تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):لباس پاكيزه غم و اندوه را مى برد و موجب پاكيزگى نماز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833981352




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز تورم در كمين فقرا


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز تورم در كمين فقرا
جام جم آنلاين: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترني مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «تصميم خاتمي»،«حرف‌هاي قشنگ كارهاي...!؟»،«سيطره بر دروازه ها»،«اتحاديه‌اي ديرهنگام»،« فردوسي پورهايي كه حامي ندارند»،«مستأجر جديد كاخ سفيد»،«اختلاف در اهداف برنامه چهارم با عملكرد دولت»،«تورم در كمين فقرا» و... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


رسالت

«تصميم خاتمي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن مي‌خوانيد
-1انتخابات به عنوان متداول ترين و مهم ترين صورت مشاركت سياسي در ايران، بزنگاه رقابت جدي رجال سياسي و مذهبي است. متاسفانه بيش از يك قرن است كه در ايران حزب داريم اما تحزب و انتخابات حزبي نداريم. واقعيت اين است كه ‌در انتخابات مختلف اين رجال سياسي هستند كه اسب تراواي احزاب مي شوند و پس از ورود به دژ قدرت سربازان حزبي را پياده و به تصرف سنگرها و نگهباني از قلعه ها وا مي دارند. اين مدل با توزيع آمرانه و مستقيم ارزشهاي شخصيت محور از شدت و حدت عناصر برنامه محور فرو مي كاهد و تحزب را كم رنگ مي كند. در اين الگوي نابالغ، ويژگي هاي شخصيتي رجال سياسي و روانشناسي سياسي نمايندگان جريانات و گروهها، به عنوان تصميم گيران اصلي سپهر سياست نقش بسزايي را در صورت بندي معادله راي بازي مي كند. در اين پارادايم تصميم گيري هاي شخصي مهمترين ويژگي رهبران سياسي است و تصميم گيري در هسته سياست قرار دارد.
در سه دهه گذشته پس از پيروزي انقلاب اسلامي در فرهنگ سياسي ايران تلاش هاي زيادي براي گذار از شخصيت محوري به برنامه محوري در انتخابات مختلف صورت گرفته اما هنوز اين مهم به معناي واقعي كلمه محقق نشده است.

-2كمتر از 5 ماه تا انتخابات رياست جمهوري دهم فرصت باقي است و سيد محمد خاتمي نامزد احتمالي سازمان مجاهدين و حزب مشاركت هنوز تصميم نهايي خود را براي شركت در انتخابات نگرفته است. “بازي زودهنگام انتخابات و كمپينهاي انتخاباتي خاتمي”، “خاتمي يا خاتميسم”، “انتخابات، خاتمي و ديگر هيچ”، “آمدن يا نيامدن خاتمي” و در اين اواخر بازي دوگانه “من يا ميرحسين” برونداد پروژه ترديد هاي خاتمي در چند ماه گذشته بوده است. قدرت تصميم گيري براي رجال سياسي يك ويژگي مهم است و ترديدهاي واهي يا هدفمند افكار عمومي را مشوش مي كند. از طرفي به لحاظ تاكتيك هاي تبليغاتي نيز تجربه ترديدهاي آقاي هاشمي و قصه آمدن يا نيامدن ايشان در انتخابات نهم رياست جمهوري نشان داد كه اين دست اقدامات تاكتيكي نه تنها تاثيري در افزايش محبوبيت نامزدهاي انتخاباتي ندارد بلكه حتي در برخي اوقات به دليل عدم صراحت با مردم و احساس فقدان التزام به رعايت تقواي سياسي در افكار عمومي باعث ريزش در پايگاه اجنماعي فرد مي شود. شيب نزولي محبوبيت آقاي خاتمي در نظرسنجي ها طي چند ماه گذشته كه متعاقب آن ترديدهاي ايشان هم بيشتر شده است نشان دهنده اهميت صداقت با مردم در نوع تبليغات انتخاباتي است.

-3 غربي ها مي گويند رهبران سياسي اسير برايند تصميم گيري هاي خود هستند و سياست چيزي جز مجموعه‌اي از تصميم گيري ها نيست. اما به نظر مي رسد فرايند تصميم گيري طولاني آقاي خاتمي بيش از آنكه از يك الگوي عقلاني پيروي كند از آبشخور نظريه تصميم گيري براي راضي كردن خود Satisfying Decision Making Theory سرچشمه مي گيرد. در اين الگو تصميم گيرنده تنها خودش را راضي مي كند كه تا حد امكان تمامي شقوق و گزينه ها را بررسي كرده است و اولويت ها را به خوبي تشخيص داده است.

به اذعان اغلب دوم خردادي ها خاتمي هيچ گاه نتوانسته نقش يك “سر” را براي كالبد در حال احتضار اصلاحات بازي كند و اساسا به لحاظ روانشناسي سياسي فاقد ويژگي شخصيتي لازم است. وي در مثلث كروبي، خاتمي و موسوي هموار خود را در راس ديده و مي بيند و هرچند به پايگاه اجتماعي سنتي مير حسين موسوي نيز واقف است اما حاضر نيست از برج عاج پايين بيايد.
به هر حال به نظر مي رسد خاتمي طي روزهاي آينده ناگزير از تصميم گيري نهايي است. تصميم گيري اي كه براي بسياري از رفقاي دوم خردادي اش ناخوشايند است و وي بايد چاره اي براي فرجام پروژه آمدن يا نيامدن خود بينديشد.

آفتاب يزد

«حرف‌هاي قشنگ كارهاي...!؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي خوانيد؛ هـشـتـمين ماه از رياست دكتر علي لاريجاني بر مجلس هشتم در حالي سپري مي‌شود كه او در طول دوره رياست خود، بارها بر استقلال مجلس و كوتاه نيامدن اين قوه مهم از پيگيري حقوق اساسي مردم سـخـن گـفـتـه اسـت. روز گذشته مصاحبه يك خبرگزاري اصولگرا با لاريجاني منتشر شد كه بخشي از آن به جايگاه مجلس و رسالت قوه مقننه در دفاع از حـقـوق مردم اختصاص داشت. لاريجاني شعار تعامل دولت و مجلس كه در دو سه سال اخير رنگ و بوي كليشه‌اي پيدا كرده است را مورد اشاره قـرار داده و گفته است: «مجلسي‌ها مي‌خواهند حقوق مردم را استيفا كنند. نمي‌توانيم از حقوق مردم بگذريم و آن را فداي رابطه خوب با دولت كنيم.»

