محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846660147
نويسنده: عبدالله شهبازي راز گسترش تمدن اسلامي در اروپا
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: عبدالله شهبازي راز گسترش تمدن اسلامي در اروپا
خبرگزاري فارس: نگاهي هر چند كوتاه بر چگونگي حضور دولت عثماني و گسترش اسلام در سرزمينهاي اروپايي، در فضاي امروز جهان كه پر از همهمة برخورد يا گفتوگوي تمدنهاست، جذاب و رغبتانگيز خواهد بود؛ به همين منظور مقالة كوتاه زير، به شما گراميان تقديم ميشود.
اشاره:
زماني كه مردم بوسني به همراه بزرگان قوم خود، شاه كاتوليك كشورشان -- استفن -- را رها كردند و قلعههاي خود را روي سپاهيان سلطانمحمد فاتح گشودند و بسياري از آنان داوطلبانه و بيدرنگ مسلمان شدند، يادآور فتح ايران توسط مسلمين صدر اسلام بود. با وجود تمام كم و كاستيهاي امپراتوري عثماني، در جهان نمادي از حكومت اسلامي شناخته ميشد. در چنين شرايطي گسترش حكومت عثماني كه از دارالخلافه بغداد به قسطنطنيه رسيده بود و براي مردم تحت ستم حكومتهاي بيدادگر اروپا فرشته نجات تلقي ميشد.
نگاهي هر چند كوتاه بر چگونگي حضور دولت عثماني و گسترش اسلام در سرزمينهاي اروپايي، در فضاي امروز جهان كه پر از همهمة برخورد يا گفتوگوي تمدنهاست، جذاب و رغبتانگيز خواهد بود؛ به همين منظور مقالة كوتاه زير، به شما گراميان تقديم ميشود.
پس از فروپاشي خلافت عباسي ،عثماني به عنوان بزرگترين و پهناورترين دولت اسلامي پس از فروپاشي خلافت عباسي شناخته ميشود. اين دولت در سدههاي هفتم و هشتم هجري (سيزدهم و چهاردهم ميلادي) در سرزمين آناتولي ظهور كرد؛ در نيمه دوم سده چهاردهم، به رهبري بايزيد اول (ايلدرم بايزيد، بايزيد رعدگونه)، قلمرو آن در قاره اروپا گسترش چشمگير يافت و در اوائل نيمه دوم سدهپانزدهم با فتح قسطنطنيه، به رهبري سلطان محمد دوم (فاتح)، در مقام تنها وارث امپراتوري روم شرقي(بيزانس) جاي گرفت. به اين ترتيب در پايان سده پانزدهم، دولت عثماني به اوج اقتدار و شكوه خود دست يافت؛ اقتدار و شكوهي كه بيش از يك سده دوام آورد. در اين دوران، عثماني نه تنها ---- از نظر وسعت قلمرو و كثرت اتباع، اقتدار نظامي و سياسي، نظم و سامان اجتماعي و ثروت دولت و سعادت و رفاه ملت --- اولين دولت اروپايي به شمار ميرفت، بلكه از حوالي نيمه سده شانزدهم ميلادي، خود را وارث رسمي خلافت اسلامي و رهبري جهان اسلام نيز ميدانست. در اين زمان عثماني كشور پهناوري بود كه قلمرو آن در اروپا تا نزديكي شهر وين (پايتخت امپراتوري هابسبورگ) امتداد داشت؛ بخش عمده سرزمينهاي جنوب درياي مديترانه و شبهجزيره عربستان را در برميگرفت، از شمال به رود دن و از شرق به مرزهاي ايران محدود بود. از منظر اروپاييان غربي، اين دولت مهمترين تجلي تمدن اسلامي بود و داد و ستد و تعارضهاي فرهنگي و سياسي و نظامي با آن نقش اصلي در تكوين انگارهاي داشت كه غربيها از اسلام كسب كردند.1
برخلاف تصويري كه در تاريخنگاري رسمي غرب رواج يافته، گسترش سريع عثماني در قاره اروپا را نميتوان تنها به عنوان يك فرايند نظامي مبتني بر توسعهطلبي و قهر و غلبه ارزيابي كرد. در اين فرايند گروش داوطلبانه بخش مهمي از مردم اروپا به اسلام، نقش تعيين كننده داشت؛ و گرنه دولت عثماني هيچگاه نميتوانست تمدني چنان شكوفا و باثبات را در سرزمينهاي اروپايي خود پديد آورد. گسترش عثماني در قاره اروپا آميزهاي است از لشگركشي مسلمانان و حمايت همهجانبه مردم بومي از ايشان. اين روندي است مشابه آنچه پيش ازآن در ايران و مصر و سرزمينهاي شرقي و جنوبي مديترانه و اسپانيا و هند رخ داده و به ايجاد تمدنهاي اسلامي شكوفا در اين مناطق انجاميده بود.
