تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت كننده اى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806978243




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي بر تأثير فرهنگ‌ عاشورا بر انقلاب‌ اسلامي‌


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: نگاهي بر تأثير فرهنگ‌ عاشورا بر انقلاب‌ اسلامي‌
گروه خبرنگاران افتخاري / حميدرضا موسوي: به‌ خوبي‌ مي‌دانيم‌ كه‌ عاشورا الهام‌‌بخش‌ انقلاب‌ شورآفريني‌ است‌ كه‌ در روزگار ما بزرگ‌ترين‌ حادثه‌اي‌ است‌ كه‌ با راهبري‌ عاشورايي‌ بزرگ‌ عصر، امام‌ خميني‌ (ع) خواهان ‌استقرار زندگي‌ برپايه‌ توحيد و عدل‌ شده‌ است‌. فرهنگ‌ عاشورا در حقيقت‌ فرهنگي‌ همه‌جانبه‌ دارد كه‌ انقلاب‌ اسلامي‌ با الگوگرفتن‌ از آن‌ مسير پرفراز و نشيب‌ خود را طي‌ كرده است‌.
نهضت‌ عاشورا يك‌ نهضت‌ عظيم‌ فرهنگي‌ است‌ كه‌ ابعاد گوناگون‌حيات‌ انسان‌ را در بردارد، حركتي‌ با وقوع‌ خود، تاريخ‌‌ساز و عزت‌‌آفرين‌ و عاملي‌ براي ‌احياي‌ اسلام‌ ناب‌ شد تا آن‌ جا كه‌ براي‌ خود اين‌ لقب‌ را گرفت‌: «الاسلام‌ محمدي‌الوجود و الحدوث‌ و حسيني‌ البقاء والاستمرار».

انقلاب‌ اسلامي‌ در حقيقت‌ احياگر اسلامي‌ بود كه‌ پس‌ از قرن‌ها ضعف‌ و عقب‌ماندگي‌ و انحطاط‌ مسلمانان‌ به‌ ويژه‌ با فروپاشي‌ و تجزيه‌ امپراتوري‌ عثماني‌ به‌ اوج‌ خود رسيده‌ و دوران‌ ركود و رخوت‌ مسلمانان‌ را به‌ درازا كشيده‌ و در حقيقت‌ وارد مرحله‌ تازه‌اي‌ از ظهور مجدد شده‌ بود.

البته‌ گفتني‌ است‌ كه‌ تحليل‌ تطبيقي‌ حادثه‌ عاشورا بر انقلاب‌ اسلامي‌ بدون‌ توجه‌ به‌ محوريت‌ آن‌ يعني‌ حضرت‌ امام‌ خميني‌(ره) به‌ تصوير كشاند.

اساساً شروع‌ نهضت‌ را همان‌ عصر روز عاشورا بايد تلقي‌ كرد ( سيزده‌ خرداد ) و در حقيقت‌ نطفه‌ انقلاب‌ را همان‌ فرياد عصر عاشوراي‌ امام‌ منعقد كرد. عاشورا در جوامع‌، داراي‌ قدرتي‌ بوده‌ كه‌ اين‌ قدرت‌ را امام‌ شناخت‌ و بابهره‌ برداري‌ درست‌ از آن‌ انقلاب‌ به‌پيروزي‌ رسيد.

بر اين‌ اساس‌ عاشورا تنها مسئله‌اي‌ براي‌ آرامش‌ روح‌ و روان‌ و معنويت‌ نيست‌، بلكه‌ مي‌تواند عامل‌ رخ‌دادي‌ عظيم‌ در گستره‌ تاريخ‌ گردد. متأسفانه‌ عده‌اي‌ عاشورا را يك‌مسأله‌ پسيكولوژيك‌، (رواني‌ و نفساني‌) مي‌بينند كه‌ به‌ آنها آرامش‌ مي‌دهد و جنبه‌عاطفي‌ دارد. امااين‌ تمام‌ جوهره‌ عاشورا نيست‌، تجلي‌ صفات‌ جميله‌ در بر خورد با جور وستم‌ از بهترين‌ جنبه‌هاي‌ محوري‌ نهضت‌ عاشورا است‌.

يكي‌ از شاخصه‌هاي‌ عمده‌ نو پردازان‌ فكر ديني‌ و اسلام‌ شناسان‌ نوانديش‌ در چند دهه‌ اخير اين‌ است‌ كه‌ رخ‌ داد عاشورا به‌ عنوان‌ يك‌ رخ‌ داد اجتماعي‌ براي‌ آنها مطرح‌ شده‌ و در بينش‌ اجتماعي‌ آنها مؤثر افتاده‌ است‌. هرچند فرهنگ‌ها مجموعه‌ باورها، گرايش‌ها، ارزش‌ها و رفتارهايي‌ هستند كه‌ در حيات‌ يك‌ جامعه‌ ماندگار مي‌شوند و استمرار تاريخي‌ مي‌يابند. بدين‌ روي‌ عاشورا تنها يك‌ رويداد تاريخي‌ نيست‌، بلكه‌ يك‌ فرهنگ‌ است‌. فرهنگ‌ عاشورا مجموعه‌ عناصر عاطفي‌، ارزشي‌، اعتقادي‌ و رفتاري‌ است‌ كه‌ بر محور عاشورا شكل‌ گرفته‌ و به‌ نحو زنده‌ و حيات‌‌بخشي‌ حضور پايدار خود را در تاريخ‌ تشيع‌ حفظ ‌كرده‌ و نقش‌ها و كاركردهاي‌ متنوعي‌ در جامعه‌ شيعي‌؛ خصوصاً انقلاب‌ اسلامي‌داشته‌ است‌.

در يك‌ بررسي‌ وتحليل‌ جامع‌ اگر بخواهيم‌ نقش‌ عاشورا را در تكوين‌، پيدايش‌و تكامل‌ انقلاب‌ اسلامي‌ طرح كنيم‌، بايد به‌ زير اشاره‌ كنيم‌:

1 ـ انداموارگي‌ دين‌ و سياست‌

پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و تشكيل‌ حكومت‌ اسلامي‌ در حقيقت‌ پيوند دو نهاد دين‌ و سياست‌ در صحنه‌ بوده‌ است‌ اين‌ حقيقت‌ حاصل‌ تلاش‌ سيدالشهدا(ع) در مبارزه‌ با بدعت‌هاي‌ اموي‌ بود كه‌ آنها اصل‌ وحدت‌ يافته‌ دين‌ و سياست‌ را از محور حقاني‌ وجود مبارك‌ امام‌ خارج‌ كرده‌ و در اختيار انسان‌ پليدي‌ هم‌ چون‌ معاويه‌ نهاده‌ و او را ملقب‌ به‌اميرمؤمنان‌ كرده‌ بودند. حضرت‌، ضمن‌ قيام‌ و افشاي‌ جوهره‌ كفر اموي‌ در صدد در هم ‌شكستن‌ تنديس‌ پاگرفته‌ رذالت‌ در پوشش‌ فضليت‌ بود. لذا با شهامت‌ و قدرت‌ تمام‌، خروش‌ برآورد: «الا و ان‌ الدعي‌ بين‌ الدعي‌ قد ركز بين‌ اثنتين‌ بين‌ السله‌ والذله‌ هيهات‌منّا الذله‌».

بررسي‌ دوران‌ حضرت‌ سيدالشهدا(ع) به‌ خوبي‌ بيان‌گر اين‌ حقيقت‌ است‌ كه‌ مهم‌ترين‌ علل‌ انحطاط‌ و سقوط‌ جامعه‌ برداشت‌ نادرست‌ از دين‌ و فهم‌ غلط‌ معارف ‌اسلامي‌ است‌. عواملي‌ كه‌ به‌ بروز كژ انديشي‌ها و گرايش‌هاي‌ قبليه‌اي‌ منتهي‌ شد و موجباتي‌ را فراهم‌ آورد تا كساني‌ به‌ مصادر خلافت‌ دست‌ يابند كه‌ دين‌ را وسيله‌ توجيه ‌حكومت‌ و اهداف‌ فردي‌ و قومي‌ خويش‌ قرار دهند.

