واضح آرشیو وب فارسی:فارس: عروس درتعقيب داماد فرارى
[ايران واشقانى فراهانى ]
وحيد از ۷ ماه پيش مى دانست خانواده همسرش با دريافت حكم جلب سيار در تعقيبش هستند. بنابراين براى وادار كردن همسرش به تمكين، چاره اى جز مراجعه به دادگاه نديد. او كه لحظه اى آرام و قرار نداشت، خسته از اين همه آوارگى در جست وجوى راه نجاتى براى پايان اين جنجال خانوادگى بود. با خود مى گفت اگر با حكم قانون «سحر» را محكوم به ادامه زندگى كند، شايد بتواند خانواده همسرش را براى جلب رضايت و صرفنظر از پيگيرى شكايت شان تحت فشار قرار دهد. بنابراين دادخواست الزام همسرش به تمكين را به دادگاه ارائه كرد. وقتى با چهره اى حق به جانب در برابر ميز قاضى قرار گرفت، گفت: حدود ۴ سال پيش به توصيه مادرم تصميم به ازدواج گرفتم. بعد هم با اصرار خواهرم به خواستگارى دوستش «سحر» رفتيم. اما پس از برگزارى جشن نامزدى و تعيين مهريه، پى به توقعات بيش از حد همسر آينده ام بردم. او هر روز خواسته جديدى مطرح مى كرد و مجبور بودم تمام پس اندازم را صرف برآورده شدن آرزوهاى «سحر» كنم. سرانجام وقتى به خودم آمدم كه متوجه شدم طى ۴ سال دوران نامزدى، ميليون ها تومان بدهى دارم. وقتى «سحر» را در جريان اوضاع وخيم مالى ام قرار دادم، انتظار داشتم با قدرشناسى از محبت هايم، درصدد جبران اشتباهاتش برآيد. اما برخلاف تصوراتم او كه گويى منتظر چنين روزى بود، بلافاصله به دادگاه رفت و مهريه ۴۰۰ سكه طلاى خود را به اجرا گذاشت. بعد هم در دادگاه اعلام كرد تا زمانى كه مهريه اش را دريافت نكند، حاضر به تمكين نيست. او در عين حال دادخواست دريافت نفقه هم داد. مرد جوان در ادامه اظهاراتش گفت: آقاى قاضى، تقاضا دارم تا به اين موضوع رسيدگى فوق العاده شده و هر چه سريع تر همسرم محكوم به اطاعت از من و شروع زندگى مشترك شود.
چند روز بعد در جلسه اى كه بدون حضور داماد فرارى در دادگاه برگزار شد، «سحر» با در دست داشتن حكم جلب سيار شوهرش گفت: 4 سال پيش هنگامى كه در كلاس سوم دبيرستان مشغول به تحصيل بودم، يكى از دوستانم با تعريف و تمجيد از برادرش، مرا براى او خواستگارى كرد. همكلاسى ام دائم از خوشرفتارى و احساسات لطيف برادرش و شغل پردرآمد و آبرومند او حرف مى زد. در اين ميان از اين كه خواستگار خوبى نصيبم شده بود، در پوست خود نمى گنجيدم و بدون هيچ تحقيقى جواب مثبت دادم. حتى به خواسته هاى منطقى و معقول خانواده ام هم توجهى نكردم و براى آن كه ثابت كنم طبع بلند و بى نيازى دارم، بدون خرج تراشى و اتلاف وقت حاضر شدم در دفترخانه به عقد مردى درآيم كه هنوز هيچ چيز در موردش نمى دانستم.