عثمانيان در قبال «اهل كتاب» و اتباع مسيحي اهل تسامح و تساهل بسيار زايد بودند و اين براي مردم اروپا، كه از ستم مذهبي كليساي رم و حكمرانان خود رنج ميبردند، «موهبتي الهي» به شمار ميرفت. استانفورد شاو درباره گروش داوطلبانه مردم اروپا به عثماني مينويسد:
«عثمانيها در رفتار با اهل ذمه يا «اهل كتاب» --- يعني مسيحيان، يهوديان و ساير ادياني كه به وحدانيت خدا ايمان داشتند --- از همان روش ديرينه اسلامي يعني بردباري و مداراي ديني پيروي كردند. بنابراين روش، تا زماني كه اهل ذمه حكومت اسلامي را به رسميت ميشناختند حكومت اسلامي موظف بود از جان، مال و مذهب آنان حمايت كند. شماري از مسيحيان بالكان براي اين كه از مزاياي مذهب رسمي كشور برخوردار شوند... به اسلام گرويدند.2
بوگوميلها3 در ايجاد زمينههاي اين موج گرايش به اسلام موثر بودند. «اين فرقه در حكومت مسيحيان مورد آزار بودند و پيروزي عثمانيها را رهايي خود تلقي ميكردند. اما هيچ كوششي براي جذب آنان به اسلام صورت نگرفت.»4
در تاريخ اروپا نمونههاي فراواني از اين موج گرايش به اسلام و پذيرش داوطلبانه حكومت عثماني يافت ميشود. براي مثال، در سال 1453 بزرگان و مردم بوسني از شاه كاتوليك اين كشور، استفن، حمايت نكردند و قلعههاي خود را به روي قشون سلطانمحمد فاتح گشودند و بسياري از ايشان داوطلبانه و همزمان مسلمان شدند. كمي بعد، در سال 1457 برانكوويچ،5 شاه صربها، درگذشت و وراث او حكومت خويش را تابع پاپ قرار دادند. مردم صرب شوريدند؛ اعلام كردند كه حكومت مسلمانان را ترجيح ميدهند و دروازه شهرها را به روي قشون سلطانمحمد فاتح گشودند. به اين ترتيب در سدههاي پانزدهم و شانزدهم ميلادي براي مردم غيركاتوليك اروپا، عثماني نيرويي نجاتبخش به شمار ميرفت.
عثمانيان به اين نقش آزاديبخش خود واقف بودند و براي پيروزي بر امپراتوري هابسبورگ و كليساي روم، به عنوان رهبر جبهه صليبي عليه عثماني، از آن بهره ميبردند. سليمان قانوني در نامهاي كه در سال 959 ق./ 1552 م. به رهبران پروتستان اروپا نوشت، ايشان را به مبارزه عليه پاپ و امپراتور هابسبورگ و اتحاد با هنري دوم، پادشاه فرانسه، ترغيب كرد. اين در زماني است كه هنري در تلاش براي اتحاد با حكمرانان پروتستان آلمان عليه امپراتوري روم مقدس، دشمن مشترك عثماني و فرانسه بود. تاريخ اسلام كمبريج، فشار عثماني بر امپراتوري هابسبورگ در سالهاي 1521 --- 1555 را عامل مهمي در تحكيم نيروهاي رفورماسيون و پيروزي نهايي آنها ميخواند. در طول سدههاي شانزدهم و هفدهم، تقويت پروتستانها و كالونيستها، همانند اتحاد با فرانسه، يكي از اصول اساسي در سياست خارجي عثماني بود. در دوران حاكميت عثماني، كالونيسم در مجارستان و ترانسيلواني تبليغ و تقويت ميشد، ولي در آن بخش از مجارستان كه در زير سلطه حكومت هابسبورگ قرار داشت، مسيحيت كاتوليك حاكم بود. پيوند عثماني با كالونيسم تا حدي نيرومند بود كه مخالفان اين مذهب، آن را «كالونو --- توركيسموس»6 (طريقت كالوني--- تركي) ميناميدند. در حالي كه مارتين لوتر، بنيانگذار پروتستانيسم، عثماني را بلايي ميخواند كه خداوند براي بيداركردن مسيحيان فرستاده است، برخي پروتستانها تا جايي در تجليل از نقش رهاييبخش عثماني پيش رفتند كه آن را «نشانه لطف الهي» خواندند.7