او پيش از اين نيز به مناسبت‌هاي مختلفبه مردم اطمينان داده بود كه مجلس در برابر لوايح و اقداماتي كه فشار بر مردم را افزايش مي‌دهد خواهد ايستاد. اما به نظر مي‌رسد پيگيري اين اراده، بازتاب مناسبي در جامعه نداشته و بعيد است كه بسياري از مـردم اكـنـون نـسـبـت بـه عـملـي شـدن شـعـار رئيس‌مجلس، قانع شده باشند. مهم‌ترين نمونه در اين خصوص، ايستادگي پر سر و صداي هيئت رئيسه در برابر تلاش عده‌اي از نمايندگان براي استيضاح وزيـران بوده است. حتي در آخرين مورد، اين موضوع به چالش جدي يك نماينده اصلاح‌طلب با رئيس مجلس تبديل شد. اين نماينده كه از تصميم لاريجـانـي بـراي كنـار گـذاشتـن استيضـاح وزير كشاورزي قانع نشده بود، مدعي شد تعداد نمايندگاني كه همچنان خواهان ‌‌استيضاح هستند از نصاب قانوني بيشتر است. نماينده اصلاح‌طلب، براي اثبات سخن خود تلاش كرد نام كساني كه بر امضاي اوليه خود پابرجا مانده‌اند را از تريبون مجلس قرائت كند امـا لاريــجــانـي بـا دسـتـور قـطع ميكروفن او، عملا «اسـتـنـبـاط» خـود از پـس‌گـيـري امـضـاها رابـر مـسـتـنـدسـازي نماينده مجلس ترجيح داد. رئيس مجلس در توجيه تصميم خويش، به شرايط خاص كشور و منطقه اشاره كرد. ‌

البته در طول‌سال‌هاي گذشته، هميشه اين نكته مورد توجه برخي منتقدان بوده است كه اصولا در هيچ زماني، كشور يا منطقه به صورت كلي، خالي از چالش و بحران نبوده و نيست. به عبارت ديـگر، مــوكــول كــردن اقـدامـات قـانـونـي و ضـروري به عـدم وجـود هـرگونه بحران يا چالش، مي‌تواند حاشيه‌اي امـن بـراي بعضـي از مـديـران بسازد تا به بهانه «حساسيت شرايط» از رسانه‌اي شدن ضعف‌ها يا توضيح‌خواهي رسانه‌ها و نمايندگان مردم خلاصي يابند. اما امروزه، هيچ‌كس حق ندارد با توسل به واژه تكـراري «حساسيت شرايط» تعطيلي روش‌هاي نظارتي - حتي سخت‌گيرانه‌ترين آنها- را خواستار شود زيرا متوليان دولتي، هيچ‌گونه حساسيتي براي شرايط قـائـل نيستند. استفاده حداكثري رئيس دولت از حق خود براي عزل وزيران حتي در آستانه سال آخر ‌فـعـالـيـت دولـت نهم، پافشاري رئيس‌جمهور و همكاران او بر پيگيري برخي اجزاي طرح تحول اقتصادي علي‌رغم هشدار كارشناسان و نمايندگان مجلس، «سكينه قلبي» دولتي‌ها در تنظيم و تقديم بـودجه به مجلس، عدم تعجيل رئيس‌جمهور و همكاران او در ارائه گزارش عملكرد برنامه چهارم، تـكـرار برخي مواضع غيرمهرورزانه سران دولتنسبت به رقبا و منتقدان و ... نشان مي‌دهد كه از نظر دولت نهم هيچ‌گونه شرايط ويژه سياسي و اقتصادي در كشور وجود ندارد. پس چه ضرورتي دارد كه رئيـس‌مجلس و همكاران او، با تعطيلي وظايف نظارتي، مردم را نسبت به پيگيري حقوق خود توسط مجلس نااميد و برخي از مديران را از وجود برخي منافذ براي فرار از پاسخگويي مطمئن سازند؟

امروز حوزه انتقاد از عملكرد دولت و اعتراض به برخي آماردهي‌هاي دولتي، به درون كابينه كشيده شده است. برخي نهادهاي حكومتي هم اعتراضاتي بـه روش‌هـاي مورد عمل دولت دارند كه طيف انتقادات، از قوه قضائيه تا شهرداري تهران، گسترده شده است. در اين شرايط، تنها راه رفع نگراني مردم و تشخيص آنكه «چه كسي درست مي‌گويد و كدام دستگاه، كوتاهي كرده است» تنها يك راه دارد. اين راه اجراي واقعي حرف زيبايي است كه در 8 ماه گذشته، بيش از 8 بار توسط لاريجاني مورد تاكيد قرار گرفته است: «فدا نكردن حقوق مردم به خاطر رابطه خوب با دولت.» اما اگر قرار باشد كه يك روز براي حفظ وحدت اصولگرايان و روز ديگر به خاطر شـرايط حسـاس داخلي و خارجي، نظارت موثر تعطيل شود در آن صورت در ماه‌هاي آينده و حتي سال‌هاي بعد، دستگاه‌هاي دولتي راه خود را مي‌روند و بر صحت آمارهاي خود پافشاري خواهند كرد. منتقدان دولت هم حرف‌هاي قشنگ خود را تكرار مــي‌نمــاينــد بــدون آنكـه اين سخنان قشنگ،به اقدامات زيبا منجر شود! در اين ميان، آنچه كه واقعا فدا مي‌شود حقوق مردم خواهد بود. آيارئيس مجلس و همكاران او حاضرند اين »فدا شدن« در كارنامه آنها ثبت شود؟

كيهان

«سيطره بر دروازه ها» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛ 3300 سورتي پرواز هواپيماها 4500 سورتي پرواز بالگردها، 330.000 گلوله كه از شناورهاي توپدار شليك شد، 7 هزار تانك و زرهپوش و... اعزام 20 هزار نيروي ذخيره ارتش، اعزام دو تيپ ويژه چريكي «جفئاتي» و «گولاني»، جلب حمايت ويژه از آمريكا، فرانسه، عربستان، مصر، سازمان ملل و تشكيلات خودگردان، استفاده فراوان از سلاح هاي ممنوعه و كشتار جمعي، هدف قرار دادن كودكان و زنان، انهدام 25 مسجد، 50 مدرسه و 3 مركز نگهداري زنان و كودكان بي سرپرست، تخريب -بين 20 تا 100 درصد- حداقل 160 هزار واحد مسكوني، به شهادت رساندن حدود 700 زن و كودك و 520 انسان غير نظامي ديگر، زخمي كردن حدود 5500 نفرغير نظامي، پذيرش هزاران موج اعتراضي از سوي مردم همه كشورهاي دنيا و... براي اين بود تا به قول تزيپي ليوني «در يك اقدام جهاني مقاومت ريشه كن شود»! يا به قول باراك «استخوان حماس در هم شكسته شده و مقاومت از ميان برداشته شود» !و يا به قول اولمرت «امنيت شهروندان جنوبي اسرائيل اعاده گردد»!

