كردند، بعد يك دوربين سوپر8 دستشان رسيده و يكسري كارهايي كردهاند و بعد دوربين 16 و بعد فيلم مستند احتمالا ساختهاند و بعد فيلم داستاني كوتاه ساختهاند و تقريبا اكثر اين بچهها بعد از جنگ دارند فيلمميسازند، يعني بعد از اين كه 8 سال دفاع مقدس تمام شده تازه شروع ميشود به فيلمسازي دفاع مقدس.البته ما در دوران 8 سال دفاع مقدس هم آثاري داريم اما اندك هستند و شايد جزو معدود فيلمها، «گذرگاه» بود و حتي من فكر ميكنم فيلم «افق» اگر اشتباه نكم اواخر جنگ است. و تقريبا از يكسال پاياني جنگ است كه آثاري خوب كه با جبهه و جنگ پيوند دارد شروع ميشوند به ساخته شدن و حمايت شدن،و آن جريان تفكر و انديشهاي كه باور نداشت انقلاب اسلامي قطعا در كمين نشسته بود تا در اولين فرصت دوباره اين تعهدي را كه نسبت به پيروي و تاثير از فرهنگ و انديشه اما كه در شكل خاصش دارد از طريق دفاع مقدس تغديه ميشود را قطع كند. قعطا در كمين نشسته بودند و ترديد نداشتند كه اين جريان را قطع كنند.
اما در سال 72 با آمدن آقاي لاريجاني اين جريان مديريتي تقريبا از راس وزارت ارشاد خارج شد، و با برخي از تحولات در پستو قرار گرفت.
البته اين جريان هيچگاه قطع نشد و هيچوقت از فعاليت بازنماند اما در آن مقطع يكمقدار رفت و در حاشيه قرار گرفت. اما ديديم كه دوباره در سال 76 اين جريان ديگر كاملا بدون هيچ گونه مانع، مخالف و منتقد جدي آمد در راس قرار گرفت و تقريبا معنويات اصلي خود را بروز داد. يعني تا اين لحظه ابا داشت كه صريحا نظراتش را بيان كند اما در سال 76 كه اين جريان در سينما حاكم ميشود، شما ميبينيد كه معنويات عقلياش را ابراز ميكند كه اگر سينماي دوره اصلاحات را بررسي كنيد، نوع فيلمهايي كه دقيقا از سال 78 بر روي اكران است حاصل تفكر و انديشهاي است كه تقريبا انديشه امام را يا باور ندارد و يا فكر مي كنند اصولا چيز قشنگي است و بايد در موزه گذاشت، مثل اينكه شما يك مسول ميراث فرهنگي را به موزه ميبريد و ميگويد همه چيز چقدر فشنگ است و حتي افتخار هم ميكنيم كه همچنين ميراثي داريم. اينها هم فقط در حد افتخار كردن انديشه امام را باور داشتند و در همين حد بودند كه بگويند قشنگ بود و تكريم مي كنيم. اما اينكه بيايند از اين انديشه الهام بگيرند تا رفتار مديريتي و اجرايي خودمان را اصلاح كنيم، ابدا چنين اتفاقي نيافتاد. شما اگر ميتوانيد سينماي سال 78 و 79 را ببينيد و متوجه ميشويد كه حاصل تفكر و انديشهاي است كه براي خودش تعهدي نسبت به انديشه اما و راه امام، قايل نيست.
* يعني مشخصا در يك دورهاي سينماي ما كاملا مخالف با انديشههاي امام و انقلاب حركت كرد؟
- من نميخواهم بگويم مخالف،ميگويم بدون پيوند با انديشههاي امام و رابطه خود را با اين انديشهها قطع كرد.
* و در اين دوره كه رابطه خود را با انديشههاي امام قطع كرد، مضامين ديگري را جايگزين شد...