ستمگري حكمرانان اروپا و بيزاري مردم از ايشان در اين موج گرايش به اسلام نقش بزرگي ايفا كرد. براي مثال، در سده پانزدهم ميلادي، حكمران والاشي (افلاق)8 شخصي به نام ولاد سوم دراكول بود كه به «ولاد تپس» (ولاد چهار ميخكش) شهرت داشت؛ زيرا مخالفان خود را با اين روش شكنجه ميكرد. عثمانيها نيز همين عنوان او را به تركي به كار ميبردند و اورا «قازقلوبيگ» ميخواندند. ولاد تپس حدود سال 1431 عضو فرقه مخفي طريقت اژدها،9 به رهبري زيگيسموند، شد. اين فرقه را واسلاو چهارم، امپراتور روم مقدس، و همسر دومش، باربارا چيلي، در سال 1387 براي تهاجم صليبي عليه عثماني ايجاد كرده بودند. ولاد در سال 1437 حكمران والاشي شد و والاشها او را «دراكول» (اژدها) و پسرش، ولاد چهارم، را «دراكولا» (پسر اژدها) ناميدند. واژه «دراگون» (دراكول) به معني «شيطان» نيز هست و مردم بيشتر اين معنا را مد نظر داشتند. در سال 1442 ولاد چهارم دراكولا به اسارت سلطان مراد دوم درآمد، در سال 1448 آزاد شد و در سال 1456 با حمايت نظامي عثماني حكومت والاشي را به دست گرفت. او با مردم والاشي رفتار خشونتآميزي در پيش گرفت و در سال 1459 اعضاي خاندانهاي بايار (بزرگان) را به ميهماني دعوت كرد، تمام آنها را به اسارت گرفت و پس از شكنجههاي وحشيانه به قتل رساند. او در سال 1462 به جنگ با عثماني برخاست و در دوران اين جنگ اسراي جنگي را شكنجه و در جنگلهاي منطقه مصلوب ميكرد. ولاد دراكولا در اواخر دسامبر 1476 به قتل رسيد.10 آبراهام (برام) استوكر، نويسنده ايرلندي --- انگليسي و خالق داستان معروف دراكولا (1897)، شخصيت خونآشام افسانهاي خود را براساس داستانهايي آفريد كه از آرمينيوس وامبري درباره زندگي ولاد دراكولا شنيده بود.11 طبعا، مردم اروپا انضمام به قلمرو دولت مقتدر و قانونمند عثماني را بر حكومتهايي از اين دست ترجيح ميدادند.
در سدههاي پانزدهم و شانزدهم ميلادي موج گروش به اسلام در ميان تمامي مسيحيان اروپا، اعم از كاتوليك و غيركاتوليك، بسيار نيرومند بود و اين نو مسلمانان نه تنها از تمامي حقوق يك مسلمان بهرهمند بودند بلكه از طريق نظام دوشيرمه،12 در ساختار سياسي عثماني به سرعت بركشيده ميشدند. در اين ساختار نه تنها تركها بر ساير اقوام برتري نداشتند، بلكه مسلمانان اروپايي به دليل شايستگي خود، به سرعت به صاحبان واقعي دولت عثماني بدل شدند. جوزف هامر پورگشتال، مورخ نامدار اتريشي، مينويسد: اغلب كارگزاران دولت عثماني مسيحيان نومسلمان بودند و وزرا و سرداران بزرگ دوران سليم و سليمان، كه عثماني را به برترين درجه بزرگي و جلال رسانيده و مدتها در اوج شوكت حفظ كردند، همه اروپايي بودند. از ده نفر صدراعظمهاي آن عصر هشت نفر مسيحياني بودند كه به اسلام گرويدند. ابراهيم پاشا13 و خصي سليمان پاشا يوناني، اياز پاشا و لطفي پاشا و احمد پاشا آلبانيايي، سميزعلي پاشا و پرتو پاشا و هرزك اوغلو و دوكاچين اوغلو اهل هرزگوين (هرسك) و رستم پاشا، برادرش سنان پاشا، فرهاد