امام‌ خميني‌ با بهره‌گيري‌ از اين‌ حركت‌ تاريخي‌ به‌ تلفيق‌ دو نهاد پرداخت‌ و عامل‌ سعادت‌ جامعه‌ را در يكسان‌‌انگاري‌ اين‌ دو مقوله‌ مي‌ديد:

نقش‌ مردم‌ در قيام‌ امام‌ خميني‌(ره)

«اين‌ يك‌ نقش‌ شيطاني‌ بوده‌ است‌ كه‌ از زمان‌ بني‌‌اميه‌ و بني‌‌عباس‌ طرح‌‌ريزي‌ شده‌ است‌ و بعد از آن‌ هم‌ هر حكومتي‌ كه‌ آمده‌ است‌، تأييد اين‌ امر را كرده‌ است‌ و اخيراً هم‌ كه‌ راه‌ شرق‌ و غرب‌ به‌ دولت‌هاي‌ اسلامي‌ باز شده‌، اين‌ امر در اوج‌ خودش‌ قرار گرفته‌ كه ‌اسلام‌ يك‌ مسئله‌ شخصي‌ بين‌ بنده‌ و خداست‌ و سياست‌ از اسلام‌ جداست‌ و نبايد مسلمان‌ در سياست‌ دخالت‌ كند و نبايد روحانيون‌ وارد سياست‌ بشوند.»

رواج‌ انديشه‌ جدايي‌ دين‌ از سياست‌ به‌ دليل‌ اين‌ كه‌ هر گونه‌ مسئوليت‌ اعتقادي‌ و اجتماعي‌ را از افراد سلب‌ مي‌كرد با روحيه‌ تسامح‌ و راحت‌طلبي‌ نيز سازگاري‌ داشت‌ و بسياري‌ از افراد براي‌ حفظ‌ منافع‌ شخصي‌ خود از هر گونه‌ انديشه‌اي‌ كه‌ به‌ تغيير وضع ‌موجود منتهي‌ شود احتراز مي‌كردند. لذا نقشه‌هاي‌ شيطاني‌ حكومت‌ از يك‌ سو و تسامح‌ و راحت‌طلبي‌ از سوي‌ ديگر موجب‌ شد تا اعتقادات‌ ديني‌ نقش‌ مؤثري‌ در اعمال‌ اجتماعي‌- سياسي‌ مردم‌ نداشته‌ باشند و از قيام‌ براي‌ خدا در جامعه‌ اسلامي‌ غفلت‌ شود. امام‌خميني‌ (ره) در اين‌ زمينه‌ مي‌فرمايد:

«خودخواهي‌ و ترك‌ قيام‌ براي‌ خدا ما را به‌ روزگار سياه‌ رساند و همه‌ جهانيان‌ را برما چيره‌ كرده‌ و كشورهاي‌ اسلامي‌ را زير نفوذ ديگران‌ در آورده‌».

بنابراين‌ در انديشه‌ احيايي‌ امام‌ خميني‌ (ره)، دين‌ و سياست‌ آن‌ چنان‌ در هم‌ تلفيق ‌و تركيب‌ شده‌اند كه‌ يك‌ واحد شخصي‌ منسجم‌ به‌ وجود مي‌آورد. در چنين‌ ديدگاهي‌ دين‌منهاي‌ سياست‌ و ولايت‌، جسدي‌ بي‌‌جان‌ و بي‌‌فروغ‌ است‌: «اين‌ را كه‌ ديانت‌ بايد از سياست‌ جدا باشد و علماي‌ اسلام‌ در امور اجتماعي‌ و سياسي‌ دخالت‌ نكنند، استعمارگران‌ گفته‌ و شايع‌ كرده‌اند. اين‌ را بي‌‌دين‌ها مي‌گويند، مگر زمان‌ پيغمبر اكرم‌ (ص) سياست‌ از ديانت‌ جدا بود؟ مگر در آن‌ دوره‌ عده‌اي‌ روحاني‌ بودند و عده‌ ديگر سياست‌مدار و زمام‌دار؟ مگر زمان‌ خلفاي‌ حق‌ يا ناحق‌، زمان‌ خلافت‌ حضرت‌امير (ع) سياست‌ از ديانت‌ جدا بود؟ دو دستگاه ‌بود؟

اين‌ حرف‌ها را استعمارگران‌ و عمال ‌سياسي‌ آنها درست‌ كرده‌اند، تا دين‌ را از تصرف‌ امور دنيا و از تنظيم‌ جامعه‌ مسلمانان‌ بركنار سازند و ضمناً علماي‌ اسلام‌ را از مردم‌ و مبارزان‌ راه‌ آزادي‌ و استقلال‌ جدا كنند و در اين‌ صورت‌ مي‌توانند بر مردم‌ مسلط‌ شده‌ و ثروت‌هاي‌ ما را غارت‌ كنند. منظور آنها همين‌ است‌.»

2ـ عدم‌ سازش‌ با طاغوت‌ و ظالم‌

يكي‌ از نمودهاي‌ ارزشي‌ عاشورا در انقلاب‌ اسلامي‌ امام‌ بزرگوار، مسئله‌ ناسازگاري‌با طاغوت‌ و استكبار بود كه‌ در تمام‌ حركت‌ها و موضع‌گيري‌هاي‌ ايشان‌ پيش‌ از پيروزي‌انقلاب‌ و پس‌ از آن‌ كاملاً نمود داشت‌ و به‌ صورت‌ يك‌ جريان‌ محوري‌ در نهضت‌ اسلامي‌مي‌درخشيد.

نكته‌ قابل‌ توجهي‌ كه‌ از اين‌ جهت‌ در نهضت‌ امام‌ خميني‌ (ره) وجود دارد، شيوه‌موضع‌گيري‌ ايشان‌ است‌. اولين‌ اعلاميه‌ آن‌ حضرت‌ در جريان‌ تصويب‌ لايحه‌انجمن‌هاي‌ ايالتي‌ و ولايتي‌ در سال‌ 1342 تا آخرين‌ اعلاميه‌ ايشان‌ در پاريس‌ و پيش‌ از فرار شاه‌ از ايران‌ گوياي‌ همين‌ واقعيت‌ است‌. شايد ما رهبري‌ انقلابي‌ هم‌چون‌ امام‌ در عصر حاضر در دنيا نيابيم‌ كه‌ طي‌ 15‌ سال‌ مبارزه‌، موضعي‌ يگانه‌ و يكنواخت‌ داشته‌ باشد و شرايط‌ و مقتضيات‌ گوناگون‌ نتواند كوچك‌ترين‌ تغييري‌ در موضع‌ ضد طاغوتي‌ او ايجاد كند.

حتي‌ زماني‌ كه‌ شاه‌ خود را در آستانه‌ سقوط‌ مي‌ديد و با تمام‌ تكبرش‌ از موضع‌ مديريت‌ كشور تنازل‌ كرد و حاضر بود به‌ صورت‌ يك‌ جريان‌ بايكوت‌ شده‌ در سياست‌، پادشاه‌ افسانه‌اي‌ باشد و حكومت‌ نكند و حكومت‌ را به‌ دست‌ مجلس‌ آزاد و دولت‌ منتخب‌ آن‌ مجلس‌ بسپارد، بسياري‌ از گروه‌هاي‌ به‌ اصطلاح‌ مبارز سياسي‌ آن‌ روز و برخي‌ از افرادي‌ كه‌ در سنگر مرجعيت‌، خود را هم‌رزم‌ امام‌ مي‌پنداشتند، اين‌ تنازل‌ را قبول ‌كردند و سعي‌ داشتند ايشان‌ را هم‌ به‌ قبول‌ آن‌ راضي‌ كنند.