- با همه اين قطع ارتباطي كه كردند يكسري ملاحظات را در نظر داشتند. بالاخره جامعه، جامعهاي ديني و اسلامي است و ديديم كه همان جامعه اين جريان را كنار گذاشت و اينها نگران اين تحول و حساسيت اجتماعي هم بودند، هم در ميان مردم و هم در بين نخبگان و مسولين و از همه مهمتر خود نگاه رهبري، چرا كه ايشان بالاخره براي رعايت نگاه رهبري يكسري ملاحضاتي را در نظر ميگرفتند.بنابراين نمي توانم بگويم كلا قطع شد اما مي خواهم بگويم كه يك بروز و ظهور متفاوتي را در دوره اصلاحات ما از تفكر و انديشه ميبينيم و طبيعي است كه خيلي در راستاي تقابل با انديشه امام نميتوانستند گام بردارند.البته اين مسير را در حوزه رسانه و بخصوص روزنامه شروع كردند،يعني در مقاله، تنظيم اخبار و يكسري تحليلها در صفحات روزنامههايشان اين تقابل را شروع كردند و منتظر بودند ببينند جامعه چگونه ميپذيرد، و اگر جامعه ميپذيرفت اين را توسعه ميدانند، اينها در حوزه تئاتر و كتاب اين را شروع كردند، در حوزه سينما هم شروع كردند اما شكل بارز و علني و آن چيزي كه برگرديم و بگوئيم اين يك مصداق عيني است، البته در صفحات روزنامههايشان كاملا اين را پيدا ميكنيد كه مثلا فرض كنيد انديشه امام بايد به موزه برود و اين مطلب گفته شد و به صورت خيلي علني، گفتند كه اين انديشهاي است كه ديگر به درد دنياي امروز نميخورد.
در مرحله بعد آمدند و در واقع ماهيت ديني و تعهد ما نسبت به تفكر ديني را كه در تاروپود مسايل اجرايي است را سعي كردند قيچي كنند. و در محله بعد آمدند خود 8 سال دفاع مقدس ما را نازل كردند در حد يك دعواي شخصي و يا نهايتا يك جنگ جغرافيايي و نهايتا قبيلهاي و جنگ قدرت، و در مرحله بعد آمدند پا را فراتر گذاشتند و به ساحت مقدس اهل بيت و پيامبر اعظم تعدي كردند و پايه اسلام و قرآن را كه وحي است را زير سوال بردند. يكي از متفكران همينها كه فرد شناخته شدهاي است، آمد و گفت كه {پيامبر آنچه گفت وحي نبود، بلكه يك مصلح اجتماعي بود در زمان خودش}، يعني {پيامبر(ص) آنچه كه ميگويد، لزوما كلام خدا نيست}. اين بيان هم گفته شد و در روزنامههايشان موجود است.
به هرترتيب شما ميتوانيد ربط بخشي از اين تفكر را با سينما ببينيد،اما خيلي خفيف. مثلا وقتي گفتند كه: «جنگ جنگ قدرت است»، در حالي كه امام(ره) ميگفت: «جنگ ما جنگ حق و باطل است». ميبينيم كه فيلمي ساخته ميشود و بيشترين و سنگينترين بودجه را براي يك فيلم جنگي ميگذارند كه اتفاقا اين فيلم ميخواهد بگويد كه جنگ، جنگ قدرت و جنگ زر و تزوير است. فيلم «دوئل» را ميگويم. پس اين كار تحقق پيدا كرد يعني بروز بيرونياش را ما داريم ميبينيم. بنابراين شما باز هم ميتوانيد از اين مصاديق پيدا كنيد، مثلا در فيلم «بوي كافور عطر ياس» بخشي از اين تفكر و انديشه خودش را دارد نشان ميدهد، در فيلم «خانهاي روي آب» نوعي از اين تفكر و انديشه زيرآبزني دارد خودش را نشان ميدهد و خيلي از فيلمهاي ديگر كه ما ميتوانيم يك ليستي بياوريم كه اينها شروع كردند اين تقابل و تعريض به تفكر امام و انقلاب اسلامي.
* يعني به اعتقاد شما اين تقابل برنامهريزي شده بود؟
- صددرصد همين طور است.
ادامه دارد...
انتهاي پيام/ا
دوشنبه |ا| 7 |ا| بهمن |ا| 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]
-
گوناگون
پربازدیدترینها