پاشا، احمد پاشا و داوود پاشا آلبانيايي و كروات بودند. محمد پاشا سوكولي، صدراعظم نامدار دوران سليمان و سليم دوم، و وزير مصطفي پاشا و پهلوانان سرحددار: خسرو پاشا و ييلاق مصطفي پاشا و زال محمد پاشا و للهمصطفي پاشا و محمد بيگ و بالتاچياحمد پاشا و تمرعلي پاشا و صوفيعلي پاشا، اهل بوسني بودند. حسن پاشا حاكم يمن و خصيجعفر پاشا روس بودند. اغلب امراي دريايي عثماني نيز، كه ساليان مديد دولتهاي مسيحي اروپا را به هراس ميانداختند، مسيحي نومسلمان و بيشتر يوناني و مجار و كروات بودند.14
نقش فائقه مسلمانان مسيحيتبار اروپايي را در اداره دولت عثماني در سدههاي هفدهم و هيجدهم نيز ميتوان ديد. خاندان كوپرولو، كه در نيمه دوم سده هفدهم دولت عثماني را بار ديگر به اوج شكوفايي و اقتدار خويش رسانيدند، آلبانيايي بودند. بسياري از صدراعظمهاي عثماني در اين دو سده آلبانيايي، كروات، بوسنيايي، صرب، يوناني، گرجي، ونيزي، ابخازي،(15) ارمني، (16) و روس (17) بودند.
به رغم اين واقعيات، ترسيم عثماني نه به عنوان يك دولت ريشهدار و كهن اروپايي -- كه هم از نظر جغرافيايي و هم از نظر برخي سنن فرهنگي و سياسي، وارث امپراتوري روم شرقي (بيزانس) به شمار ميرفت و از مديريت نخبگان اروپايي و نيمهاروپايي (18) در تمامي سطوح برخوردار بود --- بلكه به عنوان يك قدرت بيگانه سلطهگر و مهاجم «ترك» يا «مسلمان»، سنتي غيرعلمي و تعصبآميز است كه در تاريخنگاري رسمي غرب رواج فراوان دارد.
پيشتر، نگارنده درباره لشكركشي طارق بن زياد به شبهجزيره ايبري، در اوائل سده هشتم ميلادي، و گرايش مردم اين سرزمين به اسلام چنين گفته بود:
«آنچه رخ داد يك انقلاب اجتماعي سترگ بود و ربطي به كشورگشايي نداشت. طارق كاري جز گشودن راه براي مردمي به ستوه آمده نكرد. راز شكوفايي سريع و حيرتانگيز تمدن اسلامي اندلس در اين است. معماران واقعي اين تمدن همان مردم بودند، نه مهاجرين مسلمان، كه هماره اقليتي ناچيز به شمار ميرفتند.19
اين داوري در مورد گسترش سريع عثماني در قاره اروپا نيز صادق است.
پينوشتها:
1- براي آشنايي با نقش عثماني در تكوين انگاره غربي از اسلام بنگريد به:
Norman Daniel, Islam, Europe and
Empire, Edingurgh: The University Press,1966.PP.11-23
2- استانفورد شاو، تاريخ امپراتوري عثماني و تركيه جديد، ترجمه محمود رمضانزاده، مشهد: معاونت فرهنگي آستان قدس، 1370، ج 1، ص 51.
Bogomils-3
جنبش ديني مسيحي كه در سده دهم ميلادي در منطقه بالكان و سرزمينهاي اسلامنشين ظهور كرد و فرقهاي به همين نام را پديد آورد. مركز اصلي بوگوميلها در بلغارستان بود. آموزه ديني بوگوميلها به كشيشي به نام بوگوميل (دوست خدا) منسوب است. بوگوميلها عهد جديد را به عنوان كتاب مقدس ميپذيرفتند، ولي بخش مهمي از عهد عتيق را جعلي ميدانستند. گسترش سريع فرقه بوگوميل در قسطنطنيه باعث شد كه در حوالي سال 1100 ميلادي به دستور حكومت بيزانس، رهبران فرقه دستگير و به اتهام كفر و الحاد محاكمه شوند و رهبر فرقه، به نام بازيل، سوزانده شود. در سده پانزدهم ميلادي بخشي از بوگوميلها به اسلام گرويدند.
4- شاو، همان ماخذ.