رژيم صهيونيستي يك هدف اساسي در مرحله آغاز جنگ داشت و يك هدف اساسي در حين جنگ كه البته اين دو هدف به همديگر ارتباط داشتند. هدف اساسي مثلث باراك، ليوني و اولمرت قبل از آغاز جنگ اين بود كه جنبش هاي مقاومت و گردان هاي آن - عزالدين قسام وابسته به حماس، قدس وابسته به جهاد، الاقصي وابسته به شاخه مبارز فتح، ابوعلي مصطفي وابسته به جبهه خلق براي آزادي فلسطين و... - را يا از ميان بردارد و يا خنثي نمايد. در اثناي جنگ و زماني كه مشخص شد از ميان برداشتن مقاومت فلسطيني از توانايي اسرائيل خارج مي باشد، روزنامه فرانسوي «فيگارو» به نقل از مقامات ارشد دولت اولمرت نوشت: «اسرائيل نمي خواهد حماس را از بين ببرد بلكه مي خواهد آن را خنثي كند.» در حين جنگ تلاش ارتش رژيم صهيونيستي روي تصرف «بيت لاحيا» در شمال باريكه غزه متمركز شد و تحليل گران نظامي اين رژيم هدف از آن را خنثي كردن منطقه اي كه رزمندگان مقاومت در فاصله سالهاي 2004 تا پايان 2008 از آنجا به سوي شهرك هاي عسقلان و سديروت شليك مي كرده اند، اعلام نمودند.

جنگ 22 روزه در ساعت 2 صبح روز 29 دي ماه- به وقت ايران- با قرائت بيانيه كابينه نظامي رژيم تل آويو توسط ايهوداولمرت به پايان رسيد ولي پيش از آن - به گواهي تداوم و افزايش شليك موشك ها- نه حماس و ساير گروههاي مقاومت خنثي شده بودند و نه حتي يك خانه از بيت لاحيا به تصرف ارتش رژيم صهيونيستي درآمده بود. دقيقاً به همين دلايل بود كه اولمرت در بيانيه خود روي پيگيري سياسي خود و ساير اعضاي كابينه- كه در حال كنار رفتن هستند- براي تحقق هدف اسرائيل از راه انداختن جنگ تأكيد كرد. ساعاتي پس از آن «جلعاد» معاون وزير دفاع و ليوني وزير خارجه راهي قاهره و واشنگتن شدند تا اهداف سياسي اسرائيل را پيگيري كنند. سفر ليوني و طرح موضوع استقرار نيروهاي مهندسي نظامي آمريكا در «رفح جنوبي»- متعلق به مصر- و كنترل صحراي سينا از سوي آمريكا، مقامات مصري را به واكنش شديد واداشت و محصول سفر ليوني به آمريكا توافق دو وزير در حال كنار رفتن از پست هاي خود روي جلد كتابي بود كه برگ هاي آن بايد بعداً نگاشته شود.

در واقع فرايند سياسي كه اسرائيل براي آرام سازي شهروندان غاصب خود مطرح مي كند و براي جا افتادن آن در روز صدور بيانيه پايان جنگ توسط اولمرت، كنفرانس شرم الشيخ برگزار شده است، بيش از عمليات رواني نيست. مقامات مصر البته بر سر پيماني كه با تل آويو بسته اند باقي مي مانند و مي توان مخالفت آنان با استقرار مهندسي نظامي آمريكا در رفح جنوبي را نوعي چانه زني براي دريافت قيمت بالاتر ارزيابي كرد ولي در عين حال مانور اسرائيل روي توانايي مصر براي «تحميل شرايط تل آويو به مقاومت» صرفاً ارزش تبليغاتي دارد. مشكل رژيم تل آويو فقط مقاومت فلسطين است و نه اين يا آن دولت. بنابراين بايد توجه داشت كه رژيم صهيونيستي به «برجسته سازي» مانور كنفرانس ها، مسافرت هاي ديپلماتيك، بيانيه ها و قطعنامه ها احتياج مبرم دارد. اين رژيم دوست دارد سخنان موافق و مخالف اين اقدامات فضاي سياسي منطقه را پركند تا عده اي باور كنند كه اسرائيل دارد به نتايجي دست مي يابد كه از طريق جنگ نتوانست به آن دست پيدا كند آن وقت در انتها، جنگ 22 روزه توجيه پذير و منطقي مي شود.

رژيم صهيونيستي دوست دارد مجموعه جنگ و پس از جنگ يك پروژه «اسرائيلي- آمريكايي» ديده شود تا ناكامي سنگين و بي مانند اين رژيم به چشم نيايد و اين همه در حالي است كه براساس حقايق ميدان جنگ و خبرهاي آشكار آن، اداره جنگ از روز نهم آن از كنترل ارتش اسرائيل خارج شده و وزير كارآزموده جنگ اسرائيل در اين روز خواستار توقف عمليات نظامي بوده است. رخدادهاي پس از روز دهم بخوبي از برتري مقاومت و تسلط دستگاه رهبري آن در جنگ خبر مي دهد. اعضاي كابينه امنيتي رژيم صهيونيستي در روز چهارشنبه 18 دي ماه (دوازدهمين روز جنگ) بطور دستجمعي به توقف عمليات نظامي عليه غزه رأي دادند و اين در حالي بود كه تلاش دو روز نيروي زميني آن ها براي نفوذ در «بيت لاحيا» به شكست كامل انجاميده بود بنابراين نبايد ترديد كرد كه صدور قطعنامه 1860 در ساعات پاياني روز پنجشنبه 19دي ماه- به وقت نيويورك- و ساعت 6 صبح روز جمعه 20 دي ماه- به وقت تهران- و نيز اظهارات وزيرخارجه آمريكا مبني بر لزوم برقراري آتش بس پس از آن انجام شد كه نظاميان اسرائيل به بن بست كامل رسيده بودند.

رژيم صهيونيستي در طول دوره عمليات زميني- شامگاه روز 14 دي ماه تا شامگاه روز 20 دي ماه- تلاش فراواني داشت تا از هفت محور، مناطق مسكوني و ساختمانها را تهديد كند و حداقل بر بخشي از آن ها مسلط شود. اين هفت محور شامل دو محور از كناره دريا- مشرف به شهر غزه و منطقه مياني نتاريا- دو محور بيت حانون و بيت لاحيا- در شمال باريكه- يك محور در حي الشجاعيه- مشرف به شمال غربي شهر غزه، محور بيت لاحيا و محور خان يونس بود. براساس اخباري كه در لابلاي عبارات رسانه هاي رژيم صهيونيستي نيز وجود دارد، ارتش اسرائيل در طول 7 روز عمليات زميني تنها توانست يك روستاي كوچك در محور «نتاريا»- كه حداكثر 50 واحد مسكوني داشت و سكنه آن اين روستا را ترك كرده و به خان يونس رفته بودند- را به تصرف درآورد. رژيم صهيونيستي در اين دوره به واسطه ناكامي در عمليات زميني روي دو موضوع، يكي از كار انداختن جاده مواصلاتي صلاح الدين كه شمال باريكه را به مصر متصل مي كند، و نيز قطع ارتباط زميني خان يونس و رفح با شهر غزه و بيت حانون از طريق نفوذ در منطقه مياني نتاريا- كه فاقد موانع طبيعي و ساختمان بود- تبليغات مي كرد.