از جمله‌ يكي‌ از روحانيون‌ وابسته‌ به‌ جبهه‌ ملي‌ در اين‌ خصوص‌ نامه‌اي‌ به‌ امام‌ (ره) در نجف‌ نوشت‌ و از امام‌ (ره) درخواست‌ كرد، تا ايشان‌ براي‌ تشكيل‌ يك‌ مجلس‌ آزاد شوراي‌ ملي‌ و برگزاري‌ انتخابات‌ در كشور موافقت‌ كند. امام‌ (ره) در موضع‌ ناسازگاري‌ با طاغوت‌ قهرمانانه‌ ايستاد و اعلام‌ كرد به‌ كم‌تر از سقوط‌ سلطنت‌ و محاكمه‌ محمد رضاي‌ جنايت‌كار رضايت‌ نمي‌دهم‌. امام‌ در پاسخنامه‌ آن‌ روحاني‌ پيامي‌ فرستاد و تأكيد كرد كه‌ اين‌ نامه‌حتي‌ شايسته‌ پاسخ‌ دادن‌ هم‌ نيست‌! و در اطلاعيه‌اي‌ كه‌ در مرداد ماه‌ 1357 صادر فرمود موضع‌ صريح‌ ضد طاغوتي‌ خود را اعلام‌ كرد.

در جريان‌ پس‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ اين‌ طاغوت‌ ستيزي‌ امام‌ (ره) به‌ استكبار ستيزي‌مبدل‌ شد و ارزش‌ عاشورا در سيماي‌ استكبار ستيزي‌ امام‌ نمود يافت‌.

امام همواره‌ در بيانات‌ خود روي‌ اين‌ مطلب‌ تكيه‌ مي‌كرد كه‌ حركت‌ انقلابي‌ اين‌مردم‌ در پيروي‌ از امام‌ حسين‌ (ع) حركت‌ با خون‌ است‌ و دقيقاً در تبيين‌ شعار عاشوراي‌حسين‌ (ع) : «ان‌ كان‌ دين‌ محمد لم‌ يستقم‌ الا بقتلي‌ فياسيوف‌ خذيني‌» در اطلاعيه‌اي‌ كه ‌در هلال‌ محرم‌ 1357 از پاريس‌ صادر فرمود، ماه‌ محرم‌ را ماه‌ پيروزي‌ خون‌ بر شمشيرناميد و در پيام‌ به‌ ملت‌ ايران‌ روز يازدهم‌ محرم‌ همان‌ سال‌(11/9/57) فرمود:

«اكنون‌ دشمنان‌ اسلام‌ و ايران‌ و هواداران‌ رژيم‌ يزيدي‌، در مقابل‌ هواداران‌ اسلام‌ و مخالفان‌ سر سخت‌ رژيم‌ طاغوتي‌ ابوسفيان‌، صف‌‌بندي‌ كرده‌ و مي‌خواهند شعاراسلامي‌ و حسيني‌ را كه‌ براي‌ احياي‌ اسلام‌ و به‌ دست‌ آوردن‌ آزادي‌ و استقلال‌ و برقراري‌حكومت‌ قرآن‌، به‌ جاي‌ سلطه‌ شيطان‌ و حكومت‌ قانون‌ عدل‌ در مقابل‌ حكومت‌ جنگل‌است‌، با مسلسل‌ها و توپ‌ و تانك‌ها كه‌ از خون‌ دل‌ ملت‌ محروم‌ تهيه‌ شده‌ است‌، جواب‌دهند. غافل‌ از آن‌ كه‌ ملتي‌ كه‌ با بيداري‌ و هوشياري‌ به‌ پاخاسته‌ و نهضت‌ اصلي‌ اش‌ راوظيفه‌ شرعي‌ الهي‌ تشخيص‌ داده‌ به‌ اين‌ سلاح‌هاي‌ زنگ‌ زده‌، با تمسخر مي‌نگرد».

عبيدالله‌ بن‌ زياد ـ چاكر و خانه‌ زاد اموي‌ ـ پس‌ از هلاكت‌ يزيد، چون‌ خواست‌ ازشهر بصره‌ فرار كند، لباس‌ زنانه‌ پوشيد و مردي‌ را پشت‌ سرش‌ سوار كرد كه‌ به‌ شورشيان‌ مي‌گفت‌:

«كنار شويد! اين‌ زن‌ از خاندان‌ من‌ است‌. به‌ ديار زنان‌ ابن‌ زياد آمده‌ بود، مي‌خواهم‌او را ببرم‌». او با اين‌ شيوه‌ ننگين‌ و حقارت‌آميز گريخت‌ و خود را در پرتو اين‌ ذلت‌ و پستي‌ از مرگ‌ نجات‌ داد.

اما حسين‌ بن‌ علي‌ (ع) درگير و دار معركه‌ عاشورا، در ميان‌ انبوه‌ دشمنان‌ فراوان‌ ودر موقعيتي‌ كه‌ دشمنان‌ از چهار سو، او را در محاصره‌ داشت‌، هنگامي‌ كه‌ با پيشنهاد بيعت‌ با يزيد مواجه‌ مي‌‌شود تا از آن‌ معركه‌ خونبار و هراس‌انگيز جان‌ سالم‌ به‌ در ببرد، با كمال‌شهامت‌ و جوان‌مردي‌، فضيلت‌ و انسانيت‌ اعلام‌ فرمود: «والله‌ لااعطيكم‌ بيدي‌ اعطاءالذليل‌ ولا افر فرار العبيد.» ؛ «به‌ خدا قسم‌! هرگز دستم‌ را همانند دست‌ ذليلان‌ و زبونان‌به‌ شما نمي‌دهم‌ و هم‌ چون‌ بردگان‌ از پيش‌ شما نمي‌گريزم‌.»

اين‌ سخن‌ بزرگ‌ در آن‌ اوضاع‌ ويژه‌ از سعة‌ صدر و عظمت‌ درون‌ حكايت‌ هايي‌ داردكه‌ ژرفا و گستردگي‌ آن‌ را جز خداي‌ بزرگ‌ كسي‌ نمي‌داند.

روز عاشورا، آن‌ گاه‌ كه‌ عده‌اي‌ از ياران‌ امام‌ حسين‌ (ع) در خاك‌ و خون‌ غلتيدند، اوبه‌ جاي‌ اين‌ كه‌ روحيه‌ خود را از دست‌ دهد و دست‌ تضرع‌ به‌ سوي‌ آنان‌ دراز كند، با ثبات‌ واستقامت‌ كامل‌ گفت‌: «به‌ خدا قسم‌! به‌ هيچ‌ يك‌ از خواست‌هاي‌ اينان‌ تن‌ در نمي‌دهم‌ تاخداي‌ خود را ملاقات‌ كنم‌، در حالي‌ كه‌ به‌ خون‌ خود آغشته‌ام‌.»

3ـ تأثير پذيري‌ از فرهنگي‌ عاشورا

تأثيرپذيري‌ از فرهنگ‌ عاشورا و بررسي‌ گونه‌هاي‌ مختلف‌ آن‌ در شعر قبل‌ ازانقلاب‌ و ادبيات‌ دوران‌ مقاومت‌ و ستم‌شاهي‌، خود از اهميت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ برخوردار است‌.اين‌ كه‌ كدام‌ دسته‌ از شاعران‌ به‌ اين‌ مهم‌ اقدام‌ كرده‌، بيان‌ چه‌ جنبه‌ هايي‌ را در كلام‌ خود گزيده‌اند، تعبيرات‌ لفظي‌ و تشبيهات‌ ادبي‌ و استعاره‌هاي‌ آنان‌ چگونه‌ بوده‌، قدرت‌ كلام‌ و ميزان‌ نفوذ نفس‌ آنان‌ تا چه‌ پايه‌ رفته‌ است‌ چه‌ ابعادي‌ از تأثيرپذيري‌ را وجهه‌ سخن‌خويش‌ قرار داده‌اند و...؟ زماني‌ كه‌ اين‌ بررسي‌ها صورت‌ گرفت‌، آيه‌هاي‌ فراواني‌ براي‌انجام‌ داوري‌هاي‌ فرهنگي‌ و ادبي‌ همه‌ جانبه‌ حاصل‌ مي‌شود كه‌ هم‌ با عنايت‌ به‌ افراد وگويندگان‌ و هم‌ با توجه‌ به‌ جنبه‌هاي‌ كلامي‌، فرهنگي‌، ادبي‌ و... قابل‌ مقايسه‌ و تطبيق‌واست‌ كه‌ فرصت‌ و مجال‌ ديگري‌ مي‌طلبد.