5-Brankovich
6- Calvino- Turkismus
The Cambridge History of Islam, Cambridge University Press,P.329
7- P. M. Holt, Ann K. S. Lambton, Bernard Lewis [ed],
8- Walachia, Aflagh
سرزميني در جنوب روماني كه شهر بخارست در آن واقع است. عثمانيان اين سرزمين را «افلاق» ميناميدند.
9- Order of the Dragon
10- Elizabeth Miller, "Dracula: The History of Myth and the Myth of History".
Benjamin H. Leblanc, "Vlad Dracula: An intriguing figure in the fifteenth century".
11-در دهه 1970 حكومت كمونيستي روماني كوشيد تا ولاد دراكولا را به عنوان «قهرمان ملي» مبارزه عليه «اشغالكران عثماني» مطرح كند. امروزه قلعه دراكولا يكي از جاذبههاي توريستي كشور روماني است.
12- دوشيرمه، كه در اصل به معناي يك پنم (خمس) است، به نظامي اطلاق ميشد كه براي گزينش بهترين جوانان متعلق به خانوادههاي جديدالاسلام مسيحي و آموزش و تربيت آنها، با هدف تصدي مناصب نظامي و حكومتي، وضع شد. اين سيستم از زمان بايزيد اول آغاز شد و در زمان مراد دوم و محمد دوم كاربرد عمومي يافت. دوشيرمه يك نظام اجباري نبود، بلكه مزيت محسوب ميشد. طبق مدارك موجود، والدين مسيحي يا مسلمان حتي رشوه پرداخت ميكردند تا فرزندانشان شامل دوشيرمه شوند. مردم بوسني، پس از اين كه دسته جمعي به اسلام گرويدند در پيمان خود با سلطان محمد دوم خواستار آن شدند كه نظام دوشيرمه آنان و فرزندانشان را شامل شود. يهوديان و ارامنه از دوشيرمه معاف بودند. (شاو، همان ماخذ، ج 1، صص -205 206) اين سيستم نخبهگزيني عثماني در سده هفدهم به انحطاط كشيده شد و دوشيرمهها به جناحهاي رقيب و متخاصم تقسيم شدند. اعتراض به فساد رايج در ميان نخبگان دوشيرمه يكي از علل شورشهاي جلالي بود. عثمان دوم به مبارزه با نفوذ نخبگان دوشيرمه پرداخت و كوشيد به جاي ايشان نخبگان جديدي از مردم ترك آناتولي را بركشد. به اين دليل است كه استانفورد شاو او را پيشگام اقدامات تركگرايانهاي ميداند كه سه سده بعد مصطفي كمال پاشا (آتاتورك) پرچمدار آن شد. (همان ماخذ، ص 332)
13- برخي مورخين ابراهيم پاشا را رومي يا كروات ميدانند و برخي بدون اين كه مليت او را ذكر كنند تنها به اصل «فرنگي» او اشاره كردهاند. (اسماعيل حقي اوزون چارشلي، تاريخ عثماني، ترجمه ايرج نوبخت، تهران: انتشارات كيهان، 1369، ج 2، ص 381)
14- [جوزف] هامر پورگشتال، تاريخ امپراطوري عثماني، ترجمه ميرزازكي عليآبادي، تهران: زرين، چاپ اول، 1367، ج 2، ص 1142.
15- ملك احمد پاشا، سياووش پاشا و ترخونچي احمد پاشا ابخازي بودند.
16- براي مثال، خليل پاشاي ارمني (متوفي 1628)، صدراعظم مراد چهارم، «به اعتقاد مسلمانان و فرنگيان يكي از مسلمانهاي بارحم و باعدل و باانصاف بود.» (هامر پورگشتال، همان ماخذ، ج 3، ص 1911.
17- احمد پاشا، صدراعظم احمد سوم، روس بود. (هامر پورگشتال، همان ماخذ، ج 4، ص 2928)
18- سلاطين عثماني، طبق سنت سلجوقيان روم، به وصلتهاي فراوان با اروپاييان دست زدند تابدان حد كه از نظر نژادي نيمهاروپايي به شمار ميرفتند. نيلوفرخاتون، همسر زيباي اورخانبيگ (غازي)، دختر امير يوناني يارحصار بود و نام يونانياش «لوتوس» (به معني نيلوفر). اين زن مادر سلطان مراد و نياي مادري سلاطين بعدي عثماني است.
19- شهبازي، زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران، ج 1، ص 480.
...............................................................................................................
منبع : ماهنامه زمانه
انتهاي پيام/
يکشنبه 29 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]
-
گوناگون
پربازدیدترینها