بدين ترتيب با مهريه ۴۰۰ سكه طلا به عقد «وحيد» درآمدم. در حالى كه پس از مدت كوتاهى پى بردم او بشدت پرخاشگر و عصبى است. طورى كه يك ماه بعد از عقد، به خاطر درگيرى فيزيكى با همكارانش، از محل كارش اخراج شد. آنجا بود كه فهميدم او را قبلاً نيز بارها به خاطر تندخويى و بى ادبى از چند شركت ديگر نيز بيرون كرده اند. بنابراين با خود گفتم شايد دليل اصرار خانواده اش براى برگزارى زودهنگام مراسم عقد نيز اين بود كه آنها از رفتارهاى خشن پسرشان به ستوه آمده و در پى راه فرارى براى نجات خودشان بودند. شوهرم هيچ درآمدى نداشت و مى دانستم در صورت يافتن شغلى مناسب، به خاطر بداخلاقى مهارنشدنى اش آن را هم از دست خواهد داد. به همين خاطر چند بار با دلسوزى نصيحتش كردم اما خيلى زود بحث مان بالا گرفت و او در خيابان در برابر چشم ديگران مرا به باد كتك گرفت. حتى يك بار نيز مرا به زور به مغازه پدرم برد و جلوى چشم مردم، پيرمرد بيچاره را هم با چوب و چماق مورد ضرب و شتم قرار داد، به طورى كه به خاطر شدت جراحات متعدد و آثار شكستگى، حدود ۹۰ روز براى پدرم طول درمان تعيين شد.
وى با ناراحتى ادامه داد: طى ۴ سال دوران نامزدى و عقد، در خانه پدرم بودم، اما به خاطر بدرفتارى و بى رحمى شوهرم احساس مى كنم ۴۰ سال در سختى و عذاب بوده ام. در اين مدت همواره مورد بى مهرى قرار گرفتم و ۴ سال سرگردان و چشم انتظار در خانه پدر به آينده نامعلوم خود فكر كردم. او مرا رها كرده و سراغى از من نمى گيرد. چند بار هم كه برايش پيغام فرستادم تكليفم را روشن كند، با كتك به سراغم آمد و مرا از فكر كردن به اين موضوع نيز پشيمان كرد. در حال حاضر نيز هيچ شغل و درآمدى ندارد. هر از گاهى هم با ماشين فرسوده پدرش در خيابان هاى شهر مسافركشى مى كند. با اين حال به دليل بدرفتارى هايش و ضرب و شتم پدرم از او شكايت كرده و خواستار دريافت ديه شديم. من هم مهريه ام را اجرا گذاشتم. طى ماه گذشته مأموران با شكايت پدرم ۲۵ بار براى دستگيرى «وحيد» با حكم ورود به خانه، سعى كردند او را دستگير كنند اما او را نيافتند. حالا هم در كمال تعجب و با چهره اى حق به جانب به دادگاه مراجعه و تقاضاى تمكين كرده است. مگر تمكين از مرد فرارى ممكن است
زن جوان با تأسف سرى تكان داد و در ادامه گفت: در اين روزهاى تلخ و دردآور آرزو داشتم شوهرم از گذشته پراشتباه خود پشيمان شود. مراسم عروسى بگيرد و زندگى مان را در كمال آرامش شروع كنيم. اما انتظارم بى فايده بود. بى دليل چند سال از بهترين سال هاى جوانى ام را پاى مردى عصبانى و بى لياقت ريختم. ديگر هيچ دلخوشى ندارم و نه تنها حاضر به تمكين از او نيستم، بلكه طبق قانون تقاضا دارم تا مهريه و نفقه ام را بپردازد.
قاضى پرونده با شنيدن اظهارات زن و بررسى مدارك وى، دستور داد كارشناس با در نظر گرفتن شرايط زندگى و متناسب با شأن وى، نفقه اش را تعيين كند.
با اعلام نظريه كارشناسى، دادگاه در دو مرحله با ارسال احضاريه، داماد را فرا خواند، اما به دليل حاضر نشدن او، قاضى با اعلام ختم رسيدگى به پرونده، درخواست شوهر براى تمكين همسرش را رد كرد و او را به پرداخت ماهيانه ۷۰ هزار تومان به عنوان نفقه همسرش محكوم كرد. بدين ترتيب داماد تا زمانى كه مهريه ۸۴ ميليون تومانى عروس را به طور كامل نپردازد، بايستى هر ماه ۷۰ هزار تومان نيز به همسرش بپردازد.
بدين ترتيب عروس اجازه يافت تا براى مدت نامحدود در خانه پدرش بماند و از شوهرش نفقه ماهيانه نيز دريافت كند.
سه شنبه 1 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]