بيان‌ تأثيرپذيري‌ فرهنگ‌ عاشورا را در شعر پس‌ از انقلاب‌ مي‌توان‌ در چندين‌ محور و موضع‌ دانست‌ كه‌ مي‌توان‌ به‌ چند نمونه‌ از آنها اشاره‌ كرد:

الف‌ ـ موضوع‌ مدح‌، ستايش‌ و تمجيد كه‌ بي‌ترديد مقوله‌اي‌ بسيار مفصل‌ و در خور اعتناست‌.

ب‌ ـ ترغيب‌، تشويق‌ و تهيج‌ رزمندگان‌ جبهه‌ در نبرد و دفاع‌ مقدس‌

4. پيوستگي‌ تربيت‌يافتگان‌ فرهنگ‌عاشورا با تربيت‌ يافتگان‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌

در تاريخ‌ عاشورا مي‌خوانيم‌: وقتي‌ حضرت‌ سيد الشهدا (ع) از مدينه‌ به‌ سوي‌ كربلامي‌آمدند، كلمه‌ استرجاع‌ و آيه‌ انا لله‌ و انا اليه‌ راجعون‌ را تلاوت‌ فرمودند. فرزندش‌ علي‌اكبر (ع) عرض‌ كرد: پدر! چرا اين‌ جمله‌ را بر زبان‌ جاري‌ فرموديد؟ حضرت‌ (ع) فرمودند:لحظه‌اي‌ به‌ خواب‌ رفتم‌ هاتفي‌ ندا داد كه‌ اين‌ كاروان‌ مي‌رود و مرگ‌ به‌ سراغ‌ آنان‌ مي‌آيد. عرض‌ كرد: پدر! مگر ما بر حق‌ نيستيم‌؟ فرمود: چرا بر حقيم‌. عرض‌ كرد: پس‌ ما از كشته‌شدن‌ چه‌ باك‌ داريم‌!

رشادت‌هاي‌ حضرت‌ عباس‌ بن‌ ابي‌طالب‌ (ع)، حضرت‌ قاسم‌ بن‌ الحسن‌ (ع)، عون‌بن‌ ابي‌طالب‌ (ع)، احمد بن‌ حسن‌ بن‌ علي‌ (ع)، عبدالله‌ بن‌ حباب‌ كليمي‌، بكير بن‌ يزيدرياحي‌، نافع‌ بن‌ هلال‌ بجلي‌، عبدالله‌ بن‌ جنادة‌ بن‌ لعب‌ بن‌ حرث‌ الانصاري‌، خلف‌ بن‌مسلم‌ بن‌ عوسجه‌؛ حتي‌ زناني‌ چون‌ مادر «عبدالله‌ بن‌ عمير» را مي‌بينيم‌ كه‌ با ايمان‌ به‌خدا و عشق‌ به‌ حسين‌ (ع) براي‌ حفظ‌ مكتب‌ چگونه‌ مبارزه‌ مي‌كنند.

نوشته‌اند: پس‌ از كشته‌ شدن‌ «جنادة‌ انصاري‌» فرزند يازده‌ ساله‌اش‌ «عمر» كه‌ به‌همراه‌ پدر و مادرش‌ به‌ سرزمين‌ كربلا آمده‌ بود، به‌ حضور امام‌ رسيد و اجازه‌ نبرد با دشمن‌خواست‌. حسين‌ به‌ علي‌ (ع) درباره‌ وي‌ چنين‌ فرمود:

«اين‌ نوجوان‌ كه‌ پدرش‌ در حملة‌ اول‌ كشته‌ شده‌ است‌، شايد بدون‌ اطلاع‌ مادرش‌تصميم‌ به‌ نبرد گرفته‌ است‌ و مادرش‌ به‌ كشته‌ شدن‌ وي‌ راضي‌ نباشد. اما اين‌ نوجوان‌ايثارگر چون‌ گفتارامام‌ (ع) را شنيد عرضه‌ داشت‌: نه‌ به‌ خدا، مادرم‌ دستور داده‌ است‌ جانم‌ رافداي‌ تو و خونم‌ را نثار راهت‌ كنم‌. امام‌ چون‌ اين‌ پاسخ‌ را شنيد اجازه‌ داد. عمر حركت‌ نمودو در مقابل‌ صفوف‌ دشمن‌ با شوري‌ خاص‌، اين‌ شعار حماسي‌ را مي‌خواند:

اميري‌ حسين‌ و نعم‌ الاميرسرور فواد البشير النذير علي‌ و فاطمة‌ والداه‌فهل‌ تعلمون‌ له‌ من‌ نظير

علي‌ و فاطمة‌ والداه‌فهل‌ تعلمون‌ له‌ من‌ نظير علي‌ و فاطمة‌ والداه‌فهل‌ تعلمون‌ له‌ من‌ نظير

امير من‌ حسين‌ است‌ و چه‌ نيكو اميري‌. سرور قلب‌ پيامبر بشير و نذير، علي‌ وفاطمه‌ پدر و مادر اوست‌. آيا براي‌ او همانندي‌ مي‌دانيد؟

نوشته‌اند: مادر اين‌ نوجوان‌ شجاع‌ و ايثارگر پس‌ از آن‌ كه‌ خونش‌ را پاك‌ نمود، و به‌سوي‌ خيمه‌ بازگشت‌ و چوبي‌ به‌ دست‌ گرفت‌ و در حالي‌ كه‌ اين‌ دو بيت‌ را مي‌خواند به‌ سوي‌دشمن‌ حمله‌ كرد:

اني‌ عجوز في‌ النساء ضعيفة‌خاوية‌ بالية‌ نحيفة‌ اضربكم‌ بضربة‌ عنيفة‌دون‌ بني‌ فاطمة‌ الشريفة‌

اضربكم‌ بضربة‌ عنيفة‌دون‌ بني‌ فاطمة‌ الشريفة‌ اضربكم‌ بضربة‌ عنيفة‌دون‌ بني‌ فاطمة‌ الشريفة‌

من‌ در ميان‌ زن‌ها زني‌ ضعيفم‌، زني‌ پيرو و فرتوت‌ و لاغر، بر شما ضربة‌ محكمي‌وارد خواهم‌ ساخت‌ در دفاع‌ و حمايت‌ از فرزندان‌ فاطمة‌ عزيز.

پس‌ از آن‌، دو نفر را مضروب‌ ساخت‌ و به‌ دستور امام‌ (ع) به‌ سوي‌ خيمه‌ها بازگشت‌.

لذا حسين‌ بن‌ علي‌ (ع) درباره‌ اين‌ اصحاب‌ و ياران‌ و اهل‌ بيت‌ خويش‌ مي‌فرمايند:

«من‌ اصحاب‌ و ياراني‌ بهتر از ياران‌ خود نديده‌ام‌ و اهل‌ بيت‌ و خانداني‌ باوفاتر و صديق‌تر از اهل‌ بيت‌ خود سراغ‌ ندارم‌. خداوند به‌ همه‌ شما جزاي‌ خير دهد.»

با مروري‌ به‌ تاريخ‌ انقلاب‌ اسلامي‌ از خرداد سال‌ 42 تا 22 بهمن‌ 57 ـ به‌ ويژه‌هشت‌ سال‌ دفاع‌ مقدس‌ ـ فرهنگ‌ عاشورا آشكار مي‌گردد و تاريخ‌ تكرار مي‌شود. اين‌پيوستگي‌ها در وصيت‌ نامه‌هاي‌ رزمندگان‌، در پيشاني‌بندها و نوشته‌ها بر پشت‌ و سينه‌ وبازو، در شعارها و سرودهاي‌ جبهه‌، در نام‌ و رمز عمليات‌، در حال‌ و هواي‌ شب‌ عمليات‌،عمل‌ كرد خانواده‌ شهدا، تابلوهاي‌ نوشته‌، مزار نوشته‌ها، مجالس‌ سوگواري‌ شهدا وسرودهاي‌ دوران‌ هشت‌ سال‌ دفاع‌ مقدس‌ به‌ روشني‌ و با صميميتي‌ آشكار به‌ چشم‌مي‌خورد. لذا امام‌ راحل‌، رهبر را آن‌ نوجوان‌ سيزده‌ ساله‌ مي‌داند و مي‌فرمايد:

«اين‌ جانب‌ هر وقت‌ با اين‌ عزيزان‌ معظم‌ برخورد مي‌كنم‌، يا وصيت‌نامه‌ انسان‌‌ساز شهيدي‌ را مي‌بينم‌ احساس‌ حقارت‌ و زبوني‌ مي‌كنم‌، هرچه‌ انقلاب‌ اسلامي‌ دارد از بركت‌مجاهدت‌ شهدا و ايثار گران‌ است‌. كارنامه‌ نوراني‌ شهادت‌ و جانبازي‌ عزيزان‌ شما گواه ‌صادقي‌ بركسب‌ بالاترين‌ امتيازات‌ و مدارج‌ تحصيلي‌ معنوي‌ آنان‌ است‌، كه‌ بامهر رضايت‌خدا امضاشده‌ است‌ و كارنامه‌ شما در گرو تلاش‌ و مجاهدت‌ شماست‌.»

5 ـ حركت‌ ضد ارتجاعي‌ امام‌ حسين‌ (ع)

امام‌ (ع) درنامه‌اي‌ به‌ معاويه‌ پس‌ از شهادت‌ مظلومانه‌ برادرش‌ امام‌ مجتبي‌ (ع) پرده‌ از روي‌ چهره‌ كريه‌ ارتجاع‌ برداشت‌ وفرمود:

«مگر تو قاتل‌ حجربن‌ عدي‌ ورفقاي‌ عباد ثابت‌ قدمش‌ نيستي‌؟ قاتل‌ مرداني‌ كه‌ ازپيدايش‌ رويه‌هاي‌ بدعت‌آميز ضد اسلامي‌ ناراحت‌ و‌ بي‌‌‌آرام‌ بودند، دستور به‌ تبعيت‌ از رويه‌ معروف‌ اسلامي‌ يعني‌ (سنت‌) مي‌دادند و از رويه‌ زشت‌ و نارواي‌ نوپيدا (منكر) برحذر مي‌داشتند. آنان‌ را پس‌ از دادن‌ امان‌هاي‌ مؤكد و به‌ سوگند محكم‌ شده‌، به‌ طور ستم‌گرانه‌ و تجاوزكارانه‌ كشتي‌ و با اين‌ عمل‌ نشان‌ دادي‌ كه‌ در برابر خدا گستاخي‌ و پيمانش‌ را خوار مي‌داري‌؟ مگر تو نيستي‌ كه‌ زياد را در اين‌ دوره‌ كه‌ نظامات‌ اسلامي‌ حكمفرماست‌ به ‌فرزندي‌ زناكاري‌ كه‌ با مادرش‌ آميخته‌ بود شناختي‌ و گفتي‌ كه‌ او پسر ابوسفيان‌ است‌، درصورتي‌ كه‌ پيامبر خدا (ص) فرموده‌ است‌ كه‌ فرزند از آن‌ بستر و زناكار را سنگ‌ كيفر است‌.

آن‌ گاه‌ او را بر مسلمانان‌ مسلط‌ كردي‌ و فرمان‌ روايي‌ بخشيدي‌، تا ايشان‌ را بكشد و دست‌ و پايشان‌ را از چپ‌ و راست‌ ببرد و بر شاخه نخل‌ به‌ دار آويزد. پناه‌ بر خدا! و بدا ن‌ كه‌ خدا راديوان‌ محاسبه‌اي‌ است‌ كه‌ در آن‌ هيچ‌ از خرد و كلان‌ اعمال‌ فرو گذاشته‌ نمي‌شود. بدان‌ كه‌خدا هرگز از ياد نخواهد برد كه‌ تو مردم‌ را به‌ محض‌ بدگماني‌ مي‌كشي‌ و به‌ اتهام‌ محض‌،دستگير مي‌كني‌ و نوجواني‌ را ولايت‌ عهدي‌ بخشيده‌اي‌ كه‌ شراب‌ مي‌خورد و سگ‌بازي‌ مي‌كند...»

در اين‌ نامه‌ امام‌ (ع) به‌ نكات‌ ارتجاعي‌ِ ارزش‌ در حكومت‌ معاويه‌ اشاره‌ مي‌كنند كه‌عمده‌ترين‌ آن‌ جريان‌ انتساب‌ زياد به‌ فرزند زنا كار است‌ كه‌ اين‌ كار جزء سنن‌ و ارزش‌هاي‌جاهليت‌ قبل‌ از اسلام‌ بود.

حضرت‌ امام‌ خميني‌(ره) انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ را نشأت‌ گرفته‌ از قيام‌ حضرت‌سيدالشهداء (ع) مي‌دانند و مقايسه‌اي‌ دارند بين‌ يزيد و يزيديان‌ و شاه‌ و قوم‌ ستمگرش‌.

دراين‌ باره‌ مي‌فرمايند:

«آن‌ روز يزيديان‌ با دست‌ جنايت‌كاران‌ گور خود را كندند و تا ابد، هلاكت‌ خويش‌ ورژيم‌ ستم‌گر جنايت‌كار خود را به‌ ثبت‌ رساندند، و در پانزده‌ خرداد چهل‌ و دو پهلويان‌ و هواداران‌ و سردمداران‌ جنايت‌كارشان‌ بادست‌ ستم‌شاهي‌ خود گور خود را كندند و سقوط‌ وننگ‌ ابدي‌ را براي‌ خويش‌ به‌ جاگذاشتند كه‌ ملت‌ عظيم‌ الشأن‌ ايران‌ ـ بحمدالله تعالي‌ ـ باقدرت‌ و پيروزي‌ برگور آتش‌بار آنان‌ لعنت‌ مي‌فرستند.»

ايشان‌ در پيام‌ خويش‌ در تاريخ‌ 15/3/61 به‌ مناسبت‌ سال‌ روز قيام‌ پانزده‌ خردادونيز در جمع‌ گروهي‌ از علما و ائمه‌ جماعات‌ روحانيون‌ و وعاظ‌ قم‌ و تهران‌ مي‌فرمايند:

«ملت‌ عظيم‌ الشأن‌ در سال‌ روز شوم‌ اين‌ فاجعه‌ انفجارآميزي‌ كه‌ مصادف‌ با پانزده ‌خرداد چهل‌ و دو بود كه‌ با الهام‌ از عاشورا آن‌ قيام‌ كوبنده‌ رابه‌ ياد آورد، اگر عاشورا و گرمي‌ و شور انفجاري‌ آن‌ نبود چنين‌ قيامي‌ بدون‌ سابقه‌ و سازماندهي‌ واقع‌ مي‌شد. واقعه‌ عاشورا ازسال‌ شصت‌ و يك‌ هجري‌ تا خرداد شصت‌ و از آن‌ تا قيام‌ عالمي‌ بقية‌ الله ـ ارواحنالمقدمه‌الفداء ـ در هر مقطع‌، انقلاب‌ ساز است‌.»

يا در اوج‌ اختناق‌ و ديكتاتوري‌ مصمم‌ و استوار، نقشه‌هاي‌ دشمن‌ را بر آب‌ كرده‌ و فرياد برآورد:

«...آقايان‌ بدانند كه‌ خطر امروز بر اسلام‌ كم‌تر از خطر بني‌‌اميه‌ نيست‌.. دستگاه‌ جبار با تمام‌ قوا با اسرائيل‌ و عمال‌ آنها همراهي‌ مي‌كند. دستگاه‌ تبليغات‌ را به‌ دست‌ آنها سپرده‌ و در دربار دست‌ آنها باز است‌. در ارتش‌ و فرهنگ‌ و ساير و زارتخانه‌ها براي‌ آنها باز كرده‌ و شغل‌هاي‌ حساس‌ به‌ آنهاداده‌اند.»

«...امروز به‌ من‌ اطلاع‌ دادند كه‌ بعضي‌ اهل‌ منبر را برده‌اند در سازمان‌ امنيت‌ و گفته‌اند شماسه‌ چيز را كار نداشته‌ باشيد، ديگر هرچه‌ مي‌خواهيد بگوئيد: يكي‌ شاه‌ را، يكي‌

هم‌ اسرائيل‌ را، يكي‌ هم‌ نگوييد دين‌ در خطر است‌. خوب‌، اگر اين‌ سه‌ تا امر را ما كنار بگذاريم‌، ديگر چه‌ بگوييم‌؟ ماهرچه‌ گرفتاري‌ داريم‌ از اين‌ سه‌ تاهست‌. به‌ هركه‌ مراجعه‌مي‌كني‌ مي‌گويد شاه‌ گفته‌، شاه‌ گفته‌، مدرسه‌ فيضيه‌ را خراب‌ كنيد، شاه‌ گفته‌، اينها را بكشيد...»

«شما آقايان‌ به‌ تقويم‌ دو سال‌ پيش‌ از اين‌ يا سه‌ سال‌ پيش‌ از اين‌ بهايي‌ها مراجعه‌ كنيد. در آن‌جا مي‌نويسد: «تساوي‌ حقوق‌ زن‌ و مرد ؛ رأي‌ عبد الوهاب‌» آقايان‌ هم‌از او تبعيت‌ مي‌كنند. آقاي‌ شاه‌ نفهميده‌، مي‌رود بالاي‌ آن‌ جا، مي‌گويد تساوي‌ حقوق‌ زن‌ و مرد! آقا! اين‌ را به‌ تو تزريق‌ كردند. مگر توبهايي‌ هستي‌ كه‌ من‌ بگويم‌ كافراست‌، بيرونت‌كنند؟ نظامي‌ كردن‌ زن‌، رأي‌ عبدالوهاب‌ است‌. آقا، تقويمش‌ موجود است‌. نگوييد نيست‌،شاه‌ نديده‌ اين‌ را؟...»

«والله من‌ شنيده‌ام‌ كه‌ سازمان‌ امنيت‌ در نظر دارد شاه‌ را از مردم‌ بيندازد، تا بيرونش ‌كنند و لهذا مطالب‌ را معلوم‌ نيست‌ به‌ او برسانند. تأثرات‌ مازياد است‌. روابط‌ مابين‌ شاه‌ و اسرائيل‌ چيست‌ كه‌ سازمان‌ امنيت‌ مي‌گويد از اسرائيل‌ حرف‌ نزنيد، ازشاه‌ هم‌ حرف‌ نزنيد؟اين‌ دو تا تناسبشان‌ چيست‌؟ مگر شاه‌ اسرائيلي‌ است‌؟ به‌ نظر سازمان‌ امنيت‌، شاه ‌يهودي‌ است‌!»

چنان‌ كه‌ ملاحظه‌ مي‌كنيد، امام‌ در اين‌ سخنراني‌، شخص‌ شاه‌ را مورد عتاب‌ وخطاب‌ خويش‌ قرار داده‌ است‌ و شاه‌ كه‌ تحمل‌ شنيدن‌ سخن‌ حق‌ نداشت‌ به‌ خشم‌ آمد و مأمورانش‌ به‌ دستور او، شبانه‌ امام‌ را دست‌گير كردند، كه‌ در پي‌ آن‌، حادثه‌ دو ازدهم‌ محرم‌(15 خرداد) پيش‌ آمد.

6 ـ ثبات‌ وپايداري‌ انقلاب‌ اسلامي‌

حضرت‌ امام‌ (ره) علل‌ محدثه‌ و مبقيه‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ را مديون‌ و مرهون ‌عاشورا و درسي‌ كه‌ مردم‌ از امام‌ حسين‌ (ع) آموختند مي‌دانند و لذا در سخنان‌ خويش‌ مي‌فرمايند:

«ما بايد همه‌ متوجه‌ اين‌ معنا باشيم‌ كه‌ اگر قيام‌ حضرت‌ سيدالشهدا (ع) نبود، امروزما نمي‌توانستيم‌ پيروز شويم‌. انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ پرتوئي‌ از عاشورا و انقلاب‌ عظيم ‌الهي‌ آن‌ است‌.»

«تمام‌ اين‌ وحدت‌ كلمه‌اي‌ كه‌ مبدأ پيروزي‌ ماشد، براي‌ خاطر اين‌ مجالس‌ عزا واين‌ مجالس‌ سوگواري‌ و اين‌ مجالس‌ تبليغ‌ و ترويج‌ اسلام‌ شد.»

«اين‌ خون‌ سيدالشهداست‌ كه‌ خون‌هاي‌ همة‌ ملت‌هاي‌ اسلامي‌ رابه‌ جوش‌ آورد،ملت‌ ما از طفل‌ شش‌ ماهه‌ تا پيرمرد هشتاد ساله‌ را در راه‌ خداوند فدا كرد و اين‌ اقتدا به‌بزرگ‌ مرد تاريخ‌ حضرت‌ سيدالشهداء (ع) است‌.

7 ـ مقاومت‌ در برابر تهاجمات‌ دشمن‌

يكي‌ از اموري‌ كه‌ امام‌ حسين‌ (ع) باالهام‌ از كلام‌ الهي‌ روي‌ آن‌ تكيه‌ مي‌كردندصبر و استقامت‌ و بردباري‌ است‌ از جمله‌:

در پاسخ‌ مردي‌ از كوفه‌ به‌ نام‌ «ابوهرم‌» كه‌ از حضرت‌ سئوال‌ مي‌كنند: چه‌ انگيزه‌اي‌ تو را وا داشت‌ كه‌ از حرم‌ جدت‌ بيرون‌ بيايي‌؟

امام‌ (ع) مي‌فرمايند: «اي‌ اباهرم‌! بني‌ اميه‌ بافحاشي‌ و ناسزا گويي‌ احترام‌ مرادرهم‌ شكستند. من‌ راه‌ صبر و شكيبايي‌ را در پيش‌ گرفتم‌ و ثروتم‌ را از دستم‌ ربودند، بازهم‌ شكيبايي‌ كردم‌، ولي‌ چون‌ خواستند خونم‌ را بريزند از شهر خارج‌ شدم‌».

بنا به‌ نقل‌ «ابن‌ قولويه‌» و «مسعودي‌»، امام‌ حسين‌ (ع) آن‌‌گاه‌ كه‌ نماز صبح‌ را به‌جا آورد، رو به‌ سوي‌ نمازگزاران‌ كرد و پس‌ از حمد و سپاس‌ خداوند به‌ آنان‌ فرمود: «خداوند به‌ كشته‌ شدن‌ شما و كشته‌ شدن‌ من‌ در اين‌ روز اذن‌ داده‌ است‌ و برشماست‌ كه‌ صبر و شكيبايي‌ در پيش‌ گيريد و با دشمن‌ بجنگيد».

مرحوم‌ صدوق‌ در «معاني‌ الاخبار» مي‌گويد: امام‌ (ع) فرمودند:«اي‌ بزرگ‌زداگان‌!صبر و شكيبايي‌ به‌ خرج‌ دهيد كه‌ مرگ‌ چيزي‌ جز يك‌ پل‌ نيست‌ كه‌ شما را از سختي‌ ورنج‌ عبور مي‌دهد و به‌ بهشت‌ پهناور ونعمت‌هاي‌ هميشگي‌ مي‌رساند.»

امام‌ حسين‌ (ع) در روز عاشورا و در لحظه‌هاي‌ حساس‌، هنگامي‌ كه‌ چند تن‌ از نوجوانان‌ هاشمي‌ و آل‌ ابوطالب‌ مانند محمد و عون‌ (فرزندان‌ عبدالله جعفر) و محمد بن‌مسلم‌، دسته‌ جمعي‌ هم‌ چون‌ عقاب‌ به‌ سوي‌ دشمن‌ حمله‌ور بودند فرمود: «عمو زادگان‌ من‌و خاندان‌ من‌! درمقابل‌ مرگ‌ صبر و استقامت‌ به‌ خرج‌ دهيد كه‌ به‌ خدا سوگند پس‌ از امروز روز ذلت‌ و خواري‌‌اي‌ نخواهيد ديد.»

خواهرش‌ زينب‌ (س) را دعوت‌ به‌ صبر و بردباري‌ مي‌‌كند. آخرين‌ كلام‌ امام‌ (ع) در لحظه‌ شهادت‌ اين‌ است‌: «در مقابل‌ قضا و قدر تو شكيبايم‌ اي‌ پرودگاري‌ كه‌ به‌ جز تو خدايي‌ نيست‌. اي‌ فريادرس‌ دادخواهان‌، كه‌ مرا جز تو پروردگار و معبودي‌ نيست‌، بر حكم‌ و تقدير تو صابر و شكيبايم‌.»

حضرت‌امام‌ خميني(ره) در تمام‌ مراحل‌ انقلاب‌ به‌ پيروي‌ از حسين‌ بن‌ علي‌ (ع) راه ‌صبر و استقامت‌ را پيشه‌ خود كرده‌ و مردم‌ راهم‌ متوجه‌ اين‌ امر مهم‌ كرده‌ و در بيانات‌ خويش‌ در فروردين‌ چهل‌ و دو درمورد وظايف‌ عمومي‌ مسلمين‌ براي‌ صيانت‌ از اسلام‌ مي‌فرمايند:

«شما پيرو پيشواياني‌ هستيد كه‌ در برابر مصايب‌ و فجايع‌ صبر و استقامت ‌كردند، آنچه‌ امروز مي‌بينيم‌ نسبت‌ به‌ آن‌ چيزي‌ نيست‌، پيشوايان‌ بزرگوار ماحوادثي‌ چون ‌عاشورا و شب‌ يازدهم‌ محرم‌ را پشت‌ سرگذاشتند و در راه‌ دين‌ خدا چنان‌ مصايبي ‌را تحمل‌ كرده‌اند، عيب‌ است‌ براي‌ كساني‌ كه‌ ادعاي‌ پيروي‌ از حضرت‌ امير (ع) و امام‌حسين‌ (ع) را دارند در برابر اين‌ نوع‌ اعمال‌ رسوا و فضاحت‌آميز دستگاه‌ حاكمه‌ خودرا ببازند.»

«مابايد روي‌ آن‌ فداكاري‌ها حساب‌ كنيم‌ كه‌ سيدالشهداء (ع) چه‌ كرد و چه‌ بساط‌ ظلمي‌ را برهم‌ زد و ماهم‌ چه‌ كرده‌ايم‌؟ مگر خون‌ ما رنگين‌تر از خون‌سيدالشهدا(ع) است‌؟ ماچرا بترسيم‌ از اين‌كه‌ خون‌ بدهيم‌، يا اين‌كه‌ جان‌ بدهيم‌؟ دستور است‌ اين‌. دستور عمل‌ امام‌ حسين‌ (ع) دستور است‌ براي‌ همه‌ كه‌ كُل‌ُّ يَوْم‌ٍ عاشُورا وَكُل‌ُّاَرْض‌ٍ كَربَلا"". دستور داد به‌ اينكه‌ هر روز و در هر جابايد همان‌ نهضت‌ را با استقامت ‌ادامه ‌بدهيد.»

«صبر كليد ابواب‌ سعادت‌ و سرمنشأ نجات‌ از مهالك‌ است‌. صبر، بليات‌ را بر انسان‌آسان‌ مي‌كند و مشكلات‌ را سهل‌ مي‌‌كند و عزم‌ و اراده‌ راقوت‌ مي‌دهد. مقصد هرچه‌ بزرگ‌تر باشد، رنج‌ در راه‌ آن‌ هرچه‌ زياد باشد بايد انسان‌ تحمل‌ كند. اگر چنانچه ‌استقامت‌ كنيم‌ مؤيد به‌ تأييدات‌ الهي‌ هستيم‌».

8 ـ اصلاح‌طلبي‌ (امربه‌ معروف‌ و نهي‌ ازمنكر)

امام‌ حسين‌ (ع) به‌ عنوان‌ مظهر اسلام‌ محمدي‌ با قيام‌ خود عزم‌ آن‌ دارد تا بر تفسيرها و برداشت‌هاي‌ رايج‌ از دين‌ خط‌ بطلان‌ كشد و با احياي‌ دين‌ حقيقي‌، وجوه‌ پويا، سازنده‌ و جهت‌‌دهنده‌ دين‌ را براي‌ مردم‌ نمايان‌ كند لذا مي‌فرمايد: «انما خرجت‌ لطلب‌الاءصلاح‌ في‌ امة‌ جدي‌ اريد ان‌ امر بالمعروف‌ وانهي‌ عن‌ المنكر و اسير بسيرة‌ جدي‌ وابي‌ علي‌ بن‌ ابي‌طالب‌».

پر واضح‌ است‌ كه‌ عامل‌ اصلي‌ انسجام‌ امت‌ اسلامي‌ دين‌ است‌ و اصلاح‌ امت‌ممكن‌ نيست‌ مگر بااصلاح‌ دين‌ و اصلاح‌ دين‌ نيز به‌ نظامي‌ از كنترل‌ و پيشرفت‌ وابسته ‌است‌؛ كه‌ عنوان‌ امر به‌ معروف‌ ونهي‌ ازمنكر به‌ خود گرفته‌ است‌ و بعد از فهم‌ صحيح‌ از دين‌ اين‌ اصل‌، انسان‌ را در هر لحظه‌ از زندگي‌ موظف‌ به‌ باز آفريني‌ و احياي‌ ارزش‌هاي‌ ديني ‌مي‌كند. و اين‌ بازگشت‌ مجدد به‌ معيارها و ضوابط‌ ديني‌، هم‌ متوجه‌ خود فرد است‌ و هم‌ به‌ جامعه‌اي‌ كه‌ در آن‌ زندگي‌ مي‌كند منوط‌ مي‌شود.

بنابراين‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر براي‌ انسان‌ مسئوليت‌ اجتماعي‌ مي‌آفريند و او را دچار نوعي‌ بي‌قراري‌ مي‌‌كند تا نسبت‌ به‌ آنچه‌ در امور مختلف‌ سياسي‌ و اجتماعي‌ و فرهنگي‌ در جامعه‌ مي‌گذرد بي‌‌تفاوت‌ و بي‌‌تحرك‌ نباشد. امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر هنگامي‌ كه‌ مبتني‌ بر فهم‌ صحيح‌ از دين‌ باشد و از سيره‌ نبوي‌ و علوي‌ يعني‌ معيارهاي‌ خالص‌ اسلام‌ سرچشمه‌ بگيرد جامعه‌ را از حالت‌ سكون‌ خارج‌ مي‌سازد و منجر به‌ بالندگي‌و سازندگي‌ آن‌ مي‌‌شود.

امام‌ حسين‌ (ع) كه‌ خود عصاره‌ اسلام‌ محمدي‌ است‌ قيام‌ مي‌كند تا نشان‌ دهد كه‌ آنچه‌ بني‌‌اميه‌ حكومت‌ خود را به‌ وسيله‌ آن‌ توجيه‌ مي‌كند دين‌ نيست‌، بلكه‌ نوعي‌ فريب‌ و نيرنگ‌ است‌ كه‌ به‌ اسم‌ دين‌ عرضه‌ مي‌شود و دين‌ فقط‌ در عبادات‌ فردي‌ و جمعه ‌و جماعات بدون‌ تحرك‌ خلاصه‌ نمي‌شود و اسلام‌ حقيقي‌ با وجود چنين‌ حكومتي‌ سازگار نيست‌.

امام‌ خميني‌ اصلاح‌ انديشه‌هاي‌ ديني‌ را سرلوحه‌ نهضت‌ اسلامي‌ قرار مي‌دهد و با طرح‌ مسئله‌ جدايي‌ دين‌ از سياست‌ تغييرها و برداشت‌هاي‌ رايج‌ از دين‌ را طرد مي‌كند و اسلام‌ را يك‌ دين‌ اجتماعي‌ و همه‌ جانبه‌ معرفي‌ مي‌‌كند كه‌ بايد در عرصه‌هاي‌ مختلف ‌سياسي‌، اجتماعي‌ و اقتصادي‌ متجلي‌ شود. ايشان‌ نگرش‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ دين‌ را مبهم‌مي‌داند و مي‌فرمايد:

«ما موظفيم‌ ابهامي‌ را كه‌ نسبت‌ به‌ اسلام‌ به‌ وجود آورده‌اند برطرف‌ كنمي‌. تا اين ‌ابهام‌ را از اذهان‌ نزدائيم‌ هيچ‌ كاري‌ نمي‌توانيم‌ انجام‌ بدهيم‌.»

با رفع‌ اين‌ ابهام‌ از دين‌، بزرگ‌ترين‌ انقلاب‌ ديني‌ جهان‌ در جامعه‌ اسلامي‌ ايران‌ به‌ وجود مي‌آيد، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر در جامعه‌ احيا مي‌شود، جامعه‌ از حالت‌ ايستايي‌ به‌ تحرك‌ در مي‌آيد، نظام‌ سياسي‌ و اجتماعي‌ جهان‌ را تحت‌ تأثير خود قرار مي‌دهد.

9 ـ عدالت‌ اجتماعي‌

يكي‌ ديگر از اهداف‌ انقلاب‌ عاشورا برقراري‌ عدالت‌ اجتماعي ‌بود. امام‌ حسين‌ (ع) در خطبه‌اي‌ كه‌ امام‌ خميني‌ از مضامين‌ اين‌ خطبه‌ به‌ عنوان‌ مؤيد بحث‌ ولايت‌ فقيه ‌استفاده‌ كرده‌ چنين‌ مي‌فرمايد:

«...يأمن‌ المظلومون‌ من‌ عبادك‌.» اين‌ انگيزه‌ امام‌ حسين‌ (ع) در امام‌ خميني تأثير فراواني‌ داشته‌ است‌ كه‌ نمونه ‌آن‌ را مي‌توان‌ در اين‌ سخن‌ ملاحظه‌ كرد: «... سيد الشهدا (ع) از همان‌ روز اول‌ كه‌ قيام‌ كردند براي‌ امر، انگيزه‌‌شان‌ اقامه‌عدل‌ بود، فرمودند: مي‌بينيد كه‌ به‌ معروف‌ عمل‌ نمي‌شود و به‌ منكر عمل‌ مي‌شود ما كه‌ تابع ‌حضرت‌ سيدالشهدا(س) هستيم‌ بايد ببينيم‌ كه‌ ايشان‌ چه‌ وضعي‌ در زندگي‌ داشت‌، قيامش‌، انگيزه‌اش‌ نهي‌ از منكر بود كه‌ هر منكري‌ بايد از بين‌ برود. من‌ جمله‌، قضيه‌ حكومت‌ جور، حكومت‌ جور بايد از بين‌ برود.»

اصولاً امام‌ خميني‌ اجراي‌ عدالت‌ اجتماعي‌ را هم‌ رديف‌ با اصلاح‌ اجتماعي‌مي‌داند و آن‌ را با استناد به‌ قرآن‌ مجيد (حديد: 25) از اهداف‌ تمام‌ انبيا مي‌داند و اين ‌مسئله‌ را در مورد ساير انسان‌هاي‌ بزرگ‌ نيز صادق‌ مي‌داند:

«... سيد الشهدا(ع) روي‌ همين‌ ميزان‌ آمد و رفت‌ و خودش‌ و اصحاب‌ و انصار خودش‌ را فدا كرد، كه‌ فرد بايد فداي‌ جامعه‌ بشود، جامعه‌ بايد اصلاح‌ بشود. ( ليقوم‌ الناس‌بالقسط‌ ) بايد عدالت‌ در بين‌ مردم‌ و در بين‌ جامعه‌ تحقق‌ پيدا بكند.»

تلاش‌ براي‌ ترويج‌ عدالت‌ اجتماعي‌ در زندگاني‌ حضرت‌ امام(ره)‌ نيز به‌ وضوح ‌مشاهده‌ مي‌شود. مبارزه‌ با حكومت‌ ستمگر پهلوي‌، مبارزه‌ با سرمايه‌‌داران‌ زالو صفت‌، مبارزه‌ با خوانين‌ ظالم‌، مصادره اموال‌ نامشروع‌، ايجاد بنياد مستضعفان‌، سفارش‌هاي ‌مكرر به‌ مسئولان‌ كشور براي‌ رسيدگي‌ به‌ امور محرومان‌ جامعه‌ و...، از جمله‌ مواردي‌ است ‌كه‌ حكايت‌ از تلاش‌هاي‌ فراوان‌ امام‌ براي‌ اجراي‌ عدالت‌ اجتماعي‌ دارد. اين‌ تلاش‌ها تا اندازه‌ قابل‌ توجهي‌ ثمر بخشيد و اميد داريم‌ با استمرار اين‌ تلاش‌ها، به‌ طور روزافزوني‌به‌ عدالت‌ اجتماعي‌ مورد نظر اسلام‌ نزديك‌ شويم‌.

10 ـ ارزش‌ نهادن‌ به‌ رأي‌ و جايگاه‌ مردم‌

نهضت‌هاي‌ انقلابي‌ و اصلاحي‌ معمولاً ثبات‌ نظام‌ اجتماعي‌ را بر هم‌ مي‌زنند و افكار و آراي‌ مردم‌ را تحت‌ تأثير خود قرار مي‌دهند. امام‌ حسين‌ (ع) و امام‌ خميني‌ هر دو به ‌نقش‌ مردم‌ و مشاركت‌ آنها در قيام‌ اسلامي‌ اهميت‌ داده‌اند ولي‌ با توجه‌ به‌ تفاوت‌هاي ‌اساسي‌ كه‌ از نظر زماني‌ و شرايط‌ اجتماعي‌ بين‌ دو قيام‌ وجود دارد مشاركت‌ و استقبال‌ از دو نهضت‌ با يك‌ ديگر قابل‌ مقايسه‌ و تطبيق‌ نيستند.

نقش‌ مردم‌ در قيام‌ امام‌ خميني‌

در سال‌ شصت‌ هجري‌ كه‌ امام‌ حسين‌ (ع) نهضت‌ را شروع‌ كردند شرايط‌ خاص‌ بر جامعه‌ حاكم‌ بود و مردم‌ كوفه‌ وقتي‌ از قيام‌ امام‌ اطلاع‌ يافتند از ايشان‌ به‌ وسيله‌ نامه‌هاي‌ فراوان‌ دعوت‌ كردند. امام‌ حسين‌ (ع) هم‌ به‌ اين‌ استقبال‌ مردم‌ پاسخ‌ دادند تا نشان‌ دهند كه‌ براي‌ مشاركت‌ مردم‌ ارزش‌ و اهميت‌ قائل‌ هستند. لذا براي‌ اتمام‌ حجت‌ به‌ طرف‌ آن‌ شهرحركت‌ كرد تابه‌ نداي‌ مردم‌ كه‌ ايشان‌ را به‌ ياري‌ طلبيدند، پاسخ‌ گفته‌ باشد.

امام‌ خميني‌ نيز همانند جامعه‌ زمان‌ امام‌ حسين‌ (ع) قيام‌ خود را آغاز كردند و مردم‌ در قيام‌ امام‌ خميني‌ نقش‌ ويژه‌اي‌ دارند و شرط‌ اساسي‌ اصلاح‌ جامعه‌ را آگاهي‌ مردم‌ مي‌دانند و در يك‌ دوره‌ طولاني‌ براي‌ آگاه‌ كردن‌ و مشاركت‌ دادن‌ مردم‌ در قيام‌ فعاليت‌ مي‌كنند تا آن‌ جا كه‌ مي‌فرمايند:

«اگر ما بتوانيم‌ مردم‌ را بيدار و آگاه‌ كنيم‌... حتماً او را با شكست‌ مواجه‌ خواهيم كرد‌. بزرگ‌ترين‌ كاري‌ كه‌ از ما ساخته‌ است‌ بيدار كردن‌ و متوجه‌ كردن‌ مردم‌ است‌. آن‌وقت‌ خواهيد ديد كه‌ داراي‌ چه‌ نيروي‌ عظيمي‌ خواهيم‌ بود كه‌ زوال‌‌ناپذيراست‌. در عين‌حال‌ راه‌ دشوار و خطرناكي‌ در پيش‌ داريم‌.» ايشان‌ بارها تأكيد فرموده‌اند كه‌ براي‌ اصلاح‌جامعه‌ بايد يك‌ موج‌ تبليغاتي‌ و فكري‌ به‌ و جود بياوريم‌ تايك‌ جريان‌ اجتماعي‌ پديد آيد.

منبع: سايت كانون فرهنگي رهپويان وصال شيراز
 دوشنبه 30 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 477]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن