واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: فاطمه رجبی:مگر انتساب پیروزی احمدی نژاد در کلمبیا به مدیریت امام زمان جرم است؟! هجمه مغولانه آن روز كه هاشمي رفسنجاني و محمد خاتمي با اطلاعيههاي غيرقانوني، به وحشتآفريني و تهديدسازي، سردمداري آن را بر عهده گرفتند، علاوه بر هدفمندي در "نگهداشت دائمي قدرت و ثروت ملي"، باطني داشت كه به تدريج افشا شد. اين باطن، همانا "مهديستيزي" بود كه به گواهي ملت "منجيباور" و بيگانگان پژوهشگر در طول 16 سال حاكميت هاشمي و خاتمي "گمشده عمدي" در حاكميت نظام اسلامي بود. فاطمه رجبی در سایت خود با متهم کردن منتقدان احمدی نژاد به مخالفت با امام زمان (عج) نوشت:"از زمان تاسيس جمهوري اسلامي تا روي كار آمدن احمدينژاد، مهدويت صرفا يك دكترين مذهبي و بدون نمود سياسي بوده است. تنها رياستجمهوري محمود احمدينژاد، اين دكترين مذهبي را به يك فلسفه سياسي تبديل كرده و جايگاه كانوني را در سياست به آن داده است." "با فوت آيت الله خميني، اعتقاد به مهدويت با افول رو به رو شد. دولتهاي اكبر هاشمي رفسنجاني و محمد خاتمي، جدايي ميان سياست و مهدويت را همچنان حفظ كردند، تا اين كه با پيروزي محمود احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري اين باور مذهبي، به يك دكترين سياسي تبديل گرديد." "دكترين مهدويت نمود آشكاري در سياست خارجي ايران، و به خصوص در نگرش آن در قبال قدرتهاي غربي و برنامه هستهاي در دوران احمدينژاد دارد." اين جملات تحليلي برگرفته از پژوهشي است كه در "مؤسسه امريكايي تحقيقات رسانهاي خاورميانه" پيرامون "باورهاي منجيگرايانه رئيسجمهور" ارايه شده است. مطلب ذيل نيز در تحليلي از "امير طاهري" ايراني پناهنده است كه در "شرق الاوسط" منتشر گرديده است: "احمدينژاد بار ديگر مفهوم امام غائب را در مركز اصول مورد نظر نظام [امام] خميني قرار داد. مفهومي كه همه رهبران جمهوري اسلامي درك كردند باقيماندن بر آن، مشكلاتي را در نظريههاي سياسي به وجود ميآورد كه نهايتي ندارند. به همين جهت و به رغم اين كه هاشمي رفسنجاني و محمد خاتمي، هر دو روحاني بودند، در زمان رياستجمهوري آنها، به مفهوم امام غائب توجه شايان ذكري نميشد." نتيجه: الف. دكترين سياسي مهدويت يا همان ترويج مفهوم امام غائب عجلالله تعالي فرجه الشريف در گفتمان سياسي، در دوران 16 ساله از گفتمان حاكميت حذف شده بود، يا به عبارت روشنتر ديدگاه اومانيستي حاكم بر نظام اسلامي در 2 دوران 8 ساله مفهوم امام غائب را به فراموشي سپرده، و غربزدگي و سكولاريسم را جايگزين آن نموده بود. ب. مهدويت، انتظارگرايي، يا منجيگرايي آن چنانكه "تشيع بر آن استوار" است، با حاكميت احمدينژاد در گفتمان نظام اسلامي جاي گرفته است. ج. به همين دليل مهديستيزان با دشنه قلم، و تير زبان از هر جناح و در هر لباس به منظور "بازگردان قدرت چپاولگري" و "ارتجاع سكولاريسم" در حاكميت نظام اسلامي، با احمدينژاد "معارضهاي جدي" دارند. مرور شبه كودتاي 27 خرداد تا 3 تيرماه 84 كه در آن سلطنتپرست، منافق، ملحد، اصلاحطلب و راست ناراست با تهاجم به احمدينژاد به منظور رايآوري هاشمي رفسنجاني به صف واحد رسيدند، ستيزهگري با مهدويت عجلالله تعالي فرجه الشريف را براي آگاهان يك عينيت تمام عيار نماياند. آن روزهاي آتشباران، مافياگران با حمايتهاي خارجي آشكارا، در قلع و قمع اراده مهديگرايانه ملت كوشيدند، اما خداي سبحان نخواست، و همه حيلهها و هزينه حيلهگريها را با "زمينزدن" رقيب، نقش بر آب كرد. الحمدلله علي ما انعم! هجمه مغولانه آن روز كه هاشمي رفسنجاني و محمد خاتمي با اطلاعيههاي غيرقانوني، به وحشتآفريني و تهديدسازي، سردمداري آن را بر عهده گرفتند، علاوه بر هدفمندي در "نگهداشت دائمي قدرت و ثروت ملي"، باطني داشت كه به تدريج افشا شد. اين باطن، همانا "مهديستيزي" بود كه به گواهي ملت "منجيباور" و بيگانگان پژوهشگر در طول 16 سال حاكميت هاشمي و خاتمي "گمشده عمدي" در حاكميت نظام اسلامي بود. از روزهاي آغازين استقرار احمدينژاد در منصب رياستجمهوري گونههاي مختلف مكر و فريبكاري، تهديدسازي و بحرانآفريني، هجمه و يورش قلمي و بياني از سوي احزاب، گروهها، نخبهها!! نظاميان مستعفي و دارندگان لباس روحاني از طيف هميشه قدرتمداران باز هم تشنه قدرت و در يك كلمه "پيروان حقيقي ماكياول"، باور مهديگرايانه رئيسجمهور كه باور عميق همه شيعيان است، مورد يورش قرار گرفته است. يكي بيباك تيرباران ميكند و شجاعت خود را به مثابه فردي از لشكريان "دجال" و "سفياني" به نمايش ميگذارد، و ديگري با دغلكاري، مسيري نفاقآميز پيش ميگيرد. در اين ميدان، راست ناراست و چپ منحرف به همدلي و همگرايي، اشتراك نظر و هدف، و وحدت عمل رسيدهاند! "ناطقنوري" در دو سخنراني تكراري شبهاي "قدر" تهران و قم، تمامي عصبانيت و تعصب، دينداري، آگاهي و دردمندي خود را نسبت به باورداران انتظار و ظهور منجي نشان داد، و "حسن روحاني" به بهانه فوت آقاي توسلي و يا به سخن روشنتر در سركوب آزادي بيان و حريمسازي ضداسلامي از سيدحسن خميني، همه اعتقاد به وجود و ظهور حضرت صاحبالامر عجلالله تعالي فرجهالشريف را به تهاجم گرفت، و بارهاي پيش و بعد از آن نيز همه انتظارگرايي را خرافهگرايي ناميد و مستوجب تحقير و تمسخر و غيره. بديهي است "حسن روحاني" با داشتن ياوراني چون "حسين موسويان" انتظار فرج را در راهكارهاي خارجي بداند و هرآنچه غير از آن است را به مصاف بگيرد. و بديهيتر آن كه "ناطق نوري" سردمدار جريان راست كه در عرصه سياسيكاري، حتي از رستاخيز سوم تير 84 عبرت نگرفت و در ديدار با حزب مشاركت يا همآوايي با سازمان نامشروع مجاهدين، به كارزار سياسي ادامه داد، مهديگرايي را برنتابد! از آن روشنتر مخالفتهاي دوپهلو و طعنههاي هاشمي رفسنجاني با ترويج مفهوم امام غائب است. اما از او كه در سخنان سال گذشته، اولين خليفه پيامبر را در قراردادي تساهلآميز معامله كرد، و در همايش وحدت امسال "غلو درباره شخصيتهاي شيعه و سني" را مورد اعتراض قرار داد ( و بايد دانست كه شخصيت سني مورد مبالغه وجود ندارد، پس ميماند اميرمؤمنان عليهالسلام براي شيعيان، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل) و اگر اميرمؤمنان عليه السلام و خلافت و وصايت و امامت او مورد سؤال باشد و به قربانگاه وحدت برود؟! امام عصر عجلالله تعالي فرجه الشريف و عدالتگستري و سيطره حكومت او بر جهان و نابودشدن همه قدرتمداران و چپاولگران و ... چه جايگاهي دارد؟ انتظاري نيست. و اينك در يورش جديد به باورهاي انتظارگرايانه احمدينژاد، بار ديگر "مهديستيزي" تمام و كمال و آشكارتر از پيش به ميدان آمده است. به مهدي كروبي كه هنر روحانيش را در گرفتن 300 ميليون تومان از جزايري ميداند و اعلان ميكند اگر از اين پولها باشد باز هم ميگيرد و براي بالاكشيدن خلاف قانوني خود در رياستجمهوري همه نظام اسلامي را به جنگ قدرتطلبانه ميخواند و مصباحي مقدم كه دكتراي اقتصادش در 4 سال نمايندگي مجلس نمادي و نمودي از اقتصاد اسلامي نداشت، ولي معارضه با عدالتمحوري رئيسجمهور به گونه تئوري و عملي مورد حمله او قرار داشت، در كنار هم و با استدلال بيمبناي واحد به جنگ با باورهاي رئيسجمهور آمدهاند. جرم احمدينژاد چيست؟ هيچ! مگر اظهار اعتقادات قلبي به وجود امام زمان و نظارت و مديريت او بر جهان! آيا اين امر از نگاه ماديگرايانه آقايان مسأله كوچكي است؟ آيا اين باور افتخارآميز و اين جرأت بروز از منظر اين سياسيكاران راست و چپ قابل تحمل است؟ مگر اعتقاد به وجود امام زمان مانند دينستيزي خاتمي است يا توسعهمحوري هاشمي كه از سوي كروبي حراست شود و مصباحي مقدم آن را حمايت كند يا با سكوت 16 ساله با آن تعامل نمايد! نه! واقعا مهديگرايي براي ناباوران به آن در عرصه مديريت امام بر جهان غيرقابل تحمل است. آيا در سخنان رئيسجمهوري كمترين نشاني در انتساب برنامهها و تصميمات اقتصادي دولت به امام عصر عجلالله تعالي فرجه الشريف وجود داشت؟ آيا رئيسجمهور مديريت خود را در عرصه سياسي يا اقتصادي نحوهاي از مديريت منجي عالم قلمداد كرد؟ آيا در سخنان او القاء يا تلقين اين موضوع قابل لحاظ بود؟ آيا اعتقاد به امداد امام زمان عجلالله تعالي فرجه الشريف در پيشرفتها و پيروزيها يك جرم است؟ آيا اگر پيروزي شگفتآور رئيسجمهور در دانشگاه كلمبيا، از سوي وي به امدادها و عنايات و مديريت امام عصر عجلالله تعالي فرجهالشريف و نه تفكر و خرد و دانش خود او منتسب شود، جرم است؟ آيا بنا بر عادت و روش هاشمي و خاتمي، بايد با حذف امام عصر رئيسجمهور خود را اسطوره كند، تا مورد قبول ماديگرايان ظاهرا ديندار واقع شود؟ آيا مهاجمان يا منتقدان و معترضان بر اين اعتقادند كه هرگونه اظهار باورمند نسبت به وجود منجي عالم و بهرهمندي از مديريت امام بر جهان، مشكلساز است؟ آيا اين اعتقاد بدون چون و چرا سكولاريزمي نيست كه در وحشت از ظهور به نفي بهرهمندي جهان از وجود امام در دوران غيبت ميپردازد؟ در اين نگرش، آيا ضعف يا كاستي يا ناهماهنگي اقتصادي، وجود مافيا، و دهها حلقه مانع و كارشكني آشكار و با نام و نشان در روند پيشرفت دولت، سبب ميگردد تا "نام"، "ياد" و "باور" به امام عصر عجلالله تعالي فرجهالشريف در استمرار 16 ساله ناپديد گردد؟ آيا مصباحي مقدم – نعوذ بالله - بر آن است در زمان ظهور، ابتدا برنامه اقتصادي امام عصر عجلالله تعالي فرجه الشريف را بخواهد و بررسي كند، سپس اجازه باور و پيوستن مردم به آن حضرت را بدهد؟ آيا اين خيل مهاجم، منتقد و معترض و دردمند در 16 سال ويرانگر توسعه و اصلاحات كه دين و قرآن و مذهب به لحاظ مبنايي سوخت، و ارزشها و اصول لگدمال شد، كدام ذره احساس مسؤوليت را بروز دادند؟ مطلب روشن است. مهديستيزي بيداد ميكند. اين يك واقعيت عيني است. فرقي ميان اصلاحطلب و رقباي او نيست. بنگريد! شنيدن سخنان باورمند به امام عصر عجلالله تعالي فرجه الشريف بر قلبهاي چهرههاي سياسي سنگيني ميكند. بدا به حالمان كه اين افراد لباس دين به تن دارند و نانخور امام زمان بوده و هستند! و بدا به حالشان در هنگامه ظهور كه مديريت جهان را در دستان منجي عالم با همه ناباوري و دشواري خواهند ديد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]