رژيم صهيونيستي از روز شنبه 21 تا روز 28 دي ماه جنگ را كاملاً خارج از پيش بيني قبلي دنبال كرد. هدف اسرائيل در اين مرحله اين بود كه از طريق تشديد عمليات هوايي و كشتار مردم، حماس را وادار كند تا «آتش بس دائمي» - يعني پايان دادن به مقاومت- را بپذيرد و نيز به مصر امكان دهد تا با روكش و پوششي خيرخواهانه - براي نجات مردم غزه!- حماس را براي پذيرش آتش بس دائمي تحت فشار قرار دهد. بر همين اساس اسرائيل در اين مرحله موضوع نفوذ به مناطق مسكوني- كه در مرحله سوم عمليات، به بن بست رسيده بود- را كنار گذاشت و از هر سه نيروي زميني، دريايي و هوايي خود بعنوان ابزار كشتار استفاده كرد. در اين مرحله حجم كشتار مردم بالا رفت و از متوسط 55 شهيد در هر روز به حدود 85 شهيد در روز رسيد.

رژيم صهيونيستي مرحله چهارم عمليات را نيز با ناكامي به پايان رساند و اولمرت رسماً پايان جنگ 22 روزه را اعلام كرد. حماس آتش بس دائمي را تا آخر نپذيرفت و اسرائيلي ها تضمين واقعي براي موضوع قاچاق سلاح به دست نياوردند و براي شهروندان غاصب رژيم تل آويو همه چيز در هاله اي از ابهام قرار دارد.

مقاومت در طول دوره 22 روزه، چهار پايگاه مهم موشكي- از 5 پايگاه موشكي- را بارها هدف موشك ها قرار داد. فرانس 24 به نقل از رژيم صهيونيستي قبل از جنگ گفته بود حمله به شهرك «اشدود» خط قرمز اسرائيل است و گمان كرده بود فلسطيني ها قدرت عبور از آن را ندارند اما در طول 22 روز جنگ و روز پس از آن، مقاومت بيش از 30 شهر و شهرك و حتي شهر مهم بئرالسبع- مركز استان نقب- را پشت سرگذاشت و اين سوال را فراروي اسرائيلي ها قرار داد: «آيا «ديمونا»- مركز اتمي- و «تل آويو»- مركز سياسي- در معرض موشك هاي حماس قرار دارد؟ و براي نظاميان رژيم صهيونيستي از اين ها مهمتر تصوير دختر مجروح 8-9 ساله اي است كه در اوج بمباران در حالي كه خواهر يك ساله زخمي اش را نوازش مي كند، به دوربين لبخند مي زند و مي گويد: «حسبناالله و نعم الوكيل نعم المولي و نعم النصير» الله اكبر

اعتماد ملي

«اتحاديه‌اي ديرهنگام» عنوان سرمقاله روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛ نشست سران اتحاديه عرب در كويت به مثابه نوشداروي پس از مرگ سهراب تلقي مي‌شود. سران عرب كه با سكوت يا تسامح خويش دست اسرائيل را در حمله ددمنشانه به مناطق مسكوني غزه و قتل‌عام مردم بي‌دفاع فلسطين باز گذاشته بودند، تنها زماني دور هم جمع شدند كه مطمئن بودند اين اجلا‌س هيچ هزينه‌اي براي آنها به همراه نخواهد داشت. سران مصر، عربستان و اردن كه بيشترين انگشت اتهامات سازشكاري متوجه آنها بود، حال كه به بركت مقاومت دليرانه حماس و مقاومت اسلا‌مي، اسرائيل با خفت و بدون به‌دست‌آوردن هيچ دستاوردي مجبور به عقب‌نشيني از غزه شد، تلا‌ش كردند خود را همراه مومنان مجاهد نشان دهند.

آنها به خوبي درك كرده‌اند هزينه سكوت و عدم همراهي با مقاومت در داخل سرزمين‌هايشان چقدر هزينه‌ساز و دردسرآفرين خواهد بود. اما اين خود يك پيروزي براي مقاومت است؛ اينكه سران دولت‌هاي عربي مجبور شده‌اند خود را از مدافعان و همراهان آنها نشان دهند. سران عرب بسيار زودتر مي‌توانستند اين اجلا‌س را برگزار كنند. واقعا مشخص نيست چرا اتحاديه عرب تلا‌ش كرد تا اجلا‌س قطر كه بيشتر اجلا‌سي با حضور سران كشورهاي اسلا‌مي بود با قوت برگزار نشود؟

چرا آنها اجلا‌س كويت را در روزي برگزار كردند كه مي‌دانستند بيش از 24 ساعت است كه جنگ در فلسطين به مرحله آتش‌بس رسيده است؟
عربي كردن بحران فلسطين چه دستاوردي در طول ساليان گذشته براي اعراب داشته است؟ تمام موفقيت‌هاي مقاومت و پيروزي‌هاي درخشان فرزندان لبناني و فلسطيني زماني به دست آمد كه مقاومت از شكل عربي به سوي يك جنبش اسلا‌مي سوق يافت. دستاوردهاي مقاومت اسلا‌مي با مقاومت اعراب تحت لواي ايدئولوژي‌هاي چپ و ملي‌گرايي ناصري قابل مقايسه نيست.

با اين همه، دست‌ودل‌بازي‌هاي برخي از سران عرب براي بازسازي غزه، گرچه اقدامي مثبت و در عين حال ديرهنگام ارزيابي مي‌شود، چيزي از مكافاتي كه افكار عمومي جهان اسلا‌م و جامعه بشريت در برابر سكوت نابحق‌شان در مقابل ظلم رژيم صهيونيستي انتظار مي‌كشند، نمي‌كاهد.
اما اين حقيقت را نيز نبايد فراموش كرد كه سران مصر و عربستان سعودي به درستي از شكاف ميان كشورهاي عربي سخن رانده‌اند؛ شكافي كه بخش عمده آن به سياست‌هاي نادرست و دولت‌هاي عربي در كنار ديگر دولت‌هاي ناهماهنگ با فرهنگ مقاومت بروز كرده است. با اين همه همواره بايد از ترميم اختلا‌فات و شكاف‌ها استقبال كرد و اميدوار به وحدت بيشتر و افزون‌تر جوامع اسلا‌مي در حوزه‌هاي مختلف باشيم اما به نظر مي‌رسد اين اجلا‌س ديرهنگام و البته براي ارائه عذرتقصير به پيشگاه ملل اسلا‌مي برگزار شده است؛ اجلا‌سي كه حداقل تاثير آن همراهي ادبيات رسمي اتحاديه عرب با فرهنگ مقاومت اسلا‌مي است.

جمهوري اسلامي

«درس هائي از غزه» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛برگزاري اجلاس شرم الشيخ به ميزباني حسني مبارك رئيس رژيم مصر و شركت چند تن از سران كشورهاي اروپائي و عربي اقدامي بود كه به دستور آمريكا و با هدف خلع سلاح مقاومت فلسطين و نجات رژيم صهيونيستي و رژيم مصر از بن بستي كه در جنگ 22 روزه غزه گرفتار آن شده اند تدارك ديده شده بود.

قبل از اين اجلاس امضاي قرارداد امنيتي ميان كاندوليزا رايس و تزيپي ليوني وزراي خارجه آمريكا و رژيم صهيونيستي نيز با همين هدف صورت گرفته بود. اين هر دو اقدام از يك هفته قبل از اعلام آتش بس يكجانبه توسط رژيم صهيونيستي برنامه ريزي شده بود تا بعد از آنكه جنگ غزه پايان مي يابد سران مصر و اسرائيل در برابر فشارهاي روزافزون قابل پيش بيني در اثر شكست ارتش صهيونيستي و پيروزي حماس از سپر امنيتي برخوردار باشند. حسني مبارك از خشم افكار عمومي جهان عرب و مصر مي ترسد و سران رژيم صهيونيستي از قدرت گرفتن بيشتر حماس كه در جنگ 22 روزه نشان داد زنده است و همچون حزب الله لبنان يك تهديد جدي براي موجوديت رژيم غاصب و جنايتكار صهيونيستي محسوب مي شود.

علت اصلي احساس نگراني سران رژيم صهيونيستي و حسني مبارك رئيس رژيم مصر اينست كه موج خشم و انزجار جهاني عليه نسل كشي در غزه از يكسو و ناكامي مطلق ارتش فوق مدرن اسرائيل در اين جنگ نابرابر ابعاد غيرقابل پيش بيني و گسترده اي به اين رويداد عظيم و منحصر به فرد بخشيده است . بي ترديد آنچه در جنگ 22 روزه در غزه گذشت بايستي در كانون بررسي دقيق و گسترده اي قرار گيرد تا تمامي علل و عوامل موثر در شكل گيري اين پديده به درستي مورد شناسائي واقع شوند.

ارتش صهيونيستي در تبليغات نيم قرن اخير همواره بعنوان چهارمين ارتش مجهز آماده رزم و « كاملا عملياتي » با قدرت واكنش سريع در برابر حوادث غيرمنتظره معرفي شده است . همين ارتش در خلال جنگ 6 روزه در سال 1347 با هجوم از 3 جبهه توانست بخش هاي قابل توجهي از سرزمين هاي استراتژيك 3 كشور عربي را فقط در مدت 6 روز به اشغال در آورد . ولي اينبار در يك جنگ نابرابر در پشت دروازه هاي غزه « درجا » زد و مرتبا بر تلفاتش افزوده شد. اگرچه صهيونيست ها با توسل به سانسور خبري مانع از انتشار دقيق اخبار مربوط به تلفات خود شده اند لكن حتي با استناد به گزارش هاي سانسور شده هم ابعاد تلفات نظاميان اسرائيل در غزه چندين برابر جنگهاي گذشته جز جنگ 33 روزه با حزب الله لبنان بوده است .

تفاوتهاي فراواني در مقايسه جنگ 6 روزه 1347 با حوادث غزه وجود دارد . آمريكا و غرب اين بار با وقاحتي آشكارتر به ارتش رژيم صهيونيستي براي جنايت و كشتار در غزه چراغ سبز دادند. ايجاد پل هوائي براي انتقال جنگ افزارهاي فوق مدرن و بمب هاي فسفري از آمريكا به انگليس و سپس به اسرائيل ابعاد جديدي به اين جنگ داد. حتي اوباما كه مدعي لزوم « تغيير » در سياست خاورميانه اي آمريكاست تا امروز يعني روز شروع كار خود به اسرائيل مهلت داده و اعلام كرده بود كه نسبت به مسائل غزه بي تفاوت خواهد بود . تفاوت ديگر در موضع گيري اعراب اينست كه در جنگ 6 روزه تمامي جهان عرب در ظاهر قضايا در جبهه مخالف اسرائيل قرار داشتند ولي اين بار مصر اردن عربستان و حتي تشكيلات باصطلاح خودگردان فلسطين در جبهه اشغالگران بودند و باسكوت ننگ آور خود به صهيونيستها فرصت دادند هر جنايت ممكن را مرتكب شوند . اين 3 كشور هنوز كوچكترين واكنشي نسبت به ادعاي رهبران رژيم صهيونيستي مبني بر همدستي با رژيم صهيونيستي و درخواست حمله به غزه به ابتكار آنها نشان نداده اند و باسكوت خود اين ننگ بزرگ را پذيرفته اند.

سكوت خبري غرب نسبت به جنايات رژيم صهيونيستي تازگي نداشته ولي همراهي جبهه خائن عربي با اشغالگران بسيار شرم آور است . اخبار و گزارش هائي وجود دارند كه هماهنگي اطلاعاتي عربستان مصر و اردن با آمريكا و رژيم صهيونيستي در طول دوران قبل از شروع جنگ در غزه و در طول روزهاي جنگ را مورد تاييد قرار مي دهند.

با اينهمه از نكات عبرت انگيز تاريخ معاصر اينكه چنين جبهه به ظاهر نيرومندي عليرغم گستردگي و امكاناتي كه دارد نتوانست كوچكترين هدفي را محقق سازد و در برابر اراده ملت فلسطين و نيروهاي مقاومت اسلامي به زانو درآمد و زمين گير شد. ايكاش همين طيف مقاوم و سرفراز در نخستين سالهاي پيدايش رژيم اشغالگر صهيونيستي در صحنه بودند و مانع باز شدن اين پرونده شرم آور و نكبت بار مي شدند. البته از حق نبايد گذشت كه درآن دوره هم گروههاي مقاومت اسلامي به رهبري شهيدان گرانقدري همچون « عزالدين قسام » پرچم مبارزات ضداشغالگري را دردست داشتند ولي همين اعراب خائن به آنها پيغام دادند كه مقاومت بي فايده است و اعليحضرت « عبدالعزيز » پادشاه سعودي با تشكيل رژيم اشغالگر صهيونيستي موافقت فرموده اند! واقعيت اينست كه در تمامي 4 جنگ اعراب و اسرائيل همين جبهه خائن بود كه مانع تداوم پايداري و مقاومت شده و اصرارش به كوتاه آمدن بيشتر از طرف مقابل بوده است . تاريخ و تجربه هاي معاصر نشان داده كه ارتش صهيونيستي در يك جنگ دراز مدت و « فرسايشي » قادر به ادامه جنگ نيست و ناچار به توقف عمليات و جنايات خود خواهد شد.

از جمع بندي اين واقعيت هاي تاريخي با در اختيار داشتن چشم انداز جنگ 22 روزه در غزه مي توان نتيجه گرفت كه جبهه اعراب و فلسطيني ها ضعيف نيست و پيروزيهاي گذشته اسرائيل هم فقط ناشي از قدرت نظامي دشمن صهيونيستي نبوده بلكه اين خيانت و سستي جبهه اعراب خائن است كه همواره سرنوشت جنگ را به دشمن واگذار كرده است . افتخار بزرگ مجاهدان فلسطيني در مقطع كنوني اينست كه از همان ابتدا از ارتجاع عرب قطع اميد كردند و به خداي خود متوسل شدند و اراده كردند كه با مقاومت جانانه و مثال زدني خود پوزه دشمنان صهيونيستي را در غزه به خاك بمالند.

مقاومت مردم غزه درس بزرگي براي همه ملت هاي عرب است كما اينكه درس بزرگتري نيز به سران رژيم صهيونيستي داده است . آنها از اين پس قبل از تصميم گيري در « اطاقهاي جنگ اسرائيل » به خفت و خواري خود در جنگ 33 روزه عليه حزب الله لبنان و شكست بزرگ ارتش فوق مدرن خود در جنگ نابرابر غزه خواهند انديشيد و به راحتي دست به تكرار اين تجربه ها نخواهند زد.
اكنون ملت هاي عرب و همه مردم آزاده جهان بايد خواستار محاكمه سران رژيم صهيونيستي به عنوان جنايتكاران جنگي شوند و البته حسني مبارك نيز بايد در كنار آنها به جرم همدستي آشكار با جنايتكاران جنگي محاكمه شود.

ابتكار

« فردوسي پورهايي كه حامي ندارند» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها بحث انتقادات دو جانبه مسئولان تربيت بدني و فدراسيون فوتبال از يك طرف و سازمان صدا و سيما از سوي ديگر در جامعه رسانه اي كشور به يك درگيري تمام عيار تبديل شده است. به نظر مي رسيد كه انتقادات شديد سخنگوي تربيت بدني در برنامه چند هفته پيش نسبت به فردوسي پور و برنامه نود به همين جا ختم شود. اما عليرغم سكوت فردوسي پور و صدا و سيما مسئولان تربيت بدني بيكار ننشستند و با نوشتن نامه و دادن اطلاعيه و انجام مصاحبه مطبوعاتي بر شدت حملات خود به برنامه نود افزودند و البته به اين نيز بسنده نكردند و در مصاحبه هاي مطبوعاتي و راديو و تلويزيوني بعد از مسابقات فوتبال مانع از حضور گزارشگران برنامه مذكور شدند. يك طرف اين رويارويي جديد يك سازمان دولتي است و در طرف ديگر يك برنامه تلويزيوني و مجري جوان آن ايستاده اند كه در طي نزديك به يك دهه فعاليت خود سبكي جديد در به چالش كشيدن معضلات يك بخش (فوتبال) را در برنامه هاي تلويزيوني پديد آورد، آن چنانكه برخي هنوز عنوان «پديده» را به اين برنامه ده ساله مي دهند. به اعتقاد بسياري از كارشناسان همين سازمان تربيت بدني، برنامه نود در مدت پخش خود به دليل توجه به حوادثي فوتبال و انتقاد از معضلات اين حوزه ورزشي از اشتباهات داوري گرفته تا نبودن سرويس هاي بهداشتي مناسب و رفتار زشت برخي تماشا گران، خطاهاي فوتباليست ها و مسئولين تيم ها و ... آنها را در كانون توجهات قرار داده و از اين طريق به رفع برخي از اين موارد پرداخته است. بسياري از كارشناسان تاثير مثبت برنامه نود را بر فوتبال ايران انكار ناپذير مي دانند. اكنون با الهام از اين نبرد رسانه اي به چند نكته اشاره مي شود.

1) عادل فردوسي پور و برنامه نود با چالشي مواجه شده اند كه بارها مطبوعات ما با آن روبرو بوده اند. داستاني كه در يك طرف ماجرا روزنامه نگاري جستجوگر ايستاده است و در طرف ديگر دستگاه و سازماني دولتي كه از انتقادات روزنامه ها و روزنامه نگاران به حوزه مربوط به خود برآشفته است. انبوه شكايات از روزنامه نگاران، توقيف برخي روزنامه ها و حركت محافظه كارانه روزنامه نگاري ايراني نتيجه اين رويارويي بوده است. اما آنچه كه ماجراي فردوسي پور را از روزنامه نگاري جدا مي كند، حضور يك حامي قدرتمند دولتي همانند صدا و سيما در پشت سر تهيه كنندگان برنامه نود مي باشد. چيزي كه روزنامه نگاري كنوني ما از آن محروم است. در خبرهاي چند روز گذشته آمده بود كه عليرغم تاكيد رئيس جمهوري مبني بر توقف شكايت سازمان هاي دولتي از روزنامه ها، هنوز سازمان هاي دولتي زيادي وجود دارد كه بر پيگيري شكايت خود از روزنامه ها ادامه اصرار دارند.

2) عادل فردوسي پور و برنامه نود نشان داده اند كه با حمايت از روزنامه نگاري منتقد مي توان معضلات بسياري حوزه ها را زير تيغ جراحي منتقدين برده و از اين بيماران سيستم اداري، سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و ... رفع بيماري كرد. چيزي كه بسياري از جهانيان به آن پي برده اند. اگر نهاد، دستگاه و يا سازماني بخواهد از درون به فعاليت ها و سياست هاي خود نگاه كند، چيزي جز عملكرد مناسب، راندمان بالا، سياست هاي موفق و نكات مثبت ديگر نخواهد ديد و بدون ترديد هنگام اعلام اين همه موفقيت(!) واكنشي جز پوزخند از مخاطبان عايدش نخواهد شد. اما كنكاش روزنامه نگاري منتقد و جستجوگر و البته متخصص در حوزه هاي مختلف، اگر چه چالش هايي جدي براي سازمان ها و دستگاه ها خواهد بود، اما بدون ترديد به پالايش و سلامت آن ها از معايب و دردهاي پنهان خواهد انجاميد.

3) عادل فرودسي پور و برنامه نود و حمايت سازمان صدا و سيما از اين نوع برنامه سازي مي تواند الگويي باشد كه در تمام بخش هاي ديگر كشور رواج پيدا كند. حمايت از منتقديني كه در سلامت آنها ترديدي نيست و در چهارچوب قانون (بدون هيچ اتهامي از نوع براندازي) مي توانند علاوه بر انگشت گذاشتن بر مشكلات ساختاري براي حل آنها نيز پيشنهاداتي ارائه دهند.

4) عادل فردوسي پور و برنامه نود و مجادله اخير با سازمان تربيت بدني مي تواند با دور انديشي هر دو طرف به تمريني براي سعد صدر و انتقاد پذيري (كه ناياب سياست، جامعه و فرهنگ ماست) بدل شود. مسئولين سازمان تربيت بدني و همه سازمان هاي ديگر و فراتر از آن كليت نظام سياسي ما مي تواند با درك كامل اين نكته كه برنامه هايي اين چنيني كه به مدد مخاطبان انبوه خود زنده اند، مي توانند به ميزان الحراره اي براي سنجش وضعيت آن سازمان در جامعه بدل شوند.
بدون ترديد مخاطبان يك برنامه تلويزيوني و يا يك روزنامه وزن آن را در ميان مردم مشخص مي كند. همان مردمي كه در مرحله شعار سرور و ولي نعمت همه ما محسوب مي شوند. پس مي توان با احترام به نظر انبوه مخاطباني كه اين رسانه ها دارند از آنها براي بهبود وضعيت خود استفاده كرد.

5) عادل فردوسي پور و برنامه نود، نياز امروز جامعه ما در زمينه روزنامه نگاري چالشگر در حوزه‌هاي سياست، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و ... است. مي توان با تربيت اين نوع از منتقدين و حمايت از آنها (يا لااقل تحمل آنها) به اين مهم دست يافت.

قدس

«مستأجر جديد كاخ سفيد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛امروز در ايالات متحده در عرصه بروكراسي رخداد مهمي در حال وقوع است؛ سرنوشت چهار سال آينده آمريكا در گرو سياستهاي چهل و چهارمين مستاجر كاخ سفيد رقم خواهد خورد.
جابجايي قدرت در بستر آموزه هاي سياسي و استراتژيك آمريكا مؤيد اين واقعيت است كه سازو كارها دگرگون مي شوند، ولي راهبردها همچنان با رويكردي ثابت تداوم مي يابند.

بر اساس تبليغات و تحليلهاي موجود، عده اي اين باور را تقويت نمودند كه شعار تغيير نامزد دمكرات مي تواند در زمينه سياست خارجي تحول ايجاد كند. طبيعي است كه اين دگرگوني بايد واكنشهاي متمايز اوباما را به عنوان نامزد برگزيده حزب رقيب، نسبت به پروسه هاي سياسي در پي داشته باشد، هرچند واقعيتها خلاف اين ادعا را تاكنون به اثبات رسانده است.

پر واضح است، اظهارات آلترناتيو بوش پس از پيروزي، بويژه چينش مهره ها در ساختار ديپلماسي و امنيتي آمريكا، انتظار هرگونه تغيير را با ابهامهاي عديده مواجه نموده است.

جهت گيريهاي رئيس جمهور جديد ماهيتاً با ماجراجويي جرج بوش تفاوت چنداني نخواهد داشت. اگر به برخي موضعگيريهاي نامزد پيروز تأملي اجمالي شود، خروجي نظرهاي وي تأييد ادعاهاي اسلاف اوست. فردي كه از گزينه عراق به عنوان دستاويز حمله ناكام جمهوريخواهان ياد مي نمود و بازگشت نيروهاي آمريكايي را راهكار خروج از اين بن بست نمي دانست، پس از پيروزي با لحني ديپلماتيك موضوع مذكور را در هاله اي از انگاره هاي رئاليستي آناليز نمود، به گونه اي كه برخي تحليلگران در خصوص فراخواني نيروها از عراق شعار وي را نوعي سوژه تبليغاتي عنوان نمودند.

مي توان راز سكوت توأم با حمايت سكاندار نظام سلطه را در اظهارهايش در بدو پيروزي كشف نمود. وي با لحني معصومانه وضعيت مناقشات موجود در سرزمينهاي اشغالي را بدين شكل تبيين كرد: «هيچ ملتي مظلوم تر و ستمديده تر از مردم فلسطين روي كره زمين نيست، به اين دليل كه اسرائيل را به رسميت نمي شناسد.» اين عبارت اوباما ترجمان ديگري از اظهارات روزهاي اخير مقامهاي تل آويو و برخي سران عربي است كه پايان بخشيدن به حمله اسرائيل غاصب را منوط به عدم پرتاب موشك از سوي جنبش حماس عنوان مي نمودند.

به منظور تبيين بيشتر ادعاهاي فوق مي توان به سكوت معنادار اوباما در حمله اسرائيل به غزه اشاره كرد. در حالي كه تلاش ملتها و برخي دولتها يافتن راه حلي براي پايان بخشيدن به جنگ بود؛ مهمترين دغدغه سكاندار كاخ سفيد يافتن سگي براي دخترش بود، چنان كه در اين زمينه اظهار داشت: «پيدا كردن يك سگ متناسب با علايق دخترم مشكل تر از جستجو براي يافتن وزير بازرگاني است.»

اوباما نبايد فراموش كند كه دكترين هاي هژمون محور بوش دستاوردي جز بن بست و شكست براي آمريكا به ارمغان نياوردند و حتي سقوط اقتصادي آمريكا، ايدئولوگها و نظريه پردازاني را كه به عنوان عقبه تئوريك آمريكا عمل مي كردند؛ به عقب نشيني از ايده هاي خويش وادار نمود.

از سوي ديگر، او نمي تواند اين واقعيت را كتمان كند كه جنبشهاي اسلامي و جريانهاي ايدئولوژيك در جهان اسلام بر خلاف باور تيم نئومحافظه كار آمريكا، عملاً قدرت و توانمنديهايشان را به منصه ظهور رسانده و يكجانبه گرايي ماجراجويانه آمريكا را در سايه اراده هاي پولادين خويش دفن نموده اند.

اذعان به اين موضوع كه جنبش مقاومت حماس با امكانات محدود و همراهي بخشي از ظرفيتهاي جهان اسلام با جبهه استكبار، اسرائيل غاصب را از دستيابي به هدفهايش محروم نمود، سخني به گزاف و ادعايي آرماني نيست.

مداخله جويي واشنگتن با بهره گيري از عناصر منطقه اي و شكستهاي باور نكردني جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه رژيم صهيونيستي از دو گروه فاقد حامي، با وجود نداشتن موازنه نظامي و سياسي، محاسبات و برآوردهاي استراتژيك آكادمي سياسي و نظامي تل آويو و واشنگتن را درهم ريخت، به نحوي كه شكل گيري كميته دوم وينوگراد را نبايد دور از انتظار دانست.

بررسي عملكرد مقامهاي جمهوريخواه آمريكا در دوران 8 ساله جرج بوش، مبين اين واقعيت است كه كاخ سفيد با برخي از بازيگران مستقل و فارغ از دايره وجودي منافع آمريكا با اتهام تروريسم برخورد نمود و با تروريستهاي واقعي با وجود شفافيت در عملكرد، نه تنها برخوردي نكرد، بلكه آنها را مورد حمايت قرار داد.

امروز اسرائيل غاصب مظهر تروريسم دولتي و مورد حمايت گسترده دولتمردان واشنگتن در ابعاد گسترده است. در واقع، مي توان اين شيوه مبارزاتي نظام سلطه را ساز و كار تحديد مخالفان با بهره گيري از ادبيات سياسي و ديپلماتيك معرفي نمود.

مبارزه با تروريسم در حالي از سوي واشنگتن مطرح مي گردد كه پديده مذكور نه تنها از بين نرفته، بلكه روز به روز فربه تر گرديده و قراين، بزرگنمايي سوژه مذكور را اهرمي براي جمهوريخواهان معرفي مي نمايد كه از آن در دور دوم رقابتهاي انتخاباتي بوش، براي شكست رقيب استفاده نمودند.جرج بوش در آستانه دور دوم انتخاباتش اعلام نمود القاعده، آمريكا را به حمله تهديد نموده است و توانست با امنيتي كردن فضاي جامعه آمريكا، كاستيهاي ميدان مبارزه انتخاباتي را مرتفع و رقيب دمكرات را مغلوب نمايد.حاصل تمامي سياستهاي خارجي بوش، تا كنون بيشتر به شتاب گرفتن افول هژموني ايالات متحده در نظام جهاني منجر شده است.

بر خلاف انتظار تحليلگران آمريكايي، ساختار سياسي و اقتصادي جهان، منظومه قدرت پيش بيني آنها را شكل نداد، بلكه تكثر قدرت، تعدد مراكز منطقه اي و تئوريهاي انتزاعي مراكز علمي- تحقيقاتي واشنگتن را با شكست روبه رو نمود، به نحوي كه اكنون در كنار قدرت رو به افول آمريكا، بازيگران مدعي كه بعضاً با همگرايي منطقه اي، زمينه ظهور بلوكهاي جديد عرصه بازيگري را، خارج از چرخه سنتي قدرت، نويد مي دهد.
بدين ترتيب، رئيس جمهور جديد آمريكا بايد با كنار زدن نقاب اوهام و سياستهاي ماكياولي و حذف طرحهاي هژمون محور آمريكا، بستر تعامل منطقي با بازيگران عرصه بين المللي را فراهم نمايد و با اتخاذ مشي عقلاني و با رويكرد مناسبات موج سوم، آغازگر روندي متمايز از جمهوريخواهان باشد.

صداي عدالت

«اختلاف در اهداف برنامه چهارم با عملكرد دولت» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم آزاده محسني است كه در آن مي‌خوانيد؛ مرور كارنامه اجراي برنامه چهارم توسعه ، به عنوان اولين برش از چشم انداز1404نشان از آن دارد كه دولت مجري، موفقيتي كمتر از 50درصد در اجراي اين برنامه كسب كرده است.‏

مقايسه شاخص هاي هدف گذاري شده در برنامه چهارم توسعه وآنچه كه دولت نهم به عنوان عملكرد، تحقق بخشيده نشان از عملكرد منفي اين دولت در خصوص اجراي قانوني دارد كه سياست هاي كلي آن از سوي مقامات ارشد نظام ابلاغ وتصويب نهايي آن از سو ي مجلس اصولگراي هفتم انجام شده است. ‏

پس ازآنكه دولت نهم ، در مقام تصدي گري امور اجرايي كشور، قرار گرفت كمترين اهتمام لازم را در اجراي اين قانون مهم كشور به عمل آورد وبه كرات در مقام انتقاد از آن بر آمد. انتقادهاي دولت نهم نسبت به برنامه چهارم غالبا از سه منظر مباني،سياسي و اقتصادي صورت گرفته است. به زعم مسوولان دولت نهم، برنامه چهارم توسعه،به لحاظ مباني مبتني بر نگرش هاي سرمايه داري وغرب گرايانه است كه در نهايت به توزيع ناعادلانه ثروت منجر مي شود. اولين بار محمود احمدي نژاد موضع صريح خود را در خصوص برنامه چهام توسعه ،در جمع همايش اساتيد بسيجي در مشهد در سال 86 عنوان كردوبا بيان اينكه برنامه چهارم توسعه ،مبتني بر نگرش هاي غربي است،از اساتيد بسيجي خواست كه در تدوين برنامه پنجم توسعه،مبتني بر الگوهاي اسلامي - ايراني به دولت كمك كنند.‏

اما انتقاد از منظر سياسي از برنامه چهارم به مواضع اين قانون در خصوص روابط بين المللي بر مي گردد. اين برنامه معتقد است بايد بستر هاي لازم براي تعامل فعال با اقتصاد جهاني فراهم شود. مسوولان دولت نهم از جمله پرويز داوودي، معاون اول رييس جمهوري مواضع اين قانون رامنفعلانه مي داند كه در برابر غرب از در سازش در مي آيد. ‏

سومين منظر انتقادي دولت نهم در خصوص شاخص هاي اقتصادي اين برنامه است به طوري كه آن را بسيار آرماني مي داند وبارها از سوي مسوولين دولت از جمله رييس جمهور ووزير كار عنوان شده كه تحقق اين شاخص ها با توجه به منابع موجود كشور غير ممكن است. اما كارشناسان اعتقاد دارند، با توجه به درامدها ي سرشار وبي سابقه نفتي بالغ بر 267ميليارد دلار كه در دولت نهم نصيب كشور شدشاخص هاي پيش بيني شده براي رشد اقتصادي وسرمايه گذاري نه تنها آرمانگرايانه نيست بلكه كمتر از ظرفيت هاي كشور هدف گذاري شده است. رييس اسبق سازمان مديريت معتقد است،با توجه به درآمدهاي نفتي، رشد اقتصادي بالاي 10درصد نيز به راحتي براي كشور امكان پذير بود.‏

نكته اساسي آن است كه در اجراي برنامه چهارم توسعه،دولت رفتاري متناقض را در پيش گرفت.بدين شكل كه تلاش كرد تا روي شاخص هاي اجتماعي از جمله نرخ بيكاري سرمايه گذاري كندوباحمايت از بنگاههاي كوچك وزود بازده،سعي كرد تا به اهداف اجتماعي موردنظر دست پيدا كندغافل از اينكه كاهش نرخ بيكاري تنها در سايه تحقق شاخص هاي رشد اقتصادي سرمايه گذاري و بهره وري ممكن است. اين غفلت عملا باعث شد تا از يك سو كشور فرصت طلايي را كه براي رشد در اختيار داشت، به راحتي از دست بدهد واز سوي ديگر چسبندگي بودجه جاري كشور به دلارهاي نفتي چنان بالا گرفته كه كارشناسان را نسبت به پيامدهاي منفي سياسي -اجتماعي كاهش درآمدهاي نفتي ودر نتيجه كسري بودجه وكاهش رفاه اجتماعي در سالهاي آينده نگران كرده و پيش بيني مي شود حتي حفظ شرايط موجود كشور نيز به سختي ممكن باشد.‏دولت نهم طي چهار سال برنامه چهارم (84تا87)بيش از 193ميليارد دلار،درآمدهاي نفتي را در كشورصرف هزينه هاي جاري كرده ودر عين حال هرساله دچار كسري بودجه نيز بوده است.اين رقم به معناي آن است كه به طور ميانگين دولت سالانه بيش از 3/48ميليارد دلار درآمد نفتي وگازي كشور را صرف گذران امور جاري كرده وچنانچه درآمد نفتي كشور به زير اين رقم كاهش يابد،كشور با بحران كسري منابع مواجه خواهد شد.بديهي است كه پيش بيني قيمت نفت براي سالهاي آتي نشان مي دهد،درآمد نفتي كشور بسيار كمتر از اين ميزان است به طوري كه اگر قيمت نفت خام ايران،در مرز 40دلار باشد،درآمدايران از اين محل به زحمت به 35ميليارد دلاربالغ خواهد شد.بر اين اساس كسري بودجه دولت در سال آتي رقمي بيش از 30هزار ميليارد تومان برآورد مي شود . ‏

نكته اساسي آن است كه دولت نهم بارها برنامه چهارم توسعه را مورد انتقاد قرار داد وعملا به اجراي آن اهتمام نورزيد،اما هيچگاه در مقام اصلاح يا ارايه جايگزيني براي آن برنيامد. اينگونه رفتار را در خصوص اصول علمي اقتصاد نيز همزمان در پيش گرفت ودر خصوص اتخاذ برخي سياست هاي پولي ومالي ، نظريات مربوطه را كليات خواند با اين حال هيچ جايگزيني براي انها پيشنهاد نكرد.طبعا در بستر چنين رفتارهايي اهداف مورد نظر چشم انداز كه در برش 5ساله اول لحاظ شده بود،محقق نمي شود ونمو�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن